اسلام در خدمت سوسیالیسم
بر آرای اقتصادی شریعتی چه نقدی وارد است؟
در سال 1320 حزب توده تاسیس و به یکی از بازیگران اصلی عرصه سیاست در ایران تبدیل شد. در آن دوران جوانان مسلمان زیادی جذب توده شده و به این حزب دین باختند. این جریان واکنشهای مختلفی برانگیخت. از جمله دیندارانی که سوسیالیسم را جذاب مییافتند و در عین حال نمیخواستند دین را کنار بگذارند تلاش کردند تا راهی پیدا کنند که هم مسلمان باشند و هم سوسیالیست.
در مدح و قدح شریعتی بسیار گفته و نوشته شده است.
در سال 1320 حزب توده تاسیس و به یکی از بازیگران اصلی عرصه سیاست در ایران تبدیل شد. در آن دوران جوانان مسلمان زیادی جذب توده شده و به این حزب دین باختند. این جریان واکنشهای مختلفی برانگیخت. از جمله دیندارانی که سوسیالیسم را جذاب مییافتند و در عین حال نمیخواستند دین را کنار بگذارند تلاش کردند تا راهی پیدا کنند که هم مسلمان باشند و هم سوسیالیست. طبیعتاً این جنبش از بین علما برنخاست و بین فقها طرفدار نداشت. بنیان سوسیالیسم لغو مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید است. در حالی که نهاد مالکیت خصوصی نهفقط در فقه اسلامی که در تمام طول تاریخ اسلام و همینطور در سیره پیامبر اسلام مسلم است. البته دلایل تناقض این دو بسیار است که در ادامه به بعضی از آنها اشاره خواهم کرد. اجمالاً غرض اینکه از همان سنگ نخست، اینها با یکدیگر در تضاد هستند. باری، در سال 1322، محمد نخشب و حسین راضی نهضت خداپرستان سوسیالیست را راه انداختند. محمد نخشب احتمالاً اولین فردی است که در ایران ایده تلفیق تشیع با سوسیالیسم اروپایی را مطرح میکند و در آثار بهجامانده از او موضوعاتی چون انحلال نهاد مالکیت خصوصی به وفور یافت میشود و هیچ ابهامی از بابت طرز فکر نویسنده باقی نمیگذارد. به سال 1330، در مقدمه بشر مادی مینویسد: «شاید تصور شود من میخواهم از یک سیستم قدیمی دفاع کنم یا از تحولی که اجتماع ما در آستانه آن است، جلوگیری کنم. برعکس، نهتنها اینطور نیست، بلکه نویسنده این حقایق بهطور جدی و غیرقابل گذشت طرفدار یک تحول عمیق و اساسی سوسیالیستی است.»
یک سال پس از راه افتادن نهضت خداپرستان سوسیالیست، عدهای، از جمله محمدتقی شریعتی، کانون نشر حقایق اسلامی را در مشهد برای مبارزه با افکار تودهای راه انداختند. محمدتقی شریعتی پیرو نهضت خداپرستان سوسیالیست بود و اکثر جوانانی که جذب کانون نشر حقایق اسلامی شدند، از جمله فرزندش علی شریعتی، به مرور به این نهضت پیوستند. علی شریعتی هنگام تاسیس کانون 11 سال داشت و تا بسته شدن کانون در 1338 در همه برنامهها حضور داشت و تلاش میکرد دوستانش را به برنامههای کانون جذب کند. علی شریعتی در چنین محیطی بار آمد که مشخصهاش بازاندیشی در دین بود و تلاش برای همساز کردن اسلام و سوسیالیسم. نخستین اثر ترجمه علی شریعتی در همین مسیر، برگرداندن کتاب «ابوذر غفاری، سوسیالیست خداپرست» به فارسی بود. نویسنده کتاب عبدالحمید جودهالسحار مصری بود که بعدها یکی از نویسندگان فیلمنامه محمد رسولالله شد. از اینرو اگر تاریخ اسلام را از فیلمهای غربی دنبال میکنید شباهت این فیلم با نص مد روز آن دوران تصادفی نیست. عنوان کتاب «ابوذر غفاری، سوسیالیست خداپرست» کاملاً گویای طرز فکر نویسنده است اما با این حال گویا حق مطلب را ادا نمیکرد و علی شریعتی به مقدار لازم بر نمک و نعناداغ آن افزود تا ابوذری که به خواننده فارسیزبان ارائه میکند آنطور که باید و شاید سوسیالیست خداپرست باشد.
طبیعتاً خداپرستان سوسیالیست نمیتوانستند در انتخاب احادیث و روایات سختگیری زیادی به خرج بدهند. علی شریعتی به مرور سنت دستچین کردن دلخواه روایات و اشخاص، برای توجیه مواضع خداپرستانه سوسیالیستی را به هنری تبدیل و تمام ساختمان فکری خود را در سالهای بعد با همین مصالح برپا کرد. سستی این ساختمان را با سخنوری پنهان میکرد. در این مسیر گاهی لازم میشد دور از ذهنترین و غیرمعمولترین تفاسیر از آیات و روایات برای تقویت مواضع انتخاب شود. در مواردی این رویه را به جایی رسانید که فقها اعتراض میکردند. به تعبیر سروش: «موضعگیری عمومِ گروهها و طبقات جامعه درباره علی شریعتی، چه در دوران حیات و مبارزه او و چه پس از وفات وی دستخوش تغییر شده است الا موضعگیری روحانیون درباره وی که همواره نگاهی ثابت در خصوصِ وی داشتند و آن موضع این بود که او مطرود و غیرمقبول است و سخنانش سخنان ضدِ دین است و خدمتِ او نه خدمت بلکه خیانت است.»
بهویژه در حوزه اقتصاد، اسلام با سایر ادیان متفاوت است. نزد ابراهیم و موسی و عیسی و بلکه حتی بودا اقتصاد اولویت یا نقشی محوری نداشت. ایشان تجربه و تخصص و ادعای آنچنانی در اقتصادیات نداشتند. اما اسلام متفاوت بود. پیامبر اسلام، به تعبیر بندیکت کلر، «ندای درونی را با 30 سال تجربه کسبوکار درآمیخت». پیامبر اسلام در زمان بعثت چند دهه تجربه تجارت داشت. همسرش، خدیجه، نخستین زن مسلمان نیز تاجری باسابقه و معتبر بود. دودمان پیامبر نیز تجار شهیری بودند و در قرآن بارها به ایشان اشاره شده است. توجه به زندگی مادی در اسلام از روز نخست یک اولویت بود و پس از برپایی حکومت، پیامبر اسلام نخستین پیشوای مذهبی بود که به سیاستگذاری اقتصادی روی آورد. در مدینه پیامبر دو نهاد بنا گذاشت که پس از او در تمام بلاد اسلام به مرکز و قطب حیات مدنی بدل شدند: مسجد و بازار. سیاستگذاریهای اقتصادی پیامبر بسیار است. از معافیت مالیاتی تجار در بازار مدینه تا ارائه رهنمود برای پیشنویس قراردادهای تجاری و ممنوعیت معاملات نهانی تا، شاید مهمترین نوآوری اقتصادی پیامبر، ممنوعیت قیمتگذاری و خودداری از دستکاری در قیمتها در بازار.
در تاریخ اندیشههای اقتصادی، آنچه در جزیرهالعرب شکل گرفت، قدیمیترین شواهد اقتصاد بازار است و دولتشهرهای ایتالیا و سایر نمودهای قدیمیِ آنچه امروز سرمایهداری نام گرفته بسیاری از نهادهای اساسیشان را از ارتباط و دادوستد با اعراب مسلمان کسب کردهاند. از جمله حسابداری دوطرفه و نهادهایی چون وقف و ابزارهایی چون چک، که بعداً در اروپا رایج شد.
اما هیچکدام از اینها به آثار و آرای شریعتی راه نمییابد. او گویی خجل از گذشته، هر وقت که به تاریخ اسلام میرسد پاورچین از کنار سبقه و آرای پیامبر اسلام و تاریخ اسلام در حوزه اقتصاد رد شده و چند قدم آنطرفتر بر مواضع سوسیالیستی خویش پافشاری میکند بهطوری که در 23 جلد آثار باقیمانده از شریعتی هیچ اشارهای به سابقه تجارت پیامبر اسلام نشده است. البته این عجیب نیست. اگر از نگاه سوسیالیستی به مقوله تجارت و سوداگری نگاه کنیم، بهعنوان نمونه، انگلس میگوید: «اکنون برای نخستینبار طبقهای پدید آمده که، بیآنکه به هیچ روی در تولید مشارکت کند، مسیر تولید را به مثابه یک کل به دست میگیرد و تولیدکنندگان را به لحاظ اقتصادی تحت انقیاد خود درمیآورد؛ خود را یک واسطه ضروری میان دو تولیدکننده ساخته و هر دو آنها را استثمار میکند. با این دستاویز که تولیدکنندگان را از زحمت و مخاطره معامله خلاص میکنند، که فروش محصولاتشان را تا بازارهای دوردست گسترش میدهند و در نتیجه مفیدترین طبقه اجتماعاند، این طبقه انگلها به وجود آمدهاند که طفیلیهای حقیقی جامعهاند، که به عنوان پاداشِ خدماتِ واقعاً کماهمیتشان، همه خامه و سرشیر «تولید» در داخل و خارج را برای خود برمیدارند، و به سرعت ثروتی هنگفت میانبارند که نتیجهاش نفوذ اجتماعی زیاد است، و به همین خاطر تحت لوای تمدن به احترام بیشتر دست یافته و مهار تولید را بیشتر به دست میگیرند...»
مصادره به مطلوب کردن ابوذر بیشک تلاشی است برای نادیده گرفتن 1400 سال تاریخ و سنت و سابقه تجارت آزاد و احترام کاسب و محوریت بازار. دریافتها و آرای اقتصادی شریعتی از اسلام خامدستانه، سطحی، تحت تاثیر آموزههای سوسیالیستی، و بیگانه از علم اقتصاد هستند. تفاسیر او از آیات و روایات، هیچ نسبتی با تفسیر و کارکرد آنها در تاریخ اسلام و در نگاه علما و فقهای اسلامی اعم از شیعه و سنی ندارد.
چندی پیش در رسانهها اعلام شد که جف بزوس، ثروتمندترین فرد دنیا و سهامدار عمده شرکت آمازون، قریب به 150 میلیارد دلار دارایی دارد. عدهای از جوانان سوسیالیست در رسانههای اجتماعی فریاد برآورده بودند که برای حل شدن مشکلات فقرا کافی است اموال او را تصرف و بین نیازمندان توزیع کنیم. گذشته از اصرار سوسیالیستها به نیکوکاری اجباری از جیب سایرین که هیچ نسبتی با نهادهای نیکوکارانه داوطلبانه در اسلام ندارد، ایشان، که به روشنی بهرهای از علم اقتصاد نداشتند، نمیدانستند که ثروت بزوس اسکناس در بالش خانهاش نیست بلکه سهم از مالکیت مجموعهای از شرکتهاست که به تولید و واسطهگری و... مشغول و در گردش است. این اهمیت گردش نیز یکی از آن نهادهایی است که در اسلام سابقه دیرینهای دارد و تفاسیر متعارف از، بهعنوان نمونه، کنز در سوره توبه به جلوگیری از گردش پول اشاره داشته است. شریعتی در تفسیر غریبی که ارائه میکرد، با پیروی از الگوی متعارف سوسیالیسم علیه سرمایهداری، ثروت مازاد را مصداق کنز تلقی کرده و نهایتاً تصرف در دارایی را تجویز میکرد. اتفاقاً بعد از انقلاب فرصتی فراهم و ایدههایش به اجرا درآمد و تا همین امروز صنعت و اقتصاد ایران نتوانسته از آسیب واردآمده در اثر کجفهمی شریعتیها قد راست کند.