محقق تبعیض درآمدی
کلودیا گلدین کجای دانش اقتصاد ایستاده است؟
یکی از ستارههای متولد ماه می «کلودیا گلدین» اقتصاددان حوزه نیروی کار و تاریخ است که در مطالعات ارزشمندش، به بررسی نقش زنان در اقتصاد آمریکا و نابرابری درآمدی از نگاه تاریخ پرداخته است.
گلدین در حال حاضر یکی از مدیران حوزه جنسیت در گروه مطالعات اقتصادی دفتر ملی پژوهشهای اقتصادی است. او در فاصله سالهای 1989 و 2017 مدیریت برنامه توسعه اقتصاد آمریکا را در این دفتر به عهده داشت. مطالعات و پژوهشهای گلدین موضوعات وسیعی را دربر میگیرد؛ و حوزههایی چون نیروی کار زنان، شکاف جنسیتی دستمزدها، نابرابری درآمدی، تغییرات فناوری، تحصیلات و مهاجرت را شامل میشود. اغلب تحقیقات او اتفاقات زمان حال را از منظر گذشته تفسیر و منشأ موضوعات مورد توجه فعلی را بررسی میکند. او در سالهای 2014-2013 ریاست انجمن اقتصاد آمریکا را نیز برعهده داشت.
گلدین که 14 می 1949 در نیویورک به دنیا آمد، در کودکی به تحقیق و کشف علاقه نشان میداد و شگفتزده از اشیای موزه منهتن ابتدا عاشق باستانشناسی و پس از آن باکتریشناسی شد. او ابتدا برای تحصیل در رشته میکروبیولوژی به دانشگاه کورنل رفت. در سال دوم دانشگاه او در یکی از کلاسهای آلفرد کان شرکت کرد؛ کسی که از اقتصاد برای کشف حقایق پنهان استفاده میکرد. گلدین به علوم اجتماعی بهخصوص تاریخ و اقتصاد علاقهمند شد، به طوریکه تغییر رشته داد و آن را به عنوان رشته دوره لیسانس خود انتخاب کرد. او پس از گذراندن رشته اقتصاد در دانشگاه کورنل برای گذراندن دوره دکترا و کار روی سازمانهای صنعتی به دانشگاه شیکاگو رفت. گرچه او دکترای خود را در این رشته تخصصی آغاز کرد ولی با آمدن گری بکر به دانشگاه شیکاگو به اقتصاد کار نیز علاقهمند شد و سپس با رابرت دبلیو فوگل به تاریخ اقتصاد گرایش پیدا کرد. گلدین در پایاننامه دکترایش به موضوع بردهداری پیش از جنگ داخلی آمریکا و صنعت جنوب پرداخت. او پس از فارغالتحصیلی در دانشگاههای ویسکانسین-مدیسون، پرینستون و پنسیلوانیا تدریس کرد. گلدین در 1990 به دپارتمان اقتصاد دانشگاه هاروارد پیوست و اولین زنی بود که به او پیشنهاد تصدی در آن بخش داده شد.
خانم گلدین بیشتر با کارهایش در مورد تاریخ زنان در اقتصاد آمریکا شناخته میشود. تاثیرگذارترین مقالات او در این حوزه به تاریخ تلاش زنان برای شغل و خانواده، تحصیل مختلط در آموزش عالی، تاثیر قرصهای ضدبارداری بر تصمیمات شغلی و ازدواج زنان، نام خانوادگی زنان پس از ازدواج به عنوان یک شاخص اجتماعی، بررسی دلایل در اکثریت بودن زنان در دوره کارشناسی و چرخه زندگی جدید اشتغال زنان، اختصاص پیدا میکنند. گلدین کار تحقیقاتی خود را با تاریخ اقتصادی جنوب آمریکا آغاز کرد.
اولین کتاب او به نام «بردهداری شهری در آمریکای جنوبی» پایاننامه دکترای او در دانشگاه شیکاگو بود. او در سال 1978 به همراه فرانک لوئیس مقاله «هزینههای اقتصادی جنگ داخلی» را نوشت که بارها از سوی محققان دیگر به آن مراجعه شده است. گلدین بعداً به همراه تاریخدان اقتصادی کنت سوکولوف روی موضوعات صنعتی شدن در ایالات متحده و نقش کارگران زن، کار کودکان و خانوادههای مهاجر و طبقه کارگر کار کرد. در آن زمان متوجه شد که کارگران زن تا حد زیادی در تاریخ اقتصاد نادیده گرفته شدهاند و شروع به مطالعه چگونگی تکامل نیروی کار زن و نقش آن در رشد اقتصادی کرد. مقالات اصلی او از این تلاش تحقیقاتی عبارتاند از: نظارت بر هزینهها و جداسازی شغلی براساس جنسیت (سال 1987)، چرخه مشارکت زنان متاهل در نیروی کار (سال 1989) و نقش جنگ جهانی دوم در اشتغال زنان (سال 1991).
کتاب «درک شکاف جنسیتی: تاریخچه اقتصادی زنان آمریکایی»، که در سال 1990 نوشته شد، اولین روایت همراه با جزئیات از چگونگی تحول در مشارکت و درآمد زنان در ایالات متحده بود. برخلاف تصور مرسوم در آن زمان، گلدین در این کتاب نشان داد که شکاف جنسیتی درآمد و دستمزد همیشه در تاریخ ثابت نبوده، بلکه در میان صنایع مختلف و در طول زمان در پاسخ به نیروهای اجتماعی و اقتصادی در حال تغییر بوده است. او در این کتاب از روشهای کمی نوآورانهای برای بهدست آوردن اطلاعات تاریخی مربوط به اشتغال، درآمد، تجربیات حرفهای، تبعیض و ساعات کاری استفاده کرده است. این تحلیل بسیار تاثیرگذار به بررسی علل اصلی تفاوت حقوق میان زنان و مردان میپردازد و توضیحات متعارف این پدیده را زیر سوال میبرد. گلدین در این مطالعه سریهای زمانی تاریخی در شکاف جنسیتی در محل کار را با نظریههای اقتصادی در مورد تعیین دستمزد، اشتغال و تبعیض ترکیب کرده است تا تاریخ اقتصادی زنان ایالات متحده را ردیابی کند. او منشأ تبعیض دستمزدها را در استفاده فزاینده از مکانیسم تشویقی مییابد که با گسترش کار اداری در آغاز قرن بیستم همراه بوده است؛ این در تضاد با نرخهای مقاطعهکاری بود که در آن زمان در صنایع تولیدی به زنان پرداخت میشد. او در این کتاب استدلال میکند که ایجاد دپارتمانها و سیاستهای پرسنلی شرایطی را ایجاد کرد که این تبعیض را تداوم بخشید. تحقیقات او همچنین بررسی میکند که چگونه آرزوهای زنان در طول قرن بیستم تغییر کرده است؛ با وجودیکه در اوایل این قرن زنان مجبور بودند بین خانه و کار یکی را انتخاب کنند، در اوایل دهه 1920 زنان مقدم کردن کار بر خانواده را آغاز کردند و در دهه 1940 این شرایط معکوس شد و در دهه 1960 مفهومی از شغل معرفی شد که بر خانواده تقدم داشت. و در دوره فعلی، که از دهه 1980 آغاز شده است، زنان هم خواهان کار و هم خانواده هستند.
به عقیده خانم گلدین یکی از مهمترین تغییراتی که سبب ایجاد این انقلاب در زندگی زنان شد ظهور روشهای کنترل بارداری قابل اعتماد و در کنترل زنان بود. قرصهای ضدبارداری هزینه سرمایهگذاری بلندمدت شغلی در زنان را کاهش دادند. قبل از این روش قابل اعتماد کنترل بارداری، احتمال زیادی وجود داشت که شغل زنان با یک بارداری برنامهریزینشده از مسیر خود خارج شود. از سوی دیگر، فقدان کنترل بارداری قابل اعتماد به این معنی بود که زوجها پس از آشنایی وارد مرحله نامزدی میشدند؛ بنابراین بسیاری از زنان در طی یک یا دو سال پس از فارغالتحصیلی از کالج ازدواج میکردند. این بدان معنی بود که زنانی که شغلی را دنبال میکردند در بازار ازدواج نیز جریمه پرداخت میکردند. اما قرصهای ضدبارداری امکان تاخیر در ازدواج را برای زنان فراهم کرد و این به نوبه خود بازار پرتراکمتری را برای آنها ایجاد کرد تا بعداً ازدواج کنند و هزینههای سرمایهگذاری برای زنان را کاهش داد.
از سوی دیگر، تحقیقات گلدین در مورد شکاف دستمزدی نشان داد که شکاف جنسیتی در درآمد زمانی که مردان و زنان تازه از دانشگاه، یا حتی از دبیرستان، فارغالتحصیل شدهاند نسبتاً کم است. اما پس از آن تا زمانیکه افراد به 40سالگی میرسند بهشدت افزایش مییابد، و سپس برای افراد مسنتر شکاف دوباره شروع به کاهش میکند. از سوی دیگر، بررسی دادههای نظرسنجی جامعه آمریکا به گلدین امکان ترسیم شکاف جنسیتی برای شغلهای مختلف را داد. او دریافت که مشاغلی با بیشترین شکاف، مشروط به سن و برخی عوامل دیگر، تقریباً همگی در گروه شرکتی و مالی قرار دارند. از سوی دیگر مشاغلی که کمترین شکاف جنسیتی در آنها وجود دارد عمدتاً در گروههای شغلی فناوری و علمی قرار دارند و این شکاف در برخی از مشاغل بهداشتی به ویژه داروسازی نیز کم است. نکته اینجاست که این تفکیک تنها میتواند برای شغلهایی با درآمد بالای 60 هزار دلار در سال انجام شود؛ برای قسمت پایین توزیع دستمزد، جایی که کارگران ساعتی حقوق میگیرند، داستان متفاوت است، به طوریکه زنان عمدتاً به این دلیل که ساعات کمتری کار میکنند کمتر از مردان درآمد دارند. تحقیقات گلدین همچنین گویای آن هستند که در سراسر توزیع دستمزد، بخش اعظم شکاف دستمزدی در درون مشاغل اتفاق میافتد، نه بین مشاغل.
تحقیقات گلدین علت وجود شکاف جنسیتی بیشتر در برخی مشاغل نسبت به مشاغل دیگر را نیز مورد بررسی قرار داده است. او دریافت که مشاغل در بخش شرکتی و مالی عمدتاً مشاغلی هستند که کارکنان باید در محل کار حضور داشته باشند. این درحالی است که در مشاغل حوزه فناوری افراد مستقلتر کار میکنند و زمان حضور زیادی وجود ندارد. نتایج تحقیقات گلدین نشان داد مشاغلی که بیشترین شکاف جنسیتی را دارند مشاغلی هستند که از کمترین انعطافپذیری زمانی برخوردار هستند؛ مشاغلی که در آنها افراد به جای آنکه جایگزین هم باشند مکمل هم هستند.
گلدین پس از نگارش کتابش درباره تاریخ اقتصادی نیروی کار زنان در آمریکا، تحقیق درباره تاریخ تحصیل در آمریکا را آغاز کرد. او پروسه تحقیقاتی خود را با مقالاتی در ارتباط با جنبش دبیرستانها و شکلگیری تحصیلات عالی در آمریکا شروع کرد که در مقاله او با نام «قرن سرمایه انسانی و رهبری آمریکا؛ فضایل گذشته»، در سال 2001 به اوج خود رسید. به باور گلدین بسیاری از نوشتههای اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 در آمریکا نشان میدهند که داشتن تحصیلات بالاتر و سواد بیشتر افراد را در بازار کار بالاتر میبرد. اقتصاددانان معاصر نیز به آن اشاره کردهاند؛ پل داگلاس از این افراد به عنوان گروه بیرقیب یاد کرده است که باوجودی که تحصیلات دبیرستانی داشتند بسیار بهتر از دیگران عمل میکردند، چراکه تحصیلات دبیرستانی در آن زمان آنچنان گسترده نبود. گلدین و لری کاتز با استفاده از دادههای سرشماری ایالت آیوا نشان میدهند که این بازدهیهای مالی تنها در نتیجه انتقال افراد از مشاغل کشاورزی به مشاغل حرفهای یا نیمهحرفهای دفتری ایجاد نشد، بلکه در واقع حتی در خود مشاغل کشاورزی، کشاورزان با تحصیلات بالاتر عملکرد بهتری داشتهاند. کارگران تحصیلکردهتر نیز عملکرد بهتری نسبت به دیگران در بخش تولیدی و مشاغل ساختمانی داشتند. از نظر گلدین مردم به بازدهی بالاتر آموزش پی بردند و این سبب ایجاد یک جنبش ملی برای ساخت و تجهیز دبیرستانها در سراسر آمریکا شد. در سال 1910 تنها 9 درصد از جوانان 19ساله آمریکایی مدرک دیپلم دبیرستانی داشتند، درحالیکه این سهم در سال 1940 به 51 درصد رسید. به عقیده گلدین ایالاتمتحده راهنمای تمامی کشورها در آموزش همگانی پس از دوره ابتدایی در قرن سرمایه انسانی بود. به عقیده گلدین سیستم آموزشی آمریکا از سوی مواهب دنیای جدید و ایدئولوژی جمهوریخواهان شکل گرفته بود و از مزیتهایی چون آموزش همگانی با بودجه عمومی برخوردار بود؛ آموزشی که باز و بخشنده، آکادمیک و در عین حال عملی، سکولار و غیرجنسیتی بود و از سوی دولتهای محلی کنترل و تامین بودجه میشد. گلدین میگوید، با وجودیکه الگوی آموزشی آمریکایی موفقیت قابل توجهی داشت، اما نگرانیها و سیاستهای آموزشی اخیر سبب شده برخی از فضیلتهای آن به عنوان نقص بازتعریف شوند.
گلدین سپس برای کار روی تاریخ نابرابری اقتصادی در آمریکا و رابطه آن با پیشرفتهای تحصیلی، با لارنس کاتز همکاری کرد. تحقیقات آنها سبب نگارش مقالات بسیاری در این حوزه شد و با انتشار کتاب «مسابقه میان آموزش و فناوری» در سال 2008 به اوج خود رسید. این کتاب تحلیل تاریخی از سیر تکاملی پیشرفت تحصیلی و ساختار دستمزد در آمریکا در طول قرن بیستم ارائه میدهد. گلدین و کاتز استدلال میکنند قرن بیستم نهتنها قرن آمریکایی، بلکه قرن سرمایه انسانی نیز بوده است. به این معنی که سیستم آموزشی آمریکا چیزی است که آمریکا را به ثروتمندترین کشور جهان تبدیل کرده است. آمریکا در سال 1900 آموزش همگانی در سطح متوسطه را آغاز کرد، درحالی که قبل از این نظام آموزشی آمریکا همواره نسبت به اکثر کشورهای اروپایی تعداد نخبه کمتری داشت. این کتاب استدلال میکند که تغییرات فناورانه، آموزش و نابرابری درحال نوعی مسابقه بودهاند. در طول هشت دهه ابتدای قرن بیستم افزایش کارگران تحصیلکرده از تقاضا برای آنها بیشتر بوده است. این مساله سبب افزایش درآمد برای اکثر مردم و کاهش نابرابری شد. با وجود این، این روند از حدود سال 1980 عکس شده است و این کاهش سرعت آموزشی با افزایش نابرابری همراه بوده است. گلدین و کاتز این نظریه را مورد بررسی قرار دادند که نابرابری پس از سال 1980 به دلیل تغییرات فناورانه مبتنی بر مهارت افزایش یافته است. آنها دریافتند که شکاف درآمدی میان کارگران تحصیلکرده و کارگران کمتر تحصیلکرده در سال 1915 نیز گسترده بوده است، اما پس از دهه 1950 کاهش یافته و سپس دوباره در دهه 1980 افزایش یافته است. با مطالعه کل قرن بیستم آنها دریافتند که تغییرات عرضه و تقاضا برای نیروی کار دانشگاهی بیشتر نوسانات در امتیازات دستمزدی نیروهای کاری با سطح تحصیلات بالاتر را توضیح میدهد. این فرازونشیبها در واقع نشاندهنده مسابقه میان آموزش و فناوری است، چراکه سیستم آموزشی با تقاضای در حال تغییر فناوریها برای مهارت همگام است.
مشارکتهای آکادمیک گلدین حتی فراتر میرود و به بررسی دلایل تاریخی کاهش فساد عمومی در آمریکا بین سالهای 1870 و 1920 نیز پرداخته است. او به همراه ادوارد آل گلیزر از اقتصاددانان دانشگاه هاروارد کتاب «فساد و اصلاحات: درسهایی از تاریخ اقتصاد آمریکا» را در سال 2006 به چاپ رساند. به گفته او اطلاعرسانی به مردم درباره اینکه چه چیزی در جریان است، گزارشدهی و روزنامهنگاری تحقیقی در بهترین شکل آن، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. تحقیق او نشان میدهد چگونه در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 21 مطبوعات آزادتر و بیطرفتر در ایالاتمتحده ظهور کردند.