خطاهای پرهزینه بودجهای
چگونه میتوانیم بودجه عاقلانهای داشته باشیم؟
برای تهیه بودجه هر کشوری دو راه وجود دارد، یکی روشی که همه دولتها از آن استفاده میکنند و دیگری روش درست.
برای تهیه بودجه هر کشوری دو راه وجود دارد، یکی روشی که همه دولتها از آن استفاده میکنند و دیگری روش درست. روش دولتها، بهطور کلی، این است که:
1- چه چیزهای خوبی میخواهیم برای همه مردم تهیه کنیم؟
2- جمع هزینهاش چقدر میشود؟
3- بسیار خب، پول مورد نیاز را از کجا بیاوریم؟
روش درست این است که:
1- به دست بیاوریم که چقدر منابع مالی میتوانیم و «باید» تامین کنیم؟
2- در میان طومار بیپایان خدمات بالقوه دولتی اهم و فیالاهم کرده و به اندازه منابع موجود اولویتها را انتخاب کنیم.
3- تا جایی این کار را ادامه دهیم که پول در اختیار دولت تمام شود. وقتی پول تمام شد بلافاصله دست نگه داریم و از خرج کردن پولی که وجود ندارد خودداری کنیم.
با توجه به اینکه هیچکس در انتخابات با وعده روش دوم رای نخواهد آورد، این روش محبوبیتی بین سیاستمداران ندارد هرچند که راه درست است و دیگری (اولی) به خطاست. به عبارت بهتر یکی (عنایت داشته باشید که تنها یکی) از موانع بزرگ بر سر راه انضباط بودجهای انتظارات و خواستههای مردمی است و تلاش سیاستمداران برای رای آوردن و سپس برآوردن یا تاب آوردن مقابل آن انتظارات که بعضی اوقات به نتایج زیانبار منتهی میشود. باید اضافه کنیم که با آگاهیرسانی به مردم و تشریح عوارض این رویکرد میتوان تا حد قابل قبولی این مانع را کنار زد. خوشبختانه کشور ما در این حوزه شاهد پیشرفت قابل توجهی بوده است. چنانکه در مطلبی راجع به انتخابات انگلستان و مقایسه رایدهندگان انگلیسی با رایدهندگان ایرانی بلوغ فکری رایدهنده ایرانی مشهود بود. اما هنوز راه درازی در پیش است و همچنان برخی از خواستههای مردم سیاستمداران را در مسیر اصلاحات متوقف کرده است.
خوب و بد مالیات
همانطور که در مطالب پیشین هم گفتیم، مالیاتهایی هستند که خوب است روی برخی فعالیتها بسته شوند. بهعنوان نمونه مالیاتهای پیگو، که شرح آن را میتوانید در مطالب قدیمی ما در تجارت فردا بخوانید، اثرات برخی از تصمیمات ما، مثل آلوده کردن هوا با استفاده از خودروی پرمصرف یا کمبازده، بر اشخاص ثالث را در قیمت بازار لحاظ میکنند. پس مالیاتهای پیگو گذشته از نقشی که در تامین منابع دولتی بازی میکنند، بر کارکرد بازار هم بالقوه مفید هستند. یا مثلاً دریافت مالیات از رانت منابع طبیعی کار عاقلانهای است چون وجود عناصر قابل استخراج نتیجه دسترنج کسی نیست. پس عادلانه است اگر همه ما با مالیاتی نسبتاً سنگین از موهبت وجود آنها در کشور برخوردار شویم. اینها دو نمونه از مالیاتهای خوب هستند. از اینجا به بعد هرچه جلوتر برویم آسیب مالیاتها بر اقتصاد افزایش خواهد یافت تا جایی که برخی مالیاتها چند برابر درآمدشان به اقتصاد کشور و وضعیت معاش مردم هزینه تحمیل میکنند؛ میتوانیم فهرست مالیاتهای مضر را اینطور مرتب کنیم: از «مالیات بر مصرف» شروع کرده و سپس سراغ «مالیات بر درآمد» برویم، بعد میرسیم به «مالیات بر سرمایه» و «مالیات شرکتی» که هرکدام بدتر از قبلی است.
باید این را بدانیم که گذشته از آن دو نمونه نخست، همه انواع مالیات باعث ایجاد اعوجاج در اقتصاد میشوند. این اعوجاج عملاً همه را فقیرتر خواهد کرد. مضافاً در فهرستی که از انواع مالیات آوردیم، زیان فزاینده انواع مالیات ناشی از میزان اعوجاجی است که این مالیاتها باعث میشوند. پس اگر بخواهیم رویکرد عاقلانهای (و نه سیاستمدارانهای) پیش بگیریم ایدهآل این خواهد بود (و بیشترین رشد اقتصادی زمانی اتفاق خواهد افتاد) که فراتر از مالیات بر منابع و مالیاتهای پیگو هیچ مالیات دیگری نداشته باشیم. متاسفانه جز در موارد استثنایی این دو مالیات به تنهایی برای اداره دولت و تامین منابع مورد نیاز کفایت نمیکنند. حتی در ایران که 8 یا 9 درصد (بسته به قیمت نفت) از تولید ناخالص داخلی از محل مالیات بر منابع تامین میشود باز این درآمد برای اداره امور کافی نیست.
باری، میبایست هنگام سیاستگذاری زیان وارده ناشی از مالیاتها را بر اقتصاد کشور در نظر داشته باشیم. تنها در صورتی این زیان قابل دفاع است که منفعت محل مصرف به مراتب بیش از زیان وارده باشد. یعنی پول مالیات را طوری خرج کنیم که اثر مثبت آن از اثر منفی مالیات بیشتر باشد. در صورت رعایت این قاعده برای مالیات بستن یا افزایش مالیاتها محدودیت سفت و سختی اعمال خواهد شد. این محدودیت باعث خواهد شد سطح مالیاتها پایینتر از منحنی لفر بیاید. برای یادآوری، منحنی لفر نشان میدهد که افزایش مالیاتها بیش از حد باعث کاهش درآمد مالیاتی خواهد شد. یا از آن طرف در شرایطی که مالیاتها بالا هستند، کاهش مالیاتها باعث افزایش درآمد خواهد شد. (بله، چنین چیزی حقیقت دارد.)
اولویتهای غیرقابل انکار
آن طرفِ بودجه اولویتها اهمیت دارند. اموری هستند که باید به دست دولت به انجام برسند؛ دفاع از مرزها، نظام قضایی، برپایی حاکمیت قانون، نظام رفاهی یا دستکم تور ایمنی، بستر و زیرساخت و... . از اینها گذشته فهرست بیپایانی وجود دارد از کارهایی که دوست داریم انجام شود. برای پیدا کردن نمونه میتوانید یک پوستر انتخاباتی دلخواه را انتخاب کرده و مطالعه کنید تا ببینید مردم وقتی قرار است پول دیگران را برای اموری که دلشان میخواهد خرج کنند چه نبوغی به خرج میدهند. نکته مهم اینجا این است که نباید تصمیم بگیریم کدام کارها باید انجام شود یا انجام نشود. هیچ طرحی نباید بر اساس اینکه خوب یا مفید است ارائه یا انجام شود. اصلاً میتوانیم فرض بگیریم که هرچه به ذهن دیوانسالاران دولتی و نمایندگان مجلس میرسد برای کشور خوب است. این طرحها باید در کنار یکدیگر و بر اساس اولویت بررسی شده و آنوقت تصمیم بگیریم با بودجه موجود کدام طرحها ضرورت بیشتری دارند.
به هزینهای که انتظارات مردم برای سیاستمداران ایجاد میکند اشاره کردیم. بد نیست به هزینه مضاعفی که سیاستگذاران برای مردم ایجاد میکنند هم اشاره کنیم. خیلی اوقات سیاستگذاران مردم را دستکم گرفته و تصور میکنند بهترین جای تامین و اجرای ایدههای خوب بودجه دولت است. واقعیت آن است که بخش عمومی یا خصوصی بهمراتب از بخش دولتی برای اجرای بسیاری از این ایدهها مناسبتر است. صرفاً سیاستگذار باید به مردم اعتماد بیشتری داشته و به عوض تامین بودجه دولتی، موانع قانونی برای شکلگیری نهادهای مردمی در آن حوزه را از میان بردارد.
بله، راه درستی که در این مطلب معرفی شد یک ایدهآل است و حصول به آن راحت یا شاید ممکن نیست. لیکن بهکار بستن اصول کلی این ایده امکانپذیر است. همانطور که قبلاً (با تفصیل بیشتر) گفتهایم، چرخاندن یک کشور مدرن با قریب به 15 درصد تولید ناخالص داخلی کاملاً امکانپذیر است. یعنی درآمد نفتی فعلی کشور و مالیاتهای موجود اصولاً باید برای چرخاندن کشور کفایت کند. مصرف بیش از 20 درصد تولید ناخالص داخلی به معنای بهرهوری پایین و دخالت در امور غیرضروری به عوض انجام وظایف اصلی دولت خواهد بود. هرچند راجع به نقش و حدود دولت اتفاق نظر وجود ندارد ولی با هر عینکی به موضوع نگاه کنیم، آن هم در شرایط فعلی، 15 درصد تولید ناخالص داخلی برای اداره کشور کافی است، بهخصوص اگر بخواهیم رشد اقتصادی در کشور با نرخ معقولی افزایش یابد.
اگر روی 15 درصد فرضی توافق کنیم و بپذیریم که طرحها در مقایسه با یکدیگر بررسی شوند آن موقع بودجه عاقلانهای خواهیم داشت. مثلاً اگر طرح جدیدی برای دولت تراشیده میشود باید توجه کنیم که آیا نسبت به طرحهای موجود اولویت دارد یا خیر و اگر دارد باید جایگزین کدام مخارج فعلی دولت شود. نه اینکه پول نداشته را خرج کرده یا با چاپ بیرویه پول بر تورم بیفزاییم یا به دنبال انواع مالیاتهای جدیدی برای تامین طرح جدید بگردیم.
اگر به روال فعلی ادامه دهیم هر روز یکی از نوابغ دستاندرکار، بیخبر از تاثیر مخرب مالیاتها بر مردم و رشد اقتصادی، طرحی جدید برای انجام کاری خوب پیدا میکند و بر مخارج قبلی میافزاید. به این ترتیب پس از گذشت چند سال آن میشود که امروز در کشور اتفاق افتاده است. بودجهای بدقواره، انباشته از طرحهای غیرضروری و سازمانهای اضافی. امروز میتوان ادعا کرد که بسیاری از طرحهای حتی خوب دولتی ضرری بهمراتب بیش از منفعت برای مردم دارند و حتی کسانی که از این طرحها بهظاهر منتفع شدهاند در واقع زیان میبینند.