رد پای چریک
حکومت چریکها چگونه بر توسعه بلندمدت تاثیر میگذارد؟
جنگ داخلی السالوادور به یک دوره 12ساله جنگ داخلی در السالوادور اطلاق میشود که بین دولت السالوادور و ائتلاف موسوم به جبهه آزادیبخش ملی فارابوندو مارتی (FMLN)، درگرفت. FMLN یک حزب سیاسی چپگرا در السالوادور است که در 10 اکتبر 1980 از پنج سازمان چریکی چپ تشکیل شد. FMLN یکی از طرفهای اصلی در جنگ داخلی السالوادور بود. یکی از تنشهای بزرگ FMLN با حکومت السالوادور در نوامبر 1989 بود. در امتداد این درگیریها، FMLN با به دست گرفتن کنترل بخشهای وسیعی از کشور و ورود به پایتخت، دولت و ارتش السالوادور را غافلگیر کرد. کنترل FMLN بر بخشهایی از السالوادور به حدود 10 سال به درازا انجامید، اما پس از امضای توافقنامه صلح Chapultepec در سال 1992، FMLN به یک حزب سیاسی چپ قانونی در السالوادور تبدیل شد.
نتایج کنترل موقت سرزمینی
در طول جنگ داخلی السالوادور کنترل موقت سرزمینی توسط چریکها پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داشت. در این دوره، چریکها با کنترل اوضاع و جابهجایی مقامات دولتی نهادهای خودگردانی را ایجاد کردند که آشکارا به سیاستمداران باتجربه و نخبگان بیاعتماد بود. اکنون شواهد حاکی از آن است که مناطقی که زمانی تحت کنترل چریکها بود، در 20 سال گذشته نتایج اقتصادی بدتری را در مقایسه با مناطق مجاور که توسط دولت رسمی کنترل میشد، تجربه کردهاند. نتایج نشان میدهد که نهادهای اجتماعی در مناطق تحت کنترل چریکها به تکهتکه شدن زمین و جدایی از دولت منجر شده است. این موضوع پژوهشی با عنوان «حکومت و توسعه شورشیان: تاثیرات مستمر چریکها در السالوادور» است. پژوهشی که به قلم آنتونلا باندیرا، خوان میگل خیمز، ساندرا وی روزو، ماریا میکالا سویاتشی و للیس آی دینارت دیاز نوشته شده است و در آن تلاش شده به این سوال پاسخ دهد که در کشوری که بین شورشیان و دولت درگیری رخ میدهد، با گذر سالها اقتصاد مناطقی که توسط شورشیان اداره میشود چه تفاوتی با مناطقی دارد که دولت کنترل آن را در دست داشته است؟
نتایج این پژوهش نشان میدهد که وقتی بازیگران غیردولتی نهادهای حاکمیتی جایگزین را توسعه میدهند، میتوانند از طریق هنجارهای پایداری که ایجاد میکنند بیاعتمادی ایجاد کرده و این به اثرات منفی در توسعه منجر شوند.
تاثیر غلبه بازیگران مسلح
از سال 1946 حداقل 100 کشور دورههایی از درگیریهای داخلی مسلحانه را تجربه کردهاند. جنگ بر رشد اقتصادی تاثیر میگذارد. بازیگران غیردولتی مسلح ممکن است با تصرف سرزمین و استخراج منابع، سلب مالکیت زمین، بسیج جمعیت محلی و تحمیل ساختارهای حکومتی و اقتصادی خود برای شکل دادن به مناطق تحت کنترل خود، بر توسعه بلندمدت در طول درگیریهای داخلی تاثیر بگذارند. اگرچه کنترل سرزمینی یک استراتژی کلیدی شورشیان است اما مشخص نیست که چگونه کنترل ارضی توسط بازیگران مسلح غیردولتی بر توسعه بلندمدت تاثیر میگذارد. چریکها میتوانند امنیت ساکنان را ارتقا دهند، از غیرنظامیان در برابر عوامل مسلح خارجی محافظت کنند، موسسات اقتصادی و قضایی ایجاد کنند و کالاهای عمومی اساسی را تامین کنند. با وجود این، آنها همچنین میتوانند فعالیت اقتصادی خصوصی را جابهجا کرده و هنجارهای بیاعتمادی به دولت القا کنند. این موضوع پیامدهای منفی برای توسعه به همراه دارد که میتواند برای دههها ادامه داشته باشد.
یکی از موارد مورد توجه مقاله حاضر بررسی بر روی اثرات توسعه بلندمدت کنترل سرزمینی توسط جبهه آزادیبخش ملی فارابوندو مارتی (FMLN) در السالوادور است. یعنی از زمانی که چریکها کنترل ارضی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را در دست گرفتند.
کنترل سرزمینی توسط بازیگران غیردولتی با عوامل متعددی مرتبط است که میتواند بر توسعه بلندمدت تاثیر بگذارد، مانند تامین کالاهای عمومی اساسی و تاسیس موسسات جدید برای جلب حمایت جوامع محلی. در مناطق تحت کنترل، چریکها مقامات محلی را حذف کردند و سازمانهای مبتنی بر جامعه را برای رسیدگی به مشکلات بهداشتی، آموزشی و اقتصادی ارتقا دادند. این نهادهای مشارکتی که توسط دهقانان اداره میشد، خودمختار بودند و از نظر ایدئولوژیک بر ارزشهای جامعه، همبستگی نوعدوستانه و بیاعتمادی به دولت و نخبگان بنا شده بودند. این سازمانها به عنوان جایگزینی برای نهادهای دولتی شکوفا شدند و جوامع محلی را از سیاستمداران ملی دور کردند و اعتماد به دولت را بیشتر از بین بردند. علاوه بر این، چریکها برای تقویت خودکفایی اقتصادی در میان دهقانان، محصولات کشاورزی را جایگزین محصولات کشاورزی در مقیاس بزرگ کردند. در مقابل، در طول همان دوره، مناطق مجاور بدون تغییر در حکومت، تحت کنترل دولت باقی ماندند.
اثرات کنترل موقت
بررسیها نشان میدهد که کنترل FMLN در اواسط دهه 1980 اثرات منفی بزرگ و مداومی بر نتایج توسعه در درازمدت داشت. پس از تقریباً 20 سال، مناطقی که در قلمروهای تحت کنترل FMLN قرار داشتند، دارای سرمایه انسانی کمتر و ثروت کمتر نسبت به زمینهای خارج از این مناطق بودند. تا سال 2013، مناطقی که زمانی توسط چریکها کنترل میشدند، تقریباً 2 /5 درصد تولید ناخالص داخلی کمتری نسبت به مناطقی که چریکها کنترل نمیکردند، داشتند. همچنین نتایج نشان میدهد افرادی که امروزه در مناطقی زندگی میکنند که قبلاً توسط چریکها کنترل میشد، 28 /0 سال تحصیلات کمتری نسبت به مناطق مجاور خود دارند.
اثرات منفی پایدار را چگونه میتوان توضیح داد؟
پس از پایان جنگ، وقتی چریکها دیگر هیچ منطقهای را اداره نمیکردند و کل منطقه تحت اداره نهادهای رسمی بود با این حال، فرض بر این بوده که هنجارهای غیررسمی از طریق نهادهای مشارکتی که توسط FMLN بین سالهای 1985 و 1992 ترویج شده بود، توسعه یافته است، همراه با این دیدگاه که شهروندان باید نیازهای خود را مستقل از نخبگان و دولت تضمین کنند. این وضعیتی است که به پایداری آثار منفی منجر شد. با این حال نهادهای مشارکتی میتوانند استانداردهای زندگی محلی را از طریق تاثیر بر نگرشهای شکلگرفته مبتنی بر سرخوردگی سیاسی تحت تاثیر قرار دهند. نتایج کمی این پژوهش نشان میدهد افرادی که در مناطقی زندگی میکنند که زمانی تحت کنترل FMLN بودند، کمتر به دولت اعتماد دارند و کمتر با سیاستمداران درگیر میشوند. این کاهش اعتماد مشکلاتی را ایجاد میکند. به این دلیل که اگر سیاستمداران اطلاعات کمتری در مورد جمعیت محلی داشته باشند، اعتماد کمتر ممکن است بر عرضه کالاهای عمومی تاثیر بگذارد چرا که مثلاً ممکن است افراد نتوانند نیازهای خود را بهطور موثر بیان کنند. در نتیجه، این جدایی میان دولت و جمعیت مردم منجر به آن میشود که دولت از ارائه موثر کالاهای عمومی باز بماند. تاکید بر این است که اعتماد کمتر به نهادهای دولتی میتواند تقاضا برای خدمات عمومی را کاهش دهد چرا که شهروندان دولت را مشروع یا توانا نمیدانند. در پژوهش حاضر هم نتایج حاکی از آن بود که ساکنان مناطق چریکی سابق امروز دسترسی کمتری به خدمات عمومی دارند.
آثار بیاعتمادی به نخبگان
بیاعتمادی به دولت و نخبگان میتواند استقامت ساختارهای اقتصادی اجراشده در زمان کنترل چریکی را توضیح دهد. در داخل قلمرو تحت کنترل چریکها، مناطق تجاری که از لحاظ تاریخی در مالکیت نخبگان بودند کوچکتر هستند و امروزه بهرهوری کمتری دارند. علاوه بر این، شواهد حاکی از آن است که صنعت مبتنی بر کشاورزی در آنجا توسعه نیافته است. همچنین سهم کمی از افراد شاغل در خدمات و صنعت در مناطق چریکی سابق نسبت به سایرین وجود دارد. همچنین شواهد نشان میدهد همانطور که در طول کنترل چریکی کشاورزی معیشتی در آن مناطق انجام میشد، این شرایط تا به امروز هم وجود دارد بنابراین بهطور بالقوه بر نتایج بلندمدت اقتصادی تاثیر میگذارد.
با این حال، شواهد نشان میدهد که مناطق تحت کنترل شورشیان برابری درآمد را تغییر ندادهاند. نتایج همچنین نشان میدهد که امروزه صرفنظر از اینکه آیا مالکان بزرگ زمینهای کشاورزی میخواهند در مناطق چریکی سابق سرمایهگذاری کنند، یا خیر، ولی ساکنان آنجا تمایل کمتری برای فرصت دادن به سرمایهگذاران دارند، زیرا به دلیل تجربیات قبل از جنگ خود به نخبگان کشاورزی بیاعتماد هستند.
بهکارگیری کودکان در ارتش
در برخی حوزههای اجتماعی مناطق تحت کنترل چریکها عملکرد بدتری نسبت به مناطق تحت کنترل دولت رسمی السالوادور نداشتند. شواهد کیفی حاکی از آن است که ارتش سالوادور بهطور گسترده کودکان را به زور استخدام کرده است، اما چریکها چنین کارهایی را نکردهاند. مناطق کنترل همچنین هیچ تفاوتی در عرضه و کیفیت آموزش عمومی و اتصال جادهای با مناطق مجاور نداشتند، در حالی که هیچ تغییری هم در تعداد مشاغل آنها نسبت به اطراف وجود نداشت.
کنترل در دست بازیگران غیردولتی
بهطور کلی، این مقاله نشان میدهد که کنترل تاریخی ارضی توسط بازیگران غیردولتی و ایجاد حکومت محلی توسط آنها میتواند تا حدی مسیرهای توسعه بلندمدت را توضیح دهد. به ویژه در آمریکای لاتین، ایجاد حکومتهای محلی توسط بازیگران غیردولتی از زمان استعمار در چندین کشور برجسته بوده است. پیشتر مطالعاتی صورت گرفته بود که نشان میداد نهادهای تاریخی در توسعه بلندمدت موثر هستند. در این پژوهش کارهای قبلی تکمیل شده و معلوم میشود که میراث اقتصادی جنگ و تاثیرات آن بر هنجارهای اجتماعی نهتنها محصول جانبی خشونت یا تخریب عوامل تولید است، بلکه محصول جانبی نهادهایی است که توسط شورشیان بهجا مانده است.
تخریب سرمایه فیزیکی یا کاهش موقت سرمایه انسانی به دلیل خشونت نمیتواند همه اثرات حضور شورشیان را توضیح دهد، اثراتی که قدرت گرفتن شورشیان بر توسعه میگذارند، از تغییرات ساختاری که در اقتصاد و هنجارهای اجتماعی پدید میآید، پایدارتر بوده و تغییر آن دشوار خواهد بود.
یکی از بخشهای مهم این پژوهش به مطالعه مکانیسمهایی برمیگردد که نشان میدهد چگونه تکهتکه شدن زمین میتواند توسعه اقتصادی را تغییر دهد. این پژوهش شواهد جدیدی ارائه میدهد که بر مبنای آن عوامل تاریخی کلیدی برای درک نقش تکهتکه شدن زمین در رشد اقتصادی بررسی میشود. طبق مطالعات این پژوهش، پس از اشغال و حکومت شورشیان، زمین تکهتکه شده است. اتفاقی که در کاهش رشد اقتصادی موثر بوده است. پس از بازگشت زمینهای تحت کنترل شورشیان تحکیم مناطق اقتصادی که پیشتر در مناطق چریکی سابق قرار داشتند چالشبرانگیز بود، زیرا همانطور که پیشتر توضیح داده شد، بیاعتمادی به گروههای دولتی بیداد میکرد و محلیها حاضر به همکاری نبودند.
اثرات بلندمدت کنترل قلمرو چریکی در السالوادور
نتایج این پژوهش نشان میدهد که کنترل چریکی بر مناطق پیامدهای منفی و پایدار قابل توجهی برای ثروت و سرمایه انسانی داشته است. مناطقی که زمانی توسط چریکها اشغال میشد، امروز دارای نارضایتی سیاسی و بیاعتمادی نهادی، مالکیت زمینهای کوچکتر و بهرهوری پایینتر کشاورزی هستند. علاوه بر این، ساکنان این مناطق عمدتاً فعالیتهای کشاورزی مربوط به بهرهبرداری تجاری را به نفع معیشت رها کردهاند.
این یافتهها بینشهای کلیدی را برای کشورهای دیگری ارائه میکند که درگیریهای مسلحانه داخلی یا توسعه پس از جنگ را تجربه میکنند. به ویژه، این نتایج نشان میدهد که مناطق تحت حکومت شورشیان ممکن است مسیر توسعه منفی را آغاز کنند که احتمالاً ادامه خواهد داشت. ما معتقدیم که افزایش سرمایهگذاری عمومی به خودی خود برای تضمین بهبود در چنین زمینههایی کافی نبوده و در این مناطق باید اعتماد به بخش دولتی و خصوصی از سر گرفته شود تا رشد مولد در بلندمدت تقویت شود.
این مقاله همچنین شواهدی مبنی بر عدم تطابق بین هنجارهای فرهنگی تاریخی (مانند اعتماد) در دولت و اقداماتی که ممکن است به بهترین وجه با محیط فعلی سازگار باشد ارائه میکند. قبل از درگیری السالوادور و تصرف قلمرو توسط چریکها، دولت و نخبگان مرتبط دهقانان روستایی را برای بیش از 100 سال سرکوب کرده بودند. این موضوع بیاعتمادی ایجاد کرد که بعداً در مناطق چریکی تقویت شد. امروز نیز مدتها پس از ناپدید شدن آن بازیگران و بهرغم این واقعیت که جوامع ممکن است از تعامل با دولت جدید سود ببرند، ادامه دارد. اگرچه بیاعتمادی شدید نسبت به دولت ممکن است یک پاسخ بهینه در طول درگیری بوده باشد ولی این امر ممکن است امروز درست نباشد.