کمک به ایمنی بازار
چرا وجود پلتفورمهای خرید و فروش آنلاین به سود مصرفکننده است؟
همین ابتدای کار موضعم را مشخص کنم که معتقد نیستم بازار یک نهاد خودتنظیمگر است یعنی بازار را اگر رها کنیم خود به خود در نقطه بهینه میایستد. اساساً کسی که به علم اقتصاد اعتقاد داشته باشد و هوادار بازار آزاد باشد چنین فکری نمیکند. فریدریش فونهایک که به عنوان نظریهپرداز پرشور حامی اقتصاد آزاد شناخته میشود در کتاب «راه بردگی» خود که در سال ۱۹۴۴ یعنی در سال پایانی جنگ جهانی دوم منتشر کرده به صراحت میگوید: «بسیار فرق است بین خلق آگاهانه نظامی که رقابت در آن به نافعترین شکل ممکن عمل خواهد کرد با پذیرش منفعلانه نهادها به همان صورت که هستند.»
همین ابتدای کار موضعم را مشخص کنم که معتقد نیستم بازار یک نهاد خودتنظیمگر است یعنی بازار را اگر رها کنیم خود به خود در نقطه بهینه میایستد. اساساً کسی که به علم اقتصاد اعتقاد داشته باشد و هوادار بازار آزاد باشد چنین فکری نمیکند. فریدریش فونهایک که به عنوان نظریهپرداز پرشور حامی اقتصاد آزاد شناخته میشود در کتاب «راه بردگی» خود که در سال ۱۹۴۴ یعنی در سال پایانی جنگ جهانی دوم منتشر کرده به صراحت میگوید: «بسیار فرق است بین خلق آگاهانه نظامی که رقابت در آن به نافعترین شکل ممکن عمل خواهد کرد با پذیرش منفعلانه نهادها به همان صورت که هستند.» بازار هم نهادی است که نیاز به طراحی و تنظیم قواعد دارد. پس این اتهام که هواداران اقتصاد آزاد معتقد به رها کردن بازار هستند یک ادعای اشتباه و نادرست است که اغلب با انگیزههای سیاسی و ژورنالیستی استفاده میشود. مهم این است که انگیزه شما از مداخله در بازار چه باشد.
در علم اقتصاد مدرن شاخهای هست که طراحی بازار (Market Design) نامیده میشود. کسانی نظیر آلوین راث، لوید شپلی، پل میلگرام، دیوید گیل، کوجیما فوهیتو و پیتر کرامتون از سرآمدان این شاخه هستند که برخی از آنها برای کارهایی که در زمینه طراحی بازار کردهاند جایزه نوبل اقتصاد گرفتهاند. وقتی از طراحی بازار صحبت میکنیم یعنی بازار را طراحیپذیر میدانیم پس طبعاً موافق طراحی مکانیسمها و قواعدی هستیم که کارایی بازار را بهبود دهد. اما در اقتصاد هدف از طراحی بازار تعیین قیمت یا کنترل آن نیست بلکه اطمینان پیدا کردن از حصول شرایطی است که بازار کارآمد بوده و شکست بازار رخ ندهد.
در نقطه مقابل معمولاً هدف دولتها و سیاستمداران از مداخله در بازار، کنترل قیمت و قیمتگذاری است یعنی آنها دنبال این نیستند که بازار کارآمدتر عمل کند بلکه میخواهند بازار روی قیمتی بایستد که آنها تمایل دارند. اما اقتصاددانان و کسانی که در زمینه طراحی بازار کار میکنند به دنبال افزایش حق انتخاب طرفین بازار و رفاه مردم هستند و تنظیم قیمت به خودی خود برای آنها موضوعیت ندارد. آلوین راث در کتاب خود با نام Who gets what and why میگوید: «بازاری که خوب کار میکند به ما حق انتخاب میدهد از اینرو کارکرد آزادانه بازار هم بر رفاه ما اثر میگذارد هم بر آزادی ما.» او در جای دیگری از همین کتاب میگوید: «وقتی از بازار آزاد سخن میگوییم نباید بازاری بی در و پیکر را در نظر آوریم بلکه باید بازاری با قواعد خوشطرح را تصور کنیم که باعث میشوند خوب کار کند. بازاری که بتواند آزادانه کار کند همانند چرخی است که بتواند آزادانه بچرخد، چرخ به محور و یاتاقان روغنکاریشده هم نیاز دارد. اینکه چگونه باید محور را فراهم آورد و یاتاقان را روغنکاری کرد موضوعی است که طراحی بازار بدان میپردازد.»1 اما همین آلوین راث به عنوان کسی که بر طراحی بازار تمرکز دارد و معتقد به مداخله است با یک مثال به خوبی تفاوت میان مداخله برای افزایش کارایی بازار و مداخله با هدف قیمتگذاری را نشان میدهد؛ او میگوید مشتزنی هنگامی از دعوا به ورزش تبدیل شد که یک نفر قواعدی برای آن معین کرد، این قواعد مشتزنی را به قدری که برای جذب حریفان کافی باشد امن میکنند اما نتیجه را تعیین نمیکنند.
حکایت مداخله در بازار با هدف قیمتگذاری هم مشابه همین مثال است؛ مساله کسی که با قیمت مشکل دارد کارایی بازار نیست بلکه این است که چرا بازار به قیمتی منتج نمیشود که وی دلش میخواهد. طبعاً تنها راهکار چنین کسی هم حذف قیمت است مثل کودکی که چشمانش را میبندد و فکر میکند دنیا هم تاریک شده است.
اما اقتصاددانان وقتی از طراحی بازار صحبت میکنند به دنبال افزایش کارایی و اجتناب از شکست بازار هستند. کالاها یا همگن هستند یا ناهمگن؛ در کالاهای همگن نظیر میوه، مواد خام و... مهمترین عامل تصمیمگیری قیمت است. یعنی مثلاً اگر شما بخواهید از میوهفروشی سر کوچه سیب بخرید تنها به قیمت آن نگاه میکنید و کاری با تولیدکننده آن ندارید و اساساً او را نمیشناسید حتی ممکن است دانههای سیبی که دستچین میکنید محصول باغهای مختلفی باشد. در چنین کالاهایی قیمت حرف اول و آخر را میزند و به همین دلیل مهمترین کارکرد بازار تعیین قیمت است. اما کالاها و خدماتی هم هستند که ماهیت همگن ندارند. مثلاً اگر بخواهید خانه بخرید با فروشنده مذاکره میکنید، خانه را میبینید و شرایط و عمر و متراژ و کیفیت بنای آن را بررسی میکنید و در نهایت بر روی مدل قیمتگذاری و پرداخت و... با فروشنده مذاکره میکنید؛ طبعاً محتمل است که برای خرید یک ملک همزمان با چند فروشنده مذاکره کنید تا درنهایت انتخاب بهینهتری داشته باشید. مهمترین کارکرد بازار کالاهای ناهمگن جورسازی (Mach Making) است. در اینگونه بازارها داشتن اطلاعات بیشتر و دسترسی به گزینههای متنوعتر در عین اینکه بسیار مهم است اما کار سادهای نیست. مثلاً در بازار خانه شما ممکن است درباره همه محلات شهر اطلاعات نداشته باشید یا برای سنجش کیفیت بنا تخصص نداشته باشید به همین دلیل افرادی به عنوان واسطه به شما کمک میکنند که جورسازی بهتری انجام دهید. آژانسهای مسکن یا بنگاههای خودرو چنین نقشی را در بازارهای ملک و ماشین ایفا میکنند. یعنی این واسطهها قرار است کارایی بازار را بالا ببرند. با ظهور اینترنت و شکلگیری بازارهای اینترنتی و پلتفورمهای چندسویه (Multi-sided Platform) یک تحول اساسی در این بازارها رخ داده است. این پلتفورمها به افراد (هم فروشنده و هم خریدار) امکان میدهند با هزینه کمتر و در زمان کوتاهتر فرآیند جورسازی را انجام دهند. چون گزینههای بیشتری را در زمان بسیار کمی با دسترسی به اطلاعات بیشتر مرور میکنند. حالا اگر شما یکی از معیارهای جورسازی را از روی این پلتفورمها حذف کنید عملاً فرآیند جورسازی را مختل کردهاید. وقتی سایتهایی نظیر دیوار و شیپور و باما و... مجاز به نشان دادن قیمت پیشنهادی فروشنده نباشند هم خریدار و فروشنده اطلاعات کمتری برای تصمیمگیری دارند و به همین دلیل ناچار هستند وارد فرآیند مذاکره مستقیم و بازدید حضوری شوند. مثلاً برای خرید یک خانه در یک محله شما میتوانید با حدود دو ساعت وقت گذاشتن روی اینترنت به یک فهرست چندگزینهای برسید و مذاکره با این چند گزینه را آغاز کنید. اما وقتی باید حضوری مراجعه کنید یا اینکه به تکتک گزینهها تلفن بزنید تا قیمت را بفهمید این کار نیاز به چند روز وقت دارد.
در طراحی بازارهای ناهمگن که جورسازی در آنها معنا دارد، تلاش میشود سه ویژگی در بازار وجود داشته باشد تا بازار کارآمد عمل کند؛ نخست بازار ضخامت (Thickness) و عمق کافی داشته باشد یعنی تعداد فروشندگان و خریداران به قدری زیاد باشد که انتخاب معنا داشته باشد، دوم بازار دچار ازدحام (Congestion) و بلبشو نباشد به نحوی که امکان بررسی گزینهها برای همه نباشد، مثلاً فرض کنید در یک خیابان شلوغ راه عابر پیاده از ماشین تفکیک نشده باشد و معلوم نباشد کجا حق تقدم با کیست، سومین معیار ایمنی (Safety) است یعنی حاضران در بازار مطمئن باشند قواعدی برای جلوگیری از تخلف و نقض عهد و تقلب و... وجود دارد. مطالعات مختلف نشان میدهد بازارهای اینترنتی در هر سه معیار عملکرد بهتری از بازارهای حضوری و فیزیکی دارند. ممنوعیت نشان دادن قیمت ملک و خودرو در سایتهای اینترنتی قطعاً هم از ضخامت بازار میکاهد، هم یکی از فاکتورهای کاهش ازدحام و نظمدهی در جورسازی را حذف میکند و هم راه را برای دوباره فعال شدن واسطههای فیزیکی و دلالهایی هموار میکند که ایمنی بازار را کاهش میدهند. البته مخالفت اصناف سنتی با این بازارهای اینترنتی را نباید دستکم گرفت. آنها به این سایتها به چشم رقیب نگاه میکنند. به هر حال واسطهگری خودرو و ملک، بازار بزرگی است. یک حساب سرانگشتی نشان میدهد در سال ۹۸ حدود 8 /3 هزار میلیارد تومان کمیسیون اجاره و 85 /1 هزار میلیارد تومان کمیسیون نقل و انتقال ملک توسط مردم پرداخته شده و کمیسیون معامله خودرو هم در حدود ۹۰۰ میلیارد تومان بوده است. بازاری به بزرگی 5 /5 هزار میلیارد تومان آنقدر ارزش دارد که واسطهها و دلالهای سنتی به سراغ نهادهای قانونی و سیاسی بروند و از همه ابزارهای رسمی و غیررسمی خود استفاده کنند تا این رقبای جدید را از بازی بیرون بیندازند.