گرانترین هزینه تروریسم
نگاهی دیگر به «تاثیر ناامنی بر اقتصاد»
جان انسانها و آرزوها و زندگی بیگناهان تنها هزینه تروریسم نیست. ورای این هزینههای مستقیم و شخصی، آسیبی که به سیستم وارد میشود در کل ناچیز است. هزینه گزاف به جامعه معمولاً از سمت واکنشها به حملات تروریستی تحمیل میشود. این موضوع هم از نظر سیاسی و هم اقتصادی صادق است. به همین خاطر هم هست که تروریسم، اسلحه انتخابی گروههای کوچک است؛ چون یک جنگ نامتقارن راه میاندازد.
جان انسانها و آرزوها و زندگی بیگناهان تنها هزینه تروریسم نیست. ورای این هزینههای مستقیم و شخصی، آسیبی که به سیستم وارد میشود در کل ناچیز است. هزینه گزاف به جامعه معمولاً از سمت واکنشها به حملات تروریستی تحمیل میشود. این موضوع هم از نظر سیاسی و هم اقتصادی صادق است. به همین خاطر هم هست که تروریسم، اسلحه انتخابی گروههای کوچک است؛ چون یک جنگ نامتقارن راه میاندازد.
هزینه تحمیلی تروریسم به جامعه
پیش از ادامه بگذارید موضوعی را از سر راه برداریم؛ پرداختن به ابعاد انسانی حملات تروریستی موضوع مهمی است و حتماً آگاهان به تفصیل به آن پرداخته و خواهند پرداخت. غرض در این مجال صرفاً پرداختن به جنبه اقتصادی موضوع است. نویسندگان نسبت به سایر جوانب و اهمیتشان ناآگاه یا بیتوجه نیستند و صرفاً ظرف کوچک یک صفحه فرصت پرداختن به باقی ابعاد را اجازه نمیدهد.
اینکه عدهای در جریان حملات تروریستی به تهران جانشان را از دست دادند حقیقتاً دلخراش است. اما در همان روز تعداد افرادی که در جادههای ایران جان باختند چهار برابر تعداد قربانیان حملات تروریستی بود. هزینه تصادفات جادهای ما حقیقتاً بالاست. در عین حالی که همه تلاشمان را برای کاهش تصادفات میکنیم یقیناً همگی قبول داریم که سفرهای جادهای به دردسر و هزینهاش میارزد. چرا که همه مردم از خطرات و مرگومیر جادهای اطلاع دارند ولی این آنها را نمیترساند و همچنان در جادهها رانندگی میکنند.
همین موضوع راجع به تروریسم خردهپا هم صادق است. چندسالی یک بار ممکن است عدهای قربانی بگیرد ولی خب واقعیتی است که در دنیای امروز اتفاق میافتد. باز تاکید میکنم که بیان موضوع به این ترتیب ممکن است زننده به نظر بیاید ولی طرح مساله از منظر هزینه تحمیلی به جامعه به خصوص در حوزه سیاستگذاری عمومی اهمیت دارد. آنچه جامعه را از پا درمیآورد هزینهای است که در واکنش به این قبیل حملات به جامعه تحمیل میشود. آنچه مشتی تروریست هرازگاهی ممکن است موفق به انجامش شود در مقابل نشتری بیش نیست.
البته این به مقیاس حملات همبستگی دارد. به عنوان نمونه تعدد حملات در افغانستان جلوی توسعه اقتصادی را در این کشور گرفته است. حملات آی.آر.ای در کشور من، بریتانیا، خسارات مالی و بعضاً جانی به همراه داشت اما تاثیر چندانی بر اقتصاد نمیگذاشت. اما همین حملات در ایرلند زندگی مردمان را به گونه دیگری رقم زد و تاثیر عمیقی بر وضع جامعه داشت و در نتیجه بهای همه چیز را بالا برد. خلاصه اینکه مقیاس در این قبیل موضوعات حتماً یکی از متغیرهای معادله است.
تروریسم و شرایط عدم اطمینان
باری، میرسیم به جنایات اخیر. هیچکس، حتی خود آنهایی که کمر همت به انجامش بستهاند، فکر نمیکنند که حمله ششنفره به قلب تهران بتواند تاثیر مستقیمی بر کشور داشته باشد. موضوع ساده است؛ نه تعداد نیروها و نه آسیبی که میتوانند وارد کنند آنقدری نیست که بتواند جز قربانیان مستقیم صدمه جدیای وارد کند. نیت این است که واکنشی برانگیزند. تمام چیزی که دنبالش هستند این واکنش است. این استراتژی بیشباهت به جودو نیست؛ سعی میکنید از اینرسی و وزن حریف استفاده کنید تا پشتش را به خاک برسانید. و گرانترین واکنش مورد نظر تروریستها همیشه برانگیختن واکنش مسوولان است. به عبارت بهتر تروریستها قدرت سیاستگذار و واکنش مردم را علیه خودشان به کار میگیرند.
تروریسم شرایط عدم اطمینان ایجاد میکند. جو به وجود آمده از جهات مختلف جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. ما ایرانیها طوری هستیم که از ترس تروریسم به این راحتیها خانهنشین نمیشویم. بخش عمده واکنش ما معمولاً اقتصادی است. شرایط عدم اطمینان باعث میشود افراد تصمیمات میانمدت و بلندمدت عاقلانه را فدای تصمیمات هیجانزده کوتاهمدت کنند. آن نشتر تروریست باعث میشود که با تصمیمات هیجانی خودمان را ضربهفنی کنیم. موجی که این قبیل تصمیمات ایجاد میکند بقیه شهروندان را هم ضربهفنی خواهد کرد.
تروریسم و افزایش کنترلهای امنیتی
یک واکنش دیگر به این قبیل حملات میتواند افزایش کنترلهای امنیتی باشد. میتوانیم به سیاق بلایی که آمریکاییها سر شهروندانشان میآورند سیاستهای امنیتی بیشتری برپا کنیم. این سیاستها هزینهبردار است. حال اینکه چه تاثیراتی بر جامعه میگذارد بماند. خسارتی که ویرانی برجهای دوقلو به بار آورد، چه از نظر هزینه انسانی و چه از جنبه اقتصادی بسیار زیاد بود. اما در مقابل هزینهای که اعمال کنترلهای امنیتی و پیشگیرانه برداشت پول خردی بیش نبود. فقط هزینه افزایش امنیت مسافری در فرودگاهها و ایستگاهها به تنهایی از خسارت اقتصادی آن حملات بیشتر بود.
ارزش مادی جان انسان در آمریکا را حدود پنج میلیون دلار تخمین میزنند. این عدد را بر اساس درآمد افزوده مشاغل پرخطر محاسبه میکنیم. با فرض اینکه حدود سه هزار نفر در حملات نیویورک جان باختند، هزینه انسانی این حملات ۱۵ میلیارد دلار بوده است. فقط بودجه سالانه سازمان امنیت نقلیه آمریکا سالی هفت و نیم میلیارد دلار است. (همان سازمان منفوری که در فرودگاههای آمریکا مسوول بازرسی مسافران است.) هزینه معطلی مسافرانی که باید در صف منتظر بازرسی شدن بمانند را هم به این عدد اضافه کنید؛ سالانه ۸۰۰ میلیون مسافر از زیردست این سازمان رد میشوند.
کافی است به قیمت متعارف درآمد در آمریکا ساعات معطلی مسافران را جمع بزنیم. حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال خرج برمیدارد. برای اینکه سازمانی چون امنیت نقلیه توجیه اقتصادی داشته باشد باید متوسط سالی یک یازده سپتامبر را خنثی کند و خب میدانیم که چنین کاری نمیکند. برای لحظهای فکر کنید که اگر این همه ریختوپاشها نبود شاید وضعیت اقتصادی آمریکا کمی بهتر میشد.
هزینههای ترس از تروریسم
نامی که برای این قبیل کارها استفاده میکنیم «نمایش امنیت» است. یعنی اینکه در واکنش به تروریسم داریم یک کارهایی میکنیم و همه شما هم دارید میبینید. اما آنچه واقعاً میشود انجام داد و انجام میشود هیچوقت به چشم نمیآید. آنچه به چشم میآید معمولاً کارهایی است که تاثیر خاصی روی جلوگیری از تروریسم و امنیتبخشی به جامعه ندارد. البته هیچکس دوست ندارد این را بشنود و مردم ترجیح میدهند باور کنند که نمایش امنیت نسبتی با وجود آن دارد. به خاطر داشته باشیم که در تمام این سالهایی که اروپا و آمریکا قربانی تروریسم بوده و ما در ایران به ندرت با چنین پدیدهای روبهرو شدهایم، آنها از نظر ادا و اطوار و نمایش امنیت چندین برابر ما خرج و تلاش کردهاند. نمیشود هم حکومت نظامی راه انداخت و جلوی همه احتمالات خطر و حملات بالقوه تروریستی را در جامعه گرفت و هم در عین حال یک جامعه آزاد داشت و به شکوفایی اقتصادی اندیشید.
خلاصه آنکه تروریسم سلاح پرطرفداری است چون هزینه غیرمتقارنی به قربانیانش تحمیل میکند. اینکه در خاک کشور به ما حمله شود ناامنی میآفریند و ما را به سمت واکنشهای اغراقآمیز سوق میدهد. گفتنش راحت نیست اما اقتصاد تروریسم نشان میدهد که هزینهای که ترس از تروریسم ایجاد میکند و هزینهای که صرف جلوگیری از حملات بالقوه میشود به مراتب از هزینه آسیب واقعی این حملات بیشتر است.