خوشههای خشم
اقتصاد بهار عربی و پیامدهای آن
بهار عربی، تقریباً تمام کشورهای دنیا را غافلگیر کرد و زنجیرهای از اتفاقات را به دنبال داشت که این زنجیره، با ایجاد بیثباتی سیاسی طولانیمدت و همچنین شدت گرفتن منازعات و تنشهای مدنی، مسیر تاریخ در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را دگرگون ساخت. در اولین روزهای بهار عربی، بیشتر کسانی که نظارهگر این اتفاقات بودند، نمیتوانستند به معمای اعتراضات و مدلهای حکمرانی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پی ببرند.
بهار عربی، تقریباً تمام کشورهای دنیا را غافلگیر کرد و زنجیرهای از اتفاقات را به دنبال داشت که این زنجیره، با ایجاد بیثباتی سیاسی طولانیمدت و همچنین شدت گرفتن منازعات و تنشهای مدنی، مسیر تاریخ در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را دگرگون ساخت. در اولین روزهای بهار عربی، بیشتر کسانی که نظارهگر این اتفاقات بودند، نمیتوانستند به معمای اعتراضات و مدلهای حکمرانی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پی ببرند. دولتهای عربی، دیکتاتوریهایی بودند که وضعیتشان مورد قبول سیاستمداران غربی بود و نسبتاً باثبات به نظر میرسیدند. به طوری که فقط دو کشور از کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا یعنی عراق و یمن، در شاخص منتشرشده از سوی فارن پالیسی (foreign policy) به عنوان کشورهایی که دولتشان شکست خورده است، جای گرفتند و باقی کشورهای این منطقه، جایگاه نسبتاً خوبی را از نظر ثبات سیاسی داشتند.
شاخصهای اقتصادی مرتبط با رشد درآمد، نرخ فقر و نابرابری درآمدی نیز تصویر قابل قبولی را از اقتصاد کشورهای بهار عربی منعکس میکردند و بر اساس آنها، انگار دیکتاتوریهای عربی به اهداف اقتصادی، توسعه انسانی و رونق تسهیمیافتهای که در سر داشتند، رسیده بودند. به طوری که در دوره پنجساله قبل از آغاز بهار عربی، میانگین رشد سالانه تولید ناخالص داخلی در تونس حدود 5 /4 درصد، در مراکش حدود پنج درصد و در اردن، مصر و سوریه حدود شش درصد بود.
همچنین نرخ فقر در تمام اقتصادهای این منطقه به جز یمن در حال کاهش بود و شیوع فقر مطلق که با درآمد روزانه 25 /1 دلار تعیین میشد، قبل از بهار عربی بهشدت پایین بود. منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نهتنها به اهداف توسعه هزاره مرتبط با فقر و دسترسی به خدماتی همچون آب آشامیدنی، سیستم فاضلاب مناسب و اتصال به اینترنت دست یافته بود، بلکه در بحث آموزش نیز در وضعیت خوبی قرار داشت. در واقع با توجه به این معیارها میشد این نتیجه را گرفت که منافع رشد اقتصادی به طور وسیع در جهان عرب تقسیم شده است.
با این حال، شورشهای اواخر سال 2010 که ابتدا در تونس و سپس بیشتر کشورهای در حال توسعه منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا آغاز شد، چیز دیگری را نشان میداد.
مردم این کشورها، با تقاضای بهبود فرصتهای اقتصادی و تحقق عدالت اقتصادی و اجتماعی، دست به اعتراض زدند. اما دلیل این اعتراضات چه بود؟ آنها نارضایتیهای خود از فساد، افول کیفیت زندگی و به خصوص افت کیفیت خدمات عمومی را پرچم اعتراضات خود کرده بودند. بانک جهانی در گزارشی مفصل به ریشههای اقتصادی بهار عربی پرداخته که در این پرونده، خلاصهای از مهمترین بخشهای آن پیشروی شماست.