اصلاحات نیمهکاره
عدنان مزارعی از دلایل بحران اقتصادی پاکستان میگوید
به نظر میرسد نمیتوان پایان خوشی برای بحران بدهی پاکستان متصور بود. چراکه این کشور برای حل این مشکل دوباره دست به دامن استقراض از صندوق بینالمللی پول شده است. در تازهترین توافق میان پاکستان و این نهاد بینالمللی در زمینه یک بسته کمک مالی به ارزش شش میلیارد دلار در یک دوره سهساله به توافق رسیدند.
به نظر میرسد نمیتوان پایان خوشی برای بحران بدهی پاکستان متصور بود. چراکه این کشور برای حل این مشکل دوباره دست به دامن استقراض از صندوق بینالمللی پول شده است. در تازهترین توافق میان پاکستان و این نهاد بینالمللی در زمینه یک بسته کمک مالی به ارزش شش میلیارد دلار در یک دوره سهساله به توافق رسیدند. کمکی که با هدف رفع کسری بودجه 11 میلیارددلاری پاکستان برنامهریزی شده است. این در حالی است که پاکستان پیش از این نیز بارها از کمکهای خارجی برای رفع مشکلات اقتصادی خود استفاده کرده بود ولی کارشناسان IMF معتقدند این کشور برای بهبود وضعیت اقتصادی خود باید ذخایر ارزی خارجی خود را به 50 میلیارد دلار برساند. این در حالی است که پس از دریافت اولین بخش از وام شش میلیارددلاری صندوق بینالمللی پول میزان ذخایر ارزی این کشور از مرز 15 میلیارد دلار عبور کرده است. به منظور بررسی مشکلات اقتصادی پاکستان، گفتوگویی را با عدنان مزارعی، معاون بخش خاورمیانه و آسیای مرکزی صندوق بینالمللی پول انجام دادیم تا از چگونگی قرار گرفتن پاکستان در مسیر سقوط اقتصادی اطلاعات بیشتری کسب کنیم. مشروح این گفتوگو در ادامه آمده است.
♦♦♦
پاکستان پس از استقلال خود در سال 1947، توانست به مدت پنج دهه رشدی بالاتر از متوسط رشد اقتصاد جهانی داشته باشد، چگونه اقتصاد کشاورزیمحور پاکستان چنین عملکردی را به ثبت رساند؟ مهمترین دستاوردهای پاکستان در این دوران چه بوده است؟
پاکستان از همان ابتدا و درست پس از استقلال از هند، با مشکلات بسیار بزرگی مواجه شد اما توانست در دوره نخست حاکمیت ایوب خان با تاسیس صنایع بزرگی چون ماشینسازی و صنعت سیمان و همچنین احداث چندین سد بزرگ و نیروگاههای متعدد، رشد صنعتی خود را تا حد قابل قبولی بالا ببرد. از سوی دیگر حمایت از کشاورزی و استفاده از محصولات کشاورزی پرمحصول باعث شد تا در کنار رشد صنعت، رشد کشاورزی هم با سرعتی بالا ادامه داشته باشد. البته در این دوران به دلیل مقتضیات جنگ سرد، پاکستان کمکهای مالی بسیاری از آمریکا دریافت کرد. اگرچه این روند در دهه 70 میلادی به پایان رسید اما جنگ با هند و کاهش کمکهای آمریکا و همچنین سیاست داخلی ناپایدار باعث شد تا بحران استقراضها آغاز شود.
البته در همان دهههای ابتدایی و همچنین در دوران ایوبخان، اگرچه میزان تولید بالا بود ولی اقتصاد به دلیل تغییرات زیاد با نوسانات شدیدی همراه بود. چراکه اقتصاد پاکستان پس از جدایی از هند زیربنای اقتصادی بسیار محدودی داشت بنابراین ایجاد زیربناهای مختلف نظیر جاده، سد و نیروگاه به خودی خود منجر به رشد اقتصادی بسیار بالا میشود. در واقع ایجاد رشد اقتصادی بالا در آغاز توسعه کار چندان سختی نیست ولی از یک جایی به بعد بهبود رشد اقتصادی بسیار سخت میشود.
در همین مدت بود که سیاست صنعتیسازی جایگزین واردات در این کشور اعمال شد. این سیاست چه کمکی به اقتصاد پاکستان کرد؟
بله، این سیاستها نیز محرک رشد بود بهطوری که به صنعت ماشینسازی و بهخصوص نساجی کمک شایان توجهی کرد. چراکه تولیدکنندگان داخلی را به تولید بیشتر تشویق میکرد. از سوی دیگر این سیاست در داخل و در بین مردم نیز توانست محبوبیت بالایی کسب کند و یکی از دلایل موفقیت آن همین حمایت همهجانبه در داخل بود.
نرخ رشد اقتصادی پاکستان با کاهش تقریباً ۵۰درصدی از 2 /6 به 3 /3 درصد افت کرده است. پیشبینی میشود این کاهش در سال آینده نیز ادامه یابد و به 4 /2 درصد برسد؛ رقمی که پایینترین نرخ رشد در ۱۰ سال گذشته این کشور خواهد بود. چرا اقتصاد پاکستان در سراشیبی سقوط قرار گرفته است؟
همانطور که صندوق بینالمللی در گزارش اخیر خود (که تازهترین ارقام رشد، تورم و چشمانداز اقتصادی پاکستان در آن منتشر شده است) اعلام کرده است، پاکستان با مجموعهای از مشکلات زیربنایی مواجه است که بهطور مداوم باعث میشود این کشور با نظمی دورانی در سیاستهای اقتصاد کلان خود مواجه باشد. این چرخه عموماً شامل بالا نگه داشتن تصنعی نرخ رشد به کمک بودجه شده که در نهایت اگرچه منجر به نرخ رشد بالا میشود اما به وقوع مجدد بحرانهای بودجه، کمبود درآمدهای مالیات، عدم توازن تراز تجاری، فشار بر ذخایر ارزی، نوسانات شدید نرخ ارز و فقر و نابرابری میانجامد. و برای حل این مشکلات به ناچار مقامات پاکستانی به کمک و مساعدت نهادهای بینالمللی نظیر صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی رجوع میکنند و این کمکها به دلیل موقعیت ژئوپولتیک خاص پاکستان به این کشور اعطا میشود.
در کوتاهمدت اگرچه مقامات اقداماتی در جهت اصلاح اقتصاد انجام میدهند اما چون به این راهحلها به صورت زیربنایی نگاه نشده است، تغییری در زیرساختهای اقتصاد سیاسی این کشور ایجاد نشده و دوباره پس از مدت کوتاهی اقتصاد بر مدار نظم دورانیاش حرکت میکند.
شما از مشکلات اساسی در اقتصاد سیاسی پاکستان سخن به میان آوردید، امکان دارد به چند نمونه از مهمترین آنها اشارهای بکنید؟
در پاکستان مشکلات ریشهای و زیربنایی زیادی وجود دارد که ترکیبی از مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است و منجر به افزایش رانتخواری، گسترش فقر و توزیع نابرابری میشود. در پاکستان برخی اقشار نخبه و خاص از نفوذ زیادی برخوردارند که در این میان میتوان به زمینداران ثروتمند و ارتش اشاره کرد. استفاده ناصحیح از درآمدهای بودجهای نیز باعث شده تا نظام مالی کشور مشروعیت خود را در میان عموم مردم از دست بدهد و دیگر کسی رغبتی به پرداخت مالیات نداشته باشد. عامل مشکلآفرین دیگر، تکیه زیاد دولت به کمک و مساعدتهای خارجی است که البته این موضوع به موقعیت ژئوپولتیک پاکستان وابسته است. هرچند وضع ژئوپولتیک کشورها همیشه یکسان نیست و با بالا و پایین شدن شرایط منطقهای و گرایشهای بینالمللی تغییر میکند. به عنوان مثال پس از فروکش کردن جنگ ایالاتمتحده و متحدانش در افغانستان، نزدیکی پاکستان با چین باعث شد تا اهمیت ژئوپولتیک این کشور برای آمریکا کمتر شده و کمکهای مالی ایالاتمتحده به پاکستان نیز به تبع آن کاهش یابد.
یکی دیگر از معضلات موجود در اقتصاد پاکستان وجود شرکتهای بزرگ دولتی با بهرهوری پایین و نفوذ بالاست و این موضوع ناشی از وجود یک اقتصاد درونگراست. اگرچه بسیاری از تحلیلگران و حتی مقامات به این مشکلات واقف هستند اما به دلیل مشکلات موجود در ساختار سیاسی اقتصاد، اصلاح و حل این مشکلات بعید به نظر میرسد.
همانطور که خودتان نیز اشاره کردید، بدهیهای دولت پاکستان روزبهروز در حال افزایش است بهطوری که هرساله حدود ۳۰ درصد بودجه را میبلعد. پاکستان همچنان وام میگیرد تا بتواند قرضهای قبلیاش را بپردازد. این کشور اخیراً توافق دیگری را با صندوق بینالمللی پول برای بسته کمکی شش میلیارددلاری امضا کرده است. بحران بدهی در پاکستان چگونه قابل حل است؟
همانطور که اشاره کردم، اقتصاد کلان پاکستان همواره با یک نوسان مواجه است که به زور دفاع نامتعادل و غیرمنطقی از نرخ ارز، پایین نگه داشتن تصنعی قیمت حاملهای انرژی و... سرپا نگه داشته میشود؛ همین اقدامات موجب کسری بودجه و کسری حسابهای جاری شده و بر ذخایر ارزی هم فشار شدیدی وارد میکند. برای مثال میزان ذخایر ارزی که تا چند سال پیش بالای 18 میلیارد دلار بود در حال حاضر به زیر هفت میلیارد دلار رسیده است. در این مدت پاکستان بارها از طلبکاران خود خواستار مهلت یا بخشش یا تغییر زمانبندی پرداخت دیون خود شده است. مشکل اصلی اینجاست که مقامات پاکستانی عزمی برای تغییر سیاستهای اقتصادی که منجر به این نوسانات کوتاهمدت میشود، ندارند و بهطور متناوب به کمکهای خارجی رجوع میکنند و مجدداً وارد بحران اقتصادی میشوند و دوباره به سراغ IMF میروند و این حلقه بارها تکرار میشود.
چرا با وجود این مشکلات و عدم تعهد پاکستان به انجام اصلاحات، صندوق بینالمللی پول بازهم به این کشور کمک مالی میکند؟
مشکل اینجاست که مقامات پاکستانی قبل از رجوع به صندوق یکسری اقدامات اصلاحی را انجام میدهند اما پس از مدتی آن را نیمهکاره رها کرده و به نتیجه نمیرسانند. هر بار این پرسش به وجود میآید که آیا این بار پاکستان اقدامی متفاوت با گذشته میتواند انجام دهد که دوباره همان نوسانات تکرار نشود یا خیر. که البته تاکنون هیچگاه اقدامی موثر در جهت اصلاحات ساختاری ملاحظه نشده است.
در واقع مشکلی که صندوق دارد این است که باید برای حل برخی مسائل به کشورها به صورت کوتاهمدت کمک کند چراکه در غیر این صورت وضع اقتصادی کشور و وضعیت رفاه و فقر مردم بسیار بدتر خواهد شد. هر بار نیز مقامات پاکستانی قول انجام اصلاحات را میدهند و حتی گامهای ابتدایی را نیز در این مسیر برمیدارند اما پس از اینکه بخش قابل توجهی از کمکها را از صندوق بینالمللی پول دریافت میکنند از ادامه مسیر منصرف میشوند. بنابراین شاهد آن هستیم که اعتبار برنامههای اقتصادی پاکستان بسیار کم شده است.
درست میفرمایید به عنوان مثال یونان پس از کمکهای مالی از نهادهای بینالمللی، سیاستهای ریاضتی در پیش گرفت تا بتواند هزینههایش را کنترل کند. اما احساس میشود اصلاً تمایلی به چنین کاری ندارند. یکی از مشکلات بزرگی که در این کشور بسیار مشهود است، مساله جمعآوری مالیات است که یکی از انتقادهایی که در این خصوص به دولت میشود این است که دولت پاکستان سیاستهای سختگیرانهای برای جمعآوری مالیات اعمال نمیکند.
بله، پاکستان از دیرباز بهطور متداول مشکل درآمدهای مالیاتی داشته و اگر اشتباه نکنم درآمد مالیاتی این کشور تنها حدود 13 درصد تولید ناخالص داخلی است که رقم بسیار پایینی محسوب میشود. این موضوع از دو مساله ناشی میشود. نخست سیاستهای غلط مالیاتی نظیر معافیتهای مالیاتی است. در این کشور بدون هیچ قاعده یا قانونی به اشخاص و شرکتهای مختلفی معافیت داده میشود. مساله دوم نیز نحوه غلط اجرای سیاستهای مالیاتی است.
سالهای سال است که مشکلی به نام فساد در کشور وجود دارد و تمام دولتهایی که سرکار میآیند نیز با وعده مبارزه با فساد شروع میکنند اما تاکنون هیچکدام در این مسیر موفق نبودهاند. از مدتها قبل نیز صندوق بینالمللی پول به این کشور پیشنهاد کرده که مالیات بر ارزش افزوده داشته باشند که این موضوع را نیز قبول نکردند. کمااینکه چندی پیش که من مسوول پرونده پاکستان بودم تا حد زیادی این موضوع را جلو بردم اما به دلایل سیاسی این موضوع محقق نشد.
از سوی دیگر از آنجا که پرسشهای زیادی وجود دارد که درآمدهای دولت به چه مصرفی میرسد، سیستم مالیاتی مشروعیت کافی را ندارد. در واقع مردم در ممالکی مالیات میدهند که فکر میکنند دولت از آن منابع به درستی استفاده میکند.
بر اساس آمارهای منتشرشده در حال حاضر یکسوم مردم پاکستان زیر خط فقر زندگی میکنند. چرا با وجود رشد مثبت اقتصاد پاکستان، این کشور در حال گرفتار شدن در تله فقر است؟
مشکل بزرگی که در این کشور وجود دارد این است که توزیع مالکیت و قدرت در بخش کشاورزی بسیار متمرکز است و اگر پاکستان نیروی کار به کشورهای دیگر صادر نمیکرد و بخش زیادی از دریافتهای این کارگران مهاجر به کشور برنمیگشت، احتمالاً نرخ شیوع فقر بالاتر از این رقم بود. مقامات پاکستانی بارها سعی کردند مکانیسمهایی برای بازنشستگان داشته باشند از جمله صندوقهایی که به نام «بینظیر بوتو» بود و هنوز هم وجود دارد. ولی از آنجا که این صندوقها منابع مشخص و درستی نداشته و تقسیم منابع نیز به صورت سیاسی و غیرشفاف انجام میشود هیچگاه موثر واقع نشدهاند. مساله دیگری که وجود دارد نرخ بالای رشد جمعیت این کشور است که با وجود نرخ اسمی بالای رشد GDP در برخی سالها، نرخ رشد درآمد سرانه چندان بالا نبوده است.
همانطور که مستحضرید، پاکستان مدتهاست بر سر مسائل مختلف با هند درگیر است، نقش نزاع این کشور با هند بر اقتصاد چه بوده است؟
این موضوع ضررهای بزرگی داشته است. در وهله اول باعث شده تا بخش عمدهای از درآمدهای دولتی و کمکهای خارجی هزینه مخارج دفاعی و نظامی شود. نکته دوم این است که این موضوع تمرکز سیاستمداران را از اعمال تغییرات ساختاری لازم برای رشد اقتصادی منحرف کرده و به مساله هند متمرکز میکند. در واقع مساله هند توجیهی برای نرسیدن به موفقیتهای اقتصادی شده است. البته در سالهای اخیر بارها روابط تجاری میان هند و پاکستان دچار نوسان شده است. ولی بهطور کلی چنین درگیریهایی باعث میشود مشکل سیاسی-اقتصادی تا حد زیادی پیرامون مساله هند خلاصه شده و بهجای تقویت تولید و رشد صادرات، نگاهها به مساله هند معطوف شود.
در واقع چه چیز باعث شده تا هند به یکی از روبهرشدترین اقتصادهای جهان تبدیل شود در حالی که پاکستان روندی نزولی در پیش گرفته است؟
هند به مراتب اقتصاد بزرگتر و پیچیدهتری نسبت به پاکستان دارد که مهمترین دلیل موفقیت آن، سیاستهای داخلی بهتر بوده است. این کشور در سالهای اخیر به اهمیت صادرات پی برده و خود را در زنجیرههای تولید بینالمللی بهخصوص در بخشهای فناوری و IT دخیل میداند. همین موضوع باعث شده که با وجود نرخ بالای وقوع فقر در این کشور، رشد اقتصادی هند بسیار بالا باشد.
با تمام این تفاسیر، مراجع اقتصادی بینالمللی نظیر بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، آینده اقتصاد پاکستان را چگونه ارزیابی میکنند؟
صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی به تمام مسائل و چالشهای تهدیدکننده اقتصاد پاکستان واقف هستند. هر دو معتقدند که پاکستان بنیه رشد و تولید بسیار بالایی دارد ولی مسائل مربوط به سیاستگذاری و حکمرانی بد مانع این رشد بالقوه شده است. مشکل دیگری که در این میان وجود دارد این است که مقامات و سیاستگذاران پاکستانی هر زمان که وارد بحران میشوند یک سلسله اقداماتی را در جهت رفع و توقف موقت بحرانها انجام میدهند اما متاسفانه زمانیکه تازه اثرات این اصلاحات در حال نمایان شدن است، کار را نیمهکاره رها میکنند. بنابراین همیشه این مشکل گریبانگیر دولت پاکستان خواهد بود که اطمینان و اعتبار کافی را نزد نهادهای بینالمللی برای به اتمام رساندن سیاستهای موفق اقتصادی نخواهند داشت.