محدودیتهای رئیس
چرا رئیسکل بانک مرکزی ایران نمیتواند جزو بهترین سیاستگذاران پولی جهان باشد؟
معین حسینپور: نقش بانکهای مرکزی در دنیای مدرن حیاتی است و از این جهت بانکداران مرکزی، زیر ذرهبین قرار دارند. اخیراً دو نشریه بینالمللی «بنکر» و «گلوبال فایننس» به داوری برترین روسای کل بانک مرکزی در دنیا پرداختند. در این داوریها، «شفافیتهای فرآیندهای بانکی»، «تثبیت تورم در نزدیکی نرخ هدف»، «اهمیت به نوآوری و تکنولوژی» و «تلاش برای دسترسی به جریان سرمایه آزاد» به عنوان مهمترین معیارها مدنظر قرار گرفتند. تقریباً تمامی بانکداران مرکزیای که در فهرست برترینها قرار گرفتند، در یکی از معیارهای مذکور، عملکرد بسیار مثبتی را در کشورشان به ثبت رساندند. هرچند ایران در این ارزیابیها نبوده، اما اگر فرض شود که رئیس کل بانک مرکزی ایران هم مورد قضاوت قرار میگرفت، چه جایگاهی کسب میکرد؟ با توجه به اینکه اقتصاد ایران در طول سالهای اخیر عملکرد قابل دفاعی در حوزه تورم و شاخصهای مورد بررسی دیگر نداشته، احتمالاً جایگاه رئیس کل بانک مرکزی ایران نیز چندان مناسب نبود. اما پیش از آنکه رئیس کل بانک مرکزی کشور به برترین روسای بانکهای مرکزی در جهان نزدیک شود، باید نهاد بانک مرکزی جایگاه اصلیاش را بیابد و این متغیر بر ویژگیهای شخصی رئیس کل بانک مرکزی، ارجحیت و تقدم دارد. بدون وجود حداقلهای لازم از جمله استقلال سیاستگذار پولی، یک رئیس کل مسیر سختی برای اثرگذاری سیاستهای پولی دارد. در زمانی که بانک مرکزی در مقام کمک به سیاستهای مالی برمیآید، اگر توفیقی هم حاصل شود، همهاش متعلق به بانک مرکزی نیست و دولتها هم خود را دارای نقش ویژه میدانند، غافل از اینکه این توفیقات گذرا بوده و پایداری نداشته است. کمااینکه در معدود سالهایی که تورم تکرقمی در اقتصاد ایران، تجربه شده بود، روسای جمهوری با افتخار از آن به عنوان دستاورد دولت خود یاد میکردند. در حالی که، استقلال سیاستگذار پولی از حاکمیت پیشنیاز رسیدن به تورم تکرقمی پایدار است. با این حال، در ایران حتی بدیهیات بانکداری مرکزی جهانشمول هم مغفول مانده است. راکد بودن قوانین هم یکی دیگر از مصداقهایی است که نشان میدهد بانکداری مرکزی در ایران دچار عقبماندگی شده و با استانداردها و رویههای مرسوم بینالمللی، فاصله زیادی دارد. در حالی که دنیا، قوانین بانکی را بارها بهروزرسانی کرده است، در ایران، قانون پولی و بانکی نزدیک به نیمقرن است که تغییر نکرده و اصلاح آن، دو دهه است که بین دولت و مجلس در حال رفت و برگشت است. این مساله نیز ابزارهای در دسترس یک رئیس کل در ایران را در قیاس با روسای بانکهای مرکزی کشورهای دیگر، محدود کرده است. چراکه یکی از عواقب عقب ماندن رویهها، نداشتن «روابط بینالمللی گسترده» است که ابزار مهمی در بانکداری مرکزی به حساب میآید. با همه اینها، در این شرایط هم رئیس کل بانک مرکزی میتواند به سمت احیای نسبی سیاستگذاری پولی حرکت کند؟ و برای این هدف سکاندار پولی چه رویکردی را باید پیش بگیرد؟ در این پرونده ضمن پاسخ به این سوالات، کارشناسان ویژگیهای حرفهای یک رئیس کل بانک مرکزی خوب را بررسی و مسیر رسیدن بانکداری مرکزی در ایران به جایگاه اصلیاش را ارائه میکنند.