رفتار در غبار
کدام سوگیریها بر رفتار اقتصادی ما اثر میگذارند؟
همه افراد با سوگیری دستوپنجه نرم میکنند. ما درباره مردم، فرصتها، سیاستهای دولت و البته بازارها قضاوت میکنیم، جهان پیرامونمان را با سوگیریهای نهادینهشده در درونمان تجزیه و تحلیل میکنیم و مشاهدات خود را از تعداد زیادی فیلتر که از تجارب گذشتهمان ساخته شدهاند، عبور میدهیم. بحث سوگیریها تنها در مورد خرید و فروش سهام یا تصمیم برای سرمایهگذاری مصداق ندارد. ما بهطور کلی در مورد فیلترهایی حرف میزنیم که تمامی تصمیمات خود را از آنها عبور میدهیم و گاهی نظرات و تصمیماتی که از آن سوی این فیلترها سر برمیآورند، سوگیرانهاند. افراد ممکن است لزوماً نسبت به این فرآیند آگاه نباشند و متوجه نشوند که تصمیماتشان بر اساس سوگیریهایی که به مرور زمان، در درونشان جوانه زده، گرفته میشوند. اما در عمل، همه فعالیتهای روزمره ما در وهله نخست از طریق الگوهای رفتاری هدایت میشوند و همین الگوهای رفتاری میتوانند بر تصمیمات اقتصادی، مانند اقدامات سرمایهگذاری نیز تاثیر بگذارند.
برای اکثر مردم غیرممکن است که در تصمیمگیریهای اقتصادی خود کاملاً بیطرف بمانند. با این حال، سرمایهگذاران میتوانند با درک و آگاهی بیشتر از این سوگیریها و سپس ایجاد قوانین تجاری و سرمایهگذاری مناسب، سوگیریها را کاهش دهند.
سوگیری شناختی چیست؟
سوگیری (Bias) ترجیح یا تعصب غیرمنطقی و نامعقول افراد است که ممکن است امری ناخودآگاه باشد. این یک نقطه ضعف منحصربهفرد انسانی است و از آنجا که سرمایهگذاران نیز انسان هستند، ممکن است تحت تاثیر آن قرار گیرند. روانشناسان انواع مختلفی از سوگیریها را شناسایی کردهاند. هر یک یا همه آنها میتوانند مانند مِهی غلیظ قضاوت یک فعال اقتصادی را احاطه کنند. سوگیری علاوه بر تضعیف توانایی تصمیمگیری بر اساس حقایق موجود، شواهدی را که با فرض شخص مطابقت ندارند نیز نادیده میگیرد. همانطور که اشاره شد، سوگیری میتواند آگاهانه یا ناخودآگاه باشد. هنگامی که شما در یک تصمیمگیری اقتصادی اقدام سوگیرانهای انجام میدهید، در واقع شواهدی را که با مفروضاتتان مغایر است نادیده گرفتهاید. کنترل هر دو دسته سوگیریهای شناختی و سوگیریهای احساسی به افراد اجازه میدهد بر اساس دادههای حقیقی موجود تصمیمگیری کنند.
انسانها اغلب به شیوههای خاصی فکر میکنند که میتواند به انحراف سیستماتیک از قضاوت منطقی منجر شود. این سبک فکر معمولاً ناشی از میانبرهای پردازش اطلاعات، توانایی پردازش محدود مغز، انگیزههای احساسی و اخلاقی، تحریف در ذخیره و بازیابی خاطرات و در آخر تاثیر و نفوذ اجتماع و فرهنگ است. سوگیریهای شناختی دهههاست که از سوی دانشمندان علوم شناختی، روانشناسان اجتماعی و اقتصاددانان رفتاری مورد مطالعه قرار گرفتهاند. این سوگیریها به طرز فکر و عملکرد ما مربوط میشود و همین میانبرهای غیرمنطقی میتواند به بروز انواع مشکلات در استارتآپها، در زمینه سرمایهگذاری یا مدیریت منجر شود.
مغز انسان قادر به انجام کارهای خارقالعادهای است، با وجود این، گاهی اوقات بسیار ناقص عمل میکند. علم نشان داده است که ما معمولاً اشتباهات ذهنی زیاد و متنوعی انجام دهیم که به این اشتباهات «سوگیری شناختی» میگویند. این سوگیریها میتوانند بر تفکر و اعمال ما تاثیر قابل ملاحظهای بگذارند. آنها میتوانند به دستیابی ما به اطلاعاتی غلط از منابع اشتباه بینجامند که به دنبال و برای تایید باورهای موجودمان به سراغشان رفتهایم. گاهی در نتیجه این سوگیریها، رویدادها را به شکلی که واقعاً اتفاق افتادهاند به خاطر نمیآوریم. مطمئناً این همه بخشی از انسان بودن است. اما این سوگیریهای شناختی میتوانند تاثیرعمیقی بر تلاشها، تصمیمات، سرمایهگذاریها و بهطور کل زندگی ما داشته باشند.
سوگیریهای شناختی عموماً شامل تصمیمگیری بر اساس مفاهیم تثبیتشدهایاند که ممکن است درست باشند یا غلط. یک سوگیری شناختی را به عنوان یک قاعده کلی در نظر بگیرید که به همان میزان که ممکن است واقعیت داشته باشد، ممکن است غیرواقعی باشد. همه ما فیلمهایی را دیدهایم که در آن دزد ماجرا برای عبور از یک ایست بازرسی امنیتی، لباس پلیس به تن میکند. افسران واقعی پلیس فرض میکنند که چون این فرد لباسی مشابه آنها پوشیده است حتماً یک پلیس واقعی است. این نمونهای از سوگیری شناختی است. آیا میپرسید یک پلیس جعلی چه ربطی به انتخاب شما در سرمایهگذاری دارد؟ شما نیز گاه چیزهایی را حقیقت میپندارید که ممکن است لزوماً درست نباشند.
اجازه بدهید برای آشنایی بیشتر با سوگیریهای اقتصاد رفتاری ابتدا به سراغ سوگیری در سرمایهگذاری برویم. بهطور کلی، سوگیریهای سرمایهگذاری را به دو دسته تقسیم میکنند: شناختی و احساسی. هر دو دسته معمولاً نتیجه تعصب در انتخاب یک چیز بر دیگری است. موارد زیر مثالهایی از دنیای بزرگ سوگیریهای شناختیاند که در شمارههای بعدی تجارت فردا، بهطور مفصل به هر یک خواهیم پرداخت.
اثر قاببندی (framing effect): اثر قاببندی زمانی اتفاق میافتد که افراد به جای تصمیمگیری بر مبنای حقایق، بر اساس نحوهای که اطلاعات ارائه یا «قاببندی» میشوند تصمیمگیری میکنند. زبان و لحنی که برای بیان استفاده شده، ترتیب فیزیکی گزینههایی که روبهروی شما قرار دارند و نحوه تفکر ما در مورد یک مشکل، همه جنبههای مختلف یک قاب هستند. نکته مهم این است که حقایق یکسانی که به طرق مختلف ارائه شده است، چه مثبت و چه منفی، میتوانند ما را به تصمیمگیریهای مختلف سوق دهند.
وقتی به دنیای اقتصاد و سرمایهگذاری فکر کنید، به راحتی میتوانید تشخیص بدهید که بیشتر «انتخابها» به شکل بهخصوصی به شما ارائه میشوند. نکته مهم اینجاست که هنگامی که با دو انتخاب برابر مواجه میشوید که تنها در نوع ارائه با یکدیگر متفاوتاند (یکی با تاکید بر سود احتمالی و دیگری با تاکید بر ضرر احتمالی بیان شده است) به احتمال زیاد گزینهای را انتخاب میکنید که سود را پیشنهاد میدهد. حتی اگر نتیجه نهایی هر دو گزینه بازدهی برابر داشته باشد.
راهحل دمِ دست (availability heuristic): این سوگیری زمانی رخ میدهد که مردم احتمال یک نتیجه خاص را بر اساس اینکه آن نتیجه چقدر آسان و راحت به ذهنشان میرسد، تخمین میزنند. به نظر میرسد احتمال وقوع نتایجی که به سادگی به ذهن میرسند یا اخیراً تکرار شدهاند بیشتر از نتایجی است که به یادآوردن یا درک کردن آنها سختتر است. این اغلب باعث میشود که سرمایهگذاران بیش از حد به شرایط فعلی بازار، چه مثبت و چه منفی واکنش نشان دهند.
سرمایهگذاران ممکن است به جای تجزیه و تحلیل منطقی، یک سرمایه یا دارایی را بر پایه چیزی که اخیراً دیده یا شنیدهاند گزینش کنند. یک مثال ملموس دیگر سرمایهداری است که به یک سهام خاص بیش از حد اهمیت میدهد زیرا این سهام همیشه در صدر خبرهاست.
حسابداری ذهنی (mental accounting): هنگامی که افراد داراییهای خود را بر اساس طبقهبندیهای دلخواه خود، مانند منابع داراییها (مثل حقوق یا پاداش یا ارث و...) یا جایی که میخواهند از آن استفاده کنند (پسانداز، اوقات فراغت و...)، در«ظرف» (buckets)های مختلف گروهبندی میکنند، و بر اساس منبع ورودی این پول تصمیمات بسیار متفاوتی میگیرند. واقعیت این است که پول ذاتاً تبدیلپذیر است و تصمیمات مالی باید با در نظر گرفتن این واقعیت گرفته شود.
سرمایهگذاران ممکن است بدون توجه به ارتباط میان این «ظرفها»، بخش عظیمی از بودجه خود را به ظرف خاصی اختصاص دهند، که این میتواند به ایجاد یک پورتفولیوی متنوع منجر شود. یا ممکن است داراییهای خود را بین پورتفولیوهای امنتر و پورتفولیوهای پرخطر تقسیم کنند با این فرض که از این طریق میتوانند از اثر منفی سرمایهگذاریهای بیباک خود در یک پورتفولیو کلی جلوگیری کنند.
سوگیری لنگرانداختن (anchoring bias): لنگر انداختن تمایل زیاد ما برای تکیه بیش از حد بر اولین اطلاعاتی است که راجع به چیزی بهدست میآوریم. این موضوع میتواند بر تصمیماتی که میگیریم تاثیر جدی داشته باشد. وقتی آن اطلاعات اولیه، یا همان «لنگر» در ما ریشه بدواند، مغز ما خود را با این داده تنظیم کرده و تطبیق میدهد.
سرمایهگذاران ممکن است حتی پس از دریافت اطلاعات جدید، بیش از حد به برآوردهای اولیه خود پایبند باشند. برای مثال، اگر سرمایهگذار درآمد سال آینده یک کمپانی را به ازای هر سهم دو دلار برآورد کند و این شرکت در طول سال با مشکلاتی روبهرو شود، سرمایهگذار ممکن است برآورد اولیه خود را برای رویارویی با چالشهایی که این مشکلات به همراه دارند تغییر ندهد و مطابق شرایط جدید تنظیم نکند زیرا هنوز به برآورد اولیه خود سخت چسبیده است.
سوگیری تاییدی (confirmation bias): مردم معمولاً به دنبال شواهد و مدارکیاند که باورهای فعلی آنها را تایید کند. به همین دلیل سایر اطلاعاتی که نظرات آنها را به چالش میکشد یا با آنها مغایرت دارد نادیده میگیرند. از آنجا که انسانها تمایل دارند از ناهنجاریهای شناختی اجتناب کنند، پذیرش ناراحتی روانی که هنگام تعارض اطلاعات جدید با باورهای ما ایجاد میشود نیز برای انسان مشکل است.
در دنیای سرمایهگذاری، سوگیری تاییدی همه جا دیده میشود. سرمایهگذاران اطلاعات منفی در مورد داراییهای خاص خود را نادیده میگیرند. این در حالی است که اطلاعات جدید هرچند تلخ، مانند زنگ خطری عمل میکند که میتواند به جلوگیری از ضرر کمک کند.
سوگیریهای احساسی
سوگیریهای احساسی معمولاً خودبهخود، و به دلیل احساسات شخصی فرد در زمان تصمیمگیری ایجاد میشود. این سوگیریها همچنین ممکن است ریشه در تجربیات شخصی افراد داشته باشند. سوگیریهای احساسی معمولاً در روان سرمایهگذاران جا گرفته و بهطور کلی غلبه بر آنها نسبت به سوگیریهای شناختی دشوارتر است. سوگیریهای احساسی لزوماً همیشه اشتباه نیستند؛ در برخی موارد، ممکن است به فرد کمک کنند تا تصمیم امنتر و مناسبتری برای خود بگیرد. از سوگیریهای احساسی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
سوگیری ضررگریزی (loss aversion bias): مردم معمولاً رنج ضرر را بسیار عمیقتر از لذت سود تجربه میکنند. مطالعات نشان داده است که برخی سرمایهگذاران نیاز دارند که دو برابر بیشتر از آنچه «ضرر» میکنند، «سود» کسب کنند تا بتوانند احتمال ریسک را بپذیرند.
ضررگریزی سبب میشود افراد به داراییای که دارند از دست میدهند بچسبند زیرا دوست ندارند ضررشان جنبه عینی و مادی پیدا کند و این فقط سبب میشود بیشتر ضرر کنند. به همین ترتیب، برخی نیز تمایل پیدا میکنند دارایی سودآور خود را خیلی زود بفروشند زیرا از ضرر احتمالی در آینده هراس دارند.
سوگیری ماندن در وضع موجود (status quo bias): سوگیری وضع موجود یک سوگیری هیجانی است که در آن افراد در شرایط جدید -به جای آنکه خود را بهطور متناسب با آن تطابق دهند- هیچ کاری نمیکنند. افراد عموماً راحتترند که شرایط را همانگونه که هست حفظ کنند. این سوگیری سبب میشود سرمایهگذار از جستوجوی فرصتهای جدید بپرهیزد در حالی که تغییر میتواند برایش سودآور باشد.
سرمایهگذارانی که به تغییر تمایلی ندارند یا خود را با اطلاعات جدید تطبیق نمیدهند ممکن است در نهایت به سبد سهامی برسند که دیگر مناسب نیست، شاید به این دلیل که با چرخش بازار دیگر سرمایهگذاریهای قدیمی مطلوب نخواهند بود. برای مثال، افراد تمایل ندارند نحوه تخصیص سهام بازنشستگی خود را تغییر دهند حتی اگر چشمانداز زمانی یا چرخه بازار دستخوش تغییر شود.
اثر برخورداری (endowment effect): اثر برخورداری سبب میشود سرمایهگذاران برای دارایی خودشان ارزش نامتناسبی قائل شوند تنها به این دلیل ساده که مالک آن هستند. اگر این سوگیری وجود نداشت، قیمتی که افراد مایل بودند دارایی خود را بفروشند برابر با قیمتی بود که تمایل داشتند همان دارایی را بخرند- اتفاقی که به ندرت میافتد!
این سوگیری سبب میشود سرمایهگذاران به ضرر ادامه دهند، یا داراییهای نامناسب را به جای فروش، حفظ کنند زیرا ارزش نامتناسبی برای دارایی خود متصور هستند. این تمرکز همچنین سبب میشود سرمایهگذار فرصتهای دیگر -و احتمالاً بهتر- را از دست بدهد.
گریز از پشیمانی (regret aversion): سرمایهگذاران تلاش میکنند از رنج پشیمانی ناشی از تصمیمات ضعیف بپرهیزند- حال این ضرر ناشی از سرمایهای باشد که افت پیدا کرده یا از ضرر ادراکشدهای که ناشی از افزایش ارزش سهامی است که آنها ندارند. این سوگیری گاهی میتواند سبب رفتار گلهای شود: سرمایهگذاران ممکن است به سمت خرید در بازار گرانقیمت و بیثبات هجوم ببرند -که خود سبب شکلگیری حباب میشود- با این تصور که اگر چنین نکنند فرصتهای خوبی را از دست خواهند داد!
تلاش برای پرهیز از رنج پشیمانی ناشی از تصمیمات بد میتواند سبب شود سرمایهگذاران برای مدت طولانی به حفظ وضعیت موجود بچسبند. پشیمانیگریزی همچنین ممکن است به محافظهکاری افراطی منجر شود به ویژه اگر کسی بخواهد از تکرار ضررهای قبلی خود جلوگیری کند. این به افت کیفیت عملکرد در بلندمدت یا از دست رفتن اهداف مالی فرد منجر میشود.
اعتماد بیش از حد (overconfidence bias): این سوگیری زمانی رخ میدهد که افراد تواناییهای خود را دست بالا میگیرند و تصور میکنند باهوشتر یا آگاهتر از آن چیزی هستند که در واقعیت وجود دارد. چنین افرادی به اشتباه کمیت اطلاعات را با کیفیت آن برابر میدانند و اگر مقادیری اطلاعات داشته باشند حتی اگر کیفیت آن پایین باشد، احساس اعتمادبهنفس میکنند.
سرمایهگذاران خودرای (با اعتماد بیش از حد) تمایل دارند خطرات را دستکم بگیرند یا بازگشت سرمایه مورد انتظار خود را دست بالا تصور کنند. این افراد همچنین بیش از حد معامله میکنند- به سرعت دارایی را که ناامیدشان کرده میفروشند تا در مقابل سهامی را بخرند که به آن اعتماد بیش از حد دارند.
به حداقل رساندن سوگیریهای بیثمر: همانطور که پیشتر گفتیم، سوگیری معمولاً نتیجه تعصب، هنگام انتخاب یک چیز بر چیز دیگر است. سوگیریها میتوانند تحت تاثیر تجربه، قضاوت، هنجارهای اجتماعی، مفروضات، یافتههای دانشگاهی و موارد دیگر قرار گیرند. سوگیریهای شناختی عموماً شامل تصمیمگیری بر اساس مفاهیم تثبیتشده هستند که ممکن است درست باشند یا نباشند. سوگیریهای احساسی معمولاً خودبهخود بر اساس احساسات شخصی فرد در زمان تصمیمگیری ایجاد میشود. آنها معمولاً بر پایه استدلالهای مفهومی گسترده رخ نمیدهند. شناختن سوگیریها در اقتصاد رفتاری، گامی مهم برای مقابله با آنهاست. در سرمایهگذاری برداشتن گامهایی در راستای به حداقل رساندن سوگیریهای بیثمر میتواند در کسب درآمد بیشتر بسیار مفید باشد. به همین دلیل اقتصاددانهای رفتاری به سرمایهگذاران توصیه میکنند که مثلاً از یک صفحه گسترده برای بررسی و مقایسه ریسک و پاداش هر تجارت یا سرمایهگذاری استفاده کنند. این میتواند به آنها کمک کند برای خود آستانهای تعیین کنند و هرگز از مسیر خود منحرف نشوند. یا مثلاً توصیه میکنند که وقتی معاملهای انجام میدهید، یک هدف خوشبینانه تعیین کنید و پس از رسیدن به آن هدف، آن موقعیت /جایگاه /سرمایه را بفروشید. یکی از راههای کلیدی برای به حداقل رساندن سوگیریهای بیثمر، تعیین قوانین تجاری عینی و پایبندی به آنهاست. قوانین تجاری که باعث کاهش سوگیریها میشود، میتواند به غلبه بر احساسات و افزایش بازده کمک زیادی کند.
دنیای اقتصاد رفتاری بیش از آنچه میپندارید جذاب و خواندنی است اما مهمتر از جذابیت، کاربردی است که این علم در زندگی روزمره همه ما پیدا کرده است. چه یک سیاستگذار اقتصادی باشید، چه فعال اقتصادی و چه از مردم عادی جامعه نیاز دارید که در فضایی روشن، به دور از گرد و غباری که سوگیریها به پا میکنند تصمیم بگیرید و رفتار کنید. ما در سلسله مقالات بعدی این نوشتار میکوشیم مه سوگیریهای شناختی را از اطرافتان بزداییم تا از مسیر تصمیمات عقلانی و منطقی اقتصادی خارج نشوید.
منابع:
1- Parker.Tim. Cognitive vs. Emotional Investing Bias: What’s the Difference? Investopedia.com. March 18th, 2021
2- Hayes. Adam. Reviewed by Michael J Boyle. Bias. Investopedia.com. September 27th, 2021
3- What Are Biases and Why Are They Relevant. Global.pimco.com