اثر سازش
صلح ایران و عربستان چه تاثیری بر بازارها میگذارد؟
پیش از آغاز سال 1402 خبری منتشر شد که تحلیلها در مورد آینده روابط خارجی کشور را دگرگون کرد. مقامات ایران و عربستان در یک بیانیه غیرمنتظره اعلام کردند برای نزدیکی مجدد روابط دو کشور به توافق رسیدهاند. توافقی که با وساطت چین انجام شد. این طرح با توجه به تاریخچه طولانی تنش میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان یک اتفاق خیرهکننده محسوب میشود. در حال حاضر این دو کشور در جنگ نیابتی در یمن درگیر هستند. از سال 2016 و زمانی که معترضان در کشور بعد از اعدام شیخ نمر در عربستان سعودی جلوی سفارت این کشور جمع شده و دست به اعتراض زدند روابط دیپلماتیک میان این دو قطع شده بود.
بسیار خوشبینانه است که بگوییم این توافق موجب خواهد شد که تمامی تنشهای سیاسی و ایدئولوژیک دو کشور به پایان برسد ولی موضوعی که شاید مشخص باشد این است که این توافق میتواند ثباتی حداقلی را در پرتنشترین منطقه جهان یعنی خاورمیانه ایجاد کند.
در این میان چشمهای ایالات متحده به این توافق دوخته شده است، چرا که تلاشهای چین برای میانجیگری در منطقهای که به ندرت تلاشی در این منطقه در زمینه مسائل امنیتی انجام داده است، موضوعی نگرانکننده برای قدرت اقتصادی اول جهان به حساب میآید. این در حالی است که یکی از دو طرف توافق هم ایران است که در قضیه برجام با این کشور دچار چالش است. عربستان سعودی هم اخیراً در اوپک اقداماتی انجام داده که به موجب آن استراتژی آمریکا در بازارهای جهانی نفت را تحت تاثیر قرار داده و کاهش تولید اوپکپلاس باعث شده این کشور مخازن استراتژیک خود را تخلیه کند. اما حالا توازن در منطقه بر هم خورده است و عربستانی که همیشه از اقدام ایالات متحده در مورد خروج از توافق برجام حمایت میکرد حالا احتمالاً موافق یک توافق هستهای حداقلی باشد.
اما آیا این توافق یکشبه منطقه را تغییر میدهد؟ قطعاً خیر. اما این موضوع یک پیام قطعی برای ایالات متحده دارد و بدان معناست که سیاست خارجی عربستان در حال انجام یک بازی دوسطحی است. با این حال این توافق احتمالاً بازی را در بازارهای انرژی و بهخصوص بازارهای نفتی تغییر چندانی نمیدهد. در ظاهر، در سطح رسمی، اوپک اهداف تولیدی دارد که رسیدن به آنها برایش دشوار است و برخی از بزرگترین تولیدکنندگان آن از فرصت ازدسترفته را برای تسریع تولید در حالی که تقاضا در حال افزایش است، به چالش میکشند. حتی پس از کاهش تولید اخیر این کارتل، باز هم به نظر میرسد رسیدن به سقف تولید برای اوپکپلاس کار دشواری باشد. در سطحی کمتر قابل مشاهده، مشارکت اوپکپلاس با روسیه بهرغم تحریمها و سقف قیمتی در صادرات آن همچنان ادامه دارد. روسیه بیش از هر زمان دیگری به امارات متحده عربی و عربستان سعودی نزدیک است. در هر مقطعی، تهدید مشارکت روسیه و امارات برای خروج از اوپکپلاس میتواند برای رهبری عربستان سعودی یک فاجعه باشد و تهدیدی برای نظم تولید و قیمت هدف باشد. بنابراین، هر دو کشور روسیه را نزدیک نگه میدارند، که اهداف سیاست خارجی ایالات متحده را تضعیف میکند و پیامد بلندمدتی افزایش روابط تجاری، بانکی و فناوری میان روسیه و خلیجفارس دارد.
واقعیت این است که این توافق دوجانبه منطقه را امنتر یا تامین انرژی را شفافتر نمیکند. ایران به ارسال نفت بیشتر به چین ادامه خواهد داد، مگر اینکه تشدید تحریمها چین را مجبور به عدم خرید کند که بسیار بعید است. روسها به ارسال نفت بیشتر و فروش در قیمتهای مختلف ادامه میدهند و برخی از شرکای اوپکپلاس را به کاهش بیشتر تولید سوق میدهد، اما سایر متحدان اوپکپلاس (از جمله امارات) از حملونقل و پالایش صادرات مجدد سود خواهند برد. چین و هند همچنان بزرگترین ذینفعان هستند چرا که میتوانند نفت ارزان خریداری کنند. کشورهای خلیجفارس، بهویژه امارات و عربستان سعودی، در سیاستهای خارجی خود ملیگراتر و رقابتیتر میشوند و از منافع اقتصادی خود محافظت میکنند و از لحاظ دیپلماتیک کمتر در منطقه خود مشارکت میکنند. اولویتهای کمکهای خارجی و سرمایهگذاری آنها این تغییر را نشان میدهد. آنها مایلاند مصر را در حال سقوط، لبنان را در حال فروپاشی و یمن را در حال تجزیه (تا زمانی که جنگ داخلی آنها به بیرون از مرزها کشیده نشود) ببینند و بر امنیت و موفقیت اقتصادی خود متمرکز باشند.
این جهتگیری مجدد ممکن است بیشتر مرکانتیلیستی باشد، اما همچنین نشاندهنده ارزیابی واقعبینانه از مسیر دشوار پیشرو است. عربستان سعودی انتظار درگیری میان ایالات متحده و چین را دارد و درک میکند که دوری از روسیه میتواند خطرناک باشد، بنابراین سعی میکند آن را در طرف خود نگه دارد. عربستان سعودی تصمیم گرفته است بر مشتریان خود تمرکز کند، خود را به بهترین شکل ممکن در برابر دشمنان منطقهای ایزوله کند و حضور در درگیریهای منطقهای را در مکانهایی که انگیزه چندانی برای مداخله ندارد، رها کند.
برای بازارهای نفت، انتظارات درگیری معمولاً به معنای افزایش قیمت است. در کوتاهمدت، افزایش تقاضا از سوی چین همراه با ارزیابی صعودی از طول عمر تقاضای نفت، همگی مثبت به نظر میرسند. ایران نیز میتواند سود ببرد، به شرطی که در توازن شکلگرفته در منطقه اختلالی وارد نکند. این تعادل جدید منطقه است و عربستان سعودی برای حفظ این تعادل نقشی محوری خواهد داشت.
اثرات خارج از منطقه
جنوب آسیا علاقه عمیقی به نزدیک شدن ایران و عربستان نشان میدهد. هر دو کشور آسیای جنوبی، هند و پاکستان فرصتی برای تقویت روابط دیپلماتیک خود با کشورهای واردکننده خلیجفارس به دست آوردند.
پاکستان نزدیکترین متحد عربستان است. ریاض از نظر نظامی و اقتصادی شریک نزدیک اسلامآباد بوده است. بسیاری از مقامات و نظامیان این کشور روابط نزدیکی با پادشاهی سعودی دارند. در مقابل؛ روابط پاکستان با ایران اغلب در تضاد بوده است. پاکستان ایران را متهم میکند که بهشت امن برای گروههای شبهنظامی فراهم میکند که تهدیدی جدی برای پاکستان محسوب میشود. دولت پاکستان در این شش سال موضعی بیطرف در قبال رقیب عربستان سعودی در ایران اتخاذ کرده بود. با این حال، پاکستان همیشه از نزدیک شدن به تهران خودداری کرده است تا از خشم ریاض جلوگیری کند. اما پس از این پیمان صلح میان ریاض و تهران، برای بازگرداندن روابط خود با ایران نیز هرگونه محدودیت دیپلماتیک را از پاکستان برداشت. با وجود این، اسلامآباد همواره به تجارت تجاری خود با ایران ادامه داده است.
در همین حال هند، بهطور سنتی، به عنوان متعادلکننده دو قدرت خلیجفارس دیده میشود. دهلینو از این پیمان استقبال میکند و میگوید، هند همیشه از مذاکرات روی میز و دیپلماسی برای حل اختلافات و احیای روابط حمایت میکند. صلح و ثبات در منطقه خلیجفارس قطعاً تجارت قوی بین کشورهای خلیجفارس و هند را تقویت میکند. هند روابط تجاری قوی با سعودیها و همچنین ایرانیها را به ویژه از طریق تجارت انرژی، دنبال میکند. اما در سال 2019، هند مجبور شد روابط تجاری خود را با ایران قطع کند تا تحریمهای اعمالشده آمریکا علیه ایران را نقض نکند. حمایت دهلینو از توافق آبراهام همچنین هند را در تضاد با ایران قرار داده بود. اما به نظر میرسد این پیمان صلح یک تغییر جدید در سیاست خارجی هند نسبت به سرزمین پارس باشد.
پیمان صلح عربستان سعودی با ایران فرصتهای سرمایهگذاری برای ایران، پاکستان و هند به ارمغان خواهد آورد که شاید مهمترین آنها تکمیل پروژه خط لوله گاز پاکستان و چابهار برای هند باشد. به نظر میرسد این پروژهها باعث تقویت اقتصادی جنوب آسیا شوند.
موضع شخصیت مرکزی در سیاست بینالملل اهمیت زیادی دارد. ظاهراً آمریکا نسبت به توافق ایران و عربستان خوشبینی محتاطانه نشان میدهد. جان کربی از شورای امنیت ملی گفت: ما از توافق میان عربستان سعودی و ایران استقبال میکنیم. واشنگتن امیدوار است که توافق با میانجیگری چین تنشهای منطقهای را کاهش دهد و روابط میان قدرتهای خلیجفارس را تقویت کند. همانطور که عربستان سعودی و ایران طرفهای متعارض در یمن و سوریه بودند و همچنین برای نفوذ در لبنان و عراق رقابت میکنند.
سناریوهای پیشرو
موضوعی که این توافق را متفاوت میکند حضور چین و بنسلمان در آن است که به نوعی یک «احراز هویت دوعاملی» محسوب میشود. ولیعهد جوان عربستان به دنبال ثبات داخلی و تداوم سیاست خارجی برای دهههای آینده است و مقامات مربوطه را قادر میکند تا روی تمام جزئیات توافق تمرکز کنند تا زمانی که آن را به پایان برسانند. از سوی دیگر، اینکه توافق با میانجیگری چین و نه آمریکا انجام شده است، به این معنی است که انتخابات پیشروی آمریکا تغییری در این توافق ایجاد نخواهد کرد.
این همچنین اولین حضور چین در صحنه جهانی به عنوان یک صلحساز و آزمونی برای احترامی است که به عنوان یک ابرقدرت جهانی دارد. چین متعهد شده است 300 میلیارد دلار سرمایهگذاری در ایران طی 25 سال انجام دهد و بزرگترین شریک تجاری این کشور است، بنابراین شکی نیست که اژدهای چینی به دنبال آن است تا از پایبندی این توافق اطمینان حاصل کند. پس آیا این بدان معناست که موفقیت تضمین شده است؟ در سیاست هرگز چنین نیست. با این حال، سه سناریوی احتمالی وجود دارد.
بدبینانهترین سناریو این است که یکی از طرفین از توافق خارج شود. این یک فرصت بزرگ ازدسترفته برای صلح منطقهای خواهد بود، اما همچنین به این معنی است که تهران کشوری با وسعت و وزن چین را ناراحت میکند، یکی از تنها دو دوست بزرگی که ایران در صحنه جهانی دارد. برای عربستان سعودی این به معنای بازگشت به وضعیت قبل از توافق است و برای خاورمیانه بازگشت به شرایط بیثبات و پرتنشی است که بیش از 40 سال آن را تجربه کرده است.
محتملترین و واقعبینانهترین سناریو این است که توافق به آرامی اما با اطمینان پیش برود. این قبلاً شامل تعهد متقابل به عدم تجاوز یا حمایت از تجاوز علیه یکدیگر است، کما اینکه بلافاصله بعد از توافق نشانههایی از آن هم دیده شده است؛ شبهنظامیان حوثی مورد حمایت ایران در یمن پیشنهاد کردند آتشبس را در آنجا به مدت شش ماه تمدید کنند، که نشانه مثبتی است. با بازگرداندن ماموریتهای دیپلماتیک، دو قدرت منطقهای میتوانند مستقیماً گفتوگو کنند و از ابزارهای دیپلماتیک برای کمک به دولتهای مربوطه برای دستیابی به ثبات و بهترین نتایج ممکن در نقاط بحرانی مانند یمن، لبنان، عراق و سوریه استفاده کنند.
خوشبینانهترین سناریو این است که همه ما یک روز از خواب بیدار میشویم و متوجه میشویم که درگیریهای منطقهای حل شده است که خب این موضوع بسیار بعید به نظر میرسد.
اما در همه موارد، حداقل از منظر عربستان و منطقه، این یک پیروزی آشکار به نظر میرسد و ماحصل آن ثبات در بازارهای جهانی و امنیت بیشتر منطقه خواهد بود.
در چارچوب واقعی، ایالات متحده دو شرط عمده در مورد توافق عربستان با ایران دارد. اول، ایالات متحده قبلاً در حال انجام یک توافق هستهای جدید با ایران در سال 2021 بود. به گفته یک مقام ارشد اسرائیلی، این خبر به عنوان بزرگترین نقطه ضعف واشنگتن در پادشاهی سعودی منتشر شد و پادشاهان تصمیم گرفتند در برابر واشنگتن، به سمت ایران حرکت کنند. این یک شکست بزرگ برای ایالات متحده ایجاد کرد. دوم، چین در درگیریهای خاورمیانه مداخله میکند. بدون شک چین تقریباً در همه زمینهها از ایالات متحده پیشی میگیرد، اما این پیروزی دیپلماتیک تسلط آمریکا را در خاورمیانه تضعیف کرده است.
در پرتو حقایقی که در این مقاله نشان داده شده است، بسیار مهم است که توافق عربستان سعودی با ایران خواستار نظم نوین جهانی است. به بیان دقیقتر، شروع جدیدی در غرب آسیاست که هژمونی غرب را تضعیف میکند. از آنجا که این معامله سهام ابرقدرتها در خاورمیانه را به چالش کشیده است، ایالات متحده باید به دنبال استراتژیهای جدیدی برای تسلط قوی خود در منطقه خلیجفارس باشد. علاوه بر این، چین به تغییر نظم جهانی، چه در قالب معامله با ایران و چه در ائتلاف با روسیه و ایران علیه قدرتهای غربی ادامه میدهد.