رشد در بازارهای نوظهور
ناآرامی و سوء عملکرد در کمین جهان نوظهور
ترجمه: جواد طهماسبی- در ابتدای قرن، اقتصادهای در حال توسعه کانون خوشبینی نامحدود و بلندپروازیهای نامتناهی بودند. امروزه آفریقای جنوبی درگیر قیامی خشونتبار است؛ کلمبیا اعتراضاتی خشن را تجربه میکند و تونس به بحران مشروعیت گرفتار شده است. دولتهای غیرلیبرال در حال قدرت گرفتن هستند. به تازگی یک مارکسیست در پرو سوگند ریاست جمهوری بر زبان آورد و نهادهای مستقل در برزیل، هند و مکزیک آماج حملات قرار گرفتهاند.
این موج ناآرامی و خودکامگی تا حدی از کووید 19 ناشی میشود. این همهگیری نقاط آسیبپذیر از دیوانسالاریهای فاسد تا شبکههای ضعیف ایمنی اجتماعی را هدف گرفت. این نومیدی و هرجومرج تهدید تشدید یک مشکل جدی اقتصادی را به همراه میآورد: بسیاری از کشورهای فقیر و دارای درآمد متوسط توان پیشروی به موازات کشورهای ثروتمند را ندارند و از آنها با فاصله زیادی عقب خواهند ماند.
مدل مرگومیر مازاد (excess-mortality) -یعنی مرگومیر بیشتر از حالات عادی- نشان میدهد 8 تا 19 میلیوننفر بر اثر همهگیری جان خود را از دست دادهاند. برآورد اصلی 14 میلیوننفر است. جهان در حال توسعه آسیبپذیری بیشتری در قبال ویروس دارد؛ به ویژه کشورهای دارای درآمد پایینتر از حد متوسط که در آن دورکاری کمتر اتفاق میافتد و شمار زیادی از مردم پیر و چاق هستند. اگر چین را حذف کنیم، کشورهای غیرثروتمند 68 درصد از جمعیت جهان را در خود جای دادهاند و 87 درصد مرگومیر در آنها رخ میدهد. فقط پنج درصد از جمعیت بالای 12 سال بهطور کامل واکسینه شدهاند.
هزینههای اقتصادی نیز تلفات انسانی را همراهی میکنند. بازارهای نوظهور قدرت مانور مالی زیادی برای خروج از مشکلات ندارند. پیشبینیهای میانمدت مربوط به تولید ناخالص داخلی در تمام اقتصادهای نوظهور در مجموع ارقامی پنج درصد کمتر از دوران قبل از همهگیری را نشان میدهند. مردم خشمگین شدهاند و بهرغم درک این حقیقت که اعتراض در دوران همهگیری خطرآفرین است باز هم تظاهرات خشونتآمیز در سراسر جهان به گونهای بیسابقه از سال 2008 به بعد شیوع یافته است.
کشورهای ثروتمندی مانند آمریکا و بریتانیا با اموری مانند بیکفایتی و هرجومرج آشنایی دیرینه دارند. اما این نومیدی است که بیش از هر چیز به اقتصادهای نوظهور ضربه میزند. در اوایل دهه 2000 گفتوگوها پیرامون رسیدن به دیگران در این کشورها سروصدای زیادی برپا کرده بود. آنها فکر میکردند کشورهای فقیر میتوانند از طریق جذب فناوریهای خارجی، سرمایهگذاری در تولید و گشودن اقتصادها بر روی تجارت به رشد و شکوفایی برسند. تعدادی از کشورهای آسیای شرقی، موسوم به ببرهای آسیا یک نسل قبل چنین راهی را تجربه کرده بودند. والاستریت در اشاره به ابرستارههای جدید اقتصادی جهان یعنی برزیل، روسیه، هند و چین کلمه بریک (BRICS) را ابداع کرد.
فرآیند رسیدن به دیگران مدتی خوب پیش رفت. درصد کشورهایی که در آنها سرعت رشد تولید اقتصادی سرانه از آمریکا بیشتر بود از 34 در دهه 1980 به 82 در دهه 2000 رسید. اثرات این رویداد خارقالعاده بودند. فقر به میزان زیادی کاهش یافت. شرکتهای چندملیتی از غرب قدیم فاصله گرفتند و از دیدگاه ژئوپولیتیک، جهان جدید چندقطبی پدید آمد که در آن قدرت با مساوات بیشتری توزیع شده بود.
به نظر میرسد انگار آن عصر طلایی به پایانی زودهنگام رسیده باشد. درصد کشورهایی که برای رسیدن به دیگران تلاش میکردند در دهه 2010 به 59 کاهش یافت.
چین نشان داد بسیاری از بدبینان اشتباه میکنند. برخی کشورهای آسیایی مانند ویتنام، فیلیپین و مالزی در سکوت و به آهستگی داستان موفقیت را دنبال میکردند اما برزیل و روسیه کشورهای بریک را سرافکنده ساختند و در مجموع، آمریکای لاتین، خاورمیانه و آفریقای زیر صحرای کبیر روزبهروز از جهان ثروتمند عقبتر میمانند. حتی آسیای نوظهور نیز در فرآیند رسیدن به دیگران دچار کندی حرکت شده است.
بدشانسی نیز در این واقعه نقش داشت. رونق دهه 2000 کالاهای تجاری فروکش کرد؛ پس از بحران مالی، تجارت جهانی دچار رکود شد و امواج پرتلاطم نرخ ارز آشوب به پا کرد. خودشیفتگی نیز در این میان نقش داشت و برخی کشورها به این نتیجه رسیدند که رشد سریع در تقدیرشان نوشته شده است. بسیاری مناطق، از خدمات پایه مانند تحصیل و بهداشت غافل ماندند. مشکلات فلجکننده درمان نشدند که از آن میان میتوان به نیروگاههای از کارافتاده آفریقای جنوبی، بانکهای فرسوده هند و فساد در روسیه اشاره کرد. سیاستمداران به جای آنکه از نهادهای آزاد مانند بانکهای مرکزی و دادگاهها دفاع کنند از آنها برای رسیدن به اهداف خود بهره بردند.
اتفاق بعدی چه خواهد بود؟ یک خطر آن است که با افزایش نرخهای بهره در آمریکا یک بحران اقتصادی در بازارهای نوظهور پدیدار شود. خوشبختانه اکثر اقتصادهای نوظهور در مقایسه با گذشته شکنندگی کمتری دارند چراکه نرخ ارز در آنها شناور و بدهیهای ارزی آنها کمتر است. بحرانهای سیاسی درازمدت نگرانی بیشتری ایجاد میکنند. پژوهشها بیان میکنند که اعتراضات اقتصاد را سرکوب میکنند و این به نوبه خود به نارضایتی بیشتر دامن میزند. این اثر در بازارهای نوظهور نمود بیشتری دارد.
حتی اگر اقتصادهای نوظهور موفق شوند از بحران احتراز کنند میراث کووید 19 و شدتگیری حمایتگرایی آنها را به دورهای طولانی از کندی رشد محکوم خواهد ساخت. بسیاری از مردم این کشورها تا اواسط سال 2022 واکسینه نمیشوند. از آنجا که تعداد زیادی از کودکان از مدرسه محروم ماندهاند، بهرهوری درازمدت در این کشورها کاهش خواهد یافت.
ممکن است تجارت نیز دشوارتر شود. چین به سمت درونگرایی میرود و از آن سیاستهای بازی که کشور را ثروتمند ساخت فاصله میگیرد. اگر این روند تداوم داشته باشد چین دیگر منبع اصلی تقاضای مصرفی برای کشورهای فقیر نخواهد بود آنگونه که آمریکا در دهههای اخیر چنین نقشی را برای چین ایفا میکرد. حمایتگرایی فزاینده در غرب نیز فرصتهای صادراتی تولیدکنندگان خارجی را کمتر میکند و از سوی دیگر تولید نیز به نیروی کار کمتری نیاز خواهد داشت. متاسفانه کشورهای ثروتمند قصد ندارند با آزادسازی تجارت در بخش خدمات این کاهش را جبران کنند. خدمات میتواند مسیرهای دیگری را برای رشد اقتصادی فراهم سازد. علاوه بر این، کشورهای ثروتمند به اقتصادهای آسیبدیدهای مانند بنگلادش کمک نمیکنند تا خود را با تغییرات اقلیمی سازگار سازند.
بازارهای نوظهوری که این چشمانداز تاریک را پیشرو میبینند ممکن است وسوسه شوند از تجارت باز و سرمایهگذاری دست بردارند. این کار اشتباهی نابخشودنی خواهد بود. محیط بیرحم جهانی اهمیت اتخاذ سیاستهای کارآمد را چند برابر میکند. تفکر ترکیه مبنی بر اینکه افزایش نرخ بهره تورم ایجاد میکند فاجعهآمیز خواهد بود. تلاش ونزوئلا برای برقراری سوسیالیسم فاجعهبار است و ممنوعیت بنگاههای خارجی از جذب مشتریان جدید آنگونه که هند در قبال مسترکارت اعمال کرد سیاستی است که به ضرر خود آن کشور تمام میشود. وقتی رسیدن به دیگران دشوار باشد آن گروه از بازارهای نوظهور بیشترین شانس را دارند که همچنان اقتصاد باز را حفظ کنند.
خودت را برسان، توقف نکن
برخی از قواعد عوض شدهاند. دسترسی همگانی به فناوریهای دیجیتال و وجود یک شبکه ایمنی اجتماعی مناسب امری حیاتی است. اما اصول چگونگی ثروتمند شدن همانهایی هستند که در گذشته بودند. درها را به روی تجارت بگشایید، در بازارهای جهانی وارد رقابت شوید و در زیرساختارها و تحصیل سرمایهگذاری کنید. تا قبل از اصلاحات لیبرال دهههای اخیر، اقتصادها در حال واگرایی بودند. هنوز زمان داریم که از دشواریهای غیرضروری گذشته دوری کنیم.
منبع: اکونومیست