دیوار ساده و کبرهبسته قصر آقای سناتور
آیا سادهزیستی سیاستمداران هنوز هم خریدار دارد؟
گفته میشود که جوانترها نسبت به نسلهای قبلی تغییر کردهاند و مثلاً احترام به بزرگترها به اندازه گذشته رعایت نمیشود. ممکن است این را از پدربزرگها و مادربزرگها شنیده باشید و به مرور و با افزایش سن، خودتان نیز به طور شهودی، متوجه این موضوع شده باشید. شاید برایتان عجیب باشد که این حرف نخستین بار در تاریخ، چندصد سال پیش از میلاد مسیح گفته شده است؛ یعنی در مصر و یونان باستان هم این عقیده رایج بوده که جوانترها بیپرواتر از گذشتهاند. به همین قیاس، تعبیر «زمانه بدی شده» هزاران سال سابقه دارد. معمولاً افراد در برهههای گوناگون، از جوامع باستانی تا متاخر و مدرن، دلایلی برای نالیدن داشته و تصور میکردهاند در برهه خاص و سختی از تاریخ زندگی میکنند. موضوع این است که آدمی، عمر کوتاهی دارد و تجربیات هر نسل بهطور کامل به نسل بعدی منتقل نمیشود. پیدایش خط و تکیه بر روش علمی به حفظ و انتقال دانش تصریحی1 کمک کرده اما دانش تلویحی2، یعنی تجربهها و مهارتها خیلی اوقات بهطور کامل منتقل نمیشود. در کنار دانش تلویحی، برخی باورهای عمومی نیز جستهوگریخته بین نسلها دست به دست میشود بدون آنکه مبنا و حکمی عقلی در پی داشته باشد.
سیاست، جولانگاه معارف تلویحی است. هرچند در قرون اخیر تلاشهای زیادی برای سازماندهی و انتقال و آموزش علم سیاست در نهادهای آموزشی صورت گرفته است و بهویژه در قرن بیستویکم، تحلیل بزرگدادهها و دانش آمار و دموگرافی ابزارهای شگرفی به دست سیاستمداران داده، اما همچنان سیاستورزی، معرفتی غیردقیق و تلویحی باقی مانده است. با وجود همه اینها، طبیعت دریای عمیق و بیرحم و پرتلاطم سیاست، هرچند تلویحی، بیش از دو هزار سال است که بین دریانوردانش سینهبهسینه منتقل شده و آشناست. «مارکوس سیسرو»، سناتور و خطیب رومی یکی از بزرگترین دریاسالاران سیاست بود. او 15 قرن پیش از ماکیاولی به کشف اعماق زندگی عمومی، سیاستورزی، و فرآیندهای دموکراتیک پرداخت. از جمله رهیافتهای «سیسرو» برای پیروزی در انتخابات، حضور در میان رعایا و افتادگی و رفتار خاکی میان مردم و نکته دیگر، انتخاب محل خانه بود. سیسرو محل خانهاش را در قسمتی متوسط از روم انتخاب کرد و هرچند در طول سالها بر ثروتش افزود و ویلای بزرگی خارج از شهر داشت، اما محل زندگی خود را تغییر نداد و گذشته از ثروت سرشارش، همواره به خدمه و پیشکارش تاکید میکرد که سادگی ظاهر اتاق و دکور خانه را حفظ کنند.
در زمان سیسرو، «کراسوس» ثروتمندترین مرد جمهوری روم بود که تعداد زیادی از سناتورها را در جیب خود داشت و در دورهای به همراه «پمپی» کبیر، به کنسولی روم نیز رسید. کنسول، بالاترین مقام سیاسی جمهوری بود و تا زمان قبضه حکومت توسط «ژولیوس سزار»، که تحت حمایت کراسوس پلههای ترقی را طی کرد، سالیانه به دو نفر، که از حق وتو برخوردار بودند، سپرده میشد. خوانندگان تیزبین، با خواندن این سطور متوجه شباهت آشکار میان چارچوب سیاسی روم و جمهوری ایالات متحده خواهند شد. باری، سیسرو در وصف ثروت بیاندازه کراسوس تفسیر زیبایی بهکار میبرد و نقل به مضمون میگوید: سردر خانه کراسوس که قصری خیرهکننده و مجلل و وسیع بود دیواری ساده و کبرهبسته و کثیف داشت. افراد کمی افتخار پیدا میکردند که داخل قصر کراسوس را ببینند. عموم مردم، آن دیوار کهنه و ساده را میدیدند. سیسرو این دیوار ساده و کثیف را نشانه تکبر و نخوت بیاندازه و البته هوشمندی کراسوس میداند؛ نفوذ و قدرت سیاسی کراسوس آنقدر زیاد بود که برای نمایش ثروت و اقتدار به همیاری دیوار خانهاش نیازی نداشت. گویی آن دیوار به تکتک میهمانان یادآوری میکرد که صاحبخانه چقدر قدرتمند است که از تبلیغ و ظاهرسازی بینیاز است. و البته مشخص بود که شغل صاحبخانه سیاستورزی است.
در روم باستان دو گروه سیاستمدار وجود داشت؛ دسته اول، اشراف که از طایفههای نامدار روم بودند و به ترتیب سبقه و البته با پشتیبانی ثروت خانواده طبقهبندی میشدند. سابقه برخی از این خانوادهها تا «رومولوس» و زمان تاسیس روم میرسید. دسته دوم، سیاستمدارانی بودند که با پشتیبانی عوام به مقام میرسیدند. گروه اول خود را از حسن ظن عوامالناس بینیاز میدانستند، در حالی که حیات سیاسی گروه دوم به اقبال عمومی گره خورده بود. شاید بهترین نمونه از گروه نخست در دوران مدرن را بشود در مجلس اعیان انگستان یافت که در آن عضویت در مجلس موروثی است و بین تعداد محدودی خانواده اشرافی دستبهدست میشود. در حالی که بهترین نمونه از گروه دوم بدون شک نظام سیاسی ایالات متحده است. پس از انقلاب مستعمرات علیه سلطنت انگلستان، نظام سیاسی آمریکا در تقابل با اشرافیت پی گذاشته شد. یعنی موسسان آمریکا آگاهانه و عامدانه، نظامی عامیانه تاسیس کردند که در آن رنگ خون و سبقه خانواده فضیلت نبود و عموم اقشار جامعه میتوانستند در فرآیندهای سیاسی مشارکت کنند. البته نظام سیاسی به گونهای تاسیس شد که قدرت فائقه سیاسی محدود شود و نمایندگان مجلس و رئیسجمهور اختیارات محدودی داشته و در جدلی ابدی قدرت یکدیگر را خنثی کنند.
برای آنهایی که با تاریخ نظام سیاسی ایالات متحده آشنا نیستند، روی کار آمدن ترامپ، که تا پیش از آن رجل سیاسی بهحساب نمیآمد، عجیب و شگفتانگیز مینماید. در حالی که اگر در زمان به عقب برویم، تاریخ آمریکا پر است از روسای جمهوری که تحصیلکرده یا باتجربه نبودند و از این لحاظ ترامپ یک بدعت بیسابقه نیست. از طرف دیگر ترامپ، هرچند عامی اما نماد تجمل بود و هیچ ابایی از نمایش ثروتش نداشت. تحلیلگران سرمایه لازم برای ورود به رقابت انتخاباتی آمریکا را بیش از یک میلیارد دلار تخمین میزنند. چنانکه در رقابتهای 2016، دو کاندیدای جمهوریخواه و دموکرات روی هم نزدیک به دو و نیم میلیارد دلار صرف کارزار انتخاباتی کردند و به نظر میرسد این رقم در انتخابات پیشرو افزایش پیدا کند.
حال به این سوال میرسیم که آیا سادهزیستی سیاستمداران هنوز خریدار دارد؟ پاسخ همچنان مثبت است. گذشته از پدیده ترامپ، همچنان در قریب به اتفاق نظامهای دموکراتیک، نامزدها آموزههای سیسرو و کراسوس را آویزه گوش داشته و بر سادهزیستی تاکید دارند. در روزگار قدیم سیاستورزی جزئی از حیات اجتماعی طبقات عالی بود و گذشته از مزایا هزینههایی داشت. چنانکه ورود به سنای روم هزینه سنگینی داشت و سناتورهایی که ثروتشان را از دست میدادند از فعالیت سیاسی کنار گذاشته میشدند. اما امروزه سیاستورزی یک حرفه است و عمده سیاستمداران جز حیات اجتماعی حرفه و کسبوکار و محل درآمد دیگری ندارند. از طرف دیگر بسیاری از دولتهای امروزی، بازتوزیع ثروت را بهعنوان بخشی ضروری از فعالیت حکومت قلمداد کرده و در نتیجه به تقسیم حجم بزرگی از منابع مشغولاند. معروف است که هرچقدر هم دقت به خرج بدهید، هربار که چندتن گندم جابهجا بشود، مقداری در حملونقل و بخشی در انبارها و اندکی در شکاف و خلل و فرج وسیله نقلیه و... گم خواهد شد. عموماً انتظار میرود که قسمتی از منابع بازتوزیعشده از جیب سیاستمداران و اعوان و انصار ایشان سردربیاورد. از اینرو، بهویژه وقتی که فردی در تمام عمرش کاری جز سیاستورزی انجام نداده، ثروتمند بودنش بهدرستی به سوءاستفاده از منابع عمومی و رانت تعبیر میشود. در بعضی کشورهای درحال توسعه این بحث مطرح است که اگر حقوق حداکثری فلان سیاستمدار ضربدر تعداد سالهای خدمتش بشود، عدد حاصله هزینه یک دست کتوشلوار او را نیز تامین نخواهد کرد. پس زندگی اشرافی او حتماً نتیجه کجروی بوده است. بههمین خاطر است که در نظامهای توسعهیافته، بررسی درآمد و ثروت سیاستمداران، قبل و بعد از تصدی کرسی، با دقت موشکافانهای از طرف نهادهای ناظر و همینطور مطبوعات پیگیری میشود. گذشته از اقناع رایدهندگان، بررسی ثروتاندوزی صاحبان قدرت به هنگام تصدی کرسیهای سیاسی، برای تشخیص سلامت ایشان ضروری بهحساب میآید. اما نباید از اهمیت سادهزیستی سیاستمدار در چشم رایدهنده غافل شد. بیش از دو هزار سال است که تظاهر به سادهزیستی جزئی از الفبای سیاستورزی بوده است اما در عصر دولتهای رفاه و سیاستمداران حرفهای به نظر میرسد چیزی از اهمیت این رویه کاسته نشده است.