آینده دولت سایه
گروه شکستخورده انتخابات چه آیندهای پیشرو دارد؟
سعید جلیلی در طول مناظرهها بارها درباره دولت در سایه سخن گفت. مطابق آنچه در مناظرهها دیدیم، شمار زیادی از طرفداران سعید جلیلی در دولت ابراهیم رئیسی حضور داشتند و پستهای مهم گرفتند. دولت در سایه آقای جلیلی در مهمترین مسائل کشور نظر داشت و حتی آنگونه که در مناظرهها افشا شد، جلیلی و یارانش موفق شدند روابط ایران با غرب را به هم بزنند و مقابل برجام و... بایستند. تا پیش از انتخابات اخیر گمان میکردیم سعید جلیلی در نهایت پنج میلیون رای دارد اما انتخابات اخیر نشان داد که او موفق شده جریانی قدرتمند را ایجاد کند. در این گزارش میخواهیم ببینیم سعید جلیلی و همراهانش چه مسیری پیشرو دارند؟
مسیر دولت سایه
«در دولت آقای روحانی، دولت سایه را شروع کردیم و وظیفه خود را کمک به دولت میدانستیم... نقدهای ما درباره برجام برای کمک به دولت بود. میگفتیم با حرفهایی که شما میگویید، تحریمها برداشته نمیشود و مشکلات در آن وجود دارد. اما ویژگی دولت آقای رئیسی این بود که از دیدگاههای ما استقبال میشد. ما ۱۲ موضوع مهم اقتصادی به دولت دادیم که آقای رئیسی ظرف دو، سه روز دستور خوب نوشتند و دستگاهها را فعال کردند...» (27 خرداد، میزگرد اقتصادی شبکه یک سیما)؛ «ملت ما امروز در بهترین ظرفیت است. امروز به دولتی نیاز داریم که با همه وجود اراده و برنامه داشته باشد تا این سرمایه بزرگ را ارتقا دهند. ما در ۱۰ سال گذشته در گفتمانی به اسم دولت سایه به این مسئله اندیشیدهایم و با شبکهای گسترده از نخبگان و اساتید حوزههای مختلف پیرامون این، بحثهای کارشناسی انجام دادیم؛ در تمام این مدت فارغ از اینکه دولت مستقر رفیق یا رقیب ما بوده سعی کردیم که نتایج بررسیهای خود را به دولت مستقر ارائه کنیم» (10 تیر، تبلیغات انتخاباتی)؛ «بارها به مردم عرض کردم گفتمان دولت سایه، یعنی در مورد مشارکت مردم سخن گفتهام، به عبارتی هر فردی به اندازه توان خود تلاش کند روند کشور به سوی بهتر شدن پیش برود...، بحث دولت سایه ما اصلاً بر همین مبناست و هر فردی در حد خودش باید مسائل را دنبال کند، اگر اشکالی دید اعتراض کند و بگوید که این کار خطاست و به نتیجه نمیرسد» (12 تیر، مناظره انتخاباتی دور دوم). این عبارات بخشی از سخنان سعید جلیلی است که در جریان مناظرههای انتخاباتی از سوی او درباره تشکلی به نام «دولت سایه» مطرح شده است. تشکیلاتی که جلیلی پس از شکست در یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در سال 1392 و قرار گرفتن نامش پس از حسن روحانی و محمدباقر قالیباف در آن دوره انتخابات به راهاندازی آن اقدام کرده و از همان زمان تا به امروز بحثها حول عملکرد و نقش آن در فضای سیاسی کشور مطرح است تا جایی که برخی این تشکیلات را محوری برای کارشکنی (به ویژه در زمینه توافق برجام) و نقشآفرینی در فعالیت گروههای فشار به ویژه در دولتهای حسن روحانی عنوان کردهاند. حالا کارزار انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم با شکست جلیلی در دوقطبی پزشکیان-جلیلی به پایان رسید. بنا بر آمار موجود تفاوت آرای این دو کاندیدا در دور اول که جلیلی در کنار دو کاندیدای اصولگرای دیگر یعنی محمدباقر قالیباف و مصطفی پورمحمدی در رقابت حضور داشت، 942 هزار و 693 رای بود و در دور دوم اگرچه در برابر افزایش پنج میلیون و 968 هزار و 412 سبد رای مسعود پزشکیان، جلیلی نیز با چهار میلیون و 64 هزار و 881 رای بیشتر به نقطه پایان این دوره رقابت رسید اما در نهایت با فاصله دو میلیون و 846 هزار و 224 رای برای بار دوم بازنده انتخابات ریاستجمهوری شد. البته با احتساب کنارهگیری در انتخابات 1400 به نفع ابراهیم رئیسی میتوان گفت او با این شکست، سه بار در رسیدن به پاستور ناکام بود. به هر حال در شرایط فعلی سعید جلیلی با بیش از 13 میلیون رای در انتخابات دوقطبی که برخی آن را دوقطبی
اصلاحطلب-بنیادگرا و برخی آن را دوقطبی توسعهگرا-ضدتوسعه عنوان کردهاند، در موقعیتی قرار دارد که آینده او و آن تشکلی که خودش نام «دولت سایه» به آن داده است با ابهامات بسیاری روبهرو است. آیا شکستهای پیدرپی او در انتخاباتهای مختلف باعث حذف او از فضای سیاسی و کنار گذاشتن او در اردوگاه اصولگرایی میشود؟ یا با توجه به نفوذی که طی همه سالهای فعالیتش در عرصه سیاسی در نهادهای مختلف داشته است، مسیر را با همین دست فرمان ادامه میدهد؟
«دولت سایه» در دنیای سیاست و دنیای جلیلی
دولت سایه در جوامع با احزاب قدرتمند شکل میگیرد و تا حدودی اصطلاحی سیاسی در نظامهای پارلمانی است. در این جوامع اغلب بزرگترین حزب مخالف دولت مستقر، خود را دولت سایه مینامد. به عبارتی این اصطلاح به سیستمی اطلاق میشود که در آن یک گروه یا شخصیت سیاسی، که در حال حاضر قدرت رسمی را در اختیار ندارند، بهطور موازی با دولت رسمی فعالیت میکند. این گروه معمولاً از طریق انتقاد، ارائه پیشنهادها و راهحلها و نظارت بر عملکرد دولت رسمی، سعی میکند برای دور بعدی انتخابات، رویکرد خود را به مردم بشناساند. بر همین اساس آنچه جلیلی درباره «دولت سایه مطرح» میکند، تعریفی منحصربهفرد است و احتمالاً تنها وجه اشتراک دولت سایه جلیلی با تعریف آکادمیک این اصطلاح، قرار گرفتن او در جناح و جریان شکستخورده انتخابات 1392 است که البته جلیلی در آن هم به عنوان جریان قدرتمند رقیب در جایگاه تشکیلدهنده دولت سایه نبوده است؛ چون بنا بر آن انتخابات قالیباف نفر دوم و رقیب اصلی حسن روحانی بهشمار میرود. به هر حال در چنین دورانی او اعلام میکند که دولت سایه راه میاندازد؛ دولت سایهای که برخلاف تعریف آکادمیک آن اعضایش هم با وجود دو حضور دیگر جلیلی در انتخابات ریاستجمهوری به درستی معرفی نشده و مشخص نیست که برنامهاش در صورت قرار گرفتن احتمالی در جایگاه رئیس دولت چه میشد. البته اگرچه جلیلی در همین انتخابات مدعی شد در دولت ابراهیم رئیسی هم «دولت سایه» فعال بوده است اما بنا بر تعریف این اصطلاح، دلیلی برای چنین حضوری وجود نداشت؛ زیرا نزدیکی او به دولت و حضور حلقه یاران و همراهان او در بخشهای مختلف اقتصادی و سیاسی این دولت، از جمله در وزارت امور خارجه با حضور علی باقریکنی، معاون سیاسی و رئیس تیم مذاکرهکننده و مهدی صفری، معاون دیپلماسی اقتصادی آن و در وزارت کشاورزی با حضور سیدجواد ساداتینژاد، وزیر و در وزارت نفت جواد اوجی، وزیر نفت و... عملاً فعالیت این تشکیلات با این عنوان را بهطور کلی از حیز انتفاع ساقط میکرد. بر همین اساس رحیم ابوالحسنی، استاد علوم سیاسی در گفتوگو با هممیهن درباره این تشکیلات گفته است: «بیشتر مسائل در ایران با تعاریف علمی تفاوت دارد و باید از آنها پرسید چرا زیر بار مسائل علمی نمیروند. دولت در سایه بر اساس تعاریف علمی، دولتی است که زمانی که حزبی در دولت حضور ندارد، برنامه تدوین کرده و کادر تربیت کند که اگر نوبت دولت به آنها رسید، بتوانند با برنامه و کادر آماده سیاستها را پیش ببرند... .» البته جلیلی در بیانیهای که پس از شکست در انتخابات 13۹۲ منتشر کرد، تشکیل دولت سایه را در راستای کمک به دولت معرفی کرد و در سایت اختصاصی سعید جلیلی درباره این تشکیلات چنین آمده است: «دولت سایه با بهرهگیری از مدیران باتجربه و موفق، اصناف و اتحادیهها، جوانان متخصص و استادان دانشگاه در قالب بیش از ۲۰ کارگروه تخصصی و چندین کارگروه موضوعی، طی هشت سال گذشته بهمنظور کمک به دولت مستقر اقدام به طراحی اقدامات گامبهگام در موضوعات اساسی اقتصادی، مدیریتی، سیاسی و فرهنگی کرده است.» او همچنین در سال 1396 پس از آنکه گزینه مدنظر و مورد حمایتش یعنی رئیسی در برابر روحانی شکست خورد با انتشار پیامی بر حضور دولت سایه تاکید کرد و در دیدار اخیرش با پزشکیان نیز بر ادامه فعالیت و تلاش برای جلوگیری از انجام اشتباه از سوی دولت چهاردهم تاکید کرد. نگاهی که اگرچه از سوی او و اطرافیانش در چهارچوب کمک به دولت مستقر یا سایر نهادها مطرح است اما تحلیلگران و فعالان سیاسی کمتر چنین تصوری نسبت به آن دارند.
دولت سایه از نگاه منتقدان
نام سعید جلیلی و دولت سایه او طی دو دولت حسن روحانی با کارشکنی در اجرای برجام و فعالیتهای دولت همراه بود؛ چنانکه جلال میرزایی، از نمایندگان اصلاحطلب مجلس دهم در گفتوگویی که 10 دی 1398 با خبرآنلاین انجام داده بود، درباره این تشکیلات گفت: «در کشور ما آنچه تحت عنوان دولت سایه مطرح میشود، بیشتر شبیه به گروه فشار است که این گروه فشار اعضا و افراد تشکیلدهندهاش نامشخص هستند. عجیب هم این است که این گروه فشار یا دولت سایه انتظار دارد دولت مستقر به جای پیگیری و برنامههایی که بابت آن از مردم رای اعتماد گرفته است، مطالبات آنها را اجرا کند که این یک بدعت است.» ابوالحسنی، استاد علوم سیاسی درباره این تشکیلات در دولت ابراهیم رئیسی گفته است: «دولت سایهای که این جریان میگوید اصولاً دولت در سایه نیست، بلکه گروههای نفوذ یا فشار یا منافع هستند. من فکر میکردم با تلاشی که در دولت حسن روحانی برای کارشکنی در کار دولت صورت گرفت، حتماً اینها دولت در سایه خوبی را تشکیل دادهاند که برنامه مدونی دارد و نیروهای خوبی را تربیت میکنند تا مشکلات دوره احمدینژاد تکرار نشود. اما با تکیه بر همین برنامهها و نیروها، این همه هزینه ایجاد کردند و از دل انتخابات ۴۸درصدی، دولت را در اختیار گرفتند. اما وقتی آقای رئیسی وزرا را معرفی کرد، متوجه شدم که چنین نبوده است و برنامه آنها چیزی جز یکسری شعار و گزارههای غیرقابل استناد نبود.» در پی انتخابات اخیر نیز با طرح مباحثی حول این تشکیلات در تبلیغات و مناظرههای انتخاباتی، اظهارنظر درباره دولت سایه جلیلی بیشتر شد؛ چنانکه غلامحسین کرباسچی در گفتوگویی تاکید میکند: «من نمیدانم کلمه «دولت سایه» در اینجا چه مفهومی دارد، دولت سایه مربوط به کشوری است که احزاب فعال هستند، دولت تشکیل میدهند و هر حزبی که در انتخابات موفق نمیشود، دولت سایه تشکیل میدهد به این معنی که پابهپای هر وزارتخانهای شخصیتی را که در آن کار، و موضوع وزارتخانه، کار کرده و تجربه و سابقه دارد، جمعآوری میکنند. جلیلی که دسته و حزب ندارد، چهکاره است که دولت سایه تشکیل داده؟ اینها برای خودشان برنامههایی دارند که اگر روزی به قدرت رسیدند، بتوانند آن برنامهها را اجرا کنند. اما در حال حاضر در کشور ما یک آدمی آمده و میگوید من دولت سایه تشکیل میدهم، چهکاره است که دولت سایه تشکیل دهد؟» البته در برابر این نگاهها نسبت به دولت سایه جلیلی، هستند تحلیلگرانی که این فعالیت را آنچنان هم منفی ارزیابی نکردهاند، همانطور که محمد مهاجری، تحلیلگر سیاسی اصولگرا در گفتوگو با دنیای اقتصاد در این زمینه گفته است: «در کاری که به عنوان دولت سایه انجام میشود کارشکنی وجود ندارد. در دولت سایه نشستهاند با یکسری افراد برای خودشان طرح، ایده، کتاب و مجله مینویسند. به نظر من فیالنفسه خطری ندارد و کارشکنی حساب نمیشود. مهم آن جریان پشتسر دولت سایه است که آن جریان از اطلاعات آنها به منظور تخریب دولت مستقر بهرهبرداری میکند. این کار را با آقای روحانی هم کردند و الان هم همان را تکرار میکنند. در واقع آنها کار خیلی خاصی انجام نمیدهند که ما نگران باشیم از باب اینکه با دولت رقابت کرده، کارشکنی میکنند. کار تخریبی که این جریان انجام میدهد و آن جریان سایبری افراطی تندرو که آن را هندل میکند، نگرانکننده است.» با اخبار و اطلاعاتی که این روزها از جلیلی و فعالیتهای او مطرح میشود؛ به نظر میآید که قرار است او حول همین دولت سایه به فعالیتش ادامه دهد و احتمالاً همان نقشی را که در دولت روحانی داشته، در پیش گیرد، اما آینده اصولگرایان شکستخورده در این انتخابات چه میشود؟
جلیلی، حال و آینده
سعید جلیلی از جمله چهرههای سیاسی است که نامش با جبهه پایداری و اندیشهاش با رهبر معنوی این جریان یعنی محمدتقی مصباحیزدی گره خورده است. اگرچه در برههای با وجود حمایت این رهبر معنوی، در نهایت پایداریچیها کامران باقریلنکرانی را کاندیدای اصلح خود معرفی کردند، اما در همین انتخابات اخیر هم آنهایی که دور جلیلی را گرفتند، نماینده همین دیدگاهها و برخاسته از همان تشکل بودند؛ حال یا منشعب از پایداری امروز یا همسو با آن.
بنابراین در پهنه سیاسی کشور با توجه به هر آنچه جلیلی در حوزه سیاست خارجی تحت عنوان رئیس تیم مذاکرهکننده، دبیر شورای عالی امنیت ملی (شعام) و... انجام داده است و به موجبش قطعنامههایی علیه ایران در پرونده هستهای صادر شد و آنچه در حوزه سیاست داخلی از سوی او و حلقه یارانش در دولتهای احمدینژاد و رئیسی پیگیری شد، در کنار آنچه در روزهای تبلیغات انتخاباتی به عنوان رویکرد سیاست خارجی و داخلی سخن به میان آمد، همه و همه نشانگر آن است که جلیلی نماینده جریانی ضدتوسعه (به مفهوم جهانی آن) و بنیادگراست؛ جریانی که توانسته پایگاه قدرتمندی در نهادهای مختلف برای خود دستوپا کند. با این حال عدم موفقیت جلیلی در چندین انتخابات میتواند آینده او و فعالیتش تحت عنوان دولت سایه را تحتالشعاع قرار دهد. البته که آینده سیاسی او در فضای سیاسی با تصمیمات سایر اصولگرایان نیز گره خورده است. بختآزمایی او در دو انتخابات اگرچه نشان داد او در سطح جامعه طرفداران قابل توجهی دارد اما عدم پیروزی میتواند به مرور به پایان عمر سیاسی او ختم شود و همفکرانش را به دنبال تعیین جایگزینی برای او در رقابتها سوق دهد. اما پایان عمر سیاسی او به معنای پایان عمر سیاسی تشکیلات و جریانی که او آن را نمایندگی میکند، نخواهد بود.
از سوی دیگر، با توجه به عدم اقبالی که به گفتمان قالیباف در این انتخابات صورت گرفت ضرورت بازتعریفی در چیدمان سیاسی کشور وجود داشت. با این وضعیتی که اصولگرایان با آن در سطح جامعه روبهرو هستند، تصمیم چهرههای دیگر این انتخابات هم در بازتعریف فضای سیاسی کشور مهم است؛ از جمله محمدباقر قالیباف که از سوی جریان رادیکال عامل شکست تلقی میشود و اگر به موقع تصمیم بگیرد و در مجلس به جای چانهزنی با نیروهای رادیکال بنا بر رفتار معمولش با دولت وقت همراهی کند، احتمالاً پس از چهرههای شاخصی مانند اکبر هاشمیرفسنجانی، حسن روحانی و حتی علیاکبر ناطقنوری، او و حامیانش که نواصولگرا شناخته میشوند؛ به دلیل توسعهگرا بودن و نداشتن آن نگاه رادیکالی بنیادگرا جذب میانهروی و اصلاحگرایی میشوند و از این طریق احتمالاً در بازی قدرت باقی میمانند. اصلاحطلبان هم در همین چهارچوب طیف گسترده منتقدان به حضور در عرصه سیاست ادامه میدهند و قدرت چانهزنی به عنوان رقیب را هرازگاهی به دست میآورند. بنابراین با توجه به اینکه به نظر میرسد نظام حکمرانی هنوز به حضور چهرههایی مانند قالیباف و منتقدان میانهرو تمایل دارد، در صورت تصمیم بهموقع قالیباف و حرکت بر مدار منطقی، به مرور زمان در انتخاباتهای آینده احتمالاً ما با یک جریان انقلابی در یک سوی رقابت در برابر طیفی متنوع از اصلاحطلبی تا نواصولگرایی روبهرو خواهیم بود.