معلم آزادی
چهار دهه تلاش موسی غنینژاد برای ترویج عقلانیت
فضیلت انسان به آزادی است.
موسی غنینژاد
اینبار از آخر شروع کنیم، با یکی از آخرین توصیههای موسی غنینژاد به سیاستگذار در میزگردی در باب ریشههای توسعهنیافتگی ایران؛ جایی که در فراز پایانی میزگرد در پاسخ به سوالی در مورد نقطه عطف توسعه میگوید: «مشکل جدی ما گم کردن عقل و راهحل ما بازگشت به عقل است. بارها هم گفتهام که منظورم از عقل، عقل عرفی و عقلایی است که همه قبول دارند. عقلی که خوب و بد را تشخیص میدهد. ما این عقل را به رسمیت نمیشناسیم و به جای آن ایدئولوژی و شعار را نشاندهایم... وقتی بهجای عقل ایدئولوژی و شعار حاکم شود، سیستم ناکارآمد میشود. اگر بخواهم در یک کلمه بگویم، راهحل بازگشت به عقل است؛ هنوز علم را نمیگویم چون علم مرحله بعدی است. عقل به معنای همان عقلی که مردم در کوچه و بازار میگویند. باید به آن برگردیم.»
موسی غنینژاد که کسانی او را به ترویج نظریههای بازار آزاد لجامگسیخته و به تعبیری وحشی متهم میکنند، عدهای او را هوادار لسهفر و مکتب اتریشی اقتصاد میشناسند، برخی از او به عنوان دشمن چهرههایی چون مصدق و روشنفکران قبل از انقلاب یاد میکنند و برخی او را سردمدار نئولیبرالیسم میخوانند، اقتصاددانی است که چهار دهه است تلاشی خستگیناپذیر و لجوجانه داشته تا در ساحت فکر و اندیشه از «آزادی» بگوید، از «مالکیت خصوصی» به عنوان حق طبیعی بشر و بنیان توسعه دفاع کند و «حاکمیت قانون» را طلب کند. به گواه آنچه نوشته و گفته، طی دهههای گذشته هیچکس به اندازه او با اقتصاد دستوری و متمرکز دولتی نجنگیده و آزادسازی را طلب نکرده است. گرچه برخی زبان تند و تیز او در نقد نظریات و عملکردها را نمیتوانند تحمل کنند، اما غنینژاد نشان داده که آداب نقد را به خوبی میداند و اجرا میکند؛ افراد را نقد نمیکند و هرگز پا به حریم خصوصی افراد نمیگذارد و عقاید شخصیشان را دستمایه سرکوب آنها قرار نمیدهد، همانطور که بارها عنوان کرده نقدی به شخصیت دکتر محمد مصدق ندارد و حتی او را دلسوز و با نیت خیر میداند اما روش و منشش را به تیغ تیز نقد میسپارد. رویکرد او در برابر سرسختترین مخالفانش هم همین بود که این را میتوان در مناظرهاش با مرحوم فریبرز رئیسدانا و پیامش برای درگذشت او مشاهده کرد که نوشت: «او جان شیفته انسانیت و بیقرار برای کمک به همنوعان بود.»
فون میزس، اقتصاددان اتریشی، در اوایل دهه 1920 مقالهای نوشت و طی آن هشدار داد که اقتصاد شوروی نمیتواند پایدار باشد و به دلیل عدم امکان محاسبه سوسیالیستی از بین خواهد رفت. او زمانی این هشدار را داد که شوروی به سرعت در حال پیشرفت بود و نرخ رشد فزایندهای داشت، بهگونهای که بسیاری از اقتصاددانان از جمله پل ساموئلسون، اقتصاددان مشهوری که بعدها نوبل گرفت، رشد خیرهکننده شوروی را تحسین و پیشبینی کرد که شوروی از آمریکا جلو خواهد زد. گذشت زمان نشان داد که این میزس بود که تحلیل درستی داشت اما گفتن چنان سخنانی در مورد سقوط اقتصادی شوروی در آن دوره شکوفایی، جرأت بسیار زیاد، اعتماد بهنفس بالا و البته علم عمیقی لازم داشت و میزس این جسارت را به خرج داد. هدف مقایسه و مشابهت دادن نیست اما مروری بر آثار موسی غنینژاد و خواندن مقالات قدیمی او نشان میدهد که او نیز در دورهای علم مخالفت با اقتصاد دولتی را برافراشت و آشکارا از آزادسازی و خصوصیسازی سخت گفت که تقریباً تمام مسوولان دولت و حاکمیت، دانشگاهیان و روشنفکران راه نجات را در توسعهگرایی دولتی میدانستند. از همان سالهای دهههای 1360 و 1370 او بود که بهطور مشخص به نقد سیاستهای دولت در اقتصاد پرداخت و دولتی کردنها، مصادرهها، تعیین قیمت و نرخگذاری را اقداماتی غلط دانست که منشأ انحراف و مفاسد و مشکلات زیادی در اقتصاد خواهد شد. در آن دوره حتی تعداد اقتصاددانانی هم که از آزادی اقتصاد و مالکیت فردی حرف بزنند، بسیار اندک بود. بخش عمدهای از اقتصاددانان دل در گرو دولت بزرگ و توانمند و مداخلهگر داشتند و دیگرانی که اعتقادی به حضور و مداخله گسترده دولت نداشتند هم یا سکوت پیشه کرده بودند یا تصدیگریهای دولت را با اشاره به شرایط جنگ یا شرایط سازندگی پس از جنگ توجیه میکردند. بیراه نیست اگر بگوییم غنینژاد طی سالهایی یکتنه پرچم آزادیخواهی اقتصادی را به دست گرفته و علم کرده بود تا اینکه بهتدریج دیگر اقتصاددانان نیز به او پیوستند و صدایشان برای طلب آزادی رساتر شد.
موسی غنینژاد در آن سالها با پشتکار زیادی در نشریات متعددی از اطلاعات سیاسی-اقتصادی گرفته تا ایران فردا و پیام امروز و بعدها اقتصاد ایران مقاله نوشت و کتاب منتشر کرد. با تولد روزنامه دنیای اقتصاد ملجأ و مأمن جدید و قابل اتکایی برای اقتصاددانان آزادیخواه از جمله دکتر غنینژاد که خود از مشاوران بنیانگذارانش بود، فراهم شد. از آن پس تا به امروز یادداشتها و گفتوگوهای زیادی در این روزنامه و دیگر رسانههای این مجموعه از جمله تجارت فردا و اکوایران منتشر شده که همگی در راستای ترویج اندیشه آزادیخواهی، احترام به حق مالکیت فردی و حاکمیت قانون و شکلگیری فرهنگ و نظم بازار آزاد رقابتی بوده است.
مناظرههای داغ
موسی غنینژاد در دو دهه گذشته بین دنبالکنندگان نشریات و مطبوعات تخصصی به عنوان یک مناظرهکننده قابل شناخته شده بود و سابقه زیادی در مجادلات قلمی و مباحثات شفاهی با چهرههای مختلف موافق و مخالف داشت. با این همه دو مناظره تلویزیونی در سال جاری او را بین عموم مردم هم چهره کرد، کسانی که تا پیش از آن هیچ کاری به مباحث نظری اقتصاد نداشتند، با دیدن صحبتهای او در برابر مسعود درخشان و علی علیزاده به گفتههای او واکنش مثبت نشان دادند؛ برشهای کوتاه ویدئویی از این دو مناظره در شبکههای مختلف اجتماعی مانند اینستاگرام و توئیتر بسیار دیده شد و روی آن بحثهای زیادی صورت گرفت که عموماً در موافقت با موسی غنینژاد بود، گرچه گروهی نیز به مخالفت با نظرات او برخاستند و حتی او را بازنده مناظره عنوان کردند؛ گرچه در همان فضا نیز مشخص بود که بخش عمده بازدیدکنندگان و نظردهندگان موافق او بودند و از پیروزی او خشنود.
با این همه سابقه شرکت موسی غنینژاد در مناظره با دیگر اندیشمندان و عالمان اقتصادی و غیراقتصادی به همان سالهای دور برمیگردد که او تلاش کرد از طریق رسانهها و ابزار موجود مانند کتاب، مفاهیم بنیادین اقتصاد آزاد را برای همه تشریح کند، در برابر کجفهمیها بایستد و روشنگری کند. او با چهرههای سرشناسی چون محمدعلی همایون کاتوزیان، مسعود درخشان، فریبرز رئیسدانا و علیرضا علویتبار و حتی مسعود کیمیایی پای میز مناظره نشست که مرور آنها خالی از لطف نیست.
استبداد ایرانی و خلیل ملکی
مجله اطلاعات سیاسی-اقتصادی در زمستان 1370 مقالهای از موسی غنینژاد چاپ کرد که یک رفت و برگشت کوتاه بین او و چهره مورد انتقادش یعنی محمدعلی همایون کاتوزیان در پی داشت. غنینژاد در آن مقاله با استناد به مطالبی که کاتوزیان در دو کتابش یعنی اقتصاد سیاسی ایران و مقدمه خاطرات سیاسی خلیل ملکی نوشته بود، به نقد دیدگاههای او در مورد دموکراسی ایرانی و سوسیالیسم ایرانی پرداخت. غنینژاد در این مقاله به آشفته بازار فکری دهه 1320 اشاره داشت که اثری تعیینکننده بر محیط روشنفکری ایران از همان سالها به امروز داشته است. به گفته او ذهنیات ایرانیان در این دهه تحت تاثیر دو جریان مهم سیاسی، اجتماعی و فکری قرار گرفته است که جریان اول ناشی از حس ایرانپرستی سنتی بوده و جریان دوم رسوخ وسیع اندیشههای مارکسیستی؛ البته از نوع دستچندم و مخدوش آن. غنینژاد برای بررسی نظریه خود نوشتههای کاتوزیان را انتخاب میکند چون بهزعم او بیشتر جنبه تحقیقی دارد تا تبلیغی و از اینرو طرح مساله را میتوان در چهارچوبی معین و روشن آغاز کرد و از طرفی کاتوزیان بهتبع خلیل ملکی از ترکیب سوسیالیسم ایرانی صحبت میکند. او نقدش را با تفسیر کاتوزیان از ملت آغاز میکند و بعد به استخراج مفهوم دموکرات از اصطلاح ملی خرده میگیرد و در ادامه تعبیر کاتوزیان از محمد مصدق به عنوان علامت و نشانه دموکراسی ایرانی و خلیل ملکی به عنوان مبدع و بنیانگذار سوسیالیسم ایرانی را به چالش میکشد. او به استناد به نوشتههای مصدق و ملکی، عدمانطباق برداشت کاتوزیان از آنها را نشان میدهد و مطالعهاش در مورد این دو نفر را فاقد سنجش علمی میخواند که یکسره جنبه ارزش داوری دارد. موسی غنینژاد در فراز پایانی آن مقاله مینویسد: آقای کاتوزیان لااقل در یک مورد کاملاً حق دارد: «سوسیالیسم ایرانی» خلیل ملکی دنباله منطقی «دموکراسی ایرانی» دکتر مصدق است و این دو جریان سیاسی را جدا از هم نمیتوان تحلیل کرد. پانایرانیسم بیگانهستیز مصدق ناگزیر بازگشت به خویشتن جامعه سنتی پدرسالارانه را در پی میآورد که «سوسیالیسم ایرانی» درواقع نسخه «علمی» و قرن بیستمی آن است.
این مقاله اما بیپاسخ نمیماند و همایون کاتوزیان در پاسخی مینویسد: «نوشته آقای غنینژاد از یک جهت مرا خوشحال کرد و از چند جهت متاسف. خوشحالی من بر این دلیل بود که ایشان ظاهراً پارهای از نظریات مرا به بحث و نقد گذاشته بودند… و اما تاسف من از راه و روش آقای غنینژاد است که از همان ابتدا اساس بحث را بر کوبیدن و بیاعتبار کردن طرف مقابل میگذارند.»
غنینژاد کاتوزیان را متهم به اندیشیدن در چهارچوب عقیدتی دهه بیست کرده بود و پاسخ کاتوزیان اما چنین بود: «من در شهریور بیست اصلاً به دنیا نیامده بودم و در دهه 1320 هم طفل نیسواری بیش نبودم.» کاتوزیان در برابر انتقادات غنینژاد از ملکی و مصدق نیز تاکید داشت که از نگاه غنینژاد «تا کسی به لیبرالیسم فردگرای کلاسیک، آن هم به صورت انتزاعی و آرمانگرایانه آن، اعتقاد نداشته باشد دموکرات نیست، چه برسد به اینکه سوسیالیست هم باشد». کاتوزیان در این نوشته غنینژاد را تلویحاً به تعصب روی لیبرالیسم فردگرای کلاسیک متهم کرد و در باب اینکه فکرش برگرفته از جریانات دهه 1320 است عنوان کرد که در شهریور 1320 به دنیا نیامده بوده و در دهه 1320 هم طفل نیسواری بیش نبوده است.
موسی غنینژاد این مجادله قلمی را ادامه داد و در پاسخ به کاتوزیان تاثیرپذیری از بستر عقیدتی شهریور 1320 را با تاریخ تقویمی تولد بیارتباط خواند و در مورد تبلیغ تاچریسم و ریگانیسم که به او نسبت داده شده بود، تاکید کرد که به دنبال مفهوم «فرد» در جامعه مدرن است که یک ارزش متعالی تلقی میشود و ارتباطی به تبلیغ برای چهرههای سیاسی ندارد. این مجادله قلمی اما دیگر از سوی کاتوزیان ادامه پیدا نکرد و غنینژاد در اینباره به تجارت فردا میگوید: «ایشان به مقاله من درباره شیوه تفکر روشنفکری در ایران نقدی نوشتند و من پاسخ او را دادم اما طبق معمول روشنفکران ایرانی ایشان به جای ادامه معقول و منطقی گفتوگو بحث خود را با اتهام زدن و القای این شبهه که گویا من طرفدار تاچر و ریگان هستم به پایان بردند و به پرسشهای اساسی من پاسخ ندادند.»
مناظره نیمهکاره در راند اول
اگرچه مناظره موسی غنینژاد و مسعود درخشان، بنیانگذار دانشکده اقتصاد دانشگاه امام صادق (ره)، که در اردیبهشت 1402 در برنامه جهانآرا در شبکه تلویزیونی افق برگزار شد، بسیار مورد توجه بینندگان قرار گرفت، اما این نخستین رویارویی این دو اقتصاددان نبود. پیش از این هم در روز چهارم دیماه 1387 با یکدیگر به مناظره پرداخته بودند. در آن روز میزگردی در باب «ماهیت نظام سرمایهداری با توجه به بحرانهای مالی اخیر» (منظور بحران مالی سال 2008) در تالار شریعتی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با حضور موسی غنینژاد و محمد مالجو برگزار شد و مسعود درخشان نیز که قرار بود در این میزگرد حضور داشته باشد، با تاخیر به بحث پیوست، بحثی که از همان ابتدای شروع و با سخنان نسبتاً سوگیرانه مهدی زریباف، مجری میزگرد، در مورد نظام بازار آزاد و سرمایهداری مشخص بود به مناظرهای جدی بدل خواهد شد. در این میزگرد از همان ابتدا موسی غنینژاد به تبیین ماهیت نظام بازار پرداخت و آن را مبتنی بر مبادله داوطلبانه، انتخاب آزادانه و رها بودن از تحمیل اراده دیگری بر فرد خواند و این ویژگیها را بزرگترین فضیلت نظام بازار دانست. او تاکید کرد اولین دفاع از نظام بازار دفاع اخلاقی است چون به کرامت انسانی اهمیت میدهد و اخلاق در آزادی است که تبلور پیدا میکند و در غیاب آزادی، پایبندی به اخلاق بیمعناست.
مسعود درخشان اما از همان ابتدا منکر وجود نظام بازار شد که اساساً بخواهد عادلانه و کارا باشد یا خیر. او بازار را مفهومی غیرمنسجم دانست که در آن تعدادی خریدار و فروشنده دور هم جمع میشوند و به صورت فیزیکی یا الکترونیکی به خرید و فروش و دادوستد میپردازند و نظام بازار قابل تعریف نیست. محمد مالجو نیز که دیدگاه معتدلتری داشت نظام بازار را یک مکانیسم و راهحل برای مساله تخصیص منابع کمیاب برای نیازهای نامحدود میداند اما نهاد بازار از دید او یک پروژه عمیقاً سیاسی است.
ادامه میزگردی که دیگر تبدیل به مناظره شد با پاسخهای غنینژاد ادامه یافت اما مسعود درخشان مجدد وارد بحث شد و نظام بازار را بیمعنا دانست و بازار را نهاد خواند و از درستی تعبیر مارکس از استثمار برای نظام سرمایهداری گفت و اینکه مبادله نیز امری فطری است و در نتیجه نمیتواند داوطلبانه باشد. پاسخهای بعدی غنینژاد در مورد اینکه امر غریزی با امر فطری متفاوت است و توضیح نظم بازار با تداخل مکرر صحبتهای درخشان مواجه و باعث شد غنینژاد به علامت اعتراض از عدم رعایت وقت و بیاحترامی به حق صحبت کردنش نشست را ترک کند تا این مناظره نیمهتمام بماند و تریبون تا پایان نشست در اختیار درخشان و البته مالجو قرار گیرد. خوشبختانه فیلم این میزگرد در اینترنت موجود و قابل مشاهده است.
مناظره غولها
شماره 15 ماهنامه مهرنامه که در سال 1390 منتشر شد، یک مناظره بسیار مهم و قابل توجه داشت، مناظرهای بین موسی غنینژاد به عنوان یک اقتصاددان آزادیخواه و شارح نظام بازار و فریبرز رئیسدانا یک اقتصاددان چپگرا و مارکسیست متعصب. این دو که به نوعی نمایندگانی از دو انتهایی طیف تفکر اقتصادی بودند در دفتر مهرنامه زیر عکس بزرگی از کارل مارکس با یکدیگر به گفتوگو نشستند که حاصل آن مناظرهای خواندنی بود. موسی غنینژاد در این گفتوگو در پاسخ به این سوال که در جوانی مارکسیست بوده اما بعداً عقاید مارکسیستی را کنار گذاشته است، توضیح داد که هنوز به آرمانهای جوانیاش باور دارد اما در مورد راههای رسیدن به این آرمانها تجدیدنظر کرده است. رئیسدانا نیز در این مناظره مجدد روی مساله ارزش کار سخن میگوید و معتقد است ارزش کالا چیزی جز ارزش کاری که روی آن صورت میگیرد نیست و عنوان میکند بحران در ذات نظام سرمایهداری است و این نظام از راه نوآوری و فناری بهرهکشی میکند. این مناظره اگرچه داغ شد و به رخدادهای روز اقتصاد ایران نیز پیوند خورد اما به جنجال کشیده نشد و در نهایت محتوایی خوب از مناظره دو اقتصاددانان کاملاً متفاوت از نظر اندیشه ایجاد شد. مناظرهای که نشان داد میتوان با وجود اختلاف کامل در نظام فکری و اندیشهای، آداب نقد و گفتوگو را رعایت کرد.
گردوخاک کتبی
مهرنامه شماره 18 که در دیماه 1390 منتشر شد حاوی گفتوگویی مفصل با عنوان «لیبرالهای وطنی و اسطوره هایک» با یوسف اباذری، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران، بود. اباذری در این گفتوگو به تندی به برخی اقتصاددانهای آزادیخواه از جمله موسی غنینژاد، محمد طبیبیان و مسعود نیلی تاخته بود. او در بخشی از گفتوگو میگوید: «آشکار است که هر کس از نظم خودانگیخته بازار یا نظم انتزاعی بازار یا نظام بازار سخن بگوید و از آن طرفداری کند هایکی است، چه خود معترف باشد چه نباشد. با این تعریف مختصر دکتر غنینژاد، استاد عزتالله فولادوند، دکتر طبیبیان، دکتر مسعود نیلی و احتمالاً دکتر پژویان هایکی هستند و در آثار خود به تبلیغ این ایده بنیادی هایک و فلسفه اجتماعی او تا حد توانشان پرداختهاند.» اباذری در این گفتوگو بیش از 40 بار از غنینژاد نام میبرد و به گفتوگوها و نوشتههای او در مورد هایک، نظم بازار، اعتراضات والاستریت، ملی شدن نفت، دکتر محمد مصدق و... میتازد و اغلب جملاتش بعد از نام بردن از غنینژاد به این مضمون است که او نفهمیده، درک نکرده، خواسته یا ناخواسته گفته، به ذهنش نمیرسیده، حقیقت را وارونه جلوه داده و... اباذری همچنین بهرهگیری از واژه نئولیبرالیسم را به عنوان مفهومی منفی در اغلب گفتارها و نوشتارهای خود پس از آن باب میکند.
برابر انتظار برخی اقتصاددانان از جمله محمد طبیبیان و موسی غنینژاد، اباذری را به مناظره دعوت کردند که پاسخی از او شنیده نشد. غنینژاد در شماره بعدی مهرنامه به برخی «کجفهمیهای اباذری که حدیثی است مفصل» پاسخ داد و اشتباهات او در ارجاع به افراد یا ترجمه کلمات را گوشزد کرد. اباذری اگرچه به این پاسخها واکنش دقیق نشان نداد اما مدتها بعد در شماره 31 مهرنامه مجدداً مطلبی با عنوان بنیادگرایی بازار نوشت که شماره بعد پاسخ موسی غنینژاد با عنوان «تامل فلسفی یا تحریف و مغالطه؟» را به دنبال داشت. اباذری دیگر پاسخ مستقیمی به این مجادله قلمی نداد اما بعدها کتابی با همین محتوا تحت عنوان بنیادگرایی بازار منتشر کرد.
نقد تیز اصلاحطلبان
موسی غنینژاد اگرچه به واسطه نقدهای تند و صریحش بسیار مورد توجه اهالی سیاست قرار گرفته و اغلب باعث ناخشنودی آنها بوده، اما گاهی از سوی برخی مخالفان نیز انگ سیاسی خورده و هر گروهی او را به اردوگاه مقابل منتسب کردهاند؛ در حالی که او غیر از حضور در هیات علمی دانشگاه هیچ پست و سمت دولتی و حاکمیتی نداشته است. موسی غنینژاد که گاهی منتقدان و مخالفانش او را مشاور دولتهای سازندگی یا اصلاحات مینامند، در نوشتاری با عنوان «اصلاحطلبی در مسلخ سوسیالیسم» که به مناسبت چاپ ویراست جدید کتاب «جامعه مدنی: آزادی، اقتصاد و سیاست» در مقدمه آن قرار گرفته و در شماره 12 مجله سیاستنامه و روزنامه سازندگی منتشر شده است، اصلاحطلبان را چپهای سابق میداند که در گذشته از دیوار سفارت بالا رفته و تخم افراطیگری در روابط بینالملل کاشته، با تنگنظری و انحصارطلبی حوزههای فرهنگی و هنری را از نیروهای غیرخودی یا غیرانقلابی پاکسازی کرده و پیگیر مصادرهها و سلب مالکیتها بوده اما امروز پرچم جامعه مدنی، مدرنیته و حقوق شهروندی به دست گرفتهاند. او در انتقاد از اصلاحطلبان به مفاهیمی چون روشنفکری دینی، برداشتن علم پوپولیسم چپ در برابر پوپولیسم راست در انتخابات 88 و... میپردازد و نظریههای افرادی چون عبدالکریم سروش را مورد نقد قرار میدهد. این یادداشت با واکنش علیرضا علویتبار مواجه شد و او نیز در یادداشتی در روزنامه سازندگی با عنوان «آزادیخواهی در مسلخ برابریستیزی» از روشنفکری دینی دفاع کرد و متن نسبتاً تند انتقادی خود را با این جمله به پایان برد که «مشکل دکتر غنینژاد این است که برخی از باورهای خود را بدیهی تلقی کرده و دیگرانی را که این باورها را قبول ندارند، به ندانستن متهم میکند».
موسی غنینژاد در ادامه این مجادله قلمی در یادداشتی به عنوان «خردگریزی روشنفکر دینی» تفاسیر علویتبار را نشانه بیتوجهی جدی او به دانش فلسفی دانست و تعریف او از لیبرالیسم را نیز مورد انتقاد قرار داد. علویتبار نیز در پاسخی دیگر با عنوان «اختیارگرایی پوشش محافظهکاری» نوشت که غنینژاد لیبرالیسم را با لیبرتاریانیسم مترادف در نظر گرفته در نتیجه افرادی چون کینز یا جان رالز را دیگر لیبرال به حساب نمیآورد. این مجادله قلمی با نگارش یادداشت «اصلاحطلبی التقاطی» از سوی غنینژاد و یادداشت «خطابه به جای استدلال» از سوی علویتبار ادامه یافته است. او در پاسخ به نقد غنینژاد بر گذشته آنها تاکید کرده است که نقد دهه اول انقلاب بیش از همه از طریق رسانههای اصلاحطلب صورت گرفته است. او به واقع به زبان غیرمستقیم اشاره به این داشته که اصلاحطلبان در پی نقد رویکرد خود در آن دوران بوده و هستند.
یکی دیگر از مناظرههای معروفی که یک پای آن غنینژاد بود، مناظره نه با یک اقتصاددان یا جامعهشناس که نشستن سر یک میز با یک کارگردان سینما بود. اسفندماه 1393 مسعود کیمیایی در کارگاه فیلمسازیاش با عکسی قابگرفته از مصدق میزبان موسی غنینژاد بود تا در مورد وقایع تاریخی دهه 1320 به بعد و میراث آن دوران سخن بگویند. این مباحثه و مناظره در شماره 125 تجارت فردا چاپ شد و از همان اولین بخشهای گفتوگو اختلاف فکری دو طرف نمود پیدا کرد؛ زمانی که موسی غنینژاد معتقد بود تفکر آن دوران و روشنفکران آن دوران ما را گرفتار کردند و مسعود کیمیایی میگفت متحول کردند. مناظرهای که در پایانش موسی غنینژاد تاکید کرد که در خوانش تاریخ و میراث گذشتگان، خلاف کیمیایی بر مبنای عاطفه صحبت نمیکند و مبتنی بر عقل سخن میگوید و در نتیجه نمیتواند مانند فیلمساز کهنهکار بگوید آنچه در خاطر مردم مانده، الزاماً خوب است و مسعود کیمیایی نیز گفت: «من بر مبنای دنیای مضطرب یک هنرمند حرف میزنم و برای شما ترسیم میکنم که چرا اینطوری به دنیا نگاه میکند. این اتاق را نگاه کنید. اینجا اتاق دیوانههاست، روی دیوار، کنار گاندی و مصدق، عکس گری کوپر هم نشسته است.»
جنگهای رودررو
موسی غنینژاد در مناظرهها و میزگردهای زیادی با چهرههای مختلفی نشسته و سخن گفته، بعد از مرور این میزگردها که ذکرشان رفت و حتماً برخی به یادشان دارند، دو مناظره معروف او در اردیبهشت و خرداد 1402 در تلویزیون انجام شد. موسی غنینژاد در حالی به تلویزیون رفت که سالها بود به این رسانه روی خوش نشان نداده بود و این بار به نظر کسانی که او را میشناختند حضورش در برنامه جهانآرا در شبکه افق جای تعجب داشت. با این حال او یک روز قبل از حضور در تلویزیون در مصاحبهای با تجارت فردا که در شماره 9 اردیبهشت 1402 با عنوان «زمانه مروجان و کاسبان شبهعلم» منتشر شد از تغییر رویکردش برای حضور در صداوسیما نیز تلویحاً خبر داده بود. او در آن مصاحبه میگوید: «اگر ما با مروجان شبهعلم بحث و مناظره نکنیم چه راه جایگزینی داریم؟ اگر ما فقط در محفل خودمان و برای خودمان مساله را بشکافیم و توضیح دهیم که در بنبست گیر کردهایم. اقتصاددانها و اهل علم باید بتوانند دانش را به سطح عموم مردم ببرند. این کار مستلزم آن است که بتوانیم مسائل علمی را به زبان ساده و همهفهم بیان کنیم، بهطور خلاصه توضیح دهیم تا مردم هم حوصله خواندن و شنیدنش را داشته باشند و هم بتوانند مسائل را درک کنند. راه دیگری جز این نیست.» به این ترتیب راه برای انجام شدن دو مناظره بسیار شنیدنی و جذاب حتی برای عموم مردم باز شد. ابتدا موسی غنینژاد و مسعود درخشان در برابر یکدیگر نشستند و این بار غنینژاد با تسلط کافی توانست سوار بر مناظره شود. دو طرف تلاش کردند در مورد اقتصاد اسلامی، لیبرالیسم و ریشههای شرایط اقتصادی کنونی کشور توضیح دهند و موسی غنینژاد این مساله را به بنیان کجی که در دوران انقلاب گذاشته شد و اصول قانون اساسی که مبتنی بر اقتصاد متمرکز دولتی است نسبت داد.
بعد از آنچه در این مناظره رخ داد، گروهی که احساس میکرد در افکار عمومی بازنده شده است، علی علیزاده را به عنوان طرف مقابل مناظره قرار داد. این بار کسی که تسلط بیشتری بر فن بیان دارد اما از دانش اقتصادی تهی است روبهروی غنینژاد نشست و البته از پیش مشخص بود که حرف علمی و اقتصادی چندانی برای گفتن نخواهد داشت و بیشتر در مغلطههای ایسمها و سیاستزدگی گرفتار خواهد شد.
نهادگرایی، مصدق و پوپولیسم نفتی
موسی غنینژاد علاوه بر آنچه در میزگردها و مناظراتش انجام داده، گفتوگوهای مهم و اثرگذاری نیز داشته است؛ احتمالاً یکی از جنجالیترین آنها بین خود اقتصاددانان گفتوگویی بود که در مهرماه 1385 در روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «نهادگرایی لباس جدید چپ ایرانی» منتشر شد. این گفتوگو در واقع چکیدهای است از آنچه در قالب کتاب جامعه مدنی منتشر شده است. نوک تیز انتقادات غنینژاد در این گفتوگو متوجه گروهی از اقتصاددانان ایرانی است که با عنوان نهادگرا خود را در عرصه علم اقتصاد و ساحت سیاسی معرفی میکردند و در پیشبرد برنامههای اصلاحی خود دائم دم از ضرورت اصلاح نهادها میزدند. غنینژاد این گروه را همان چپهای سابق خواند که لباس نهادگرایی پوشیدهاند و در عمل درک درستی از آنچه به عنوان نهادگرایی در علم اقتصاد شکل گرفته و آموزههای بزرگان این مکتب مانند داگلاس نورث یا رونالد کوز ندارند. این گفتوگو به شدت به مذاق دیگر اقتصاددانان ناخوشایند آمد تا جایی که برخی از آنها به منتقدان جدی غنینژاد در سالهای بعد تبدیل شدند.
یکی دیگر از جنجالیترین گفتوگوهای موسی غنینژاد، آنچه بود که در شماره 20 ماهنامه مهرنامه به چاپ رسید و مروری بر اندیشه و عملکرد محمد مصدق، نخستوزیر دوره ملی شدن صنعت نفت، بود. در این گفتوگو بود که غنینژاد دکتر مصدق را ناسیونال سوسیالیست خواند و برای اندیشهها و برنامههای او چهارچوبی علمی قائل نشد. او مصدق را عامل دولتی کردن صنعت ایران و نقطه عطف پوپولیسم در ایران خواند. گرچه انتقادات غنینژاد به مصدق سابقه بیشتری از این گفتوگو داشت اما انتشار این گفتوگو در شماره ویژه نوروز 1391 یعنی در اسفندماه 1390 و همزمان با روز ملی شدن صنعت نفت جنجال بیشتری برپا کرد. ضمن اینکه این گفتوگو فرصت مناسبی پدید آورد تا غنینژاد بهطور کامل به تشریح اندیشه مصدق و نتایج سیاستهای او در دوران نخستوزیری و ملی شدن نفت و شعار اقتصاد بدون نفت میپردازد. غنینژاد در این گفتوگو میگوید: «پوپولیسم مصدقی نقطه عطف قانونشکنی و پشت کردن به نهادهای دموکراسی بود. جریان سیاسی پشتیبان وی را مشوق چماقکشیها و بیاخلاقیهای سیاسی میدانم و از همه مهمتر مصدق را آغازگر اصلی دولتی کردن نفت در ایران میشناسم. چماقکشیهای خیابانی و اتهامزنی ناجوانمردانه به مخالفان سیاسی به عنوان مزدوران بیگانه از ابتکارات جبهه ملی بود. آنها این کار را شروع کردند و پس از آن، تودهایها و طرفداران شاه هم بهطور گستردهای به کار بستند. شما وقتی عکسها و نوشتههای آن زمان را میبینید فقط شعبان بیمخ و دار و دستهاش را میبینید اما طرفداران جبهه ملی را نمیبینید. این یک سانسور 60ساله است که طرفداران جبهه ملی، مصدقیها و تودهایها در افکار عمومی اعمال کردهاند.»
کتابها و اندیشهها
علاوه بر تلاش بیوقفه موسی غنینژاد در تدریس و تحقیق و ترویج اندیشه آزادیخواهی از طریق رسانههای جمعی، او تاکنون کتابهای متعددی نیز ترجمه و تالیف کرده است که به نوعی همه در راستای اشاعه فرهنگ آزادی، بازار رقابتی، مالکیت فردی، نفوذ قرارداد و حاکمیت قانون بوده است. او کتاب «اقتصاد و عدالت اجتماعی» را با همکاری مسعود نیلی، محمد طبیبیان و غلامعلی فرجادی و کتاب «اندیشه آزادی» یا همان «آزادیخواهی نافرجام» را با همکاری محمد طبیبیان و حسین عباسی نوشت؛ همان دو کتاب باعث شد اباذری نویسندگانش را لیبرالهای هایکی بخواند.
غنینژاد همچنین کتابهای «آزادسازی و عملکرد اقتصادی»، «اقتصاد به روایت دیگر»، «تجددطلبی و توسعه در ایران معاصر»، «اقتصاد و دولت در ایران» و «جامعه مدنی» را توسط انتشارات دنیای اقتصاد منتشر و روانه بازار کرد که با نثری ساده به توضیح رویدادهای اقتصادی و وقایع تاریخی میپردازد و خواندن آن برای عموم خوانندگان خالی از لطف نیست. او همچنین کتابهای «درباره هایک» و «پیکتی مغالطه قرن بیستویکم» را نیز در مورد دو تن از اقتصاددانان مشهور و عقاید آنها به رشته تحریر درآورد.
او در حوزه علم اقتصاد نیز دو کتاب «روششناسی علم اقتصاد» و «معرفتشناسی علم اقتصاد» را تالیف کرده است که برای دانشجویان اقتصاد و دیگر رشتههای مرتبط در حوزه فلسفه علم میتواند بسیار آموزنده و اثرگذار باشد. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که موسی غنینژاد دکترایش را در رشته معرفتشناسی اقتصاد اخذ کرده است.
یکی از بزرگترین کارهای او در حوزه ترجمه نیز بدون شک به ترجمه سهگانه فردریش فون هایک یعنی «قانون، قانونگذاری و آزادی» برمیگردد که همراه با همسرش مهشید معیری ترجمه کرده و یکی از مهمترین و اساسیترین مانیفستهای فکری هایک است. این زوج همچنین کتاب «سرانجام انسان طراز نوین» را از سوتلانا آلکسیویچ ترجمه و منتشر کردهاند که کتابی خواندنی برای عموم است و به شرح زندگی افراد تحت نظام سوسیالیستی روسیه میپردازد.
شارح آزادی
در آغاز این نوشته از موسی غنینژاد به عنوان معلم آزادی یاد شد؛ عنوانی شایسته برای اندیشمندی که نه برای خودش که برای همه همفکران و منتقدان و مخالفانش خواستار آزادی است، مخالف هرگونه سانسور و اعمال زور و تحمیل عقیده است و چهار دهه از عمرش را صرف تشریح مفهوم آزادی در همه ابعادش کرده چون اصالت را بر آزادی و آزاد بودن را فضیلت میشمارد.