پیگیر برنامهریزی اقتصادی در ایران
گفتوگو با محسن کریمی درباره ابوالحسن ابتهاج در نوزدهمین سال مرگش
محسن کریمی میگوید: اصلیترین کاری که ابوالحسن ابتهاج در اقتصاد ایران انجام داده، این است که ایشان در زمانی که برای اجرای برنامه عمرانی دوم به سازمان برنامه میآید، به کمک روسای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، ایرانیهای فارغالتحصیل در دانشگاههای خوب آمریکا و اروپا را دور خودش جمع میکند.
ابوالحسن ابتهاج شخصیت پرحاشیه و سرمایهدار مطرح و از مدیران اقتصادی و بانکی در دوره پهلوی اول و دوم اسفندماه 1377 در لندن درگذشت. ابتهاج چهار دهه پیش ایران را برای همیشه ترک کرد در حالی که خشم مردم انقلابی ایران هر روز بیشتر از قبل میشد، پیش از آنکه انقلاب به پیروزی برسد و سرنوشت دست انقلابیها بیفتد، داراییهایش را نقد کرد و سال 1356 از ایران رفت. درباره فعالیتهای او در زمینه برنامهنویسی در ایران با محسن کریمی استاد اقتصاد در دانشگاه صنعتی شریف گفتوگو کردم، برخلاف تصور غالب محسن کریمی معتقد است، ابوالحسن ابتهاج نقش چشمگیری در سازمان برنامه و بودجه ندارد و عمده اهتمام او به پیگیریاش برای برنامهنویسی اقتصادی در ایران و جذب جوانهای ایرانی تحصیلکرده غرب در سازمان برنامه و بودجه است. از محسن کریمی پرسیدم پس چرا نام ابوالحسن ابتهاج با برنامهریزی اقتصادی در ایران گره خورده است؟! گفت: «ابتهاج در تاسیس سازمان برنامهنویسی و پیش بردن این ایده در اقتصاد ایران شاید از همه پیگیرتر و مصرتر بوده است. ابوالحسن ابتهاج در آن زمان رئیس بانک ملی بوده است و یک جورهایی نقش بانک مرکزی را بازی میکرده است و در عین اینکه یک بانک تجاری بوده است ولی چاپ اسکناس و ضرب سکه را این بانک انجام میداده است. تلاشهای زیادی برای جا انداختن برنامهریزی در ایران میکند و با تامینهای مالی که بلد بوده و یاد گرفته است این انگیزه برایش ایجاد شده بود که اگر ما هم برنامهای داشته باشیم میتوانیم از مجامع جهانی وام بگیریم و دوندگیهایی میکند تا در اقتصاد ایران برنامهای وجود داشته باشد. شاید به این دلیل است که همه نام ابوالحسن ابتهاج را با برنامهنویسی قرین میدانند. ولی اگر به من بگویند پدر برنامهنویسی در ایران کیست میگویم صفی اصفیاء است.»
♦♦♦
به نظر شما ضرورت پرداختن به برنامهریزی و بودجهنویسی علمی از کجا در ذهن ابوالحسن ابتهاج شکل گرفت؟
من مطمئن نیستم که ابوالحسن ابتهاج دنبال برنامهریزی و بودجهنویسی علمی بوده است؛ در سال 1316 پیگیری میکند تا این موضوعها به سمع و نظر رضاشاه برسد اما نمیدانم دنبال یک سازوکار علمی بوده است یا نه. ایشان به دنبال برنامهریزی در اقتصاد و تحدث برنامهریزی متمرکز و منسجم در عرصههای متعدد اقتصادی بوده است و روایت آنها در خاطرهها و مصاحبههای ایشان هم از این مساله هست. میدانست که اقتصاد همینجور یله و رها نمیتوانست ادامه بدهد و سرپا باشد. اینکه چطور در ذهنش بوده است، همینطور که در کتاب «برنامهریزی ایران 1356-1316؛ تحلیل تاریخی با تمرکز بر تحولات نقش و جایگاه سازمان برنامه و بودجه» گفتیم سال 1303 وقتی کمیسیون اقتصادیات در مجلس شورای ملی تشکیل میشود دنبال آن هستند تا نشستهایی را برای برنامهریزی دولت و مجلس در حوزه اقتصاد برگزار کنند.
بیشتر گعدههایی بوده است و افراد صاحبنظر دور هم جمع میشدند و از این مسائل حرف میزدند اما وجه قانونی پیدا نمیکند، ولی خب 13 سال پیش از پیگیری ابوالحسن ابتهاج انگار یک تقاضایی در حاکمیت بوده است که چنین اتفاقی رخ بدهد و در سال 1310 علی زاهدی کتابی مینویسد با عنوان «پروگرام صنعتی در ایران» و از لزوم برنامهریزی صنعتی در ایران سخن میگوید و این هم باز شش سال قبل از 1316 هست. اما آنچه روشن است با این اتفاقها یک ضرورت و گفتمانی در اینباره شکل گرفته است. ابوالحسن ابتهاج از سال 1316 با اینکه جایگاهی هم در عرصه سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای اقتصادی نداشته است این بحث را به طور جدی پیگیری میکند و پیگیریهایش به نتیجههای خوبی هم میرسد.
ابوالحسن ابتهاج در بنیان گذاشتن برنامه و بودجه و پیش بردن آن چه نقشی داشت؟
باز هم صحبت از برنامه و بودجه نیست و برنامههای عمرانی قبل از انقلاب یک مختصاتی داشت. در برنامه اول عمرانی و برنامه عمرانی قبل از انقلاب اصلاً موضوع بودجه نبود. این برنامهها یکسری پروژههایی بوده است که سازمان موقت برنامه پول آن را تامین میکرده و همان برنامه را اجرا میکرده است مثلاً سد کرج یکی از این پروژههای عمرانی است که در آن دوران مصوب و اجرا میشود.
پروژههای عمرانی اینچنینی تامین اعتبار میشده است و به اجرا میرسید و مدتزمان این برنامهها هم هفتساله بوده است. در نخستین دوره برنامه اول عمرانی جناب ابوالحسن ابتهاج رئیس سازمان موقت برنامه نبوده و مسوولیت سازمان برنامه با مشرف نصیری بوده است و برنامه را ایشان نوشته است و بعد که به تحریمهای مالی جهانی بر سر مساله ملی شدن صنعت نفت خورد و اصلاً این برنامهها تامین اعتبار نشدند و بخش عمدهای از آنها عملیاتی و اجرا نشد، برنامه عمرانی ابوالحسن ابتهاج راس سازمان برنامه قرار گرفت و باز هم به صورت مدیریت پروژه پیگیر این بود که پروژههای زیربنایی مهم در سطح کشور اجرا شود. اصلاً صحبت از بودجهریزی هنوز نیست و این نکتهها را به صورت مقدمه میگویم تا در ادامه این سوءبرداشت درباره اقدامهای ابوالحسن ابتهاج توضیح روشنتری بدهم.
به نظر میرسد برخی فکر میکنند ابوالحسن ابتهاج پدر برنامه و بودجه در ایران است در حالی که اینطور نیست. ابوالحسن ابتهاج خیلی پیگیریها کرده است اما بودجهنویسی و اینها به جناب ابتهاج ربطی ندارد.
پس به اعتقاد شما، ابوالحسن ابتهاج در این زمینه اقدام خاصی نکرده است؟
در زمان ابتهاج کشور به این نتیجه میرسد که برنامهای اقتصادی داشته باشد و زیرساختهای اقتصادی را بسازند و اسم آن هم برنامه عمرانی بوده است. برنامه اول ناکام ماند و برنامه دوم هم با رفتن ابتهاج به ثمر نرسید و آسیبهای زیادی متوجه برنامههای اول و دوم شد.
اما برنامه عمرانی سوم مهم است و این را صفی اصفیاء انجام میدهد. او کار بزرگی میکند و اگر از من بپرسند پدر سازمان برنامه و بودجه در ایران چه کسی است میگویم، جناب صفی اصفیاء است. او رئیس سازمان برنامه و بودجه در برنامه عمرانی سوم بوده است و کاری که صفیاصفیاء میکند ماندگار است و هنوز بعد از 50 سال ما ایدههای او را در برنامهریزی و بودجهنویسی و زمانبندی و مسائلی از این دست پی گرفتهایم. اینکه بودجهنویسی در سازمان برنامه قرار میگیرد هم در زمان صفی اصفیاء اتفاق میافتد و او خدمات بزرگی در پیریزی یک ساختار در عرصه اقتصاد انجام میدهد. سازمان برنامه قبل از صفیاصفیاء همهاش پروژههای عمرانی بوده است. در آن دوران بودجه دست وزارت اقتصاد بوده است و اینها برای پیش بردن پروژههای عمرانی باید پول را از آنجا میگرفتند و پروژههایی انجام میدادند.
اما در زمان صفی اصفیاء یک اتفاق میافتد و سازمان برنامه وقتی میرود که پروژههای عمرانی را اجرا کند، با وظایف سازمانهای دیگر تداخل پیدا میکرده است و این تداخل یکسری حسادتها و تنگنظریها را برمیانگیخته و چالشهایی را میان وزارتخانهها و سازمان برنامه و بودجه به وجود میآورده است که جناب صفی اصفیاء به این نتیجه میرسد که اجرای برنامههای عمرانی و اجرایی را به دستگاههای دولتی و اجرایی بسپاریم، اما بودجه کشور را از وزارت اقتصاد بگیریم و در این صورت دیگر تداخلی هم صورت نمیگیرد و چالشها و حسادتها و تنگنظریها هم تمام میشود در عین حال جایگاه سازمان برنامه و بودجه در سیاستگذاریهای اقتصادی تقویت میشود.
این کار بزرگ را صفی اصفیاء انجام میدهد. در همین ایام هم فرمانفرمائیان معاون صفی اصفیاء در سازمان برنامه و بودجه بوده است و در یکی از مصاحبههایش به نقل از ابوالحسن ابتهاج میگوید: «اگر پول را از سازمان برنامه و بودجه بگیرند انگار دندانهایش را کشیدهاند.» در نگاه جناب ابوالحسن ابتهاج که آن زمان پروژههای عمرانی را انجام میدادند این بود که بدون پول عملاً پروژهها پیش نمیرود اما نگاه صفی اصفیاء کلان است و او بودجهنویسی را در کشور بنیان میگذارد و همراه با برنامهریزی انجام میشود و هر دو در سازمان برنامه و بودجه متمرکز میشود.
چرا نام ابتهاج در ایران به برنامهنویسی گره خورده است؟
ابتهاج در تاسیس سازمان برنامهنویسی و پیش بردن این ایده در اقتصاد ایران شاید از همه پیگیرتر و مصرتر بوده است. ابوالحسن ابتهاج در آن زمان رئیس بانک ملی بوده است و یک جورهایی نقش بانک مرکزی را بازی میکرده و در عین اینکه یک بانک تجاری بوده ولی چاپ اسکناس و ضرب سکه را این بانک انجام میداده است.
تلاشهای زیادی برای جا انداختن برنامهریزی در ایران میکند و با تامینهای مالی که بلد بوده و یاد گرفته است این انگیزه برایش ایجاد شده بود که اگر ما هم برنامهای داشته باشیم میتوانیم از مجامع جهانی وام بگیریم و دوندگیهایی میکند تا در اقتصاد ایران برنامهای وجود داشته باشد. شاید به این دلیل است که همه نام ابوالحسن ابتهاح را با برنامهنویسی قرین میدانند. ولی اگر به من بگویند پدر برنامهنویسی در ایران کیست میگویم صفی اصفیاء است. او در برنامه سوم عمرانی کارهای بزرگی میکند.
بعد از انقلاب در سال 1378 هم از او در دانشگاه تهران تقدیر میشود، اگرچه بعد از انقلاب اسلامی مدتی را به جرم همکاری با رژیم پهلوی در زندان میگذراند اما انصافاً انسان فرهیخته و اهل علمی بوده است. مثلاً در تدوین فرهنگ با غلامحسین مصاحب و دیگر بزرگان همکاری داشته است.
ابوالحسن ابتهاج در سازمان برنامه و بودجه با چه کامیابیها و ناکامیهایی روبهرو شد؟
اصلیترین کاری که ابوالحسن ابتهاج در اقتصاد ایران انجام داده، این است که ایشان در زمانی که برای اجرای برنامه عمرانی دوم به سازمان برنامه میآید، به کمک روسای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، ایرانیهای فارغالتحصیل در دانشگاههای خوب آمریکا و اروپا را دور خودش جمع میکند و با حقوقهای خوب به استخدام سازمان برنامه درمیآورد.
یک کارشناس سازمان برنامه به اندازه یک معاون وزیر حقوق و مزایا داشت. اینها هم از دلایلی است که حسادت دستگاههای دیگر را برمیانگیخته است. ابوالحسن ابتهاج یک جریانی از نیروی انسانی برمیدارد و به سازمان برنامه میآورد. در زمان ابوالحسن ابتهاج عملاً اتفاقی نمیافتد اما با جذب این نیروهای تحصیلکرده و به کار گرفتن آنها زمینههای رشد سازمان برنامه را رقم میزند. اینها در برنامه سوم و چهارم اقتصاد کشور را به رشد بالای 10 درصد و تورم تکنرخی میبرند و مایه کامیابی اقتصادی ایران میشوند. صفی اصفیاء و فرمانفرمائیان و عبدالمجید مجیدی و مهدی سمیعی و... افرادی هستند که ابتهاج آنها را به سازمان برنامه جذب کرده است.
کار اصلی ابوالحسن ابتهاج این بوده است و در این زمینه دیگرانی هم مانند صندوق بینالمللی پول به او کمک کردند و ایرانیها را در دستگاههای مختلف جذب و آنها را به ابتهاج معرفی میکند و این جریان نیروی انسانی کار بزرگی بوده است. در روایتهای مختلف درباره ابوالحسن ابتهاج از فساد اقتصادی و اخلاقی گفته شده است و در خاطرات فردوست نکات اخلاقی وجود دارد و در بحثهای اقتصادی هم که از سازمان برنامه و بودجه رفت در آن فضاها هم به هر صورت مواردی بوده است و یکی از دلایل برکناری ابتهاج هم همین فسادهای اقتصادی بوده است.
ابوالحسن ابتهاج در مصاحبههایی که داشته رفتار دیکتاتوری داشته و تا حدی بددهن بوده است و از طرفی صراحت بیان داشته و به راحتی در جلسهها میگفته نهادها دزد هستند و پولها را میبرند و برنامهها را اجرا نمیکنند و این استدلالها را مطرح میکرده است تا بتواند برنامهها را در همان سازمان برنامه اجرا کند. این مسائل باعث میشده است که دیگرانی هم بگردند علیه او اسناد و مدارکی پیدا کنند و او را سر جایش بنشانند.
دوره دیگر فعالیتهای ابتهاج در عرصه اقتصاد و سیاستگذاریهای اقتصادی را چگونه ارزیابی میکنید؟
به دیگر فعالیتهای اقتصادی هم که پرداخت اتهامهایی متوجه او و اقدامهایش بود. به استناد تخلفهایی که داشته است، بعد از انقلاب هم اموالش مصادره شد. من معتقدم که ایشان نه از لحاظ فعالیتهای اقتصادی آدم سالمی بوده است و نه از نظر اخلاقی فرد درستی بود. اما کار بزرگ ایشان همان جذب نیروی انسانی بوده است و وقتی در برنامه سوم و چهارم رئیس سازمان برنامه و بودجه و مسوول در دیگر نهادهای اقتصادی میشوند کارهای موثری انجام میدهند. مثلاً همین جناب صفی اصفیاء معاون نخستوزیر میشود و در برنامه سوم عمرانی رئیس سازمان برنامه و بودجه بوده است و توفیقهای خوبی هم داشته است. در دوره بعد هم معاون نخستوزیر عباس هویدا میشود. همچنین مهدی سمیعی هم که از جوانهای دانشآموخته در غرب و خوشفکر بود که با ابوالحسن ابتهاج کارش را آغاز کرد و در ادامه منشأ خیر بود رئیسکل بانک مرکزی میشود و جناب فرمانفرمائیان هم عهدهدار مسوولیت سازمان برنامه و بودجه میشود. عبدالمجید مجیدی هم وزیر کار میشود.
علینقی عالیخانی هم که از انسانهای شریف و باانگیزه بوده وزیر اقتصاد میشود و یک تیم هماهنگ شکل میگیرد که آن اتفاقهای خوب در عرصه اقتصاد ما رخ میدهد. 10 سال اقتصاد ایران رشدی بالای 10 درصد را تجربه میکند. متوسط رشد اقتصادی در برنامه سوم عمرانی هشت درصد بوده است و متوسط رشد برنامه چهارم 5 /12 درصد است.
چرا چهرههایی مانند ابوالحسن ابتهاج، در گذر زمان مغلوب شرایط سیاسی میشوند و عملاً نمیتوانند آنطور که باید و میخواهند کارشان را پیش ببرند؟
همانطور که گفتم ابوالحسن ابتهاج، گزک دست دیگران میداد و اتهامهایی هم در فساد متوجه او بود که برخی هم اثبات شدند و مستنداتی وجود دارد. افراد دیگری هم که سالم بودند و بهانه دست دیگران نمیدادند در گذر زمان مغلوب شرایط سیاسی میشوند. در موخره و جمعبندی کتاب «برنامهریزی ایران 1356-1316؛ تحلیل تاریخی با تمرکز بر تحولات نقش و جایگاه سازمان برنامه و بودجه» به تقابل میان سیاستورزان و کارشناسها پرداختهایم. این تقابل در قبل از انقلاب بوده است و آن را بررسی کردیم و در ادامه کتاب قبلی به این تقابلها در بعد از انقلاب هم خواهیم پرداخت.
منافع این دو همجهت نیست و معمولاً کارشناسها مغلوب جریانهای سیاسی میشوند که سیاستورزان رقم میزنند و این تقابلها به ضرر اقتصاد و رونق اقتصادی تمام میشود.