رواندرمانی مادران فقیر
درمان رفتاریشناختی
در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ حدود ۹۰۰ زن باردار در شمال پاکستان در یک آزمایش غیرعادی شرکت کردند. این زنان در ماه سوم بارداری بودند و از افسردگی رنج میبردند. در این منطقه، اکثر خانوادهها کشاورز هستند و تولید آنها صرفاً برای بقا کفایت میکند. هیچکدام از این زنان در خارج از خانه اشتغال نداشتند. زندگی آنها دشوار بود و افسردگی قبل از زایمان در کشورهای فقیر رایجتر از کشورهای ثروتمند است.
در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ حدود ۹۰۰ زن باردار در شمال پاکستان در یک آزمایش غیرعادی شرکت کردند. این زنان در ماه سوم بارداری بودند و از افسردگی رنج میبردند. در این منطقه، اکثر خانوادهها کشاورز هستند و تولید آنها صرفاً برای بقا کفایت میکند. هیچکدام از این زنان در خارج از خانه اشتغال نداشتند. زندگی آنها دشوار بود و افسردگی قبل از زایمان در کشورهای فقیر رایجتر از کشورهای ثروتمند است.
در این آزمایش که یکی از بزرگترین آزمایشهای رواندرمانی بود، زنان به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. یک مددکار بهداشت در آخرین ماه قبل از زایمان هر هفته و در ۱۰ ماه پس از زایمان با فاصله زمانی بیشتر به آنها سر میزد. گروه دوم نیز به همین تعداد دفعه مورد بازدید قرار گرفتند با این تفاوت که مددکار بهداشت آنها آموزشدیده بود تا در دیدارها خدمات درمان رفتاریشناختی (CBT) ارائه دهد.
درمان رفتاریشناختی یک درمان کلامی است که با هدف شکستن چرخه افکار منفی خود تقویتگر اجرا میشود. این روش به جای تلاش برای یافتن علل ناراحتیهای عمیق عصبی، بر زمان حال تمرکز میکند. جوامع فقیر و متکی به خود محل مناسبی برای این آزمایش است چراکه هیچ نوع خدمات رواندرمانی در آنجا ارائه نمیشود.
آزمایش در نوع خود موفقیتآمیز بود. نسبت کاهش افسردگی در میان زنانی که درمان رفتاریشناختی دریافت کردند ۷۳ و در گروه دیگر ۴۳ درصد بود. در سال ۲۰۱۳ تیمی از پژوهشگران به منطقه بازگشتند تا اثرات درازمدت درمان را بر وضعیت مالی زنان بررسی کنند. تاثیرات به طرز غافلگیرکنندهای زیاد بود. نتایج که هماکنون در نشریه موسسه اقتصاد کار بررسی میشوند نشان میدهند زنانی که در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ تحت درمان رفتاریشناختی قرار گرفته بودند ۱۷ درصد بیشتر از دیگر زنان کنترل هزینههای خانوار را در اختیار دارند. آنها زمان بیشتری را با کودکان خود میگذرانند و به احتمال بیشتری آنها را به مدارس خصوصی میفرستند.
طبق گفته خانم ویکتوریا بارانوف از دانشگاه ملبورن که خود در این تحقیق مشارکت داشت، دلیل این تفاوت شاید در این باشد که آن زنان در خانواده قدرت چانهزنی بیشتری به دست آورده بودند. به گفته او افسردگی باعث میشود فرد زمان و توجه کمتری به خود اختصاص دهد. نکته جالب توجه آن است که تاثیر درمان بر مادران دارای فرزند دختر بیشتر بود. این به آن معناست که مادرانی که از نظر روانی سالم باشند بهتر میتوانند دشواری ناشی از داشتن فرزند دختر در یک جامعه مردسالار را تحمل کنند. به عقیده خانم ویکتوریا، درمان رفتاریشناختی میتواند به مراتب از پرداخت یارانه نقدی موثرتر و مفیدتر باشد چراکه این درمان هنجارهای اجتماعی محلی را مختل نمیکند. شاید این روش گزینههای بهتری به مادران ندهد اما به آنها کمک میکند از میان گزینههای موجود بهترینها را انتخاب کنند.