آنارشیسم سبز
سوسیالیستهابه محیطزیست چگونه مینگرند؟
بخش دوم- قسمت دوم
روبرت بی. مارکس1 بهعنوان یک «تاریخنگار محیط زیستی» میگوید: «از نگاه رهبران سیاسی ایالات متحده و اروپا، راهحل تقریباً همه مشکلات جهان امروز پذیرش مالکیت خصوصی و بازارهای آزاد است.» در حالی که ماکس و از موضع یک منتقد نظام بازار، مخالف این دعاوی است. در حالیکه خود او در جایی دیگر، درباره تجربه شوروی و چین میگوید: «اتحاد جماهیر شوروی و چین، بهرغم اختلاف بر سر مسیر درست رسیدن به سوسیالیسم و راه مبارزه با جهان سرمایهداری، در تعهد به افزایش تولیدات اقتصادی همنظر بودند. اساس تولیدگرایی مدلهای کمونیستی شوروی و چین پیامدهای زیستمحیطی فاجعهباری داشتهاند.» از این سطور میتوان نتیجهگیری کرد که مشکلات محیط زیستی، ارتباطی با محترم شمردن مالکیت خصوصی و بازارهای آزاد در غرب، یا حذف آن در تجربه شوروی ندارد. بلکه مشکل اساساً مربوط به پدیده «تولیدگرایی» است.
نائومی کلاین از یکسو، مدعی است که «سوسیالیسم واقعاً تجربهشده»، چه از نوع «اتحاد جماهیر شوروی و اقمارش» و چه از نوع «چینی» آن، جملگی مسبب ویرانگری طبیعت و یورش به محیط زیست بودهاند، و از سویی دیگر، بنیادگرایی بازار را مسبب بروز مشکلات زیستمحیطی میداند و در مجموع، معترض «تولیدگرایی» است. جولی داوسین2 در مسیر مبارزه با ایدئولوژی مصرفگرایی میگوید: «مبرمترین موضوعات برای دستیابی به امنیت زیستمحیطی جهانی، آنانیاند که در ارتباطاند با: 1- ایجاد نوعی قرارداد اجتماعی که متضمن سهم یکسانتری از خطرات جهانی و منافع حاصل از تولید ثروت باشند... 3- جایگزینی ایدئولوژیهای مصرفی با ارزشهایی که تناسب بیشتری با محدودیت منابع و برابری جهانی داشته باشند.» آلیس بوز لارکین3 و کوین آندرسون4 نیز چاره کار را در توقف رشد اقتصادی کشورهای توسعهیافته میدانند و اذعان دارند که: «برای اجتناب از چارچوب خطرناک تغییرات اقلیمی دو درجهسانتیگرادی، رشد اقتصادی در کشورهای متمول حداقل به صورت موقت باید با دورهای از ریاضت برنامهریزیشده عوض شود.»
توماس پیکتی،5 لوکاس شانسل،6 برانکو میلانوویچ7 و جیمز ادوارد هانسن،8 هر یک به نوعی از طرفداران اخذ مالیاتهای محیط زیستی هستند. مثلاً هانسن پیشنهاد کرده است تا از شرکتهای سوخت فسیلی مالیاتهای اضافهای دریافت شود و مبالغ حاصله، «بدون آنکه یک سنت آن توسط دولت کسر شود»، صرف توزیع برق بین شهروندان ایالات متحده شود. شانسل و پیکتی نیز مروج این ایده هستند که باید از ثروتمندان، که سهم افزونتری در انتشار دیاکسید کربن دارند، مالیات بیشتری اخذ شود.
سوسیالیسم مشارکتی و اکوسوسیالیسم
مایکل آلبرت در زمره طرفداران «سوسیالیسم مشارکتی» یا «اقتصاد مشارکتی» است و آن را مبتنی بر چهار اصل میداند: 1- دستمزد عادلانه، 2- خودگردانی، 3- کار متناسب با شأن انسانی و 4- تخصیص و توزیع به شیوه مشارکتی. یک تعاونی را در نظر بگیرید که همه کارکنان آن سهامداران آن هستند و تصمیمگیری درباره تمامی امور از جمله تولید، بازرگانی، فنی و مدیریتی از سوی اعضای تعاونی انجام میشود و برخلاف شرکتهای سهامی که حق رای افراد متناسب با میزان سهمشان است، هر فرد تنها یک حق رای دارد. به نظر طرفداران سوسیالیسم مشارکتی، استقرار یک دموکراسی واقعی در گرو این شرط است که کلیه واحدهای تولیدی و خدماتی در جامعه، متشکل از چنین تعاونیهایی باشد. البته این تعاونیها -به عنوان نمودی از مالکیت اجتماعی- قرار نیست تاسیس شوند، بلکه باید از طریق مصادره بنگاههای اقتصادی موجود به دست «جنبش مردمی» ایجاد شوند. در گام بعدی به توصیف آلبرت «تولیدکنندگان و مصرفکنندگان در شوراها سازماندهی شده و در بحث پیرامون تخصیص کار، منابع و خروجی با یکدیگر مشارکت میکنند». طرفداران «سوسیالیسم یا اقتصاد مشارکتی» از یکسو منتقد سوسیالیسم واقعاً تجربهشده قرن بیستمی هستند و از سوی دیگر، طرفدار «نظریه تقسیم معرف» هایک و الگوی پراکندگی دانش او هستند.
هرچند که روبین هانل9 از جایگاه یکی از نظریهپردازان اقتصاد مشارکتی، بر این باور است که نتیجه قطعی این رویکرد، صیانت از محیط زیست است، اما اکوسوسیالیستها اصول مندرج در این الگو را نابسنده میدانند و از سال 2001 به بعد، دستورعملهای ویژه محیط زیستی خود را در قالب مانیفستهایی با راهبری میشل لووی10 و جوئل کوول11 منتشر و بازنگری کردهاند.
به اتکای نظریه تاریخ مارکس، در یک برهه تاریخی، مناسبات اجتماعی -همچون مالکیت خصوصی- مانع از رشد «نیروهای مولده» -یعنی نیروی کار و ابزار تولید- و ثمره فرخنده این تعارض، تحول اجتماعی و انقلاب خواهد بود. الگوی سوسیالیسم مشارکتی خدشهای بر این اصل مارکسیستی وارد نکرده است؛ اما آنچنانکه برونو کِرن12 توضیح میدهد، اکوسوسیالیستها معتقدند که نمیتوان تا ابد در انتظار رشد نیروهای مولده ماند، چراکه ممکن است تا آن زمان دیگر چیزی از سیاره زمین باقی نمانده باشد. از اینرو ممانعت از تخریبهای فزاینده محیط زیستی را، مستلزم «انقباض فعالیتهای اقتصادی و صنعتی» میدانند.
آنارشیسم سبز یا اکوآنارشیسم
هرچند که برابر با آموزههای تئوریک مارکس و انگلس، قرار بود تا سوسیالیسم به بیدولتی مورد تصدیق آنارشیستهای چپ رهنمون شود، اما در صحنه عمل، دولتهای سوسیالیست همواره بزرگترین و اقتدارطلبترینهای تاریخ بودهاند. هنری دیوید تورو،13 لئو تولستوی14 و الیزه رکلو15، شخصیتهای بارزی درمیان اکوآنارشیستها یا اقتدارگریزان زیستبومی بهشمار میروند. بهعنوان نمونه، تورو واعظ رویکردهایی مبتنی بر احساس مسوولیت محیطی و اجتماعی، بهرهوری منابع و سادهزیستی بود و باور داشت که برای داشتن یک زندگی خوب باید «محیط وحش» را دستنخورده نگاه داریم. طبعاً این رهنمودها، تاثیر قابل اعتنایی در عرصه اقتصاد و سیاست از خود به جا نگذاشتهاند و تجلیبخش سازمان اجتماعی معینی نبودهاند و تنها به ایجاد زیرشاخههایی مانند برهنهگرایی، گیاهخواری، بومکدهزیستی و نظایر آن منتهی شدهاند. ضمن آنکه وجه دولتگریزی این نحله نیز، هیچگاه به مذاق سوسیالیستهای دولتگرا خوش نمیآمده است.
نقد آرای مارکسیستها / سوسیالیستها
محیط زیستدوستی مارکس: هرچند که متفکران و نویسندگان چپ غالباً میکوشند تا بر اساس مقتضیات زمانه، مارکس را به مثابه نظریهپردازی دوستدار محیط زیست معرفی کنند، اما منتقدان مارکس گمان دارند که توجه او به مساله سوختوساز (متابولیسم) خاک و مواردی از این دست، دغدغه خاطری معطوف به تعادل میان منابع و تولید است. تعادلی که برهم خوردن آن «کارکرد شرط طبیعی و بیوقفه حاصلخیزی پایدار خاک» و «تولید» را متوقف خواهد کرد. اگر این تفسیر منتقدان صحیح باشد، ادعای محیط زیستدوستی مارکس قابل دفاع نیست. در واقع میشل لووی نیز موضوع یادشده را به زبان دیگری بیان کرده است. او در تایید آرای سوسیالیستهایی چون المار آلتواتر16، جیمز اوکانر17، کوول، بلامی فاستر و برخی از آثار آندره گورز18، به موازات اعتراض به «بومشناسی بازار»، منتقد «سوسیالیسم تولیدگرایانه» از نوع شوروی است. از آنجا که سوسیالیسم شوروی نزدیکترین نمونه انضمامی اجراشده بر اساس آموزههای مارکس بود، معنای تلویحی و گاه صریح مطالب بیانشده از سوی اکوسوسیالیستها، نقد نظریه تاریخ مارکس و نقد «سوسیالیسم واقعاً تجربهشده» است.
جامعه مدنی: کاظم علمداری از منظر یک مدافع سوسیال-دموکراسی، فجایع محیط زیستی در کشورهای سوسیالیستی سابق را متاثر از فقدان جامعه مدنی مستقل از نظام حکمرانی در آن جوامع میداند و معتقد است که: «پایههای توجیهی هم بر این نهاده شده بود که صنایع سوسیالیستی نه بر اساس سود، بلکه منافع طبقه کارگر بنا شده و عمل میکنند؛ و مالکیت اشتراکی و دولتی همراه با برنامهریزی مرکزی (دولتی) اقتصاد، استفاده منطقی از منابع طبیعی را تضمین میکند. اما چنین ادعایی واقعیت نداشت.»
پیجویی سود، نفع شخصی و مالکیت: روایت طرفداران سوسیالیسم مشارکتی یا اکوسوسیالیستها از دو منظر محل مناقشه است. نخست آنکه اگر مالکیت سهامداران تعاونیها در آن ساختارهای اقتصادی، از محل مصادره سهام مالکان پیشین بهدست آمده باشد، پس مالکیت مصادرهکنندگان نیز همواره در معرض خطر مصادره بعدی است. پرسش اینجاست که اگر در این مکتب اقتصادی، «مالکیت شخصی» در گذشته یک حق طبیعی محسوب نمیشده است، چه تضمینی برای محترم شمرده شدن آن در آینده وجود دارد؟ دوم اینکه چه تضمینی وجود دارد که منافع شخصی سهامداران تعاونیها با هر آن چیزی که «خیر عمومی» خوانده میشود -از جمله محیط زیست- در تعارض نباشد؟ وانگهی اگر برابر داعیه متداول مکاتب سوسیالیستها، پیجویی منافع شخصی، عامل تخریب محیط زیست یا منافع عمومی باشد، سهامداران تعاونیها در یک نظام مبتنی بر سوسیالیسم مشارکتی یا اکوسوسیالیسم نیز مشمول همین عارضه خواهند بود.
مالیاتهای سبز: منتقدان به پیکتی، شانسل، میلانوویچ و هانسن معتقدند که رویکرد «مالیاتهای سبز» استوار بر این پیشفرض نادرست است که با افزایش یک واحد آلودگی، یک واحد مالیات اخذ خواهد شد و منابع حاصل از هر واحد مالیات مأخوذه نیز به اندازه یک واحد خسارات محیطزیستی را تقلیل خواهد داد. درحالیکه درباره تناسب مقدار مالیاتهای اخذشده با میزان آلایندگی محل مناقشه است و افزون بر این، منابع عظیم درآمدی حاصل از وصول این مالیاتها، غالباً نه صرف جبران خسارات وارده بر خسارتدیدگان میشود و نه آنچنان که باید و شاید، صرف اجرای پروژههای بهبود محیط زیستی دیگر میشود، بلکه تنها منبعی برای بودجهخواران دولتی است. نمونه بارز آن جرایم ورود خودروها به محدودههای ترافیکی است. در واقع این جرایم به نام مبارزه با آلودگی اخذ میشوند، اما عواید حاصل از این جرایم، نه به خسارتدیدگان آلودگی هوا پرداخت میشوند و نه صرف جلوگیری از آلایندگی بیشتر میشوند. در واقع افزایش آلایندگیهایی منتهی به این جرایم، نویدبخش بودجه بیشتر برای بودجهخواران است.
مالیات سبز و ثروتمندان: از منظر منتقدان، اخذ مالیاتهای سبز از ثروتمندان، بسیار عوامفریبانه است. تولید ثروت بیشتر غالباً متکی به ایدهای است که منجر به کاهش مصرف انرژی و ممانعت از تخریب محیط زیست شود، نه افزایش آن. یک تولیدکننده لوازم خانگی با کاهش مصرف برق در محصولات خودش میتواند ثروت بیشتری تولید کند. طراحی و تولید انژکتوری موجب ثروتمندتر شدن میشود که مصرف سوخت را کاهش دهد.
انقباض اقتصادی و رفاه: بهزعم منتقدان، تابع مطلوبیت هر فرد، دربردارنده کالاهای مصرفی (A) بهعلاوه عناصری از محیط زیست (B) است. مثلاً: تابع مطلوبیت فرد = A: محصولی به نام خودرو + B: آبوهوای پاک. درصورتیکه مدافعان «انقباض اقتصادی»، بهگونهای از این انقباض سخن میگویند که گویی تحقق آن، هیچ تاثیر نامطلوبی بر میزان رفاه و کیفیت زندگی افراد نخواهد گذاشت و تثبیت کیفیت زندگی به موازات این انقباض، قابل تحقق جلوه داده میشود.
مصرفگرایی و تبلیغات: به زعم مارکسیستهای دولتگرا، این قدرت سیاسی است که از موضع یک عقل کل، وجاهت دارد تا به جای افراد، درباره نوع و مقدار مصرف ایشان و سایر منافع و مصالح آنها تصمیم بگیرد و در نتیجه، کاهش مصرفگرایی از اتخاذ چنین رویکردی مراد میشود. اما منتقدان این دعاوی، گمان دارند که تنها مصرفکنندگان سزاوار تصمیمگیری درباره نوع و مقدار مصرف هستند و هر اقدام مشفقانهای در اینباره، باید مبتنی بر دگرگون کردن ترجیحات، مطالبات و ارزشگذاریهای ذهنی افراد باشد.
تبلیغات سازوکار رایج در جامعهای است که مصرفکنندگان در آن حق انتخاب دارند و لازم است تا درباره مصرف آن مجاب شوند. در جامعهای که مصرفکننده مجبور به مصرف کالا باشد، اقناع کردن مصرفکنندگان، غیرضروری مینماید. آنچنانکه گورباچف در توصیف تجربه شوروی نوشته بود: «طبیعی است که تولیدکننده باید مصرفکننده را راضی کند، اما در کشور ما، مصرفکننده بهطور کامل به رحم و شفقت تولیدکننده وابسته بود، و میبایست بدانچه تولیدکننده تمایل به عرضه آن میداشت، بسازد.»
مورای روتبارد درباره هر نوع امر اخلاقی گفته بود که: «اگر فرد این اختیار را نداشته باشد که امر غیراخلاقی را مانند امر اخلاقی برگزیند، هیچ دریافتی از مفهوم اخلاقی نمیتواند وجود داشته باشد.» به این اعتبار، در تخالف با انگارههای سوسیالیستی درباره «مصرفگرایی»، طرفداران اقتصاد بازارمحور بر این نظر هستند که اتخاذ مواضع سلبی یا ایجابی در مورد مقدار یا نوع مصرف افراد جامعه، یا هر اقدام مشفقانهای در این موارد، باید مبتنی بر دگرگون ساختن علایق، ترجیحات و انتخابهای آزاد افراد جامعه باشد، نه متکی بر اجبار و زور سیاسی رایج در جوامع سوسیالیستی. میزس نیز معتقد است که تنها مصرفکنندگان سزاوار تصمیمگیری درباره مصرف خودشان هستند و با ذکر خاطرهای از آدولف هیتلر، یادآوری میکند که دامنه قضاوت درباره مصرف شهروندان، میتواند به تعیین تکلیف درباره نوع کتاب، موسیقی یا نقاشی نیز تسری یابد و میافزاید: «وقتی میگوییم مصرفکننده... فرمانرواست، منظورمان این نیست که از خطا مبراست و همیشه توان تشخیص مصلحت خود را دارد. مصرفکنندگان غالباً چیزهایی میخرند و مصرف میکنند که نباید میخریدند و نباید مصرف میکردند. اما تصور اینکه دولت... میتواند با کنترل مصرف مردم، آنان را از صدمه زدن به خودشان بازدارد، تصوری اشتباه است. باور به اینکه دولت، مقام پدری دارد و نگهبان همگان است، باور دوستداران سوسیالیسم است.»
منابع:
1- مارکس، کارل (1395)؛ دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی 1844، برگردان حسن مرتضوی، انتشارات آشیان
2- مارکس، کارل (1394)؛ سرمایه، جلد اول و دوم، برگردان حسن مرتضوی، انتشارات لاهیتا
3- شوایکارت، دیوید و همکاران (1382)؛ سوسیالیسم بازار، برگردان شهریار خوّاجیان، نشر بازتابنگار
4- آلبرت، مایکل (1398)؛ جنبش برای اقتصاد مشارکتی، برگردان بابک پاکزاد، نشر اختران
5- آدورنو، تئودور و هورکهایمر، ماکس (1396)؛ دیالکتیک روشنگری، برگردان مراد فرهادپور و امید مهرگان، انتشارات هرمس
6- کوتز، دیوید ام (1388)؛ مدلهای سوسیالیسم مشارکتی، گروه نویسندگان، برگردان ح. ریاحی، نشر دیگر
7- ماکس مارکس، روبرت بی (1397)؛ خاستگاههای جهان مدرن، برگردان سعید مقدم، نشر مرکز
8- فاستر، جان بلامی ()؛ کارل مارکس و بهرهبرداری از طبیعت، در آدرس: mondediplo.com
9- لنین، ولادمیر (1384)؛ مجموعه آثار، برگردان محمد پورهرمزان، جلد اول، انتشارات فردوس
10- گورباچف، میخائیل (1368)؛ دومین انقلاب روسیه پراسترویکا، برگردان عبدالرحمن صدریه، نشر آبی
11- سوئیزی، پل و همکاران (1369)؛ شوروی به کجا میرود؟، برگردان حیدر ماسالی، نشر دنیای مادر
12- وسترلوند، پِرآکه (1397)؛ مارکسیسم و محیط زیست، برگردان حسین محمدی، وبسایت نقد اقتصاد سیاسی
13- کوک، الکساندر (1387)؛ سرمایهداری و محیط زیست، برگردان برزو نابت، نشر دیگر
14- کلاین، نائومی (1396)؛ آخرین فرصت تغییر، برگردان مجید امینی، نشر لاهیتا
15- هیوود، اندرو (1396)؛ سیاست، برگردان عبدالرحمان عالم، نشر نی
16- کوز، رونالد و وانگ، نینگ (1396)؛ چین چگونه سرمایهداری شد؟ برگردان سیدپیمان اسدی، دنیای اقتصاد
17- میزس، لودویگ؛ «سیاست اقتصادی»، برگردان محمود صدری، چاپ اول 1397، انتشارات دنیای اقتصاد، ص 35
18- روتبارد، مورای (1392)؛ قدرت و بازار-دولت و اقتصاد، برگردان متین پدرام و وحیده رحمانی، دنیای اقتصاد
19- علمداری، کاظم (1398)؛ سوسیالیسم و محیط زیست، نشر توسعه
پینوشتها:
1- Robert B. Marks / 2-Julie Dawson / 3- Alice Bows-Larkin
4- Kevin Anderson / 5- Thomas Piketty /6- Lucas Chancel
7- Branko Milanovic / 8- James Edward Hansen
9- Robin Hahnel / 10- Michael Löwy / 11- Joel Kovel
12- Bruno Kern / 13- Henry David Thoreau / 14- Leo Tolstoy
15- Elisee Reclus / 16- Elmar Altvater
17- James Richard O’Connor / 18- André Gorz