تداوم رابطه
نصرتالله تاجیک از دلایل حفظ روابط ایران و عمان میگوید
نصرتالله تاجیک، سفیر سابق ایران در اردن، مشاور وزیر امور خارجه و رایزن فرهنگی ایران در انگلیس از جمله افرادی است که در یکی از پروندههایی که از آن به عنوان میانجیگری عمان برای ایران یاد میشود درگیر بوده است. به اعتقاد تاجیک روابط دو طرف عوامل درونی و بیرونی متعددی دارد که با درگذشت سلطان قابوس تغییر نخواهد کرد.
نصرتالله تاجیک، سفیر سابق ایران در اردن، مشاور وزیر امور خارجه و رایزن فرهنگی ایران در انگلیس از جمله افرادی است که در یکی از پروندههایی که از آن به عنوان میانجیگری عمان برای ایران یاد میشود درگیر بوده است. به اعتقاد تاجیک روابط دو طرف عوامل درونی و بیرونی متعددی دارد که با درگذشت سلطان قابوس تغییر نخواهد کرد.
♦♦♦
یک باور عمومی رایج این است که روابط خوب ایران و عمان ناشی از سنگ بنایی است که در دهه ۱۳۵۰ و ماجرای جنگ ظفار گذاشته شد. شواهد تاریخی و سیاسی تا چه حد این باور عمومی را تایید میکند؟
نوع یا سطح مناسب رابطه بین ایران و عمان یا تعاملات و تنظیمات سیاست خارجی دو کشور دلایل متعددی دارد اما هرکدام از دلایلی که میشماریم وزن واحدی ندارند. بحث ظفار یک بحث تاریخی متقدم است و وزن مخصوص به خود را دارد. اگر بخواهیم در زمینه رابطه دو کشور فقط به صرف تاریخ بسنده کنیم که به عقیده بنده کافی نیست، اگرچه مفید خواهد بود، بهتر است به دوران صفویه که سرزمین عمان که شامل امارات امروزی هم میشد، بخشی از ایران بود و توسط ملوک هرمز اداره میشد و نیز دوران نادرشاه که محمدتقی خان بیگلربیگی عمان را، بعد از آنکه یک قرن تحت سلطه پرتغالیها بود، در اواسط قرن 17 میلادی تصرف کرد و حکومت آنجا را به احمد بن سعید سپرد، اشاره کنیم. لذا جدا یا در کنار بحث تاثیر سرکوب جنبش ظفار با ایدههای سوسیالیستی که از سوی یمن حمایت میشد و در میان کشورهای همسایه عمان نیز کویت بهطور غیرمستقیم با کمک به یمن از انقلابیون ظفار حمایت میکرد اگر بخواهیم تحلیل خوبی راجع به عوامل توازن روابط ایران و عمان ارائه بدهیم باید عوامل بیرونی و درونی آن را کالبدشکافی کنیم. به اعتقاد من در این مساله عوامل درونی مهمتر است.
در عوامل بیرونی نباید در وزندهی به کمک به سلطان قابوس جوان که تازه بر تخت سلطنت نشسته بود دچار اغراق شویم. عوامل دیگری هم وجود دارد که بر اساس آنها رابطه ایران و عمان رابطهای دوطرفه و متوازن تعریف میشود. در زمره عوامل بیرونی تاثیر متقابل موقعیت ژئوپولتیک ایران و عمان است. هر دو کشور بر تنگه هرمز اشراف دارند و این یک مسوولیت مشترک استراتژیک برای همکاری دو کشور جهت تضمین امنیت این آبراه ایجاد میکند. از نظر استراتژیک عمان در منتهیالیه شرق و جنوب شرقی شبهجزیره عربستان قرار گرفته است و از طریق ناحیه کوچک و جداشده شبهجزیره مسندم در شمال کشور که در ناحیه جنوبی تنگه هرمز قرار دارد به خلیج فارس راه پیدا میکند. ضمناً موقعیت عمان در غرب اقیانوس هند نیز بر اهمیت مذکور میافزاید به گونهای که بنادر گوناگون همراه با جزایری با موقعیت استراتژیک در طول سواحل عمان وجود دارد که مهمترین پایگاههای دریایی و هوایی در غرب اقیانوس هند به شمار میآیند. اما از سوی دیگر این ویژگی جغرافیایی، پراکندگی سرزمینی، جمعیت کم و محصور بودن در آب و کشورهایی که خیلی هم با عمان همراه نیستند سبب شده تا عمان از طریق زمینی فقط به امارات و عربستان و استان جنوبی ظفار به یمن راه داشته باشد و با سایر کشورها رفت و آمد هوایی یا تنها از طریق سواحل آبی طولانی این کشور از راه آبی در دریا صورت میگیرد.
اما به دور از دنیای سیاست و بدون در نظر گرفتن تاریخ روابط دو کشور و سیاست و حکومت مستقر در هر یک وزن ژئوپولتیک ایران بر وزن ژئوپولتیک عمان به دلایل سرزمینی و جغرافیایی، طول مرزهای ایران در خلیج فارس و دریای عمان و نیز همسایگی با تعداد زیادی کشور در غرب و شرق و شمال کشور که تامینکننده راههای زمینی فراوان است تفوق و برتری دارد. این سایه سنگین و وزن ایران بر تنگه هرمز و جغرافیای عمان باعث میشود عمانیها همیشه عامل ایران را در تنظیمات سیاست منطقهای و فرامنطقهای خود در نظر بگیرند. یکی از تبعات این وزن آن است که عمانیها تلاش میکنند ایران را به عنوان وزنه متعادلکننده سیاستهای خود در توازن با سایر قدرتهای منطقهای مثل عربستان یا با همسایگان دیگر مانند کویت و امارات در نظر بگیرند. یک نکته دیگر هم که به عنوان عوامل بیرونی توازن رابطه ایران و عمان خوب است در نظر داشته باشیم این است که ساختار ژئوپولتیک منطقه باعث میشود امنیت و ثبات در ایران، بر امنیت و حاکمیت ملی عمان، تاثیر عمیقی بر جای بگذارد.
اما عوامل درونی که در روابط دو طرف مهم هستند، خود جامعه عمان است. جامعه عمانی به دلیل ویژگیهای سیاسی و اجتماعی و بهخصوص فرهنگی با سایر کشورهای خلیج فارس متفاوت است. از نظر فرهنگی وجود شیعیان، اهل تسنن و مذهب اباضی که در گروهی نزدیک به شیعیان تعریف میشوند، باعث تفاوت فاحش جامعه عمان با سایر جوامع عربی خلیج فارس میشود که عموماً در یک طیف راست وهابی قرار دارند که سیستم سعودیها را تغذیه و مدیریت میکنند. همچنین مشکلات مرزی و سرزمینی هم در بین کشورهای عربی میتواند منشأ اختلافاتی باشد که مجموع این اختلافات بین عمان و سایر کشورها باعث میشود عمانیها برای اینکه از یک وزنه متعادلکننده در سیاست خارجی خود استفاده کنند به ایران توجه کنند.
عمانیها که در سیاست خارجی به دنبال توازن منطقهای و فرامنطقهای هستند تلاش داشتند بتوانند در سایه رابطه خوب و متوازن با ایران، روابطشان را با قدرتهای خارجی و مشخصاً آمریکا تنظیم کنند. در واقع عمان از کارت ایران برای بهرهبرداری از روابطش با آمریکا استفاده میکند. کمااینکه در مراحل مختلف دیدیم عمانیها در موارد مختلفی مانند آزادی گروگانهای آمریکایی یا سایر مسائل، واسطهگری بین ایران و آمریکا را دنبال کردند؛ بنابراین مجموع عوامل بیرونی و درونی را باید در نظر داشت. در این میان، جنگ ظفار وزن دارد، ولی نباید وزن آن را اغراقآمیز محاسبه کنیم. قابوس سلطنتش را مدیون ایرانی است که در برابر کمونیستهایی که به دنبال سرنگونی او بودند وارد شد. بارها خود سلطان قابوس اذعان داشت سلطنتش را مدیون ایران است. اما در مجموع رابطه خوب ایران و عمان به همین نقطه برنمیگردد و تحلیل من این است که جانشین قابوس هم همان سیاست را در رابطه با ایران، که من از آن به «سیاست عمانی» یاد میکنم دنبال میکند. یکی از ویژگیهای رابطه دو کشور تاکنون این بوده که این رابطه حتی در اوج قطببندی منطقهای همچنان حفظ شده است.
به مساله میانجیگری عمان در آزادی گروگانها و زندانیان اشاره کردید. عمان در استرداد شما از انگلستان چقدر نقش داشت؟
من شش سال درگیر این پرونده قضایی بودم و به جزئیات آن کاملاً آگاه بودم و با کمک تیمی از وکلای ایرانی و انگلیسی، پزشکان، روانپزشکان، سفیر و دیپلماتهای سفارت جمهوری اسلامی ایران در لندن و نیز حمایت وزارت امور خارجه آن را در دادگاه مختومه کردیم. سیستم قضایی انگلستان به دلیل استقلالی که از دولت دارد اصلاً دخالت سیاسی را برنمیتابد و اگر قضات یا دادگاههای انگلیس متوجه شوند یک مسوول اجرایی یا سیاسی میخواهد در روند قضایی دخالت کند دولت را با مشکلات عدیدهای مواجه میکنند. نماینده سلطان قابوس هم که به لندن آمده بود تا من را در بازگشت به ایران همراهی کند توضیحاتی در زمینه فعالیتهای عمان مخصوصاً در آمریکا و بهطور سیاسی و نه پیگیری حقوقی و در انگلیس داد و استدلالش برای نقش عمان در استرداد را بیان کرد، اما وقتی من موارد نقض را گفتم پاسخی نداشت. زیرا وزارت خارجه آمریکا بعد از دو سال معطل کردن وزارت خارجه انگلیس از 2009 تا 2011 نهایتاً بهطور کتبی بر استرداد من تاکید کرد! و این زمانی بود که آمریکا توانست دو زندانی دیگر خود را که در کوههای غرب کشور دستگیر شده بودند توسط عمانیها آزاد کند! و بعد از این مکاتبه بود که نوامبر 2011 وزیر کشور برای دومین بار حکم استرداد من را امضا کرد و در حقیقت آنچه باعث شد من با عمانیها به ایران بیایم اصرار وزارت امور خارجه ایران بود. این اصرار در راستای نیاز متقابل دو کشور به هم بود و احساس کردم ایران و عمان به این خدمتی که در ارتباط با این پرونده مطرح شده است به هم نیاز دارند. از این منظر، چون عمانیها تعدادی آمریکایی را از ایران آزاد کردند و به آمریکا بردند خواستند بگویند ما یکطرفه عمل نمیکنیم و در برگشت تاجیک به عنوان دیپلمات ایران هم تاثیر داشتیم، ولی در واقع این واقعیتی در پرونده قضایی نداشت و من به صراحت این را به مسوولان وزارت امور خارجه و طرف عمانی گفتم و استدلال خودم را بیان کردم. و اصولاً مخالفتم هم از ابتدا به همین دلیل بود که نمیخواستم پایان پرونده استرداد با همه زحماتی که کشیده شد و تألماتی که من و خانوادهام متحمل شدیم سیاسی باشد!
ایران در طول تاریخ با کشورهای زیادی ارتباط خوبی داشته است، اما به مرور این روابط از دست رفته است. چرا رابطه ایران و عمان همچنان حفظ شده است؟
نمیتوان گفت رابطه ایران با کشورهای دیگر از دست رفته است. میتوان منتقد سیاست خارجی بود که در بعضی حوزهها ضعیف عمل شده یا ظرفیت توسعه به اندازه سایر کشورها نبوده است. ولی موقعیت کشورها هم متفاوت است. مثلاً رابطه با کشوری مثل ترکمنستان را که همسایه ما در دریای خزر و در آسیای مرکزی است، نمیتوان با عمانی که طرف مقابل ما در تنگه هرمز قرار دارد، جایی که حدود نیمی از انرژی جهان از این منطقه صادر میشود، مقایسه کرد. از این منظر رابطه ایران و عمان نهتنها به اقتصاد جهانی بلکه به امنیت جهانی هم گره خورده است! این مساله نهتنها از دیدگاه دو کشور و حتی کشورهای منطقه که نفتشان صادر میشود و نیاز تامین کالایی آنها از این مسیر ممکن میشود بلکه از دید قدرتهای فرامنطقهای و مشخصاً آمریکا نیز حائز اهمیت است! علاوه بر اینکه خود عمان برای آمریکا و غربیها واجد اهمیت است، دوری و نزدیکیاش با ایران هم برای آنها بسیار مهم است! نکته دیگر اینکه درست است ایران و عمان به هم نیاز متقابل دارند، ولی تحلیل من این است که عمانیها به دلیل اصول و راهبردی که در سیاست خارجی خود دارند وزن نیازشان بیش از ایران است. عمان کشوری قائل به گفتوگو برای حل مشکلات منطقهای و بینالمللی است و سعی کرده در سیاست داخلی هم همین روند را دنبال کند. پس عمان بیشتر به دنبال این است که از تنشها در منطقه کاسته شود و در پرتو ثبات و امنیت، کشورها به رشد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مطلوب برسند. همچنین ما به عمان نیاز داریم تا طیف کشورهای خلیج فارس یکدست نباشند و بتوانیم در جهت تامین منافعمان از طریق همکاریهای منطقهای و دور کردن قدرتهای خارجی از منطقه عمل کنیم.
یکی از نقاط عطف نقشآفرینی مسقط در رابطه با ایران به مذاکرات هستهای برمیگردد. چرا این نقشآفرینی مثبت بود و چگونه اتفاق افتاد؟
در آن برهه من درگیر همان پرونده استرداد بودم که گفتم. اما از سخنان مسوولان ما بهخصوص رهبری که اشاره کردند یکی از محترمان منطقه از ما خواسته بود مذاکراتی را با آمریکاییها شروع کنیم و من پذیرفتم، اینطور برمیآید که تلاشهای عمان باعث شد که هیاتهای مقدماتی در سطح معاونان وزارت خارجه ایران و آمریکا کنار هم بنشینند و اصولی برای مذاکرات تدوین کنند. تداوم آن فرآیند به برجام رسید و عمان طبیعتاً تلاش میکرد با ایجاد واسطهگری بین ایران و آمریکا، از شدت برخوردها و رویارویی دو کشور جلوگیری کند و فعالیتهایی که در دهه ۹۰ شمسی شروع کرد، باعث شد ایران و آمریکا مذاکراتی داشته باشند. این اقدام شروع خوبی بود تا بعد از شش سال به برجام رسید. اگر این مساله را در یک مطالعه تطبیقی بررسی کنیم وقتی در اثر کار عمان به برجام رسیدیم، سعودیها برنتافتند و حل مشکلات ما و آمریکا را علیه خودشان تلقی کردند که روش برعکس عمان است که درصدد حل مشکلات بود. این مساله نشان میدهد در بین کشورهای خلیج فارس با طیفی از تقابل کشورها روبهرو هستیم که یک سر آن عمان است که به کاهش تنش اعتقاد دارد، سر دیگر طیف عربستان است که به دنبال درگیری ایران و آمریکاست و بقیه کشورها در بین این دو سر طیف قرار دارند.
حالا که سلطان قابوس درگذشته است آیا روابط خوب ایران و عمان ادامه مییابد؟
یقیناً ایران به دنبال تداوم همکاری نزدیک با عمان است. از این منظر با توجه به سطح بالای هیاتهای شرکتکننده در مراسم تدفین سلطان قابوس عدم حضور رئیسجمهور ایران در این مراسم و شرکت در سطح وزیر امور خارجه جزو سوالات نخبگان و محققان مراکز مطالعاتی و دانشگاهی است و رسانهها نیز باید این مطالبه را منعکس میکردند. به نظر من سیاست توازن منطقهای و فرامنطقهای که عمانیها به دنبال آن هستند یک سیاست عمانی است نه سیاست شخصی سلطان قابوس. منهای نفوذ، وزن و کاریزمای سلطان قابوس در پنج دههای که در عمان حکومت کرد، سیاست عمانیها در برابر ایران به همان شکل گذشته ادامه پیدا خواهد کرد. یعنی به احتمال زیاد آقای هیثم بن طارق، سلطان جدید عمان نیز مانند سلفش، همین سیاست توازن و بیطرفی را در منطقه ادامه خواهد داد. اگرچه موفقیت سلطان جدید برای ادامه مسیر سلطان پیشین به دو عامل بستگی دارد، اول پذیرش بینالمللی و داخلی جانشینی او که تاکنون محقق شده است و دوم عملکرد او در مقام حاکم عمان. به نظر میرسد شرایط و زمینههای کافی برای توفیق وی در ادامه مسیر قبل وجود داشته باشد.
آیا روابط خوب دو طرف در ساختار کشورها نفوذ کرده است یا باید منتظر تضعیف گامبهگام آن باشیم؟
به اعتقاد من، چه از نظر اصول راهبردی خود در سیاست خارجی که به دنبال ایجاد توازن هستیم و چه به لحاظ استفاده از ظرفیت روابط با کشورهای گوناگون و با توجه به وضعیتی که عمان دارد به دنبال ادامه رابطه خوب با عمان هستیم. مگر اینکه در اثر سیاستهای اجرایی سلطان جدید روابط متحول شود. البته بعید میدانم راهبردهای اساسی عمانیها عوض شود ولی اگر همان روال باشد بدون استثنا ما به دنبال این هستیم که روابط مطلوب با عمانیها داشته باشیم. این الان در مطالعات دانشگاهی و تحقیقاتی بررسی شده است که اشتراکات فرهنگی در قالب وجود مذهب اباضیه در عمان و فاصلهاش با وهابیت یا حتی سلفیگری تندرو و در عوض نزدیکیاش با تشیع در ایران، تاریخ و فرهنگ مشترک، موضوعات ژئوپولتیکی، رعایت اصل عدم تعهد و عدم مداخله در امور داخلی دیگران و راهبرد تعامل و گفتوگو با رویکرد اعتدالگرایانه عمانی موجب نوعی توازن در روابط دو کشور شده است. در این بستر من به عنوان منتقد به سیاستهای خودمان اینگونه نگاه میکنم که ما از ظرفیتهای موجودمان به درستی استفاده نمیکنیم. باید در زمان حیات سلطان قابوس روابط دو کشور را مخصوصاً در بعد اقتصادی به درصد بالایی ارتقا میدادیم، ولی متاسفانه نتوانستیم استفاده کنیم. یعنی میتوانستیم با تکیه بر اشتراکات فرهنگی به عنوان پایهای برای روابط دو کشور بر پیوند خوردن هرچه بیشتر اقتصادی تمرکز کنیم. روابط اقتصادی میتوانست زمینه مناسب سیاسی دو کشور برای تحکیم روابط در آینده را فراهم آورد. بنابراین الان باید در ارتباط با عمانیها بیشتر بر بستر اقتصادی و استفاده از مزیتهای نسبی دو کشور و همینطور امکاناتی که با توجه به مشکلات تحریمی عمانیها میتوانند در اختیار ما قرار دهند، تمرکز کنیم. مخصوصاً با توجه به تحریم و مشکلات اقتصادی که ترامپ به کشور وارد میکند، باید در دوره جدید اسب روابط دو کشور را در زمین اقتصادی بدوانیم!