فصل نو
مدیران چگونه خود را برای تحولات بزرگ آماده کنند؟
توافق احتمالی ایران و آمریکا میتواند برای جامعه ایران نقطه عطف باشد. این توافق در حالی صورت میگیرد که بنگاههای ایرانی در شرایط بسیار سختی به سر میبرند و گرفتاریها و مشکلات زیادی دارند. در این گزارش این پرسش را مطرح میکنیم که مدیران بنگاهها چگونه خود را برای تحولات بزرگ آماده میکنند؟ تحلیلگران معتقدند مدیران بنگاهها در مواجهه با تحولات بزرگ سیاسی و اقتصادی مثل توافق احتمالی ایران و آمریکا باید با ترکیبی از آیندهنگری، چابکی و نوآوری عمل کنند. تحلیل دقیق محیط، بازطراحی استراتژیها، تقویت زیرساختها، مدیریت ریسک، تعامل با ذینفعان، سرمایهگذاری در نوآوری و پایش مستمر عملکرد، گامهای کلیدی برای آمادگی هستند. موفقیت در این مسیر نهتنها به توانایی مدیران در تصمیمگیریهای هوشمندانه بستگی دارد، بلکه به همکاری میان بنگاهها، دولت و جامعه برای ایجاد اکوسیستمی پویا و پایدار وابسته است. با این رویکرد، بنگاههای ایرانی میتوانند از فرصتهای ناشی از تحولات بهرهبرداری کرده و در اقتصاد جهانی جایگاه رقابتی کسب کنند.
شرکتها با خطرات سیاسی شدیدی در سراسر جهان مواجه هستند، اما عمدتاً برای مقابله با آنها آمادگی ندارند. در نتیجه واکنش کافی و لازم را نشان نمیدهند و به توانایی خود برای مدیریت موفقیتآمیز این خطرات اعتماد ندارند. خطرات ژئوپولیتیک بزرگترین هستند، بهویژه با ایجاد اختلال در زنجیرههای تامین کووید 19، افزایش ملیسازی و حمایتگرایی، تشدید تنشهای تجاری آمریکا و چین، و افزایش رویارویی با رژیمهای مستبد که چرخههایی از تحریمها و اقدامات تلافیجویانه را تحریک میکنند. یک جو سیاسی باثبات با حکمرانی خوب، به احتمال زیاد محیط اقتصادی مساعدی را برای رونق کسبوکارها ایجاد میکند. در سالهای اخیر، شکست سیاست و حکومت در ونزوئلا و زیمبابوه سبب افزایش فوقالعاده قیمتها (معروف به ابرتورم) شد. انقباض بعدی این اقتصادها به این معنی بود که خانوارها و مشاغل تحت تاثیر هزینههای اضافی قرار گرفتند که باعث بیکاری انبوه، اعتبار پایین برای دسترسی به تسهیلات مالی و غیرقابل دسترس بودن کالاها و ارز خارجی شد. در این شرایط، فرار نیروی کار ماهر و سرمایه به سوی اقتصادهای باثباتتر، وضعیت را بدتر میکند و ممکن است دههها طول بکشد تا وارد مرحله جدیدی از بهبود و رشد اقتصاد شود، همانطور که در روآندا پس از درگیری در سال 1994 مشهود است.
هیچ مدیرعاملی دوست ندارد اعتراف کند که سیاست دولت چقدر میتواند باعث ایجاد یا شکست کسبوکار او شود. درحالیکه موفقیت کسبوکار به تصمیمات مدیران بستگی دارد، سیاستهای اقتصادی بزرگتر مانند تعرفهها، معافیتهای مالیاتی، بیثباتی ژئوپولیتیک و سرمایهگذاری دولتی میتواند چشمانداز عملیاتی مدیران را بهطور چشمگیری تغییر دهد. وظیفه هر مدیرعامل این است که کسبوکار خود را در برابر همه چیز هدایت کند. تحولات بزرگ سیاسی و اقتصادی میتواند تغییر، اطمینان یا نداشتن اطمینان را به بازار وارد کند. اول از همه باید از کسبوکار خود در مورد تغییرات کلیدی خطمشی حمایت کنند، با مقرراتزدایی فرصتهای بیشتری برای رشد بهوجود بیاورند، روشهای تولیدی خود را پیش از تحولات ارزیابی کنند و آماده نوآوری شوند. همچنین یک مشاور اقتصادی استخدام کنند تا در زمانهای نااطمینانی به مدیران کمک کند.
بنابراین، آگاهی از سیاست و آثار نادیده گرفتن آن نیز از عوامل مهم است. اگر کسبوکارها به آرامی به این تغییر واکنش نشان دهند، میتواند تاثیر مادی بر محصولات و خدماتی که ارائه میکنند داشته باشد و حتی امنیت مالی بلندمدت را بیثبات کند. با توجه به تغییرات اخیر در سیاستهای دولت، نگاهی میاندازیم به اینکه چه چیزی باعث ایجاد سیاست «خوب» میشود و کسبوکارها چگونه میتوانند پاسخ دهند. برای ایجاد حرکت، یک سیاست باید اهداف روشنی را برای همه فعالان بازار فراهم کند تا برای آن تلاش کنند. دوم، بسته به بازار، سازوکار یارانه-حمایت باید در نظر گرفته شود تا مشارکت مشتریان را تحریک کند و شرایط مناسب را برای سرمایهگذاران فراهم کند.
هر هدفی به یک طرح تجاری نیاز دارد. بااینحال، بدون اینکه بدانید قوانین چیست، برای ایجاد یک برنامه واقعبینانه مبارزه خواهید کرد. در این قیاس، وقتی میگویم «قوانین»، بهطور خاص به سیاست اشاره میکنم. سیاست ساختار ایجاد میکند و به بازار راهنمایی میدهد. این به نوبه خود توانایی رشد از یک پایه محکم از طریق سرمایهگذاری را ایجاد میکند. یک سیاست خوب یا بد چیست؟ با معرفی هر سیاست جدید، کسانی خواهند بود که از آن حمایت کنند، کسانی که از آن متنفرند و کسانی که در این میان هستند. کلید ساده یک خطمشی مناسب این است که بهوضوح با مجموعهای از اقدامات سنجیده برای تکمیل تعریف شده است. برای دستیابی به این نتیجه، سیاستگذاران باید اول با بازار تعامل داشته باشند. فعالان بازار، عرضهکنندگان، مصرفکنندگان و ذینفعان مربوطه به صورت روزانه در آن زندگی میکنند و نفس میکشند. مهم است که هنگام ایجاد خطمشی، کاری بیش از گوش دادن انجام دهید، مطمئن شوید که در طول اجرای آن بهطور مداوم به بازار پاسخ میدهید تا بهتر متوجه شوید که چه زمانی تنظیمات معقول لازم است. پس از آن زمانبندی و قطعیت مهم است. برای شرکتکنندگان هر بازار، داشتن دید روشنی از زمان معرفی یا تغییر سیاستها، به آن زمان میدهد تا برنامهریزی کند. بازارها و سرمایهگذاران از غافلگیری و نداشتن اطمینان متنفرند. اگر سیاستی موجهای شوک ایجاد کند، سرمایهگذاران فرار کرده و بازار دیگری برای کار پیدا میکنند. شرکتکنندگان بزرگتر که میتوانند حجم و تغییرات واقعی را به بازار بیاورند، به دلیل روشنی برای تغییر نیاز دارند. تغییر قوانین به نااطمینانی دامن میزند و عدم اطمینان باعث کاهش سرمایهگذاری میشود. در هر بازار جدید یا نسخه جدیدی از بازار نیاز به ایجاد حرکت وجود دارد. در یک بازار نوپا، شرکتها برای اجرای برنامههای تحقیق و توسعه، سرمایهگذاری در تجهیزات بالقوه گرانقیمت یا بهکارگیری تخصص فنی، چاله مالی بیپایانی ندارند. در یک بازار در حال تغییر، وقتی درآمد قابل تصرف در دسترس نیست، مشتریان توانایی پرش به محیط جدید را ندارند. فقدان یارانه، مانع بزرگی برای ورود کسبوکارهای کوچک پویا و نوآورانه ایجاد میکند، که اغلب کسانی هستند که واقعاً سنت را به چالش میکشند و تغییرات لازم را وارد بازار میکنند. بدون یارانه، پیشرفت دشوار یا غیرممکن است، زیرا قراردادها اغلب کوتاهمدت هستند. این بدان معناست که کسبوکارها از همان روز اول شروع به کار میکنند.
چهار مرحله مدیریتی
در یک دنیای بیثبات سیاسی، مدیران باید منتظر پیچوخمها در مسیر تجاری خود باشند. بهعنوان یک تامینکننده، مبتکر یا هر کسی که سعی در توسعه محصولات، ارائه خدمات یا ورود به بازارهای جدید یا در حال تحول دارد، باید برای تغییرات ناگهانی آماده شود. مدیران باید در چهار مرحله خطمشی خود را تعیین کنند. اول از همه آگاهی است. مدیران باید مطمئن شوند که بهعنوان یک کسبوکار بهوضوح از جزئیات پشت هر سیاست یا یارانهای که بر آنها و کسبوکارشان تاثیر میگذارد آگاه هستند. اگر دانش کافی ندارند، این یک خطر آشکار برای کسبوکار آنهاست. بهعنوان فردی که مسئول سیاست یا یارانه است، باید این جزئیات را بدانند تا از ذینفعان ارشد اطمینان حاصل کنند. بهعنوان یک کسبوکار، برای برنامهریزی بلندمدت و ارائه به مشتریان و سرمایهگذاران باید این جزئیات را بدانند. مرحله دوم، تعامل با سیاستگذاران و اتاقهای فکر صنعت است. یکی از نکات کلیدی این است که یک سیاست خوب، سیاستی است که با گوش دادن به بازار ایجاد شده باشد. این همیشه اتفاق نمیافتد؛ بنابراین، گاهی اوقات این بدان معناست که خود بازار باید فعال باشد و بهطور هماهنگ با سیاستگذاران صحبت کند. این ممکن است از طریق تماس مستقیم بهعنوان یک تجارت فردی، گروهی در صنعت یا از طریق یک فرآیند مشاوره باشد.
مرحله بعدی ایجاد پلن B است. اگر کسبوکار صرفاً به سیاست فعلی یا یارانه موجود وابسته است، باید پرسید، در صورت تحقق نیافتن این طرح چه باید کرد؟ یک کسبوکار در طرحهای خود باید تغییرات یارانه، دوره، دولت و... را در نظر بگیرد. با انجام این کار میتوان طوفانها را پشت سر گذاشت و بهسرعت به تغییرات واکنش نشان داد. غافلگیریها میتوانند فوراً یک تجارت را از مسیر خارج کنند و بهطور دائم به دوام طولانیمدت آن آسیب وارد کنند. داشتن یک پلن B همچنین ممکن است فرصتهایی ایجاد کند که رقبا آن را ندیدهاند و در واکنش به آن کند هستند. مرحله پایانی نیز ارزیابی مستمر است. کسبوکارها بهطور مداوم در حال تحول هستند و سیاستها و یارانهها نیز پیوسته تغییر میکنند. این بدان معناست که ارزیابی مجدد سناریوها و تاثیری که این تغییرات میتواند داشته باشد، به کسبوکار مدیران یک مزیت حرکت اول میدهد. شرکتها همیشه باید گزارشهای مدیریتی برای استقرار استراتژیهای خود را بهروز نگه دارند. این نباید با ارزیابی مدیران از تاثیر تغییر سیاست و یارانه متفاوت باشد.
پنج استراتژی برای کاهش ریسک سیاسی
مدیریت ریسک سیاسی برای فعالیت در مناطق یا کشورهای مختلف حیاتی است. تقریباً هر صنعتی بهطور فزاینده تحت تاثیر رویدادهای ژئوپولیتیک است که ممکن است در گذشته دور به نظر میرسید. سازمانهایی که ممکن است قبلاً توجه نکرده باشند، اکنون مجبور به انجام این کار میشوند، یا در معرض خطر غافلگیری از اختلالهایی هستند که تجارت آنها را تهدید میکند. از آنجا که سازمانها متوجه میشوند رویدادهای سیاسی در سراسر جهان میتوانند تاثیر عمدهای بر کسبوکارشان داشته باشند، کاهش ریسک سیاسی به یک وظیفه ضروری تبدیل میشود. مدیریت ریسک سیاسی، با کمک ابزار مدیریت خطمشی، به شما این امکان را میدهد که در صدر خطمشیهایی قرار بگیرید که میتوانند مضر باشند و فرصتها را برای سازمان خود شناسایی و استفاده کنید. خطر سیاسی، احتمالی است که سازمان شما ممکن است به دلیل رویدادهای سیاسی در مقیاس ملی یا جهانی، مانند درگیری مسلحانه، همهپرسی قانون اساسی، انتخابات یا تحولات سیاسی عمده متحمل شود. تغییر در قوانین یا سیاستها نیز میتواند خطری سیاسی برای سازمان ایجاد کند. دو نوع ریسک سیاسی وجود دارد: ریسک کلان و خرد. ریسک کلان تهدیدی برای محیط اقتصادی یا دولتی یک کشور است که کل صنایع را تحت تاثیر قرار میدهد. ریسک سیاسی خرد تاثیرات کوچکتری دارد و ممکن است فقط یک سازمان را تهدید کند. بااینحال، اثرات یک ریسک سیاسی خرد میتواند به اندازه ریسک کلان برای سازمان شما مضر باشد. شرکتهای جهانی یا چندملیتی ممکن است با خطرات سیاسی بیشتری مواجه شوند، اما بهطور فزایندهای، نظارت و هدایت سیاستها در سراسر جهان برای سازمانهایی با هر شکل و اندازهای اهمیت پیدا میکند. رویدادهای چند سال اخیر تیمهای زیادی را به تکاپو واداشته تا به راه خود ادامه دهند و راهی برای نظارت بر خطرات سیاسی جهانی بیابند.
پنج استراتژی اساسی برای کاهش ریسک سیاسی وجود دارد. نخست، تجزیه و تحلیل ریسک به معنای تحقیق و تحلیل زیرساختهای محلی یک منطقه قبل از سرمایهگذاری حیاتی است. در استراتژی دوم، با شرکای محلی مشورت کنید. برای درک بهتر بازار، سیستم سیاسی محلی و خطرات خاص، با سازمانهای محلی ارتباط برقرار کنید. ایجاد ارتباطات در یک بازار محلی به سازمان شما اجازه میدهد تا بازار، سیستم سیاسی محلی و خطرات خاص خود را بهتر درک کند. سوم، بانکداری محلی است. برای کاهش ریسک مالی و سیاسی، بانکهای محلی را در منطقهای که در آن کسبوکار دارید، استخدام کنید. استراتژی بعدی، بیمه ریسک سیاسی است؛ یعنی برای محافظت از داراییهای سازمان خود بیمه بخرید و در نهایت نظارت بر مسائل جهانی را باید در پیش گرفت تا فعالانه در مورد مسائل و سیاستهای محلی بهروز بمانید و برای خطرات احتمالی برنامهریزی کنید و آماده شوید.
مدیریت تغییر
در محیطهای تجاری پرشتاب و پویای امروزی، شاید تنها مولفهای که میتوان به آن تکیه کرد، تغییر است. سازمانها باید زیرک و مایل به تصمیمگیری سریع باشند و آنهایی که قادر به انجام این کار هستند عموماً در دورههای زمانی کوتاه با تغییرات قابل توجهی مواجه خواهند شد. این تغییر میتواند در سطح سازمان یا مبتنی بر تیم باشد و ممکن است ناشی از عوامل مختلفی باشد، از فناوری گرفته تا نیازهای عملیاتی داخلی، مالی و سیاسی. مدیریت تغییر یک رویکرد ساختاری است که برای انتقال افراد، تیمها و سازمانها از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب آینده استفاده میشود. این شامل برنامهریزی، اجرا، نظارت و تقویت تغییرات در استراتژی، فرآیندها، ساختارها یا رفتارهای تجاری برای دستیابی به نتایج خاص است. هدف اصلی استراتژی مدیریت تغییر، به حداقل رساندن مقاومت بالقوه، به حداکثر رساندن مشارکت کارکنان و اطمینان از همسویی همه با جهت جدیدی است که سازمان در پیش گرفته است.
این فرآیند معمولاً شامل درک اینکه چرا ابتکار تغییر ضروری است، تعریف اهداف روشن و توسعه یک برنامه مدیریت تغییر برای برقراری ارتباط و اجرای موثر تغییرات است. همچنین مستلزم پرداختن به جنبه انسانی تغییر است؛ تشخیص اینکه کارکنان ممکن است ترس یا عدم قطعیت داشته باشند و نگرانیهای آنها باید به رسمیت شناخته و مدیریت شود. مدیریت تغییر موفق باعث میشود افراد از پشتیبانی، منابع و مهارتهای مورد نیاز برای سازگاری هموار با محیط جدید برخوردار باشند. پیروی از الگوهای مدیریت تغییر استراتژیک برای سازمانها برای ماندن رقابتی و سازگار در چشمانداز بازار همیشه در حال تحول، حیاتی است. اجرای تغییر بدون برنامه میتواند موجب سردرگمی، مقاومت و عدم دستیابی به نتایج مطلوب شود. بااینحال، با یک رویکرد استراتژیک، سازمانها میتوانند ابتکارات و تلاشهای تغییر خود را با اهداف بلندمدت هماهنگ کنند. این به نوبه خود احتمال موفقیت را بهبود میبخشد و از طریق ردیابی شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) تضمین میکند که انتقالها به عملکرد کلی کمک میکنند. با مدیریت موثر تغییرات، شرکتها میتوانند اختلالات عملیاتی را کاهش دهند، بهرهوری را حفظ کنند و فرهنگ انعطافپذیری شرکت را تقویت کنند. هنگامی که کارکنان دلایل تغییر و چگونگی سودمندی آن و سازمان را درک کنند، به احتمال زیاد از آن استقبال خواهند کرد. این نوع خرید نهتنها به دستیابی به اهداف خاص پروژه کمک میکند، بلکه پایهای برای تغییرات آتی ایجاد میکند، زیرا کارکنان احساس قدرت و اعتمادبهنفس در مسیر انتقال میکنند. در نهایت، مدیریت تغییر استراتژیک نداشتن اطمینان را به فرصت تبدیل میکند و به سازمانها توانایی انطباق بهتر با چالشها و فرصتهای صنعت خود میدهد.
بنابراین بهترین استراتژیهای مدیریت تغییر چیست؟ درحالیکه راههای مختلفی وجود دارد که رهبران کسبوکار میتوانند تغییرات را مدیریت کنند، برخی از بهترین استراتژیهای مدیریت تغییر شامل برنامهریزی، شفافیت و صداقت، ارتباط موثر و مشارکت کارکنان است.