روز حسرت
ترس از پشیمانی با ما چه میکند؟
به صورت متوسط افراد روزانه دو هزار تصمیم میگیرند. این تصمیمات نهتنها شامل تصمیمگیری در مورد انتخاب محصولات و برندها و مقدار آنهاست، بلکه همچنین مواردی مانند «چه چیزی را باید صبحانه بخورید، چه نوع چای بنوشید، آیا روزنامه صبح را بخوانید، کدام مقاله و تبلیغات خاص را مطالعه کنید، کدام کانالهای تلویزیونی و برای چه مدت تماشا کنید یا نحوه رفتوآمدتان در محل کار یا مدرسه چگونه باشد...». اگرچه افراد همیشه برای تصمیمگیری بهینه تلاش نمیکنند و اغلب به تصمیمات رضایتبخش بسنده میکنند، بدیهی است که با این تعداد تصمیمگیری جای پشیمانی فراوان وجود دارد. در واقع، پشیمانی در همه جا وجود دارد و فقط تعداد کمی از افراد از پشیمانی فارغ هستند. پشیمانی احساسی است که هنگام درک یا تصور اینکه «وضعیت فعلی ما بهتر میشد، فقط اگر تصمیم دیگری میگرفتیم» تجربه میشود. این احساس مربوط به گذشته است که نشانه ارزیابی نامطلوب یک تصمیم است. یک احساس ناخوشایند، همراه با احساس واضحی از خودخوری در مورد علل آن تصمیم و آرزوهای شدید برای خنثی کردن وضعیت فعلی است.
در تصمیمات اقتصادی نیز همانطور که اقتصاددانان رفتاری بیان میکنند، تصمیمات سرمایهگذاری، مانند تمام فعالیتهای انسانی، در معرض ترکیبی پیچیده از احساسات، محیط و تعصبات قرار دارد. عدم پیروی از دلایل عقلانی میتواند به ناکارآمدی بازار و البته فرصتهای سودآوری برای سرمایهگذاران آگاه منجر شود. اگر سرمایهگذاران درک و آگاهی از تئوری روانشناسی پشیمانی داشته باشند، میتوانند انتظار پشیمانی را تحت تاثیر قرار دهند و تصمیمات سرمایهگذاری خود را با در نظر گرفتن احساس پشیمانی آتی کنترل کنند. سرمایهگذاران باید ببینند که چگونه تاسف بر تصمیمات سرمایهگذاری آنها در گذشته تاثیر گذاشته است و هنگام در نظر گرفتن یک فرصت جدید، آن را در نظر بگیرند.
البته به گفته سورن کیگارد «من همه شواهد را کاملاً میبینم. دو حالت ممکن وجود دارد، یکی میتواند این کار را انجام دهد یا آن کار را. ولی نظر صادقانه من این است: چه این کار را انجام دهید چه دیگری، از هر دو پشیمان خواهید شد». شاید این جمله کمی اغراقآمیز به نظر بیاید ولی تحقیقات اخیر حاکی از آن است که فارغ از نتیجه تصمیمگیری، وجود فرصت به خودی خود، باعث پشیمانی میشود.
با وجود این در سالهای اخیر، دانشجویان بسیاری از رشتههای مختلف دریافتند که پشیمانی نهتنها یک واکنش تاثیرگذار در برابر نتایج یا فرآیندهای تصمیمگیری بد است، بلکه همچنین یک نیروی قدرتمند در ایجاد انگیزه و جهت دادن به رفتار است. این بینش، بسیاری از تلاشهای تحقیقاتی را برانگیخته و به همان اندازه یافتههای جالب و مرتبط با پشیمانی ایجاد کرده است. در ادامه به بررسی مفهوم نظریه پشیمانی پرداخته و ارتباط آن با دیگر احساسات فردی بیان میشود و در نهایت استراتژیهای برخورد با این احساس انسانی مورد بررسی قرار میگیرد.
نظریه پشیمانی
نظریه پشیمانی یا حسرت توسط بل و لومس در سال 1982 مطرح شد. طبق این نظریه افراد هنگام تصمیمگیری علاوه بر داشتن نگرانی در رابطه با بازدهی مورد انتظار خود، نسبت به انتخابهای متفاوتی که میتوانستند داشته باشند هم نگران میشوند. نظریه پشیمانی بیان میکند که اگر افراد انتخاب اشتباه کنند، دچار پشیمانی میشوند و هنگام تصمیمگیری این انتظار را در نظر میگیرند. ترس از پشیمانی میتواند نقش بسزایی در ترغیب فرد به اقدام یا ایجاد انگیزه برای اقدام بعدی داشته باشد.
پشیمانی احساسی گسترده است که به نظر میرسد همه ما با آن آشنا هستیم، خصوصاً به دلیل اینکه گاهی اجتنابناپذیر است. هومبرستون در مطالعهای در سال 1980 برای اشاره به اجتنابناپذیری پشیمانی، اینگونه استدلال میکند: تصور کنید که در مورد وقوع یک رویداد شرطبندی میکنید یا نه (به عنوان مثال، هلند در فینال فوتبال جام جهانی 2010 برزیل را شکست میدهد). قرار دادن شرط و از دست دادن آن مطمئناً باعث اتلاف پولی خواهد شد. با این حال، بردن شرط نیز تضمینی در برابر پشیمانی نیست، زیرا ممکن است فرد از اینکه پول بیشتری روی آن شرط خود قرار نداده است، پشیمان شود.
مطالعات کارمون و آریلی در سال 2000 از این مفهوم پشتیبانی میکند به این معنا که آنها دریافتند مردم تمایل طبیعی دارند که به جای آنچه به دست میآورند، روی نتیجه تمرکز کنند. چنین تمرکزی به وضوح دریچه حسرت و تجربیات مرتبط را باز میکند. مطابق با این یافتهها زیلنبرگ و همکارانش دریافتند که صرف عمل انتخاب باعث ایجاد حس پشیمانی فوری پس از تصمیم میشود که با جذابیت بیشتر گزینه غیرانتخابی همراه است (شبیه به مفهوم چمن همیشه در طرف دیگر حصار سبزتر است).
این نتیجه با تئوری واکنشپذیری آقای برهم در سال 1966 نیز سازگار است که آن را به عنوان پاسخی به محدودیت خودخواسته آزادی که همراه با انتخاب است، تفسیر میکند. در مجموع، به نظر میرسد ماشینهای شناختی افراد برای پشیمانی از قبل برنامهریزی شدهاند زیرا آنها دائماً به آنچه ممکن بوده است فکر میکنند و از اینرو از آنچه دارند ناراضی هستند و در نتیجه با تلاش مداوم برای گزینه بهتر تلاش میکنند.
پشیمانی به طور کلی یکی از احساسات اساسی انسان در نظر گرفته نمیشود. احساس پشیمانی با حالت چهره یا حالت منحصر به فرد و متمایز که در فرهنگها ثابت باشد، مشخص نیست. توانایی احساس پشیمانی در اواخر رشد عاطفی فرد به دست میآید. نوزادان میتوانند احساس ترس، خوشبختی، عصبانیت و غم و اندوه کنند، اما افسوس تقریباً در هفتسالگی به وجود میآید. در مطالعهای که توسط گوتنتاگ و فِرل از سال 1997 تا 2004 انجام شد، مشخص شد که پاسخهای عاطفی کودکان هفتساله، مقایسه آنچه هست و آنچه ممکن است بوده باشد را نشان میدهد، در حالی که کودکان پنجساله این کار را نمیکردند. به عقیده او حسرت یک تجربه عاطفی نسبتاً پیچیده است که هم از آن ناشی میشود و هم فرآیندهای شناختی مرتبه بالاتر را ایجاد میکند. احساس پشیمانی مستلزم توانایی تصور امکاناتی غیر از وضعیت فعلی جهان است. فرد باید در انتخاب خود و نتایج حاصل از این گزینهها تامل کند، اما همچنین باید در مورد نتایج دیگری که ممکن است با انتخاب یک گزینه دیگر حاصل میشود، تامل کند. به بیان دیگر، پشیمانی یک احساس ضدواقعیت است.
حسرت دلپذیر نیست. تجربه آن بر سلامتی ما تاثیر منفی میگذارد و باعث نشخوار ذهنی میشود. لندمن، واندواتر و استوارت در سال 1995 گزارش دادند که تفکر خلاف واقع در مورد فرصتهای ازدسترفته (یکی از پشیمانیها) در کوتاهمدت با ناراحتی هیجانی همراه است اما در بلندمدت با مزایای انگیزشی همراه است. اگرچه آنها دریافتند که افکار خلاف واقع با سطح بالاتری از افسردگی و اضطراب در ارتباط هستند، اما آنها همچنین دریافتند «در مقایسه با کسانی که چنین عکسالعملی را گزارش نکردند، کسانی که تصور میکنند از فرصتهای ازدسترفته گذشته متضرر شدهاند، احتمال دارد تغییرات آینده در زندگی خود را تصور کنند». این پیامدهای روانشناختی پشیمانی ممکن است به سن وابسته باشد، زیرا فرصتهای غلبه بر حسرت با افزایش سن کاهش مییابد. تحقیقات وروش و هکهاوزن به خوبی این موضوع را نشان داده است. این نویسندگان از شرکتکنندگان خواستند فعالیتهایی را که از عدم پیگیری آنها در طول زندگی خود پشیمان بودهاند گزارش کنند و میزان کنترل شخصی خود را بر وضعیت آن زمان نشان دهند. آنها دریافتند که برای بزرگسالان جوان نسبتهای کنترل داخلی با تلاشهای فعال برای تغییر رفتار پشیمانکننده، کاهش حسرت و کاهش نشخوار ذهنی همراه است. برای بزرگسالان مسنتر این انتسابات با پشیمانی شدیدتر همراه بودند و از اینرو، آنها کنترل بیشتری را از خارج به شیوه محافظت از خود نسبت میدهند و در نتیجه پشیمانیهای خود را کاهش میدهند. این یافتهها با مفهوم اینکه «فرصت باعث پشیمانی است» مطابقت دارند. در یک مرور متاآنالیز، این نویسندگان نشان دادند که بزرگترین پشیمانی مردم «بازتاب جایی است که در زندگی بزرگترین فرصتهای خود را میبینند. یعنی جایی که آنها چشماندازهای ملموسی برای تغییر، رشد و نوسازی میبینند». در نهایت به عقیده آقای زیلنبرگ، پشیمانی در واقع یک احساس شناختی (به جای یک شناخت احساسی) تصور میشود، زیرا شامل همه عناصر معمولی تجارب احساسی است و این به چهار گزاره منجر میشود:
اول اینکه، پشیمانی احساسی شناختی و منفور است که افراد انگیزه دارند آن را به گونهای تنظیم کنند تا در کوتاهمدت نتایج را به حداکثر رسانده و بیاموزند که در طولانیمدت نیز چگونه آن را به حداکثر برسانند.
دوم، پشیمانی احساسی مبتنی بر مقایسه در بازتاب خودسرزنشی است و هنگامی تجربه میشود که افراد میفهمند یا تصور میکنند که اگر در گذشته تصمیم متفاوتی میگرفتند وضعیت کنونی آنها بهتر بود.
سوم، پشیمانی از سایر احساسات خاص مرتبط مانند خشم، ناامیدی، حسادت، گناه، غم و شرم فاصله دارد و از تاثیر منفی عمومی بر اساس ارزیابی، محتوای تجربی و پیامدهای رفتاری متمایز است.
و چهارم اینکه اختلافات فردی در تمایل به احساس پشیمانی به طور قابل ملاحظهای با گرایش به «حداکثر رساندن» و «نوع مقایسه نتایج فردی» مرتبط هستند.
طبق مطالعاتی که آقای شوارتز و همکارانش در سال 2002 انجام دادهاند، شواهدی از تفاوتهای فردی سیستماتیک در تمایل افراد به احساس پشیمانی وجود دارد که به طور قابل ملاحظهای با مقیاس پنجمادهای قابل اندازهگیری است (به عنوان مثال: «هر زمان که انتخابی انجام میدهم، کنجکاو میشوم چه اتفاقی میافتاد اگر من طور دیگری انتخاب میکردم. اگر من یک انتخاب کنم و نتیجه خوبی پیدا کند و متوجه شوم که انتخاب دیگری بهتر شده است، هنوز احساس شکست میکنم»). آنها این مقیاس را به گروهی از دانشجویان سالاولی (252 نفر؛ دادههای جمعآوریشده در پاییز 2003)، همراه با مقیاسهای ارزیابی تفاوتهای فردی در تاثیر منفی عمومی و تمایل به احساس گناه، شرمندگی و غرور، اجرا کردهاند. همبستگی بین این مقیاسهای اختلاف فردی در جدول 1 نشان داده شده است. این نتایج نشان میدهد که ابراز پشیمانی در واقع به طور قابل توجهی با تاثیر منفی عمومی ارتباط دارد. همچنین به احساسات خاص دیگر نیز مربوط میشود، اما تنها قسمت جزئی از واریانس خود را با اینها تقسیم میکند، که گواهی بر اعتبار ساختار آن است.
همچنین زیلنبرگ و پیترز در سال 2005 ایده دو منبع پشیمانی را در زمینه سازگاری تصمیم-رفتار آزمایش کردند. به طور دقیقتر، آنها تاسفی را که مردم هنگام رفتار با روشی که از ابتدا در نظر گرفته نشده است، تجربه میکنند، بررسی میکنند. این مطالعات نشان میدهد که ناسازگاری در رفتار نیت، که توجیه آن غالباً دشوار است، حسرت را فارغ از نتایج رفتار، افزایش میدهد. این اثر ناسازگاری در زمینههای مختلف تحقیق به این صورت به دست آمد که با استفاده از رویکرد سناریو، از مردم در مورد خاطرات زندگی خود از وقایع تاسفبرانگیز و از طریق مطالعه طولی یک تصمیم مهم واقعی زندگی، یعنی رای دادن در انتخابات ملی، سوال شد.
نتایج این مطالعات به وضوح نشان داد که یک فرآیند تصمیمگیری اشتباه، بدون توجه به کیفیت نتایج تصمیم، بر پشیمانی تاثیر میگذارد. در حقیقت، عامل مهم واسطه این بود که آیا فرآیند تصمیمگیری منطقی، عاقلانه و به نوعی قابل توجیه ارزیابی شده است. در واقع پشیمانی را میتوان در مورد فرآیندهای تصمیمگیری («پشیمانی فرآیند») و نتایج تصمیمگیری («پشیمانی نتیجه») تجربه کرد.
استراتژی مدیریت پشیمانی
تصمیمگیــرندگـــان از کـدام استراتژیهای خاص برای مدیریت پشیمانیهای خود در طول زمان استفاده میکنند؟ این سوال در توسعه نظریه تنظیم پشیمانی مهم است. طبق این نظریه، ویژگیهای تجربی پشیمانی، حاوی نکات و استراتژیهایی است که افراد برای تنظیم پشیمانی استفاده میکنند. افراد وقتی احساس پشیمانی میکنند به خودشان تلنگر میزنند و میخواهند این تصمیم را لغو کنند و انزجار آن رفتارهای خاصی را تحریک میکند تا از پشیمانی جلوگیری کند. از آنجا که هنوز تحقیقات سیستماتیک کمی در مورد استراتژیهای تنظیم پشیمانی وجود دارد، ولی نظریه پیشنهادی زیلنبرگ-پیترز که در سال 2007 ارائه شد، نشان میدهد که استراتژیهای تنظیم پشیمانی مبتنی بر تصمیمگیری جایگزین یا احساسات متمرکز هستند و براساس دسترسی و ابزارهای آن، برای هدف اصلی فعلی اجرا میشوند. گزینههای اصلی استراتژیک تنظیم پشیمانی برای پشیمانیهای پیشبینیشده و تجربهشده یکسان است، اگرچه خواص سیستمی آنها متفاوت باشد.
افراد میتوانند از استراتژیهای تنظیم تمرکز بر تصمیمگیری و تمرکز بر احساس استفاده کنند. استراتژیهای تمرکز بر تصمیم، فرآیند تصمیمگیری خاص و نتایج موجود را هدف قرار میدهند. استراتژیهای تمرکز جایگزین با گزینه غیرانتخابی سروکار دارند و استراتژیهای تمرکز بر احساس، تجربه پشیمانی را مستقیماً و نه غیرمستقیم مانند دو مورد قبلی برطرف میکنند. در این نظریه تاکید میشود که این انتظار وجود دارد که همه استراتژیهای تنظیم به یک اندازه موفق نباشند و برخی در واقع پشیمانی طولانیمدت را افزایش دهند و نکته مهم دیگر اینکه، تاکنون همه استراتژیهای ممکن به طور مساوی مورد تحقیق قرار نگرفتهاند.
همانطور که بیان شد تفاوتهای واضح فردی در احساس پشیمانی وجود دارد ولی همه به یک اندازه درگیر تنظیم این احساسات نخواهند بود. میتوان پشیمانی را در مورد فرآیندهای تصمیمگیری («پشیمانی فرآیند») و نتایج تصمیمگیری («پشیمانی نتیجه») تجربه کرد. این موضوع میتواند ناشی از تصمیمگیری برای عمل و تصمیمگیری برای عدم عمل باشد یا اینکه میتوان در مورد تصمیمات گذشته («حسرت گذشتهنگر») و آینده («حسرت پیشبینیشده یا احتمالی») احساس پشیمانی کرد. پشیمانی باتجربه دارای یک عنصر گذشتهنگر است که ما را از میزان دستیابی به هدف آگاه میکند و یک عنصر آیندهنگر از این نظر که رفتار آینده ما را شکل میدهد. پشیمانی پیشبینیشده دارای یک عنصر احتمالی است که به ما نشان میدهد چه موقع نسبت به تصمیمات پشیمان شویم و یک عنصر گذشتهنگر که برای هدایت تصمیمات فعلی ما به آینده نگاه میکند. شواهدی وجود دارد که استراتژیهای تنظیم پشیمانی به منظور به حداقل رساندن مسوولیت تصمیمگیری و به حداکثر رساندن کیفیت، توجیهپذیری و برگشتپذیری تصمیم است و در واقع هدف آنها برای جلوگیری از پشیمانی است.
برای درک تجربه و تنظیم پشیمانی، یک رویکرد عملی برای پشیمانی لازم است. پشیمانی از گذشته و آینده پل میزند و نظریه تنظیم پشیمانی زیلنبرگ بر این اساس استوار است. واضح است که پشیمانی احساس اولیه تصمیمگیری است، زیرا تلاشهای سیستماتیک برای به حداکثر رساندن سودمندی در طول زمان، با مقایسه فرآیندهای تصمیمگیری و نتایج با آنچه ممکن بوده و اطلاعرسانی به خود و دیگران در این مورد صورت میگیرد. پشیمانی همچنین بخشی اجتنابناپذیر از تجربه زندگی است، زیرا تقریباً هر تصمیمی میتواند از نظر گذشته بهتر باشد و حتی پس از انتخاب گزینه مناسب، ممکن است از دست دادن فرصت یادگیری درباره موضوع اشتباه باعث پشیمانی شود. در واقع، از آنجا که انسان را از گونههای دیگر متمایز میکند، میتوان گفت حسرت ذاتاً انسانی است. درک کاملتر از روانشناسی پشیمانی و فرآیندهای نظارتی خاص آن به بینش بهتر روانشناسی تصمیمگیری و رفتار افراد منجر میشود. حتی اگر این بینشها لزوماً تعداد حسرتهایی را که باید فرد متحمل شود، کاهش نمیدهد، اما ممکن است به آنها کمک کند تا به طور موثر با این تجربیات کنار بیایند.