تله توسیدید
نظم نوین چینی چگونه است؟
«گراهام تی الیسون»، یک ژنرال نظامی و تئوریسین علوم سیاسی آمریکاست. بسیاری او را به خاطر فرضیه و تئوری «تله توسیدید» میشناسند. توسیدید، مورخ یونانی قرن چهارم پیش از میلاد، در کتاب معروف «جنگ پلوپونزی» میگوید که جنگ بین اسپارت و آتن اجتنابناپذیر بود آن هم به این دلیل که اسپارت از قدرت رو به ظهور آتن میترسید. بر همین مبنا، آقای الیسون معتقد است که درگیری بین آمریکا و چین هم اجتنابناپذیر است زیرا آمریکا از قدرت رو به ظهور چین میترسد.
در واقع میتوان همین ترس را از نوشتههایی که رسانههای آمریکایی از قدرت چین مینویسند مشاهده کرد. روز یا هفتهای نیست که یکی از رسانههای تاثیرگذار و مهم آمریکا از قدرت چین آن هم از زوایای مختلف ننویسند.
هفته گذشته سایت فارن افرز در مقالهای مفصل به قلم «الیزابت اکونومی» از نظم نوینی تعریف کرد که «شی جین پینگ»، رئیسجمهور چین طراحی میکند. بر اساس این تعریف، رئیسجمهور چین، در حال طراحی نظم نوینی است که معیار و ارزشهای آن را دیگر نه لیبرال دموکراسی غرب، بلکه چین، پایهگذاری میکند.
«الیزابت اکونومی» در مقاله خود مینویسد که «شی جین پینگ» لحظات را متوجه میشود. رئیسجمهور چین در ماه مارس 2021 که در نشست سالانه چین که نزدیک به سه هزار نماینده کنگره خلق در پکن شرکت داشتند سخنرانی میکرد، پیروزی پساپاندمی را دستمایه خود قرار داد و اظهار داشت کشورش اولین کشوری بود که کووید 19 را مهار کرد، اولین کشوری بود که کسبوکار را به حالت عادی برگرداند و اولین کشوری بود که رشد مثبت اقتصادی را در این ایام به دست آورد.
او گفت این نتیجه «اعتمادبهنفسی است که به راه خود داریم، اعتمادبهنفسی است که به فرضیات خود داریم، اعتمادبهنفسی است که به سیستم خودمان داریم، اعتمادبهنفسی است که به فرهنگمان داریم».
او همچنین گفت: «حالا، زمانی که جوانان ما به اقصی نقاط دنیا میروند، میتوانند برخلاف دوران جوانی ما، راست بایستند و احساس غرور کنند.»
«الیزابت اکونومی» معتقد است که برای «شی جین پینگ» موفقیت در کنترل کردن گسترده کرونا بیشتر نشان از این دارد که او در مسیر درست قرار گرفته است. یعنی آنکه چین موقعیت تاریخی خود را در رهبری و محوریت صحنه جهانی به دست میآورد.
نویسنده فارن افرز با اشاره به این نکته که این در واقع همان نکتهای است که حزب کمونیست چین در انتشارات ماه بعد خود به آن اشاره کرد، میگوید در این جزوه اظهار شده بود که «شی»، چین را به «مرکز صحنه جهانی نزدیکتر از قبل کرده است. این ملت هیچوقت به تولد دوباره خود نزدیکتر از این موقعیتی (که اکنون هست) نشده بود».
چین چگونه این موقعیت را در نظم بینالمللی به دست آورده است؟ الیزابت اکونومی به این سوال اینگونه پاسخ داده که این کشور بزرگترین قدرت تجاری جهان را دارد و بزرگترین منبع وام جهانی است، این کشور بزرگترین جمعیت و ارتش جهان را داراست و مرکز ابداع و ابتکار جهانی شده است. اکثر تحلیلگران پیشبینی میکنند که تولید ناخالص واقعی داخلی چین تا سال 2030 از ایالات متحده آمریکا جلو میزند و آن را بزرگترین اقتصاد جهان میکند.
با این حال همانطور که جاهطلبی «شی» و غلبه جهانی چین جای بحث ندارد، بسیاری از ناظران این موضوع را طرح میکنند که پکن خواه به دنبال این باشد تا نظم نوین بینالمللی را شکل دهد یا اینکه اساساً بخواهد برخی فشارها را وارد کند تا تعدیلهایی را برای یک نظم نوین جاری درست کند، منافع و ترجیحاتی را بدون آنکه از لحاظ بنیادین نظام جهانی را تغییر دهد پیش میبرد.
آنها نظر میدهند که شرقگرایی پکن بهطور غالب دفاعی است و فقط برای حفاظت خودش از نقد نظام سیاسی و درک یک مجموعه محدود از ادعای حاکمیت طراحی شده است. آن نظر، دورنمای نگاه «شی» را در نظر نمیگیرد. فهم رئیسجمهور چین از محوریت چین چیزی بیش از این اطمینان نیست که به وزن نسبی نفوذ کشور در
درون نظم بینالمللی موجود اهمیت میدهد. این فهم دلالت بر یک نظم بینالمللی دارد که بهطور رادیکالی استحاله شده است.
اما رئیسجمهور چین چه نگاهی به نظم نوین بینالمللی که چین را پایهگذار آن میداند، دارد؟ پاسخ الیزابت اکونومی این است: از نگاه «شی»، یک چین متحد و احیاشده، یا همسان با ایالات متحده است یا از آن جلو زده است. چین یک قدرت نوظهور در آسیاست و سلطه دریایی او آنقدر وسعت یافته که دریاهای شرق چین یا جنوب چین را در برگرفته است. ایالاتمتحده به حوزه پاسیفیک عقبنشینی کرده و جایگاه قانونی خودش را فقط به عنوان یک قدرت آتلانتیک محفوظ نگه داشته است.
علاوه بر این شبکه سخت و مهیب متحدان ایالات متحده که نظم بینالمللی را برای بیش از 70 سال نگه داشتهاند دارد به نفع شبکه پیشنهادی چینیها که شامل گفتوگو، مذاکره و همکاری است، مضمحل میشود.
همچنین نفوذ چین در جهان دارد از طریق زیرساختارهایی از طیفی از بنادر، خطوط آهن و پایگاهها گرفته تا کابلهای فیبر نوری، نظامهای پرداخت الکترونیک و ماهوارهها گسترش مییابد. همانطور که بنگاههای آمریکایی، اروپایی و ژاپنی توسعه زیرساختاری قرن بیستم را رهبری میکردند، بنگاههای چینی هم برای راهبری در قرن بیست و یکم دارند رقابت میکنند.
این جابهجاییها در رانش ژئو استراتژیک، استحاله عمیقتری را بازتاب میدهد و تقویت میکند و آن ظهور نظم مرکزی چین با هنجارها و ارزشهای خودش است. نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم از همان ابتدا با ارزشهای لیبرال دموکراسی که متعهد به اصول حقوق بشری، حاکمیت قانون، بازارهای آزاد و دخالت محدود دولت در زندگانی سیاسی و اجتماعی شهروندانشان بود، شکل گرفت.
نهادهای چندجانبهای و قانون بینالملل برای توسعه این ارزشها و هنجارها طراحی شده بود و فناوریها غالباً برای رونق آنها استفاده میشود. با این حال «شی» به دنبال تغییر سریع و جایگزینی این ارزشها با اولویت حکومت است. نهادها، قوانین و فناوری در این نظم نوین کنترل حکومت را تقویت کرده، آزادیهای فردی را محدود میکنند و بازارهای آزاد را منقبض میکنند.
این دنیایی است که در آن کنترلهای حکومتی جریان اطلاعات و سرمایه را هم در درون مرزهای خود و هم در سراسر مرزهای بینالمللی کنترل میکند و در اینجا جایی برای بررسی مستقل قدرتهای آن وجود ندارد.
اتحاد دوباره سرزمین مادری
برای طراحی هر نظم نوینی باید نقشه جغرافیایی را بازبینی کرد. درست مانند پیمان وستفالیا که پس از شکست ناپلئون، کشورهای اروپایی و امپراتوری روسیه بر مبنای آن نظم اروپای مدرن را ریختند؛ همچنان که پس از جنگهای جهانی اول و دوم، نقشه جغرافیایی جهان به گونه دیگری کشیده شد. این در واقع همان مسیری است که چین دارد طی میکند.
در طراحی نظم نوین چینی، کشیده شدن نقشه دوباره سرزمین چین است که رئیسجمهور چین آن را دنبال میکند. در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، سرزمینهایی از سرزمین مادری چین گرفته شد. هنگکنگ به مستعمره بریتانیا درآمد، تایوان پس از انقلاب کمونیستی چین از چین با حمایت آمریکا و بریتانیا جدا و کشور مستقلی شد. هر چند در سال 1997، هنگکنگ دوباره به چین پیوست اما تایوان کماکان از چین جداست.
به اعتقاد نویسنده فارن افرز، مسیر «شی» برای نظم دوباره جهان با کشیدن دوباره نقشه چین شروع میشود. شی در سخنرانی اکتبر 2021 اظهار داشت «وظیفه تاریخی ما اتحاد دوباره سرزمین مادری است که باید آن را به سرانجام رساند و یقیناً به سرانجام خواهد رسید».
اظهار حاکمیت بر قلمروهایی که پیش از این فتح شده بود به ویژه آن قلمروهایی که هسته منافع پکن را دربر میگیرد شامل هنگکنگ، دریای جنوبی چین و تایوان اولویت اول شی است.
پکن تقریباً با هنگکنگ سروکله میزند. چین در سال 2020 یک قانون امنیتی ملی را بر شهر تحمیل کرد که بهطور موثر به خودمختاریای که تحت عنوان مدل حاکمیتی «یک کشور، دو سیستم» که از سال 1997 که هنگکنگ از لندن به پکن تحویل داده شد اداره میشد، پایان داد. در عرض چند ماه پکن اصول بنیادین حقوق بشر و حاکمیت قانون را کاهش داد و هنگکنگ را به شهری از سرزمین مادری چین تبدیل کرد.
این گزارش با اشاره به اقدامات «شی» در دریای جنوبی چین که شامل تقویت نیروی نظامی دریایی در این دریا بود مینویسد که چین عملاً چشمانش را بر دعاوی پنج کشور برونئی، مالزی، فیلیپین، تایوان و ویتنام، بست و کنترل آبهای مورد اختلاف را در دست گرفت.
هیچ نقشهای از چین مورد قبول «شی» نیست اگر بازتابی از کنترل سرزمین مادری چین بر تایوان نباشد. شی در نوزدهمین کنگره حزب که در اکتبر سال 2017 برگزار شد اعلام کرد که یکی شدن با تایوان یکی از 14 بایدی است که برای رسیدن و دستیابی به «دوباره جوانسازی بزرگ ملت چین» باید انجام داد.
نویسنده این مقاله در ادامه مینویسد که چین همچنین به شدت در حال ریختن پایههایی برای کشور است که ایالات متحده را که به عنوان نیروی مسلط در آسیا پاسیفیک است به حاشیه براند. رهبران چین با تشریح آسیا پاسیفیک به عنوان یک «خانواده بزرگ» و این ادعا که «منطقه نمیتواند بدون چین رونق یابد» و چین «نمیتواند بهطور ایزوله از منطقه توسعه یابد»، آسیا پاسیفیک را به صورت یک منطقه یکپارچهشده از طریق چینی که قدرت تجاری، فناوری، زیرساختاری دارد و در روابط فرهنگی و تمدنی منطقه سهیم است به تصویر میکشند. «شی» بهخصوص در تحکیم موقعیت چین به عنوان رهبر اقتصادی منطقه موفق بوده است. چین بزرگترین شریک تجاری تمامی کشورها در آسیاست و در سال 2021 اعضای انجمن ملل جنوب شرقی آسیا چین را به عنوان شریک اول تجاری خود معرفی کردند. «شی» در پایان سال 2020 مذاکرات بر سر پیمان جامع اقتصادی منطقهای را که شامل چین و 10 کشور آسیای جنوب شرقی و استرالیا، ژاپن، زلاند نو و کره جنوبی میشد، به رهبری چین به نتیجه رساند. «شی» در یک قمار شجاعانه چین را برای عضویت در پیمان تجاری اقیانوس آرام که توافق تجاری آزاد با رهبری ژاپنیها بود، پیش راند. این اقدام، چین را به یک بازیگر مسلط اقتصادی در دو منطقه بسیار مهم توافقنامههای تجاری آن هم در یکی از پویاترین منطقه اقتصادی جهان، تبدیل میکند؛ در این بازی ایالات متحده در حاشیه باقی خواهد ماند.
یکی از بزرگترین طرحهای اقتصادی و فرهنگی چین، ابتکار کمربند و جاده است که اکنون نزدیک به 14 کشور جهان را درگیر کرده است. این همان چیزی است که الیزابت اکونومی به آن اشاره میکند و مینویسد که جاهطلبی «شی» برای محور قرار دادن چین در صحنه جهانی بهطور شگفتآوری با ابتکار کمربند و جاده، گره خورد. این طرح که در سال 2013 آغاز شد نهتنها از طریق سه کریدور دریایی و سه سرزمینی که چین را به آسیا، اروپا، خاورمیانه و آفریقا وصل میکند بروز و ظهور فیزیکی چین را در مرکز بودن پیشنهاد میکند بلکه خاطرات تاریخی جاده ابریشم و مرکز بودن چین در دوران امپراتوری را برمیانگیزاند. ابتکار کمربند و جاده در برداشت اولیهاش وسیلهای برای توسعه زیرساختار سخت به رهبری چین در طول شش کریدور بود. اما امروزه انشعابهای این طرح شامل جادههای ابریشم دیجیتالی، بهداشتی و قطبی است و از مشارکت تمامی کشورها در این طرح استقبال میشود. در این طرح برخلاف سرمایهگذاریهای سنتی زیرساختاری که توسط نهادهای چندجانبهای مانند بانک جهانی و بانک توسعه آسیایی حمایت میشود، چین یکه و تنها پا پیش گذاشته است. این کشور تامین مالی و نیروی کار و مواد را برای پروژهها فراهم میسازد. در واقع این الگوی توسعهای چین است که جهانی شده است.
نتیجهگیری
اما اینکه آیا رئیسجمهور چین قادر است جاهطلبیاش را محقق سازد یا خیر، نویسنده معتقد است که به بازی درونی و چندین عامل از جمله سرپا نگه داشتن مداوم اقتصاد و ارتش چین و حمایت رهبران ارشد آن کشور و نیز مردم چین برمیگردد.
همچنین از یک طرف به توانایی دنیا برای تداوم مقابله با زورگوییهای چین و از طرف دیگر به ظرفیت دموکراسیهای دنیا و دیگر کشورها برای متقاعد کردن نگاه خودشان به آینده دنیا بستگی دارد. شاید مهمترین موفقیت «شی» به توانایی او در رسمیت دادن و مخاطب قرار دادن خلئی است که میان آنچه او برای ارائه به دنیا میخواهد و آنچه دنیا از او میطلبد، وجود دارد.