تغییر آرایش
سرمایهگذاری چگونه تحت تاثیر سن و جنسیت قرار میگیرد؟
الهام حمیدی / نویسنده نشریه
یک سرمایهگذار موفق باید علاوه بر دانش تجربی سرمایهگذاری که با افزایش سن ارتباط مستقیم دارد، بر مهارتهای سرمایهگذاری و علم آن نیز مسلط باشد. حال آیا شما سرمایه خود را به یک فرد 90ساله باتجربه میسپارید یا به یک جوان تحصیلکرده و مسلط بر سازوکار دنیای مدرن؟
«دیوید لیبسون» استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد و یکی از نویسندگان مقالهای در زمینه تاثیر سن بر تصمیمهای سرمایهگذاری معتقد است اگر مردم نسبت به شرایط خود در دوره سالمندی آگاه بودند و میدانستند با افزایش سن چه ظرفیتهایی در آنها رو به تحلیل میرود، بیشتر از مشورت دیگران بهره میبردند. ولی مشکل از جایی شروع میشود که افراد مسن نسبت به ضعفها و اختلالهای شناختی خود آگاه نیستند و تمایل هم ندارند از کسی در تصمیمات مهم سرمایهگذاری و مالی خود مشورت بگیرند.
ممکن است بپرسید پس وارن بافت 92ساله مدیرعامل هلدینگ «برکشایر هاتاوی» و «چارلی مانگر» 99ساله با دو میلیارد دلار ثروت و نایب رئیس این شرکت، چگونه در این سن میتوانند همچنان به عملکرد مثبت خود در سرمایهگذاری ادامه دهند؟ این تیم دونفره در «برکشایر هاتاوی» همچنان ذهنی فعال و متمرکز دارند و در نشست با سهامداران، به پرسشهای آنها درباره وضعیت سهام و فعالیتهای هلدینگ پاسخ میدهند. وارن بافت به مدت دهها سال همه سرمایهگذاریهای شرکت «برکشایر هاتاوی» را به تنهایی انجام داد و سودهای شگفتآوری برای این شرکت رقم زد. اگرچه او همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد ولی به اندازه کافی باهوش بود تا با استخدام دو مدیر جوان سرمایهگذاری برای خود سپر حفاظتی فراهم کند. «تام کامبز» و «تد وشلر» در سالهای 2010 و 2011 به استخدام این هلدینگ افسانهای درآمدند و بافت از استخدام این دو به عنوان یکی از بهترین تصمیمات خودش و چارلی مانگر یاد میکند. تد وشلر که در زمان استخدام در شرکت برکشایر هاتاوی 50 سال داشت، قبل از استخدام از طریق شرکت در مزایده یک خیریه برای صرف یک وعده شام خصوصی با وارن بافت مبلغ دو میلیون و 600 هزار دلار پرداخت کرده بود و پس از آن ملاقات، به عنوان مدیر سرمایهگذاری به استخدام این هلدینگ درآمد. وارن بافت در سالهای اخیر با به کار گرفتن نسل جوان توانسته است با روند رو به تحلیل مهارتها و ضعف تصمیمگیریهای خود مقابله کند.
میگویند هر فعالیتی سن مناسب خود را برای بیشترین بازدهی دارد. سرمایهگذاران نیز از این قانون مستثنی نیستند. جرج کونیوتیس و الوک کومار مطالعهای در زمینه تاثیر سن بر روی کیفیت سرمایهگذاری انجام دادند. مطالعه آنها نشان داد که هرچه از جوانی به میانسالی نزدیکتر میشویم، سرمایهگذاری افراد کمریسکتر و انتخابهای آنها متنوعتر میشود. تعداد خرید و فروشها در افراد میانسال کمتر و سوگیریهای رفتاری در آنها به تدریج ضعیف میشود. بر اساس این تحقیقات تصمیمات سرمایهگذاری فقط تا سن 70سالگی روند منطقی خود را حفظ میکنند و پس از آن مهارتهای سرمایهگذاری رو به افول میگذارند. تحقیقات نشان داده است که سود سرمایهگذاری در دوران سالمندی با افزایش سن سالمندان حدود سه تا پنج درصد کاهش مییابد. در مطالعه کونیوتیس و کومار میبینیم که سرمایهگذاری افراد مسنتر بیشتر مبتنی بر محاسبات تجربی و سرانگشتی است ولی همین محاسبات نیز به دلیل تحلیل رفتن مهارتهای شناختی افراد مسن به تدریج غیرکاربردی میشوند. به عبارت دیگر، پیامدهای نامطلوب پیری بر پیامدهای مثبتی مانند تجربه غلبه میکند. تحلیل رفتن مهارتهای شناختی یعنی ضعف استدلال، حافظه، تمرکز و مهارتهای حل مساله. حتی کوچکترین تغییر در مهارتهای شناختی میتواند سواد مالی و کیفیت تصمیمگیری را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار دهد.
مطالعه دیگری تحت عنوان «افزایش سن و کاهش سواد سرمایهگذاری» ترکیبی از اعتمادبهنفس کاذب و کاهش تواناییها در افراد را عامل اصلی ضعف سرمایهگذاری در سنین بالا توضیح میدهد. در این مطالعه آمده است که سواد سرمایهگذاری از سن 60سالگی هر سال به میزان یک درصد کاهش مییابد در حالی که میزان اعتمادبهنفس هیچ تغییری نمیکند. بسیاری از افراد بعد از سن 60سالگی به تدریج به نقطه کور سرمایهگذاری خود میرسند یعنی زمانی که خود را در بهترین شرایط ذهنی و رفتاری تصور میکنند و همزمان بدترین تصمیمات مالیشان را میگیرند.
از سوی دیگر جوانان نیز نقاط ضعف متفاوتی در سرمایهگذاری از خود نشان میدهند. نتایج مطالعهای بر روی جوانان 16 تا 25 سال بریتانیایی نشان میدهد که آنها هیچ تمایلی ندارند در خصوص مسائل مالی و تصمیمات مالیشان با کسی صحبت کنند، 19 درصد جوانان هنگام صحبت از مسائل مالی احساس معذب بودن میکنند و بسیاری از آنها تحت فشار اجتماعی برای خرج کردن پولهایشان هستند. برای مثال، بخشی از هزینههای تحمیلشده به جوانان فقط برای ارائه تصویر قابل قبولی در رسانههای اجتماعی است. اکثر جوانان بریتانیایی معتقد بودند که از نظر آنها روابط بسیار مهمتر از مسائل و تصمیمات مالی است. 72 درصد نیز به کنترل خرج و مخارج بیشتر از مدیریت پولشان اعتقاد داشتند. آنها باور داشتند کنترل کردن از مدیریت کردن بسیار مهمتر است و خرج کردن در محدوده درآمدشان اصل مهم سرمایهگذاری محسوب میشود. دوپنجم این جوانان در تصمیمات سرمایهگذاری خود از هیچکس کمک نمیگیرند و نیمی از آنها اظهار کردند که تاکنون هیچ راهنمایی و کمکی برای مدیریت پولشان نداشتهاند. دیدگاه متفاوت و تا حدی اشتباه برخی از جوانان در حوزه مدیریت پول و سرمایهگذاری، این قشر از جامعه را به قشری آسیبپذیر در برابر بحرانهای مالی تبدیل کرده است.
مطالعهای که دانشگاه کلرادو در زمینه سرمایهگذاران جوان و رفتارهای مالی آنها انجام داده است، نشان میدهد که سرمایهگذاران جوان و بیتجربه معمولاً سرمایهگذاری در هر زمینهای را با اعتمادبهنفس زیادی شروع میکنند ولی پس از گذشت حدود 20 سال و تجربههای ناخوشایند به سرمایهگذارانی بیاعتمادبهنفس، بدبین و ریسکگریز تبدیل میشوند. به گفته یوسف بناپارت، استاد امور مالی دانشگاه کلرادو و یکی از نویسندگان این پژوهش، در 20 سال اول سرمایهگذاری در بازار سهام، هرچه سرمایهگذاران تجربه بیشتری کسب و شکستهای بیشتری را تجربه کنند، اعتمادبهنفس خود را بیشتر از دست میدهند. بسیاری در همان مرحله سرمایهگذاری را رها میکنند، اما واقعیت این است که پس از آن 20 سال و با کمرنگ شدن خاطرات بد، ریسکپذیری سرمایهگذاران به تدریج افزایش مییابد، اعتمادبهنفسشان بیشتر میشود و میتوانند مجدد به بازارهای مالی برگردند. پیشنهاد بناپارت برای سرمایهگذاران تازهکار این است که برای کاهش تجربههای ناخوشایند، سهامهای متنوع خریده و به جای معاملات مکرر، این سهمها را طولانیمدت نگه دارند. تجربههای کوتاهمدت در معاملات معمولاً برای سرمایهگذاران جوان تجربههای خوشایندی نیست.
در پژوهشی که از سوی گروهی از پژوهشگران دانشگاه هاروارد در سال 2009 انجام شده است میتوان مشاهده کرد که تعداد اشتباهات در تصمیمهای مالی از الگوی Uشکل تبعیت میکنند، بیشترین اشتباهات در سنین جوانی و سالمندی و بهترین عملکرد مالی افراد در سن 53سالگی آنها خود را نشان میدهد.
تاثیر جنسیت بر مهارتهای سرمایهگذاری
سایت فوربس در مقالهای تحت عنوان «چرا زنان سرمایهگذاران بهتری هستند؟» به بررسی رفتار متفاوت زنان و مردان در سرمایهگذاری و کلیشههای موجود اجتماعی نسبت به این موضوع میپردازد. بر اساس این مقاله باور کلی در جامعه بر پایه این اصل استوار است که زنان ولخرجهایی ریسکگریز هستند که تمایل چندانی به سرمایهگذاری ندارند و مردان ماجراجویانی ریسکپذیر هستند که قدم در هر راه ناشناختهای گذاشته و راز موفقیتهای آنان در سرمایهگذاری همین است. قدیمیترین توضیح برای چنین باوری ماهیت مردانه جوامع و انگیزه بیشتر مردان برای کسب جایگاههای اجتماعی است و توضیح دیگر شاید تفاوت شخصیتی زنان و مردان و لذت بیشتر مردان از تصمیمات پرریسک باشد.
ولی واقعیت چیز دیگری است. تحقیقات نشان داده است که زنان در عمل سرمایهگذاران بهتری هستند که گاهی با اندوخته بیشتری به سن بازنشستگی میرسند. زنان زمان بیشتری را به مطالعه پیرامون سرمایهگذاریشان اختصاص میدهند. اگرچه میزان ریسکپذیری زنان در سرمایهگذاری نسبت به مردان بسیار کمتر است ولی این امر به معنی ریسکگریز بودن آنها نیست بلکه به این معنی است که زنان زیر بار ریسکهای نامعقول نمیروند. واقعیت این است که درمجموع میزان ریسک معقول در میان زنان بیشتر از مردان است. زنان کمتر به دنبال سودهای کوتاهمدت و رفتارهای هیجانی هستند که نقطهضعف مردان در سرمایهگذاری محسوب میشود.
از سوی دیگر زنان برخلاف بسیاری از مردان سرمایهگذاریهای خود را به مدت طولانی نگه میدارند. در شرایط بحرانی بازار، آنها خونسردی خود را حفظ کرده و میتوانند رفتار هیجانی خود را کنترل کنند. از آنجا که مردان معاملهگرانی با اعتمادبهنفس هستند، 45 درصد بیشتر از زنان خرید و فروش میکنند، از اینرو گاهی سود خالص آنها نسبت به زنان کمتر است زیرا معاملات بیشتر یعنی پرداخت بیشتر کارمزد و مالیات.
به گزارش فوربس با وجود اینکه مطالعات حاکی از عملکرد بهتر زنان در سرمایهگذاری نسبت به مردان است، همچنان زنان زیادی هستند که از سرمایهگذاری طفره میروند که دلیل آن شکاف موجود در دستمزد زنان و مردان است. زنان در کل میزان کمتری از سرمایه نسبت به مردان در اختیار دارند که دلیل آن هم شکاف درآمدی بین زنان و مردان است. با توجه به نژاد زنان این شکاف میتواند به معنی کمتر بودن 55درصدی تا 90درصدی درآمد زنان نسبت به مردان باشد.
هاروارد بیزینس ریویو نیز در یادداشتی در مقایسه سرمایهگذاری زنان و مردان، نگاه کلیشهای ریسکگریز بودن زنان نسبت به مردان را زیر سوال میبرد. مقوله ریسکپذیری فقط محدود به اعداد و ارقام در تصمیمات مالی و سرمایهگذاریها نمیشود، بلکه گاهی سرمایهگذاری نیازمند تصمیماتی در خصوص مردم یا توجه به مشکلات اجتماعی و ایجاد توازن بین منافع در تضاد است که زنان در مجموع آمادگی بیشتری برای اینگونه ریسکها از خود نشان میدهند. آنچه زنان را نسبت به مردان در ریسکهای اجتماعی قویتر میکند انعطافپذیری بیشتر آنها در مورد تصمیماتی است که پیامدهای اجتماعی و انسانی و همچنین مالی به دنبال دارند. در تحقیقی که محققان دانشگاه هاروارد بر روی شرکتهای سرمایهگذاری انجام دادند مشخص شد شرکتهایی که تیم مدیریتی آنها، شامل تعداد بیشتری مدیر زن میشود، ریسک اجتماعی بیشتری در سرمایهگذاریهای خود انجام میدهند. این گروه تحقیقاتی در مصاحبههای خود برای ریشهیابی این امر، به این نتیجه رسیدند که به گفته بسیاری از کارمندان و تیمهای مدیریتی این شرکتها، زنان رغبت بیشتری برای مواجهه با پیامدهای اجتماعی تصمیماتشان دارند.
ولی مردان برای سالهای متمادی در مقایسه با زنان تمایل بیشتری برای درگیر شدن با فناوریهای جدید و ورود به فضای دیجیتال معاملات داشتهاند که بر اساس مطالعات جدید این روند نیز به سرعت در حال تغییر است. زنانی که سالها حسابهای بانکی بلندمدت را به عنوان اولین انتخاب سرمایهگذاریشان انتخاب میکردند به تدریج به معاملات رمزارزها روی آوردهاند. برای مثال، مطالعهای بر رفتارهای سرمایهگذاری اروپاییها در سال 2022 نشان داده است که رمزارزها به اولین انتخاب زنان اروپایی 18 تا 24 سال برای سرمایهگذاری تبدیل شده است.
ریشه مشکلات زنان در مسائل مالی در جای دیگری است. آنها همچنان از اعتمادبهنفس پایین در زندگی مالی خود رنج میبرند. در مطالعهای که سال 2021 بر روی 2400 زن و مرد آمریکایی انجام شد، در حالی که 68 درصد زنان اعتمادبهنفس کافی برای مدیریت بودجه روزانه خانواده را داشتند ولی 71 درصد اعلام کرده بودند که برای سرمایهگذاریهای کوتاهمدت و بلندمدت اعتمادبهنفس لازم را ندارند. 77 درصد نیز احساس میکردند برای سرمایهگذاریهایشان نیاز به مشاور مالی دارند. نتایج مطالعات بهطور کلی نشاندهنده استرس بیشتر زنان در سرمایهگذاری و احساس بیتجربگی و ناکارآمدی مالی در برخی از آنهاست، که همین امر آنها را به سمت سرمایهگذاریهای بلندمدت و مطمئنتر به جای سرمایهگذاریهای کوتاهمدت سوق داده است.
در نهایت همانطور که اعتمادبهنفس کاذب و تضعیف مهارتهای شناختی در سالمندان، سرمایهگذاریهای آنها را به خطر میاندازد، کلیشههای اجتماعی و باورهای غلط نیز شجاعت را از زنان برای حضور در بازارهای مالی سلب میکند. آنچه افراد را به سرمایهگذارانی ماهر و توانمند تبدیل میکند، آگاهی آنها نسبت به نقاط ضعف و قوتشان است. آگاهی میتواند تاثیر افزایش سن بر کیفیت تصمیمات مالی را بیاثر و کلیشههای جنسیتی را در حافظه جمعی کمرنگ کند.