درخت جادویی پول
چرا نمیتوانیم پول بیشتری چاپ کنیم؟
افزایش آگاهی اقتصادی جامعه حتی در کشوری که علم اقتصاد در آن پایهگذاری شده، ضرورت دارد. پس از وقوع بحران مالی 2008 که بانکها در ایجاد آن نقش کلیدی داشتند، بانکهای مرکزی در برخی کشورها، تلاشهایی را برای ارتقای آگاهی اقتصادی مردم آغاز کردند. بانک مرکزی انگلستان بهخصوص در دوران ریاست «اندرو بیلی» که همواره مشوق افزایش سواد اقتصادی مردم بوده، این ماموریت را در سالهای اخیر با جدیت دنبال کرده است. این نهاد حداقل از سال 2018 با برگزاری نشستهای عمومی با شهروندان و تدارک جلسههای تخصصی با آحاد اقتصادی شرایطی فراهم کرده تا مدیران بخشهای اقتصادی به صورت مفصل، تصمیمهای اقتصادی خود و نتایج و تبعات آن را برای مردم توضیح دهند. بانک مرکزی انگلستان حتی با برگزاری کلاسهای رایگان آموزش اصول اولیه اقتصاد در تمامی مقاطع تحصیلی در مدارس، برای ارتقای دانش اقتصادی جامعه تلاش کرده است. یکی از آخرین این تلاشها چاپ کتابی است که به 10 پرسش ساده در زمینه اقتصاد پاسخ میدهد. عنوان کتاب به تنهایی یک مساله مهم در عرصه سیاستگذاری اقتصادی است و میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که «چرا نمیتوانیم پول بیشتری چاپ کنیم؟»
این کتاب را که در ماه می سال جاری میلادی انتشارات پنگوئن انگلستان وارد بازار نشر کرد، دو اقتصاددان ارشد شاغل در بانک مرکزی انگلستان با نامهای «روپال پاتل» و دکتر «جک مینینگ» نوشتهاند. خانم پاتل به عنوان متخصص در زمینه جلوگیری از بروز و شدت یافتن بحرانهای مالی و آقای مینینگ متخصص در حوزه حفظ ارزش پول در این نهاد فعال هستند. هدف اصلی کتاب، افزایش آگاهی مردم عادی با هر سطح از دانش پیشین درباره اقتصاد و در همه ردههای سنی درباره نحوه کارکرد و وظایف بانک مرکزی انگلستان بهطور خاص و اقتصاد بهطور عام است.
در واقع به نظر میرسد در حال حاضر و با تجربه تورم دورقمی در بسیاری از کشورهای جهان و از جمله در انگلستان، مردم به دنبال چرایی وضعیت فعلی هستند؛ چرا تورم ایجاد میشود، چرا پرداختهای دولت و کمکهای این نهاد کاهش یافته و چرا دولت صرفاً با افزایش چاپ پول این وضع را مدیریت نمیکند. این کتاب تلاش میکند در کنار اهدافی مهمتر، دلیل این وضعیت را هم تشریح کند و به صورت علمی اما قابل فهم برای همه، توضیح دهد چرا درخت جادویی پول وجود ندارد و بانک انگلستان نمیتواند دائماً یا در طولانیمدت به چاپ پول ادامه دهد.
کتاب، همانطور که در عنوان آن آمده است، برای پاسخ به 10 سوال کلیدی و اصلی، 51 سوال جزئیتر را هم مطرح کرده است و در 11 فصل به همه آنها پاسخ داده است. اگر بخواهیم هر فصل را تنها در یک عبارت کلیدی خلاصه کنیم عناوین فصلها از این قرار خواهند بود: بازارها، شکستهای بازار، نیروی کار و دستمزدها، رشد، تجارت، تورم، پول، بانکداری، بحرانهای مالی، سیاستهای اقتصادی و در نهایت فصل جمعبندی و نتیجهگیری. عناوین فصلهای کتاب البته مفصلتر و برای خواننده عادی بسیار جذابتر است.
1- فصل اول با عنوان «صبحانه من از کجا میآید؟» خوانندگان را با مفاهیم اساسی مانند عرضه و تقاضا آشنا میکند و روند تاثیر تصمیمات فردی بر جریان کلی اقتصاد را بررسی میکند. چگونه درخواستهای تمام افراد جامعه در نهایت عرضه و تقاضا را شکل میدهد؟ همچنین در این فصل بازارها و قدرت تاثیرگذاری آنها توضیح داده میشود.
2- عنوان فصل دوم بسیار کنجکاویبرانگیز است: «آیا اقتصاد میتواند مشکل تغییرات آبوهوایی را حل کند؟» در این فصل بازار رقابت کامل و انحصار توضیح داده میشود. همچنین خواننده متوجه میشود چگونه و با چه فرآیندی اقتصاد تصمیم میگیرد چه کالاهایی تولید شوند. فصل دوم در عین حال ما را با مفهوم عدم تقارن اطلاعاتی آشنا میکند و به بحث درباره این موضوع و تاثیرات آن میپردازد. اینکه طرفهای مختلف یک معامله، اطلاعات متفاوتی دارند، چگونه بر تصمیم نهایی اثر میگذارد؟ همچنین شکست بازارها در همین فصل بررسی میشود.
3- نیروی کار به عنوان یکی از عوامل اصلی تولید، موضوع بحث در فصل سوم است. دستمزدها در این بازار چگونه تعیین میشوند و اصطکاک در این بازار به چه معناست؟ آیا داشتن مدرک بالاتر تضمینکننده درآمد بیشتر است؟ اصولاً چه عواملی میزان دستمزد در بازار کار را مشخص میکنند؟
4- در فصل چهارم رشد اقتصادی و مفاهیم مربوط به آن بررسی میشود مفاهیمی مانند تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه برای خوانندگان توضیح داده میشود. همچنین رابطه میان رشد اقتصادی و میزان رضایت افراد، عوامل موثر بر فقر و ایجاد نابرابری بررسی میشود. البته نویسندگان همچنین توضیح میدهند که چرا تولید ناخالص داخلی یا درآمد سرانه نمیتواند معیار مناسبی برای سنجش بعضی ویژگیهای کیفی باشد و چرا با وجود علم به این موضوع همچنان از آن استفاده میشود.
5- فصل پنجم با عنوان «چرا اکثر لباسهای من در آسیا تولید میشود؟» به بررسی تجارت جهانی و موضوعات مربوط به آن میپردازد. مزیت نسبی چیست و چرا کشورها وارد تجارت با یکدیگر میشوند؟ کشورها بر چه اساسی کالای خاصی را در حدی تولید میکنند که تامینکننده نیاز بخشی از جهان باشد. به عبارتی در این فصل توضیح داده میشود که چرا سوئیس برای ساعت و کوبا برای سیگار برگ شناختهشده هستند. این فصل با توضیح اینکه چرا کشورهای آسیایی در سالهای اخیر به تولیدکنندگان اصلی تلفن همراه، رایانه و پنلهای خورشیدی تبدیل شدهاند به پایان میرسد.
6- فصل ششم یکی از کلیدیترین و مهمترین و در عین حال مبهمترین مفاهیم اقتصادی برای مردم عادی را توضیح میدهد. تورم چیست، چرا ایجاد میشود و چگونه محاسبه میشود؟ تاثیر تورم بر جامعه چگونه است و نرخهای بالای تورم، مانند تورم 80 میلیارددرصدی زیمبابوه در اواخر سال 2008، اصلاً چه معنی میتواند داشته باشد؟ در این فصل مفهوم پولگرایی مورد بررسی قرار میگیرد.
7- موضوع فصل هفتم، پول و مفاهیم مرتبط با آن، احتمالاً جالبترین فصل کتاب است. پول چگونه پول میشود؟ چه عواملی میزان عرضه آن را تعیین میکنند و چرا هر کشوری یا حتی هر کسی نمیتواند به میزان مورد نیازش پول چاپ کند. در این فصل، ارزهای دیجیتال و واحدهای پول جدید نیز بررسی شده و فصل با بحث درباره آینده پول به پایان میرسد. نویسندگان در این فصل سه کارکرد پول؛ واحد شمارش، ذخیره ارزش و وسیله مبادله را بررسی میکنند و تعریف این کارکردها را به آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد نسبت میدهند که البته اشتباه به نظر میرسد و این ویلیام استنلی جونز بود که در اثر خود «پول و سازوکار مبادله» چاپ سال 1875 و حدود صد سال پس از انتشار اثر بزرگ اسمیت، کارکردهای پول را دستهبندی کرد و توضیح داد.
8- فصل هشتم با عنوان «چرا نباید پول را زیر تشک نگه دارم؟» به توضیح مفاهیم و کارکرد بانکداری اختصاص دارد. استفاده از تشک در این عنوان به داستان خانمی اشاره دارد که در سال 2009 تشک راحتتر و بهتری برای مادرش تهیه کرد اما خبر نداشت تشک کهنهای که آن را دور انداخته، حاوی یک میلیون دلار پول نقد بوده است. در این فصل به مزایای بانکداری پرداخته میشود اما نویسندگان در عین حال شکنندگی و احتمال بالای شکست در سیستم بانکداری را نیز بررسی میکنند. طبیعتاً بنا به ماهیت شغلی نویسندگان این فصل شامل بحثی طولانی درباره بانکهای مرکزی و نحوه و شرایط دخالت آنها در کارکرد بانکهای تجاری است. اما نتیجهگیری فصل جالب است: «بانکها محلی امن برای نگهداری پول شما هستند، اما امنترین محل ممکن نیستند.» متاسفانه همانطور که در ادامه توضیح داده خواهد شد، اینکه سیستمهای جایگزین بانک چه میتوانند باشند یا به عبارتی امنترین گزینه برای نگهداری پول کجاست، از مباحثی است که نویسندگان از آن غفلت کردهاند.
9- در نهایت به فصل مهم بحرانهای مالی میرسیم. چرا هیچکس سقوط را ندید؟ این در واقع سوالی است که ملکه انگلستان در یک سخنرانی و خطاب به اقتصاددانان مدرسه اقتصاد لندن آن را مطرح کرد و از آن زمان در قالبهای گوناگون اقتصاددانان و متخصصان بسیاری تلاش کردهاند به آن پاسخ دهند. نویسندگان کتاب پاسخ به این سوال را از حباب دریای جنوب در قرن هجدهم شروع میکنند و در این فرآیند توضیح میدهند بحرانهای اقتصادی و هزینههای مترتب مستقیم و غیرمستقیم آن چیست و چگونه میتوان به وقوع آن پی برد؟
10- فصل دهم که عنوان کتاب هم از آن وام گرفته شده است، به بررسی سیاستهای پولی و مالی اختصاص دارد. تغییر نرخ بهره (که یکی از اهرمهای در اختیار بانک مرکزی است و نمادی که مردم تغییرات آن را به راحتی مشاهده میکنند) از چه کانالهایی بر سایر بخشهای اقتصاد اثر میگذارند؟ همچنین اثرات مالیات و مخارج دولت بر اقتصاد بررسی شده و به این سوال جذاب پاسخ داده میشود که تسهیل کمی چیست و چرا بانک مرکزی نمیتواند برای همیشه یا طولانیمدت به چاپ پول ادامه دهد؟
11- در فصل یازدهم نویسندگان تلاش میکنند مباحث مطرحشده را خلاصه و جمعبندی کنند و توضیح دهند چگونه هر کسی میتواند حداقل در حوزه تصمیمات شخصی خود مانند یک اقتصاددان فکر و عمل کند. نویسندگان توضیح میدهند که اتفاقاً اغلب مردم مانند اقتصاددانان فکر و تصمیمگیری میکنند اما چون با زبان رسمی این علم آشنا نیستند، از این موضوع آگاهی ندارند: «شما احتمالاً در تمام زندگی کمابیش مانند یک اقتصاددان عمل کردهاید، فقط آن را نمیدانستید. اما در عین حال میتوانید خودتان را تقویت کنید تا اقتصاددان بهتری باشید. شما و تصمیمات شما، خود اقتصاد هستند و در نتیجه قدرت آن را دارید که با تصمیمات خود آن را شکل دهید و در عین حال در طول زمان از طریق آن شکل بگیرید. با افزایش آگاهی و اتخاذ تصمیمهای درست میتوانید به ایجاد اقتصاد و جامعهای بهتر برای همه کمک کنید.»
«چرا نمیتوانیم پول بیشتری چاپ کنیم؟» تلاشی است برای آشنایی مردم عادی با آنچه در چرخه تصمیمگیری در بانک مرکزی میگذرد. نویسندگان این کار را با حکایتهای جذاب و مثالهای خواندنی انجام میدهند که خواننده را به دنبال خود میکشاند. اندرو بیلی، رئیس فعلی بانک انگلستان، در مقدمه کتاب مینویسد «این کتاب با هر چیزی که این بانک در سه قرن اخیر چاپ کرده، متفاوت است». در واقع برنامه افزایش سطح دانش اقتصادی مردم را میتوان به نوعی اجرای تئوری مارتین لوئیس درباره تغییرات اجتماعی تلقی کرد: «به مردم آموزش دهید چگونه در یک اقتصاد بیرحم عمل کنند؛ آنها خودشان اوضاع خود را بهبود خواهند داد.» کتاب در واقع، و حتی طبق ادعای نویسندگان آن، یک آغاز است تا خواننده را تشویق به پیگیری موضوع و کسب اطلاعات بیشتر کند. با این حال به نظر میرسد میتوانست مباحث بیشتری را مانند بازار ارز و چگونگی تعیین قیمت در آن، راههای نگهداری امن پول از سوی مردم عادی، چرایی تسلط دلار بر اقتصاد جهان و رکود تورمی که جهان در حاضر با آن درگیر است، هم پوشش دهد.
البته یک دلیل مهم دیگر هم برای خواندن این کتاب وجود دارد. مروین کینگ، رئیس سابق بانک مرکزی انگلستان یکبار درباره سیاستهای بانک گفت: «هرگز عذرخواهی نکنید و توضیح ندهید.» بهطور مشابه در موقعیتی آلن گرینسپن، رئیس برجسته سابق فدرالرزرو گفت: «اگر سخنان من کاملاً واضح به نظرتان رسید، مطمئن باشید گفتههای من را اشتباه فهمیدهاید.» این گفتهها به نوعی اشاره به زبان عمداً پیچیده متخصصان این نهاد هنگام تشریح اقداماتشان برای عموم دارد. با این تفاسیر، این کتاب با توجه به موقعیت شغلی نویسندگان آن، میتواند ابزار مناسبی برای رمزگشایی صحبتهای مقامات عالیرتبه بانکهای مرکزی در سراسر جهان تلقی شود و در نتیجه میتواند به تصمیمگیری اقتصادی اشخاص کمک کند.
بهطور خلاصه این کتاب برای همه افرادی است که دوست دارند یا حتی نیاز دارند درکی از اقتصاد و نحوه کارکرد آن داشته باشند، اما نمیدانند از کجا شروع کنند. پاتل و مینینگ علاوه بر اینکه در 300 صفحه و با انواع حکایات و مثالهای جذاب مفاهیم بسیاری را به این افراد آموزش میدهند، کمک بزرگی برای تعیین چگونگی ادامه راه آموختن اقتصاد نیز به آنها خواهند کرد. اینکه کدام فصلها و مباحث برای شما جذابتر است یا فکر میکنید به داشتن دانش بیشتر درباره آن نیاز دارید، نشان خواهد داد برای ادامه راه باید مطالعه در چه مباحثی را به صورت حرفهایتر ادامه دهید.