پیشبینی ظهور چین
چرا نام آنگوس مدیسون در تاریخ اقتصاد ماندگار شد؟
برخی از مردم تلاش میکنند آینده را پیشبینی کنند، اما آنگوس مدیسون، اقتصاددان برجسته انگلیسی و پژوهشگر جهانی در زمینه تاریخ کمی اقتصاد کلان، عمر خود را وقف پیشبینی گذشته کرد. پروفسور مدیسون سالهای بسیاری از زندگی خود را صرف محاسبه اندازه اقتصادها در سه هزار سال گذشته کرد. او در مطالعهای اندازه اقتصاد جهان را در سال اول پس از میلاد مسیح حدود یکپانزدهم اندازه آن در سال 2008 تخمین زد.
علاقه او به اقتصاد خیلی زود شروع شد. تا ششسالگی در نیوکاسل، شهری که در آن متولد شده بود، زندگی میکرد، که صنایع اصلی آن کشتیسازی و استخراج زغالسنگ بود. بخش بزرگی از نیروی کار شهر در طول دهه 1920 بیکار بودند. پدرش شغل ثابتی به عنوان کمکمکانیک راهآهن داشت اما دو عموی بیکار داشت و تعداد زیادی از همسایهها نیز بیکار بودند. طبقه اجتماعی و نابرابری که تا حد زیادی در پژوهشها و خاطرات شخصی او به چشم میخورد، میتواند نشاندهنده دوران کودکی او در نیوکاسل و شرایط اقتصادی آن دوران باشد. در سال 1933 کارگاههای راهآهن به دارلینگتون جابهجا شدند. آنها تنها 30 مایل حرکت کرده بودند اما شاهد دنیایی متفاوت با بیکاری کمتر بودند.
وقتی نوجوان بود پدر و مادرش هر دو در فعالیتهای آموزشی جنبش تعاونی فعال بودند. او زمانی که 12 سال داشت در این جلسات شرکت میکرد. سخنرانان درباره مسائل اقتصادی و سیاسی انگلستان یا مسائل بینالمللی صحبت میکردند. یکی از این جلسات در سال1940 درباره پیامدهای جنگ بود و سخنران بر اساس کتاب «چگونه میتوان جنگ را تامین مالی کرد» از کینز صحبت میکرد. پدرش کتاب را خرید و این نخستین کتاب اقتصادی بود که او خواند. کینز در این کتاب از مالیات اجباری برای جلوگیری از تورم و سهمیهبندی برای تامین سهم منصفانه حمایت میکرد. در آن زمان بود که مدیسون متوجه شد اقتصاد رشتهای مفید برای حل مشکلات جدی است و متعجب بود که چرا مشکلات اقتصادی در زمان اوج با همان رویکردی که کینز در مورد مسائل در زمان جنگ داشت قابل حل نیست. او ارجاع کینز به کالین کلارک را دنبال و شرایط پیشرفت او را مطالعه کرد. این اولین مواجهه او با اقتصاد تاثیر ماندگاری بر برنامه پژوهشی آینده او داشت و آشنایی با آموزش دانشگاهی به او نشان داد که باید با برنامه خود آموزش ببیند و پس از آن هرگز برنامه رسمی آموزشی را دنبال نکرد.
در پایان سال 1944 برای رفتن به دانشگاه کمبریج (کالج سلوین) در رشته تاریخ بورسیه گرفت. با این حال به زودی به اقتصاد روی آورد. او اقتصاد را رشته بسیار سختتری میدانست که دانشجویان تعهد بیشتری نسبت به موضوع داشتند. اما تدریس اقتصاد در کمبریج محدود بود و مدیسون بحثهای انجمن مارشال و باشگاه اقتصاد سیاسی را، که ابتدا از سوی کینز تاسیس شده بود، بیشتر مطابق میل خود یافته بود. او مقالهای درباره تفاوتهای انگلیسی-آمریکایی در بهرهوری صنعتی ارائه کرد، که موضوعی بود که میخواست کار فارغالتحصیلی خود را در مورد آن انجام دهد.
مدیسون در جولای 1948 برای انجام خدمت سربازی به نیروی هوایی سلطنتی رفت. پس از پایان این دوره برای گذراندن تحصیلات تکمیلی راهی مونترال و دانشگاه مکگیل شد. او در دسامبر 1949 به جلسات انجمن اقتصادی آمریکا در نیویورک رفت، که با وجود جلسات متعدد و اقتصاددانان و ستارگان بزرگ آن زمان از جمله شومپیتر که ریاست آن را برعهده داشت، رویداد بسیار بزرگی بود. مدیسون کتاب سرمایهداری سوسیالیسم و دموکراسی او را در سال 1945 خوانده بود و مجذوب وسعت دید و اصالت آن بود. در سال 1950 تصمیم گرفت به دانشگاه جان هاپکینز در بالتیمور نقل مکان کند. ناظر پژوهشی او در این دوره کلارنس لانگ بود که تجربه طولانی با دفتر ملی تحقیقات اقتصادی داشت و سیاست نقد فشرده آنها را دنبال میکرد. ایروینگ سیگل نیز از جمله افرادی بود که روی پروژه روسیه کار میکرد و قبل از جنگ کارهای زیادی در زمینه بهرهوری در سازمانهای دولتی انجام داده بود. گرچه تحصیل در هاپکینز برایش بسیار مفید بود اما تحصیلات خود را در دوره دکترا ادامه نداد و تصمیم گرفت به انگلستان بازگردد. بنابراین یک شغل آکادمیک در دانشگاه سنت اندروز در بریتانیا گرفت و بازگشت. مدیسون به تدریس تاریخ اقتصاد آمریکا پرداخت و توانست تحقیقاتی را که در دوره تحصیلات تکمیلی انجام داده بود به رشته تحریر درآورد و سه مقاله نیز منتشر کرد.
همکاری با OEEC
مدیسون در سپتامبر 1952 برای یک ماموریت موقت سهماهه در فائو به رم سفر کرد تا روی مشکلات بازار جهانی گندم کار کند. با وجودی که میتوانست در فائو بماند که درآمدش پنج برابر بیشتر از تدریس در اسکاتلند بود، ولی چشمانداز به مشکلات کشاورزی محدود میشد، بنابراین در سال 1953 به پاریس رفت تا به سازمان همکاری اقتصادی اروپا (OEEC) بپیوندد؛ جایی که قرار بود بخش زیادی از زندگی کاری خود را بگذراند. این سازمان در سال 1948 برای تقویت بهبود اقتصادی در اروپای غربی ایجاد شد و ابزار اصلی در ارزیابی الزامات کمکهای آمریکا تحت طرح مارشال و هماهنگی توزیع آن بود. اما در زمان ورود مدیسون شخصیت سازمان تغییر کرده بود و بخشی از دلیل وجودی اولیه با پایان یافتن کمک مارشال ناپدید شده بود. مدیسون در ابتدا در بخش اقتصاد کار میکرد، که حمایتکننده کارگروه کارشناسان اقتصادی به ریاست رابرت هال بود. یک پیشرفت مهم در این زمان تقویت پایههای آماری و امکان نظارت کمی بر اقتصاد کشورهای عضو بود. میلتون گیلبرت برای همکاری با ریچارد استون برای توسعه حسابهای ملی استانداردشده برای کشورهای OEEC استخدام شد و در ایجاد انجمن بینالمللی تحقیقات درآمد و ثروت فعال بود. در همین زمان ویلفرد بکرمن که دوست نزدیک مدیسون از دانشگاه بود از سوی OEEC استخدام شد تا به کشورهای عضو کمک کند آمار حسابهای ملی خود را بهبود بخشند.
هنگامی که سازمان همکاری اقتصادی اروپا با وارد شدن ایالات متحده و کانادا بزرگ شد به سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) تبدیل شد. کمک به کشورهای در حال توسعه به دستور کار سازمان اضافه شد و مدیسون به عنوان دبیر کمیته کمک به توسعه منصوب شد. اولین وظیفه او راهاندازی یک سیستم نظارت آماری برای اندازهگیری جریان کمک بود. در همین زمان او به این نتیجه رسید که مبنای نظری برای تحلیل رشد و ثبات کشورهای پیشرفته سرمایهداری به خوبی توسعه یافته است و در سال 1964 به مرکز توسعه OECD رفت که به مسائل توسعهای خارج از حوزه این سازمان نگاه میکرد. با این حال، مدیسون قبل از انجام این کار شش ماه مرخصی گرفت تا کتاب «رشد اقتصادی در غرب» را بنویسد؛ که اولین کتاب از 10 کتاب اصلی و مقالات متعدد در مورد رشد اقتصادی بلندمدت بود که در زمان حیات خود منتشر کرد.
معیار کسادی بازار
در سالهای 1971-1969 مدیسون در خدمات مشاوره توسعه مرکز امور بینالملل کار کرد. همچنین سمت مشاور سیاستی نهادهای مختلف از جمله دولتهای غنا و پاکستان را نیز بر عهده داشت. او از بسیاری کشورهای دیگر نیز بازدید کرد و مستقیماً به رهبران دولت کشورهایی چون برزیل، گینه، مغولستان، اتحادیه جماهیر شوروی و ژاپن مشاوره میداد، که او را قادر کرد در مورد عوامل تعیینکننده رشد و شکوفایی اقتصادی بینشی پیدا کند. به دنبال علاقهاش به مسائل اجتماعی، مدیسون در سال 1971 به OECD بازگشت تا در بخش امور اجتماعی کار کند. یکی از دستاوردهای مهم او انتشار اولین سالنامه آمار آموزش این سازمان در سال 1974 بود، که برای اولینبار آمارهای قابل مقایسه را برای ارزیابی هزینهها و مزایای آموزش گرد هم آورد. مشکلی که مدیسون در آن زمان به آن اشاره کرد و امروز نیز همچنان وجود دارد این بود که «مقاومت زیادی در محافل آموزشی در برابر مطالعاتی وجود داشت که ممکن بود قضاوت در مورد کیفیت معلمان و برنامههای درسی را ممکن کند». رکود 1975-1974 مشکلات مخارج دولت در تامین اجتماعی را روشن کرد. مدیسون کمیته جدیدی را برای بررسی جنبههای اجتماعی سیاست انتقال درآمد ایجاد کرد که طیف وسیعی از مسائل توزیعی را بررسی میکرد. بیکاری موضوع دیگری بود که به آن پرداخت. معمولاً اولین نگرانی او گردآوری پایگاه دادهای از آمارهای قابل مقایسه بود و برای این منظور، کمیتهای از آماردانان کار با ورودیهای کلیدی اداره آمار کار ایالات متحده تشکیل داد. این کمیته تعاریف استانداردشده اشتغال و بیکاری را که تا به امروز از سوی سازمان بینالمللی کار استفاده میشود ایجاد کرد. اما از آن مهمتر اینکه او با اصلاح تلاشهای دولت برای پنهان کردن بیکاری از طریق بازنشستگی پیش از موعد و تعاریف بیپایه از ناتوانی کارگران، طیف دیگری از معیارهای «کسادی بازار» را ایجاد کرد.
اقامت در خرونینگن
نگاهی به گذشته نشان میدهد که کار مدیسون از سال1971 تا 1978 توانست اعتبار آماری OECD را به عنوان مشاوری بیطرف در مورد بسیاری از مسائل اجتماعی چون برابری، آموزش و بیکاری، که همچنان در دستور کار بسیاری از دولتهای غربی حاکم است، تثبیت کند. علاوه بر همه اینها، او به نوشتن ادامه داد و دکترای خود را از دانشگاه اکس مارسی دریافت کرد و در سال 1978 به عنوان استاد جامعهشناسی اقتصادی به دانشگاه خرونینگن پیوست. این اتفاق آزادی علمی زیادی را برای پیگیری کار تحقیقاتیاش در حوزه رشد و توسعه اقتصادی برایش فراهم کرد. او دهها دانشجوی دکترا را آموزش داد و هدایت کرد که اکثر آنها بهطور فعال روی جنبههای رشد و توسعه در دانشگاه یا در دنیای تحقیقات سیاستی کار کردند.
مدیسون در نیمه اول اقامت خود در خرونینگن تحقیقات گسترده خود را درباره رشد و توسعه ادامه داد. به دنبال چندین کتاب قبلی که در این زمینه نوشته بود، دو تکنگاری مهم در سالهای 1982 و 1991 و مقالهای در حوزه حسابداری رشد در سال 1987 در نشریه ادبیات اقتصادی منتشر کرد که درک او را از پویایی و منابع رشد و توسعه نشان میدهد. توصیف او از توسعه بر حسب مراحل رشد به جای تصور کندراتیف از امواج بلند، به تفسیر تدریجیتری از گسترش فناوری و نوآوری منجر شد و تاکید بیشتری بر «شوکهای سیستمی» داشت. این شوکها تا حدی اتفاقات تاریخی بودند، اما تاثیر آنها با تغییر در انتظارات و روشهای سیاستهای اقتصادی تقویت شد. این دیدگاهها، که از حمایت کمی قوی برخوردار بودند، دانشمندانی را به چالش کشید که مفهوم یک «انقلاب صنعتی» ناگهانیتر را در اواخر قرن هجدهم مطرح کرده بودند، یا اقتصاددانان سنتی توسعه که از دیدگاه روستویی در مورد نیاز به «برخاستن» اقتصادی حمایت میکردند. او همچنین یکی از مدافعان اولیه نیاز به جدی گرفتن نهادهای اقتصادی با توسعه الگویی بود که بین ورودیهای اقتصادی تقریبی (مانند نیروی کار، سرمایه فیزیکی و انسانی و زمین) و نهایی (نهادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی)، تفاوت قائل شود. تعامل پیچیده این منابع تقریبی و نهایی باعث توسعه چندقطبی در اروپا در قرون وسطی شد.
فراتر از جهان غرب
او همچنین به موضوع سنجش عملکرد اقتصادی فراتر از جهان غرب بازگشت، ولی آن را در یک دیدگاه مقایسهای بینالمللی قرار داد. در نیمه دوم دهه 1980 مدیسون مجموعهای از مطالعات معیار تولید و بهرهوری را با هدف تقویت مبنای مقایسهای بینالمللی آغاز کرد. او دریافت که معمولاً مطالعات مبتنی بر مخارج گرایش به اغراق در سطح تولید نسبی اقتصادهای در حال توسعه دارند، چراکه رویکرد هزینهای سطح تولید پایین فعالیتهای بخش خدمات را به اندازه کافی در نظر نمیگیرد.
مدیسون در سالهای پایان حضور خود در خرونینگن، توجه خود را بر کمی کردن رشد اقتصادی برای بازههای زمانی طولانیتر و در طیف وسیعتری از کشورها متمرکز کرد. بخش مهمی از این تلاشها بر ارزیابی کمی عملکرد اقتصادی بلندمدت چین معطوف بود، بهطوریکه سرانجام در سال 1998 کتاب «عملکرد اقتصادی چین در بلندمدت» را منتشر کرد. در حالی که مانند بسیاری دیگر از محققان، او تلاش کرد تا واگراییهای کلاسیک میان کشورها را توضیح دهد، مدیسون همچنین تلاش زیادی را برای درک همگراییهای مهم در گذشته انجام داد، در بیشتر آنها چین به عنوان یک مرجع مهم عمل میکرد. او در این کتاب نشان داد که ظهور اخیر چین صرفاً بازگشت به ابرقدرتی اقتصادی این کشور است، چراکه چین برای قرنها بر اقتصاد جهان تسلط داشته است.
خطوط اقتصاد جهان
پس از بازنشستگی از خرونینگن در سال 1997، او در آخرین مرحله زندگی حرفهای خود بر گسترش معیارهای کمی کلان تولید ناخالص داخلی خود که دو هزاره و همه کشورهای جهان را پوشش میداد تمرکز کرد. در طول دهه 2000 او چندینبار آمارهای تاریخی خود را از جمعیت جهان، تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص داخلی سرانه از سال2008-1 پس از میلاد بهروزرسانی کرد، که به صورت آنلاین در صفحه او در وبسایت مرکز رشد و توسعه خرونینگن در دسترس است. او با برآورد تولید ناخالص داخلی جهان در سال اول پس از میلاد این حرفه را تکان داد. در حالی که بسیاری او را درباره مورد اعتماد بودن چنین تخمینی به چالش میکشیدند، اکثر محققان به مدیسون اعتماد میکنند چراکه با توجه به دانش عمیق و تجربه گستردهاش بهترین عملکرد متعلق به اوست. مدیسون در آخرین اثر مهم خود با عنوان خطوط اقتصاد جهان: از سال اول تا 2030 پس از میلاد مسیح پیشگام رویکرد آیندهنگر نسبت به 2030 بود و نقش بزرگتری را برای چین و هند در اقتصاد جهانی پیشبینی کرد. او استدلال کرد که درآمد سرانه در سراسر جهان در فاصله سالهای 1000 تا 1820 تا حد زیادی راکد بوده است، ولی پس از آن جهان بهطور تصاعدی ثروتمند شده و امید به زندگی افزایش یافته است.