بورس روی بورس
کدام بازار در بلندمدت بیشترین بازده را داشته است؟
محمدامین خدابخش: تورم سبب شده در طول سالیان گذشته بازدهی بازارها برای مردم از اهمیت ویژهای برخوردار باشد. داغ شدن تنور چاپ پول در طول سالیان اخیر باعث شده دلار به واسطه دم دستیترین وسیله اندازهگیری افت ارزش پول ملی مورد توجه بسیاری از مردم قرار بگیرد. این در حالی است که مقایسهها حکایت از آن دارد که دلار با افزایش قیمت 35برابری در طول 20 سال اخیر نهتنها وسیله مناسبی برای حفظ ارزش دارایی نبوده، بلکه در رقابت با داراییهایی نظیر بورس با 382برابر رشد و سکه با 190 برابر رشد ناکام مانده است. بر این اساس به نظر میرسد فعالان بازار سهام در صورتی که بتوانند اصول مدیریت ریسک را چاشنی تحلیل و صبر کنند میتوانند در بلندمدت نهتنها از دام تورمی ریال بگریزند بلکه سود خوبی نیز به جیب میزنند.
یک دغدغه جهانی
کدام بازار بیشترین بازده را دارد؟ این سوالی است که اگر در هر جایی از این جهان زندگی کنید به نحوی با آن سروکار دارید. تمامی مردم دنیا اعم از آنهایی که در جزایر دورافتاده اقیانوس آرام زندگی میکنند تا آنهایی که در شهرهای بزرگی نظیر نیویورک و لندن یا شانگهای زندگی میکنند با این سوال درگیرند. با این حال نحوه مواجهه افراد بسته به اینکه در چه سطح و در چه جامعهای زندگی میکنند با این سوال متفاوت است. در بسیاری از کشورها نرخ پایین بهره و دسترسی سریع به اطلاعات در کنار وجود راهکارها و ابزارهای مختلف باعث شده تا سوال یادشده دغدغه اول مردم نباشد. آنها به راحتی میتوانند با یک تماس تلفنی یا چند کلیک پشت سیستم رایانه خود جواب این سوالها را پیدا کنند یا در صورتی که حتی تمایلی به یافتن پاسخ چنین سوالی نداشته باشند رسیدن به جواب آن را به افراد دیگری نظیر کارشناسان یا مشاوران مالی واگذار کنند. آنچه این کار را تا این حد برای این افراد آسان میکند نه فقط فزونی ابزارها و راهکارها بلکه پایین بودن میزان ریسکهای سیستماتیک و ثبات بالای اقتصادی در طول سالیان متمادی است که حیات اقتصادی انسانها را کمتنش کرده و ریسک زندگی را برای آنها پایین آورده است. نگاهی دقیقتر به وضعیت کشورهای یادشده حاکی از آن است که در چنین کشورهایی تکامل طبیعی نهادها و فرآیندهای سرمایهگذاری در کنار دخالت حداقلی سیاستگذاران در روندهای طبیعی فرآیند بازار مسبب اصلی چنین ثباتی بوده است. به عبارتی سادهتر در این کشورها اقتصاد اولویت اول تمامی ارکان نظام سیاسی است. در چنین جوامعی منافع مصرفکننده و تولیدکننده به شکلی متعادل در نظر گرفته شده و کشورها منابع اندک خود را صرف رانتپاشی به بخشهای ناکارآمد اقتصاد نمیکنند. همین امر سبب میشود تا اولویت شدن اقتصاد در سطح حداکثری و با انجام مطالعات گسترده و طبیعتاً گردن نهادن سیاستمداران به نتایج مطالعات مربوطه کارایی بازارها را به حداکثر برساند. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم اوضاع اقتصاد سیاسی در این کشورها تا حدی از ثبات و وحدت رویه در دستگاههای تصمیمگیری برخوردار است که زندگی اقتصادی مردم در آنها تنش پایینی داشته باشد.
با وجود این اگر از کشورهای یادشده اندکی فاصله بگیریم و به سمت کشورهایی برویم که عمده مشکلات در آنها ریشه در اقتصاد سیاسی دارد، خواهیم دید که قضیه بر عکس است. در این کشورها بسته به اینکه دغدغه نظام سیاسی چه چیزی را بر اقتصاد دیکته میکند، اوضاع متفاوت خواهد بود. در چنین شرایطی رویکرد مردم به مرور زمان با مقتضیات غیرمعمول اقتصاد که مهمترین آنها عدم اطمینان بالا و ریسکهای سیستمی غیرمعمول است تغییر کرده و همین امر رفتار اقتصادی مردم را کوتاهمدت میکند. این مساله زمانی تشدید خواهد شد که منویات دولت کشور را به لبه پرتگاه تورم بالا ببرد و پول داغشده در اقتصاد با سرعتی بالا در حال گردش باشد.
جامعه کوتاهمدت ما
در کشورهایی نظیر ایران اما مبهم بودن افق پیشروی مردم در کنار نرخ بالای بهره و تنشهای مختلف داخلی و خارجی، ریسک سیستماتیک را برای فعالان خرد و کلان اقتصادی تا سطح قابل توجهی افزایش داده است. چنین امری سبب شده تا سرمایهگذاری بهموقع در بازارها چندان آسان نباشد. در این شرایط قیمتها دائماً نوسان میکنند و نا اطمینانی که پیشتر از آن یاد شد، افراد را از فکر کردن به آینده میانمدت و بلندمدت باز میدارد. همین امر در عمل از سرمایهگذاری مولد میکاهد و باعث میشود خالص سرمایهگذاری در کشور که حاصل تفاضل سرمایهگذاری انجامشده با استهلاک است، در نهایت کاهش یابد. کشور ما نیز در سالهای اخیر به همین بلا گرفتار شده تا جایی که نرخ خالص سرمایهگذاری منفی را تجربه میکند؛ مسالهای که نمود عینی آن در جامعه با افزایش فعالیتهای واسطهگری نمایان شده و رفتهرفته تمامی مشاغل خرد مولد را در حاشیه قرار میدهد. با این حال مساله یادشده و تبعات آن تنها محدود به بازارهای کالایی نیست. این مساله حتی در بازارهای غیرمولد نظیر ارز و سکه و بازار سهام نیز به وضوح خودنمایی میکند.
نگاهی به تحولات رخداده در بازار سرمایه به وضوح حکایت از آن دارد که با داغ شدن تنور تورم در سالهای 97 تا 99 تمایل به سرمایهگذاری بلندمدت تا جایی کم بوده که با وجود نیاز مبرم صنایع بورسی به تامین مالی و اجرای پروژههای مختلف، در عمل بسیاری از ظرفیتهای تعریفشده تنها محدود به سود انباشته یا کاستن از سود تقسیمی شرکتها بوده است. البته مورد یادشده متفاوت از افزایش سرمایههای متعددی است که طی مدت یادشده از محل تجدید ارزیابی داراییها انجام شده است.
از سوی دیگر نیاز به حفظ ارزش پول نیز مانع از آن شده تا مردم عادی میل خود را به بازار سهام از دست بدهند و به همین دلیل این بازار نیز مانند سایر بازارهای دارایی در دوره افزایش تورم با افزایش تعداد معاملات و افزایش قیمتها مواجه میشود. با این حال ماندگاری و تلاش کوتاهمدت در این بازار همچنان پرریسک بوده و حتی در برخی موارد نظیر آنچه که در ریزش سال 99 شاهد بودیم مستلزم تحمل بالا و ریسکپذیری بسیار است. بررسی تحولات سالهای اخیر بورس تهران حکایت از آن دارد که بازار یادشده پس از تقریباً دو سال و نیم صعود همچنان درگیر یک روند نزولی است. روندی که بهرغم برخاستن از کانال یک میلیون و 95 هزارواحدی همچنان از انرژی لازم برای قرار گرفتن در روند صعودی برخوردار نیست. در حال حاضر بسیاری بر این باور هستند که بورس بازار مناسبی برای سرمایهگذاری است و حتی میتواند به شرط مدیریت ریسک مناسب حتی سود واقعی و فراتر از تورم را نیز برای فعالان خود به ارمغان بیاورد. در مقابل عدهای ریسک بالای این بازار را نشانی میدانند از مشقت حفظ اصل دارایی از این بازار. البته بعید است که کسی دو دیدگاه یادشده را که مختص فعالیت کوتاهمدت و سفتهبازانه کوتاهمدت است به بلندمدت نیز نسبت بدهد.
مسابقه با تورم
بررسی بازارهای دارایی در ایران طی دو دهه گذشته حکایت از آن دارد که در سایه نبود ثبات اقتصادی نقدینگی افزایشی بیش از 119برابری داشته است. اگر بخواهیم چنین وضعیتی را آسیبشناسی کنیم ناگزیر باید به این نکته اشاره کنیم که نبود آرامش در فضای سیاست خارجی آن هم طی سالیان متمادی که به اعمال تحریمهای گسترده علیه اقتصاد ایران منجر شده است موجب شده دولتها با نوسان شدیدی در درآمدهای خود مواجه شوند.
از سوی دیگر نوسان قیمت نفت نیز در طول این دوره خود عاملی بوده برای تغییرات قابل توجه در درآمد دولت. نگاهی به آمار درآمدها و هزینههای دولتها حکایت از آن دارد که به جز چند سال گذشته که فروش نفت به واسطه اعمال تحریمهای یکجانبه آمریکا کاهش داشته، نقش نفت در تامین هزینههای کشور بسیار پررنگ بوده تا جایی که بسیاری از کارشناسان از ایران با عنوان یک کشور تکمحصولی یاد میکردند. به هر روی دو عامل یادشده کم یا زیاد در تمامی سالها سایه سنگینی بر روی بودجه کشور داشتند. همین امر سبب میشد تا ناتوانی در کاهش هزینهها دولتها را به سمت افزایش حجم نقدینگی و بزرگ شدن پایه پولی سوق دهد. وجود این رویه باعث شده تا تورم همواره بخشی از قدرت خرید خانوار ایرانی را از بین ببرد و در مواجهه با نیاز مبرم در تبدیل دلار به دارایی نیز تنها بازارهایی موفق ارزیابی شوند که از تورم جلوتر باشند.
مقایسه بازارها
مقایسه عملکرد بازارها در طول 20 سال گذشته حکایت از آن دارد که در دوره افزایش 119برابری نقدینگی قیمت دلار در بازار آزاد تنها 35 برابر افزایش داشته است. این در حالی است که حتی سپرده بانکی که در میان تمامی گزینههای سرمایهگذاری با بازده اندک شناخته میشود توانسته پول سرمایهگذاران خود را 38 برابر کند. این مساله حکایت از آن دارد که دلار بهرغم محبوبیت بالایی که در بین عامه مردم دارد در بلندمدت حتی از سود بانکی نیز عقب مانده و نتوانسته بازده مناسبی برای مردم داشته باشد این در حالی است که سکه طلا که بنا بر انتظارات عمومی همسویی بالایی با دلار دارد بنا بر آمار ارائهشده از این دارایی بسیار جلوتر بوده و در طول 20 سال گذشته 190 برابر رشد را تجربه کرده است.
به نظر میرسد که کاهش استحصال طلا در دنیا دلیل این افزایش قیمت بوده که تاکنون نیز ادامه داشته و همین امر هم میتواند در ادامه به رشد قیمت طلا در سالیان آتی منجر شود. البته باید توجه داشت که طلا تنها دارایی در بازار ایران است که به جز تورم ریال به راحتی تورم دلار را هم در بهای خود لحاظ میکند و به همین جهت احتمالاً در برابر تمامی داراییهای معاملهشده به جز بورس از برتری برخوردار است. اشاره به چنین امری از اینرو است که داراییای مانند مسکن در تهران طی 20 سال اخیر به طور میانگین با 96 برابر رشد همراه بوده و همین امر سبب شده تا مجدداً بر خلاف انتظارات عمومی نتواند در بلندمدت نقش خود را در زمینه حفظ ارزش داراییها به درستی ایفا کند.
احتمالاً مهمترین دلیلی که میتوان برای اشاره به ناکامی بخش مسکن در رقابت با بازارهایی نظیر طلا و دلار آورد هزینه بالای این بازار برای ابتیاع هر واحد از دارایی یادشده است. با توجه به اینکه مسکن در طول سالیان گذشته افزایشی بیش از رشد درآمد خانوار در ایران داشته هیچگاه نتوانسته مانند بورس و طلا بازدهی برای صاحبان خود ایجاد کند.
تمامی این ارقام در حالی ثبت شده که بورس در طول 20 سال اخیر در حدود 382 برابر بازدهی داشته است و فرض کنیم شخصی که در طول 20 سال اخیر سبدی متنوع از تمامی نمادهای آن را داشته، باید به میزان یادشده بر دارایی خود افزوده باشد. البته آنچه باید در این گزارش به آن توجه داشت این است که داراییای نظیر بیتکوین نیز در سالیان اخیر مورد توجه فعالان بازارها قرار گرفته و سبب شده تا رمزارزها این روزها برای بخشی از جامعه محبوب باشند. این در حالی است که دارایی یادشده خود به دلیل نوسان، چندان برای سرمایهگذاری در بخش مهمی از دارایی اشخاص توصیه نمیشود و حتی در بازارهای پیشرفته دنیا نیز تنها بخش اندکی از پورتفوی به آن اختصاص مییابد.