تعویض طلایی
چرا ساختار سیاسی در شرایط فعلی خود را از دانش اقتصادی محروم کرده است؟
محمدحسین شاوردی: دولتها همیشه برای شروع دامنهای از اصلاحات کابینه را ترمیم میکنند. در تاریخ مدرن سیاست که دستکم از ابتدای قرن بیستم با آن روبهرو هستیم، فرآیند سیاستگذاری در اغلب مناطق جهان صحنه خروج نیروهای محافظهکار و ورود عناصر تحولخواه است. جالب اینکه مارگارت تاچر حتی در آغاز دولت دوم خود در سال 1987 بهرغم کسب برخی موفقیتها، بازهم بر ترمیم کابینه اصرار داشت و بهمحض اتمام انتخابات، عذر پنج عضو کابینه خود را که با برنامههای وی و اقتضائات دوره تازه همراه نبودند، خواست. بانوی آهنین میدانست که برای انجام کار درست، باید فرد درست در جای درست قرار گیرد. کار مارگارت تاچر چیزی شبیه به یک تشخیص پزشکی بود پس از اجرای عملیات نجات. در ادبیات پزشکی شایع است که با ورود بیمار اورژانسی به بیمارستان، دیگر دوره امداد فوری بیمعنی است و تداوم درمان با راهکارهای تیم پرستاری، دردی را از حادثهدیده دوا نمیکند. در واقع در بزنگاه، این پزشک است که باید برای شروع عملیات نجات، وارد عرصه شده و اعلام دستور کند. طبیعتاً در این شرایط اگر همان دستور کار اولیهای که امدادگر برای نجات جان بیمار داده در بیمارستان دوباره اجرایی شود، شانس زنده مانده فرد به صفر تنزل میکند. امروز اقتصاد ایران همین شرایط را دارد و با امدادگر، باند و ضدعفونی امکانی برای احیای بیمار نیست. ایران و سیاستگذاران آن هم در این شرایط نیازمند ارتقا و ترمیم نگرش خود از طریق تغییر تیم سیاستگذاری هستند. ترمیم نیروهای پرخطا با گزینههای کاردان، شکلی از اصلاح نرم و آرام سیاست است که امتحان آن ضرری ندارد و در دل ناامیدی، چراغی به امید روشن میکند. این تغییر اما هرچه به تاخیر بیفتد تبعات آن بیشتر و البته غیرقابل پیشبینیتر خواهد بود. بزرگترین تهدید دولتها در هر نقطه از جهان، فاصله افتادن میان آمال عمومی با اهداف سیاستگذار است و جامعه فعلاً درهای بزرگ میان خود و آمالش میبیند. نمیدانیم تمایل دولت به پوشاندن این شکاف چقدر است و با وجود مطالبه عمومی برای تحول در روند سیاستگذاری اقتصادی، آیا امکان دارد خبری از اصلاحات در کابینه حسن روحانی باشد یا نه؟ اما به نظر میرسد که روحانی بر اعتبار از کفرفته همراهان اقتصادی خود واقف است و آنها را در تمشیت امور اقتصاد مخصوصاً پس از ماجراهای آبانماه 98 چندان توانمند نمیداند. حال در شرایطی که جز عبدالناصر همتی (به اغماض)، کمتر کسی از اعضای این تیم هست که در افکار عمومی چهره مقبولی باشد، بهترین کار سپردن عنان سیاستگذاری به اندیشههای جدید یا افراد آزموده است. افرادی که در کنار برخورداری از سرمایه اجتماعی قابل قبول همواره توانایی خود را در تغییر به موقع سیاستها نشان دادهاند. افرادی که به لطف بهرهگیری از اندیشه اقتصادی نظاممند و تجربه کار در دولت، احتمالاً قادرند به احیای اقتصاد رنجور کمک شایان توجهی کنند. دولت با این رفتار نهتنها امکان بازگرداندن سرمایه اجتماعی خود را خواهد داشت که قادر خواهد بود با قدرت بالاتر برای مذاکرات با کشورهای خارجی گام بردارد. بنابراین ضرورت دارد سیاستگذار هرچه زودتر با اصلاح سیاستهای خطا، سوژههای مشکوک را از صفحه رادار حذف کند!