بانک مرکزی دست از افراط بردارد
پدرام سلطانی از آینده کوتاهمدت دلار میگوید
از ابتدای سال جاری تا به امروز قیمت دلار بیش از دو برابر شده است، رشد پایه پولی و نقدینگی و تحریمها که موجب کاهش درآمد ارزی دولت شده است، از مهمترین عوامل این رشد افسارگسیخته دلار بودهاند. با این حال انتخابات پیشروی آمریکا یکی از رخدادهایی است که میتواند روی نوسانات نرخ ارز در آینده اثرگذار باشد. در همین رابطه گفتوگویی را با پدرام سلطانی، نایبرئیس سابق اتاق بازرگانی تهران، انجام دادیم. سلطانی معتقد است انتخابات آمریکا بر روند قیمتی دلار یک اثر هیجانی دارد ولی در ادامه قیمت مجدداً با توجه به شرایط اقتصادی روندی افزایشی خواهد داشت. رئیس هیاتمدیره شرکت پرسال بر این باور است که بانک مرکزی باید از برخی سیاستهای افراطی خود دست بردارد تا بتواند کمی بازار ارز را در کنترل خود بگیرد.
♦♦♦
برخی از تحلیلگران معتقدند عامل اصلی صعود دلار رد لایحه پیوستن به FATF بوده است، گروه دیگری نیز بر این باورند که رشد افسارگسیخته پایه پولی و نقدینگی در کنار انتظارات تورمی و کمبود عرضه زمینهساز جهش ارز در سال 99 شده است. به نظر شما دلیل اصلی جهش 100درصدی نرخ ارز در کمتر از شش ماه چیست؟
نظر من جمع نظر این دو عده است. فکر میکنم هر دو این موارد روی رشد دلار موثر بودهاند. ورود ما به لیست FATF تقریباً با سقوط قیمت نفت و کمتر شدن صادرات نفت همزمان بود و همچنین کاهش شدید صادرات غیرنفتی ما نیز با آن آغاز شد. در آن مقطع اولین شوکی که به نرخ ارز در کشور وارد شد ناشی از FATF نبود، بلکه از کرونا بود. در واقع در آن زمان هنوز اقدامات عملیاتی کشورها و نظام بانکی جهانی علیه ایران کلید نخورده بود. در آن زمان افت شدید درآمدهای ارزی از یکسو و خزانه خالی از سوی دیگر، دولت را مجبور کرد تا دوباره از بانک مرکزی استقراض کند و این بانک پول پرقدرت را در اختیار دولت قرار داد که پایه پولی را بالا ببرد. رشد پایه پولی، افزایش نقدینگی و همچنین کاهش شدید درآمد ارزی اولین جرقه شتابگیری رشد نرخ ارز را زد. پس از آن طبیعتاً مشکلات با گذر زمان آثار خود را بیشتر نشان داد و نیاز ارزی کشور با صادرات نفتی و غیرنفتی پاسخ داده نشد، از سوی دیگر نقدینگی نیز مرتب در حال رشد بود که موجب افزایش نرخ ارز شد. از خردادماه به تدریج عملیاتی شدن دور جدید سختگیریهای نظام بانکی جهانی را به واسطه FATF شاهد بودیم که آثار این سختگیریها به تدریج آشکار شد و هر چه جلوتر آمدیم کشورهای مختلف سازوکار جدید را به بانکهای خود ابلاغ کردند.
اتفاق دیگری که آن را میتوان یکی از علل رشد ارز دانست این بود که در دو، سه ماه گذشته کار با ارزهایی مثل یوآن چین، روبل روسیه و درهم، پرهزینهتر شد. بخشی از علت این اتفاق بیتردید سختگیرانهتر برخورد کردن نظام بانکی کشورهای چین، روسیه و امارات متحده عربی بود و بخشی نیز به جهت تنگتر شدن حلقه تحریم بود. نباید فراموش کنیم که در کنار این عوامل حلقه تحریم نیز در ماههای اخیر تنگتر شده که این موضوع اثر خودش را از یکسو روی درآمد ارزی ما و قفل شدن دارایی ارزی بانک مرکزی و دولت و از سوی دیگر روی بخش عمومی غیردولتی و بخش خصوصی گذاشته است.
از اواخر سال پیش تا اواسط تابستان، بازار سهام رشدی عجیب داشت و شاخص کل بیش از 300 درصد بالا رفت. پس از آن بود که این بازار وارد روند نزولی شد و بسیاری از سرمایهگذاران سود حاصل از این رشد را وارد بازارهای موازی کردند. آیا میتوان صعود چشمگیر بورس در نیمه نخست امسال را عاملی موثر در رشد قیمتهای بازار ارز دانست؟
در دو ماه اخیر پدیده دیگری به نام ریزش بورس نیز در کنار این عوامل قرار گرفت که باعث شد سیل نقدینگی که تا حد زیادی در حال روانه شدن به بازار سرمایه بود سرریز کند و وارد دیگر بازارها شود، این نقدینگی برگشتخورده از بورس روی قیمت ارز، خودرو و مسکن تاثیر گذاشت.
اخیراً ایالات متحده فهرست جدیدی از بانکهای ایران را برای تحریم ارائه کرده است. این تحریمها تا چه حد میتواند آینده دلار را تحت تاثیر قرار دهد؟
تحریمهای جدید بیش از همه دامنگیر بانکهایی مثل دو بانک خصوصی سامان و خاورمیانه شد که تاکنون در تحریم آمریکا نبودند. تا به حال آمریکا هیچ بهانهای از این دو بانک نداشت که آنها را تحریم کند اما این بار بدون بهانه آنها را به فهرست تحریمهایش اضافه کرد. این بانکها تا حدی به تجارت غذا و دارو به کشور کمک میکردند که متاسفانه از این پس این بخش با مشکل بیشتری مواجه میشود، اما طبیعتاً اثر دوم این فهرست تحریمی این است که اصولاً نظام بانکی جهانی در کار با ایران محتاطتر میشود و از ریسک هر تراکنشی که ظن کار با ایران را داشته باشد خودداری میکند. این اقدامات موجب میشود که پولهای مربوط به تجارت با ایران بیش از گذشته زیر ذرهبین باشد، نقلوانتقال سختتر و پرهزینهتر شود و طبیعتاً تمام این اتفاقها اثر خود را روی کاهش عرضه ارز دردسترس کشور میگذارد و از این طریق میتواند روی نرخ ارز فشار بیشتری وارد کند.
نظر شما در خصوص اثرات انتخابات آمریکا بر روند نرخ ارز در ایران به چه صورت است؟ پیروزی بایدن یا ترامپ چه آثاری میتوانند بر قیمت دلار داشته باشند؟
انتخابات آمریکا یک اثر فوری دارد که آن اثر هیجانی است. احیاناً با انتخاب مجدد ترامپ، بازار میتواند واکنش هیجانی داشته باشد و نرخها افزایش یابد و با انتخاب بایدن این واکنش هیجانی برعکس است، یعنی نرخها کاهشی میشوند. این اثر تا حد زیادی در مدت دو هفته تا یک ماه بعد از انتخابات فروکش میکند و جریان نرخ ارز به واقعیتهای اقتصادی برمیگردد؛ به طور مثال با انتخاب بایدن ممکن است کاهش قیمت 30 تا 40درصدی در بازارها اتفاق بیفتد اما بعد از یک ماه روند صعودی خود را از سر خواهد گرفت چون اتفاق جدی برای تقویت درآمد ارزی کشور و برداشتن تحریمها نخواهد افتاد و همچنین به نظر نمیرسد که در داخل هم اتفاق خاصی برای کندتر کردن رشد نقدینگی یا هدایت آن به سمت سرمایهگذاریهای مولد بیفتد. بنابراین با انتخاب بایدن جریان برگشت نرخ ارز میتواند آغاز شود و به نظر من با انتخاب بایدن کابینه ترامپ از فرصت 5 /2ماهه بعد از انتخابات نهایت بهره را برای بالابردن فشارها روی ایران میبرد تا کار را برای دولت بایدن برای بازگشت راحت به برجام، سخت کند. دولت ترامپ با این کار میخواهد بقایای برجام را هم محو کند. پس از آن نیز ماههای امیدوارکنندهای در مورد سبکتر شدن تحریمها، کاهش فشارها روی اقتصاد ایران یا کاهش نرخ ارز پیشبینی نمیکنم و به نظر میرسد که این روند ادامه خواهد یافت. تفاوت انتخاب بایدن با ترامپ را باید در بازه زمانی بلندتری بررسی کنیم که در سالهای 1400 و پس از آن خواهد بود.
انتخابات ریاست جمهوری ایران نیز پیشرو است و با نزدیک شدن به این اتفاق بازار متعادلتر میشود، آیا برای سال آینده نیز چنین پیشبینی میشود و بازار ارز به ثبات میرسد؟
خیر، از نظر من فارغ از اینکه چه کسی انتخاب شود، اثر انتخابات روی نرخ ارز منفی خواهد بود. در واقع همواره در آستانه انتخابات ریاست جمهوری با هیجانات و تند شدن فضای سیاسی در کشور مواجه میشویم که این موضوع میزان نگرانی و اضطراب را بالا میبرد و موجب کندتر یا متوقف شدن سرمایهگذاری در کشور میشود، در نتیجه نقدینگی را برای حفظ ارزش بیشتر به سمت بازارهای نقدشوندهتری نظیر دلار و طلا سوق میدهد. متاسفانه ماههای آغازین سال آینده نیز میتواند برای بازار ارز ماههای خوبی نباشد، مگر با این احتمال ضعیف که دولت بایدن (در صورت انتخاب بایدن) با دولت روحانی وارد مذاکره شود. با فرض اینکه مذاکره اولیه انجام شود، بعید میدانم که توافقی حاصل شود و توافق برای دولت بعدی گذاشته خواهد شد. پس تا آستانه انتخابات اثر آن منفی خواهد بود، بعد از آن هم پیشبینی نمیکنم چشمانداز خوبی وجود داشته باشد. برآورد من این است که انتخابات 1400 یک انتخابات سرد خواهد بود و رئیسجمهور بعدی با رای پایینی انتخاب میشود. معمولاً انتخابات با میزان آرای پایین موجب انتخاب یک رئیسجمهور تندرو میشود که در اندازه مذاکره حرفهای با دولت یا حاکمیت آمریکا نیست.
اقتصاد ایران در سال 1397 نیز با جهش ارزی مواجه شد، اما پس از آن قیمت دلار کاهش یافت و بازار برای مدتی به ثبات رسید، آیا برای امسال نیز چنین سناریویی میتوانیم داشته باشیم؟
جهش ارزی سال 97 با امروز تفاوتهای زیادی داشت، نکته اول اینکه جهش 300 تا 400درصدی که در نرخ ارز رخ داد موجب شد بانک مرکزی پس از آن بتواند نرخ ارز را کنترل و رشد آن را متوقف کند، یعنی اثری که قرار بود رشد نقدینگی و تورم انباشته روی نرخ ارز داشته باشد گذاشته شده بود، بنابراین فنر افزایش قیمت تا حد زیادی در آن مقطع باز شد.
نکته دوم این است که در آن زمان میزان ارز موجود در دست بانک مرکزی و دولت بسیار بیشتر از شرایط کنونی بود و همچنین صادرات غیرنفتی کشور وضع بهتری داشت. پس ارزی که تا حدی بتواند نیاز و عطش بازار را تامین کند در دسترس بود.
نکته سوم نیز این است که بانک مرکزی با یک سیاست درست در آن زمان، ابزارهای خود را برای کنترل جریان و مسیر پول به کار گرفت، یعنی با اجرای مقررات مبارزه با پولشویی مثل محدود کردن پوزهای خارج از کشور و بینام، محدود کردن نقلوانتقال پول داخل کشور به یک میلیارد و پس از آن به 200 میلیون تومان، از رده خارج کردن چکهای پشتنویسی تضمینی و دست به دست کردن آنها، مسیر پول را کنترل کرد. عملاً بانک مرکزی کاری کرد که ریال نتواند به صورت سرکش و بیسامان وارد بازار ارز و طلا شود. این سیاست برای آن زمان کارآمد بود و در شش ماه نخست سال 98 نیز توانست نرخ ارز را کماکان حفظ کند اما کارآمدی این سیاستها در نیمه دوم سال 98 عملاً مصرف شده و اثر خودش را گذاشته بود و بیش از این نمیتوانست ابزاری برای کنترل نرخ ارز باشد. اگر بخواهیم وضعیت امروز را با سال 97 مقایسه کنیم میتوان گفت هیچکدام از عوامل ذکرشده در شرایط فعلی وجود ندارد، یعنی ذخایر ارزی تمام شده، تورم پیشخور موجود نیست، رشد نقدینگی به میزان سال 97 قابل کنترل نیست چون پایه پولی بهشدت افزایش پیدا کرده و از سوی دیگر ابزارهای محدودکننده جریان ریال هم اثرش را گذاشته است و بیش از این امکان اثرگذاری ندارد، از اینرو متاسفانه بانک مرکزی ابزارهای کارآمدی برای کنترل شرایط کنونی در اختیار ندارد.
رئیسجمهور در سخنانی اعلام کرد که افت ارزش دلار تقصیر بانک مرکزی نیست و شما راهکار بدهید؛ با توجه به نکاتی که به آن اشاره کردید، نقش سیاستگذار چیست و بانک مرکزی چه اقداماتی میتواند انجام دهد تا بازار را کمی کنترل کند؟
بانک مرکزی باید از افراط در سیاستهایی که پیش از این به کار میگرفت و توانسته بود با استفاده از آنها از نیمه اول سال 97 تا نیمه دوم سال 98 بازار را کنترل کند، دست بردارد. افراطی بودن در هر سیاست اقتصادی میتواند اثر معکوس داشته باشد. سیاستهای انقباضی بیش از حدی که بانک مرکزی در برگشت ارز حاصل از صادرات در سال جاری اتخاذ کرده در کنار کرونا به کاهش بیشتر صادرات قانونی ما آسیب میزند. صادرات از مجاری قانونی و از مجاری صادرکنندگان قانونمند خارج میشود و به سمت کارتهای اجارهای میرود که موجب میشود بانک مرکزی، کشور و خودش را بیش از پیش از کنترل و نظارت روی چرخه تجاری ارزهای صادرات محروم کند. از سوی دیگر کاهش این ارزها دوباره اثر مضاعفی روی نرخ ارز در بازار آزاد میگذارد. از آنجا که هر چه صادرات کمتر شود ارز نیز کمتر شده و واردات از محل صادرات محدود میشود مجدداً فشار روی بازار ایجاد میشود و قاچاق وارداتی اتفاق میافتد. کالاهایی که مصرفکننده برای آنها وجود دارد و بانک مرکزی اجازه واردات آن را نمیدهد از طریق قاچاق به کشور وارد میشود که برای تامین ارز آن به بازار آزاد رجوع میکنند و این جریان چرخه تورم را در کشور تشدید میکند، این کار اثر عکس روی چابکی تولید برای صادرات میگذارد و این چرخه معیوب باز هم به صادرات لطمه میزند و هم موجب افزایش نرخ ارز میشود، از اینرو این سیاست افراطی بانک مرکزی در حال آسیبزا شدن است.
خطای دومی که بانک مرکزی مرتکب میشود این است که ارز موجود در بازار آزاد را از سبد ارزی خودش خارج کرده است. این اقدام شاید در سالهای 97 و 98 میتوانست درست باشد اما در حال حاضر اصلاً سیاست درستی نیست. این ارزها امکان استفاده برای واردات قانونی در کشور را ندارد و ناگزیر در خروج سرمایه به منظور مهاجرت، سرمایهگذاری و خرید ملک در خارج از کشور مصرف شده یا به پسانداز مردم تبدیل میشود. من معتقدم در این شرایط بانک مرکزی سیاستهای به رسمیت نشناختن ارز موجود در بازار آزاد را باید کنار بگذارد و اجازه دهد که توسط آن ارز واردات قانونی انجام شود و از این طریق فشار را از روی ارزی که در دست خودش و صادرات است بردارد، همینطور عملاً ارزی را که اکنون به سهولت به مصارف غیرمولد میرسد، وارد چرخه مولد کند. اما در کل در شرایط فعلی بانک مرکزی گزینههای زیادی ندارد.
با توجه به پیشرو بودن انتخابات آمریکا و همچنین تحریمهای اخیر، بهترین و بدترین سناریو برای دلار تا پایان سال چه میتواند باشد؟
بهترین سناریو میتواند این باشد که بعد از انتخابات آمریکا به سرعت مذاکرهای اتفاق بیفتد و گشایشی رخ دهد که بر اساس آن قیمت ارز نسبت به روز انتخابات 30 تا 40 درصد پایینتر بیاید و این سناریو از نظر من خوشبینانه است. سناریوی بدبینانه نیز این است که با انتخاب ترامپ فشارها بیشتر شود و حتی با روی کار آمدن بایدن اتفاق عملی نیفتد و قیمت ارز نسبت به روز انتخابات به میزان قابل توجهی افزایش پیدا کند. البته این موضوع به کفایت بانک مرکزی در کنترل نقدینگی هم برمیگردد و اینکه اجازه ندهد پایه پولی بیش از این از مسیر نیاز بودجه دولت افزایش یابد که این موضوع عامل نگرانکنندهای است. متاسفانه اخیراً شنیدیم برای اینکه دولت سیاست نادرست عرضه کالا با ارز 4200تومانی را در بازار داخل اجرا کند، بانک مرکزی دلار را به نرخ نیما از صادرکنندهها خریداری و مابهالتفاوت آن را از خزانه تامین میکند که در واقع این کار را با چاپ پول انجام میدهد تا بتواند ارز را با قیمت 4200تومانی به واردکننده بدهد تا کالا را عرضه کند. این سیاستها خطرناک است و فارغ از نتیجه انتخابات آمریکا میتواند به شعلهور شدن نرخ ارز در کشور دامن بزند، و اقتصاد ما را بسیار سریعتر به سمت ونزوئلایی شدن یا زیمبابوهای شدن پیش ببرد.