اقتصاد گمراهکننده
کتاب اقتصادگرایی جیمز کواک به چه اشاره میکند؟
یک دانشجوی سال اول اقتصاد را تصور کنید. پس از حضور در شش واحد اقتصاد مقدماتی و مطالعه دقیق شش فصل اول کتب مرجع اقتصادی خود، او با مدل عرضه و تقاضای ساده احساس راحتی میکند. مات و مبهوت از استفادههای بالقوه مدلهای ساده و قدرت توضیح اقتصاد، کمکم این تفکر در ذهن او رخنه میکند که مدل عرضه-تقاضا تنها چیزی است که نیاز است بداند.
یک دانشجوی سال اول اقتصاد را تصور کنید. پس از حضور در شش واحد اقتصاد مقدماتی و مطالعه دقیق شش فصل اول کتب مرجع اقتصادی خود، او با مدل عرضه و تقاضای ساده احساس راحتی میکند. مات و مبهوت از استفادههای بالقوه مدلهای ساده و قدرت توضیح اقتصاد، کمکم این تفکر در ذهن او رخنه میکند که مدل عرضه-تقاضا تنها چیزی است که نیاز است بداند. او از مدرسه خارج شده تا برای مردم کاری انجام دهد. او به یک سیاستمدار (یا مشاور، نویسنده، تاجر، رئیسجمهور و...) تبدیل میشود و شروع میکند تا هر آنچه از آشنایی با اقتصاد مقدماتی یاد گرفته برای حل مشکلات جهان حقیقی به کار گیرد. به دلیل آنکه او تمام واحدهای دیگر را از قلم انداخته است، هیچ ایدهای در خصوص چگونگی تحقیق در خصوص مشکلات اجتماعی مهم را ندارد. بنابراین اساس تمام تصمیمات (یا پیشنهادات) سیاستگذاری او، مدل عرضه و تقاضا و اندکی استدلال دمدستی خواهد بود. کتاب اقتصادگرایی، جیمز کواک، انتقادی به این استفاده نادرست دانشآموزان از اقتصاد ساده است.
اقتصادگرایی: اقتصادهای بد و ظهور نابرابری (Economism: Bad economics and rise of inequality) آخرین کتاب جیمز کواک است که یکی از پرطرفدارترین کتابهای اقتصادی سال 2017 به شمار میرود. این کتاب مشتمل بر 9 فصل است که هر فصل با سخنی از بزرگان عرصه اقتصاد آغاز میشود. بهترین جهان ممکن، جادوی بازار، رژه بلند اقتصادگرایی، شما به آنچه شایسته آن هستی میرسی، انگیزه همهچیز است، مصرفکننده بهتر از همه میداند، رهایی سرمایه، روی هم رفته، جهان ما جهان کوچکی است، بهترین جهان ممکن، برای چه کسی؟ عنوان فصلهای مختلف این کتاب است. این کتاب را میتوان به عنوان یک مانیفست فریبنده که بسیاری از فرضیههای نظریه اقتصادی مدرن را رد میکند، تشبیه کرد.
اقتصادگرایی کتابی است که خطرات بهکارگیری مدلهای اقتصادی ساده را در مشکلات پیچیده دنیای واقعی به ما گوشزد میکند. به گفته کواک، اقتصادگرایی تلاش برای توضیح تمام پدیدههای اجتماعی و حل تمام مشکلات اجتماعی به کمک اقتصاد ساده است.
♦ اقتصادگرایی بر این فرضیه استوار است که مردم، شرکتها و بازارها بر اساس چکیده و نمودارهای دوبعدی اصول اولیه کتب مرجع اقتصادی رفتار میکنند در حالی که فرضیات پشت این نمودارها در جهان حقیقی هیچوقت برقرار نیستند. (فصل یک)
کتاب کواک شواهد کافی را ارائه میدهد تا نشان دهد اقتصادگرایی یک مشکل واقعی است. و اگر شما به آن فکر کنید، میتوانید مثالهایی از اقتصادگرایی را پیدا کنید. به سیاستمداران، متخصصان و روزنامهنگارانی که در خصوص مالیات، حداقل دستمزد، نظارت، تورم و نظام سلامت صحبت میکنند نگاهی بیندازید. به اینکه چگونه برنامههای رادیو و تلویزیون و فضای مجازی به سادهسازی بیشازحد منطق عرضه-تقاضا به منظور بازتولید و تجاوز به مغز انسان کمک کردهاند. به این فکر کنید که تا چه حد آسان است که هر فردی توهمی از فهم اقتصاد داشته باشد. اگر شما در گوگل جستوجویی کنید راهحلی سریع برای همه مشکلات خود پیدا میکنید. هر کسی که تمایل به یادگیری اقتصاد دارد ولی وقت آن را ندارد، به سرعت میتواند تحت تاثیر اقتصادگرایی قرار گیرد. بنابراین تلاش کواک برای هشدار به ما در خصوص خطرات اقتصادگرایی ارزشمند است.
مطمئناً کواک اولین فردی نیست که در خصوص استفاده نادرست از اقتصاد ساده به ما هشدار میدهد. برای مثال نوح اسمیت در سال 2016 مقالهای در خصوص اقتصادگرایی نوشت و آن را 101گرایی (101ism) نامید. پل کروگمن و دنی رادریک نیز در خصوص سوءاستفاده از مدلهای اقتصادی به ما هشدارهایی دادند. با این حال هر چند کواک فضای قابل توجهی را به نمودارهای عرضه و تقاضا اختصاص داده تا نشان دهد چگونه مدلهای اقتصادی اصولی از طرق مختلف میتوانند موجب گمراهی ما شوند اما به این موضوع اشارهای نکرده که یک فرد در خصوص مسائل بحثشده در کتاب واقعاً چگونه باید فکر کند؟ استدلال او به طور کلی از این ادعا نشات میگیرد: «تفکرات اقتصاد اولیه اشتباه است چراکه جهان بسیار پیچیدهتر از مدل ساده است و شواهد تجربی موضوع را پیچیده میکند.
برای مثال، کواک در فصل نهم کتاب نتیجه میگیرد ادعای اقتصادگرایی در مورد بازار نیروی کار به این صورت است: «دستمزد حداقلی موجب بیکاری شده و به مردم فقیر آسیب میرساند.» او در خصوص چگونگی نتیجهگیری در واقعیت میگوید: «دستمزد حداقلی (در سطوح کنونی) اثر بسیار کمی روی بیکاری و کاهش فقر دارد.» مثال دیگر اینکه ادعای اقتصادگرایی در خصوص بازارهای مالی به این شکل است: «مردم تنها کالاهای مالیای را میخرند که برای آنها خوب است.» در حالی که کواک معتقد است در واقعیت بسیاری از مردم در خصوص محصولات پیچیدهای چون Option ARM انتخابهای بدی دارند. انتقادی که در اینجا مطرح است این است که فردی که میخواهد از اقتصادگرایی اجتناب کند چگونه باید به این مسائل فکر کند؟ آیا کواک پاسخی به این پرسش میدهد؟ البته باید به این نکته اشاره کرد که کواک مدعی نیست اقتصاد بیاستفاده است یا اقتصاددانان باید مدلهای ساده محبوب خود را کنار بگذارند. او استدلال میکند: «پاسخ به اقتصادگرایی، نفی کل اقتصاد نیست. برعکس، پادزهر فوری مدلهای ساده اقتصادگرایی از واقعیت، تجزیه و تحلیل اقتصاد بهتر و بیشتر است که میتواند به شناخت محرکهای اساسی پدیدههای اجتماعی یا انتخاب موثرترین راهحل برای مسائل دشوار کمک کند. به رسمیت شناختن این موضوع که اقتصاد یک پاسخ ساده واحد به تمام پرسشها نمیتواند بدهد گامی حیاتی برای دور انداختن چشمبندهای اقتصادگرایی است. (فصل نهم)
بنابراین به نظر میرسد کواک فکر میکند مدلهای اقتصادی به ما در فهم جهان کمک میکند. اما به خوانندگان نمیگوید چگونه. جهان پیچیده است. همه مدلهای اقتصادی از نظر سادهسازی و بهکارگیری فرضیات غیرواقعی مشابه با مدل عرضه-تقاضای ساده است. کواک به ما برای یافتن راهی از مدلهای ساده به واقعیت بسیار پیچیدهتر کمکی نمیکند. اگر میخواهیم از اقتصادگرایی اجتناب کنیم، چگونه باید به مسائل نزدیک شویم؟ مناسبترین راه برای استفاده از مدلهای اقتصادی چیست؟ مشخص نیست. کواک در واقع تلاشی برای پاسخ دادن به این پرسشها نمیکند. ما یاد گرفتیم در خصوص خطرات اقتصادگرایی هوشیار باشیم و این کتاب به این موضوع اختصاص داده شده است.
♦ اما کواک در فصل سوم به منشأ اقتصادگرایی میپردازد: «برای یک جهانبینی نظیر اقتصادگرایی به منظور ریشه گرفتن و رشد کردن، یک گروه اجتماعی قابل توجهی باید خدمت کنند.» (فصل سوم)
♦ اقتصادگرایی به این دلیل مهم است که وسیلهای مهم برای گروههای ذینفع به منظور رسیدن به اهدافشان در نیمقرن گذشته بوده است. (فصل سوم)
♦ اقتصادگرایی وجود دارد چراکه سازمانهای مردمی مشاهده میکنند چگونه میتوانند اصول اقتصادی را در راستای منافع خود به کار گیرند.
♦ امروز اقتصادگرایی نشانگر ترجیحات و منافع افراد بسیار ثروتمند است تا شهروندان عادی. (فصل نهم)
♦ دستاورد بزرگ اقتصادگرایی، تشکیل مجدد یک ایدئولوژی سیاسی (بنیادگرایی بازار یا نئولیبرالیسم) به عنوان یک چارچوب آسان و دمدستی برای مشاهده جهان است. (فصل نهم)
استدلال ساده این است که اقتصادگرایی به ثروتمندان سود میرساند بنابراین از روی عمد از سوی آنها ترویج میشود. متاسفانه کواک شواهد کافی برای این ادعا و ادعاهای دیگر در خصوص منشأ اقتصادگرایی ارائه نمیکند. مدارک ارائهشده توسط او عمدتاً در خصوص روابط میان اقتصاددانان، موسسات و مردم با پولی است که برخی از این افراد و نهادها تامین میکند.
شاید بهتر باشد برای دریافت درک بهتر در خصوص توسعه اقتصادگرایی (به ویژه در آمریکا) این کتابها را بخوانید: دلالان ایده (جیمز اسمیت)، قدرت ایده (لی ادواردز)، ساخت اقتصاد شیکاگو (رابرت وان هورن، فیلیپ میروسکی و توماس استپلفورد)، راهی از مونت پلرین: ایجاد تفکر نئولیبرال (فیلیپ میروسکی و دیتر پلوی) و دیگر کتابهای استنادشده در کتاب کواک.