جنگ منابع
چگونه اعتراضهای سیاسی، جلوه اقتصادی به خود گرفت؟
محمدحسین شاوردی:ایران از میانه دهه 90 خورشیدی شرایط متفاوتی را تجربه کرده است. تجربهای پرآب چشم که از نظر تعلیق با بهترین فیلمهای هیچکاک برابری میکند. کشور در فاصله تنها پنج سال هم شدیدترین تحریمها را تجربه کرده، هم با کرونای مسری درگیر شده، هم به رفع تحریم و گشایش درهای کشور دل بسته و هم طعم گس رکود تورمی را چشیده است. فاصله جامعه ایران از اوج امیدواری در اوایل سال 1395 تا انتهای ناامیدی در آبان 1398 به زحمت به 40 ماه میرسد. در این مدت، ایران نظارهگر جدال بر سر آب (در اصفهان و نوار مرکزی ایران)، درگیری بر سر تقسیمات کشوری (ماجرای کازرون و برخی دیگر از مناطق)، اعتراضات علیه ورشکستگی موسسات مالی-اعتباری، و آشوب در ماجرای بنزین بوده است. نخ تسبیح همه این ماجراهای جنجالی کمبود منابع است. چرخاندن دوربین به سمت دیگر ماجرا ما را با حقایق متفاوتی روبهرو میکند. حقایقی که صرفاً ناشی از فقر یا نابرابری نیستند و میل به سواری مجانی (free rider) در آنها بسیار بالاست. با کمی تامل در این وقایع میتوان متوجه شد در همه این موارد معترضان در تلاشاند تا همچنان مسرفانه آب مصرف کنند، بنزین را ارزان بسوزانند، ریسک سرمایهگذاری خود را از پایه پولی بانک مرکزی بپردازند یا سیطره خود را روی بودجه کشور حفظ کنند. بازیگر این اتفاقات گرچه تودههای بیشکلاند اما در پشت پرده اغلب این گروههای رانتجو و ذینفعان قدرت هستند که صحنه را کارگردانی میکنند تا از هیچ، کره بگیرند و در قالب وام، یا در شکل مجوز اشتغال و سوبسید تولید، بخشی از بودجه دولت یا منابع بانکی را به سمت خود و طبقه همراهشان جذب میکنند! حاصل این چرخه اما جز فشار به پایه پولی، ظهور تورم و بروز عدم تعادل در سطح خرد و کلان اقتصاد نیست.
البته این داستان را از یک زاویه دیگر هم میتوان دید. در اقتصاد سیاسی نظریهای هست با عنوان چرخههای تجاری- سیاسی که سعی میکند ارتباطی میان توزیع پول در اقتصاد با اهداف سیاسی پیدا کند. حرف این نظریه هم این است که سیاستمداران در جوامع با فرهنگ سیاسی غیردموکراتیک یا سطح پایین مشارکت تلاش میکنند با پول و توزیع منابع مالی، طبقات و گروههای اجتماعی را فریب داده و به خود نزدیک کنند. این کار که عموماً با اهدافی نظیر کسب رای در انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس یا شوراهای محلی و شهرداریها رخ میدهد، به شکلی بیصدا منابع ارزی و ریالی را به جای تخصیص اقتصادی به سمت کورسویی بیسرنوشت میکشاند هرچند قدرت را تثبیت میکند. در این باره مطالعه پژوهش بیرکان و ساکا (2019) درباره عملکرد حزب عدالت و توسعه در ترکیه بهشدت راهگشاست. آنجا دو محقق ترکزبان نشان میدهند چگونه دولت اردوغان با ترکیبی از وامهای بانکی و تزریق بودجه دولتی، سعی میکند روی نظر طبقات ناراضی تاثیر بگذارد. شرایطی که به نظر میرسد در ایران جنبه جبری به خود گرفته و تغییر آن بسیار سخت است. در نهایت اینکه از هریک از دو سو که به این قضیه نگاه کنیم، آنچه قربانی میشود، منابع است؛ منابع بیننسلی. در فقدان یک دستگاه سیاستگذاری خردمند، جامعه و دولت از دو سو طناب منابع را آنقدر میکشند تا در نهایت نه از تاک چیزی بماند و نه از تاکنشان!