منطق سیاسی و واقعیت اقتصادی
آیا واقعاً فشارهای اقتصادی رو به پایان است؟
سخنان این روزهای رئیسجمهور ایران درباره موضوعها و مسائل اقتصاد ایران در هر بستری مایه شگفتی شهروندان، اقتصاددانان و فعالان اقتصادی شده است. علاقهمندان اقتصاد سیاسی ایران با شگفتی به این سخنان نگاه کرده و به این میاندیشند که چرا رئیس دولت ایران چنین رفتار و گفتاری مغایر واقعیتهای جامعه و به ویژه در حوزه اقتصاد نشان میدهد. به طور مثال او در روز 22 خردادماه 1398 در جلسه هیات دولت گفته است: «امروز مردم ایران نسبت به شش ماه و یک سال گذشته آرامش بیشتری دارند و نسبت به آینده کشور خود امیدوارتر هستند.»
سخنان این روزهای رئیسجمهور ایران درباره موضوعها و مسائل اقتصاد ایران در هر بستری مایه شگفتی شهروندان، اقتصاددانان و فعالان اقتصادی شده است. علاقهمندان اقتصاد سیاسی ایران با شگفتی به این سخنان نگاه کرده و به این میاندیشند که چرا رئیس دولت ایران چنین رفتار و گفتاری مغایر واقعیتهای جامعه و به ویژه در حوزه اقتصاد نشان میدهد. به طور مثال او در روز 22 خردادماه 1398 در جلسه هیات دولت گفته است: «امروز مردم ایران نسبت به شش ماه و یک سال گذشته آرامش بیشتری دارند و نسبت به آینده کشور خود امیدوارتر هستند.» شهروندان ایرانی که این روزها با بیشترین فشار برای تامین منابع مالی مورد نیاز برای زندگی حداقلی روبهرو شده و نارضایتی در چهره و گفتارشان آشکار است از این سخنان رنجورتر میشوند و با خود میگویند کاش کسی به رئیسجمهور میگفت واقعیتهای جامعه چنین چیزی را بازتاب نمیدهد. چرا روحانی چنین حرفهایی را میزند.
از جنس سیاست و امیدسازی
برای اینکه بتوانیم برای پرسش و ابهام و سردرگمی شهروندان ایرانی در برابر این سخنان که از سوی رئیسجمهور بر زبان میآید جوابی داشته باشیم ناچاریم کمی از اقتصاد دور شده و به دنیای سیاست برویم. واقعیت این است که جنس اندیشه و کار آقای حسن روحانی از جنس سیاست است. او 40 سال است با همین جنس اندیشه و فعالیت در صحنه تصمیمگیری ایران در اندازه و سطوح گوناگون حضور داشته است. روحانی سالهایی در کنار آیتالله فقید هاشمیرفسنجانی مجلس قانونگذاری ایران را مدیریت میکرد و سالهای پرشماری نیز ریاست بالاترین نهاد امنیت ملی را در اختیار داشت. این سیاستمدار ایرانی حالا شش سال است که بر بالاترین نهاد اجرایی ریاست دارد. حسن روحانی همانند هر سیاستمدار دیگر در دنیای امروز میاندیشد و البته بستر عمل و تصمیمش هم در سطح ملی و هم در سطح منطقهای و جهانی است. این سیاستمدار ایرانی همانند سه همتای ایرانی پیشین خود یعنی آیتالله هاشمیرفسنجانی، سیدمحمد خاتمی و محمود احمدینژاد البته بدون تکیه بر یک حزب شناختهشده و نیرومند و دارای مرام و راهبرد روشن توانسته است دوبار از شهروندان ایرانی رای بیشتری نسبت به رقبا بگیرد. وی در شش سال سپریشده از دوران ریاستش بر دولت چرخشهای چشمگیری به ویژه در میدان اقتصاد را به نمایش گذاشته است. حسن روحانی در جریان انتخابات 1392 توانست موجی از سخنان بهتر در زمینههای گوناگون به ویژه در برابر رقبایش را عرضه کند. از جمله حرفهای او یکی هم این بود که هم باید سانتریفیوژها بچرخد و هم کارخانهها. او به شهروندان ایرانی وعده داد کاری میکند که نرخ دلار هرروز نوسان نکند و به این ترتیب نرخ سایر کالاها نیز تثبیت شود. وی به بخش خصوصی ایران نیز اطمینان داد سخنان آنها را میشنود و به خواستههای آنها در عمل پاسخ درست و کارشناسانه میدهد اما امروز و پس از سپری شدن شش سال از دوره هشتساله ریاستجمهوری روحانی شاهد انحرافهای سیاستگذاری اقتصادی و درنتیجه ادعاهای غیرواقعی هستیم. روحانی البته بر اساس رفتارهای شناختهشده سیاستمداران و به ویژه با استناد به اینکه ایران اکنون در نبرد با آمریکا قرار دارد امیدسازی میکند و شاید بهتر از هرکسی میداند واقعیت چیز دیگری است.
فشار حداکثری به ایرانیان
واقعیت را نمیتوان از شهروندانی که فشار حداکثری اقتصادی را با پوست، گوشت و استخوان خود احساس میکنند پنهان کرد. آمار و اطلاعات درباره متغیرهای اقتصادی در سطح کلان و در سطح خانوارها و بنگاهها نشان میدهد روزهای سختی داریم. رشد اقتصادی منفی نزدیک به پنجدرصدی سال 1397 و با توجه به رشد 5 /1درصدی جمعیت معنایش این است که ایرانیان در سال 1397 نزدیک به هفت درصد فقیرتر شدهاند. بنا بر محاسبات دکتر مسعود نیلی اگر رشد اقتصادی پارسال سه درصد منفی بود معنیاش این بود که ۵۰ هزار میلیارد تومان از سطح درآمد اقتصاد ما کاسته خواهد شد. این کاهش معادل این است که هرماه ۵۰ هزار تومان از درآمد هر ایرانی کاسته شود. در صورتی که متوسط خانوارهای ایرانی در سال 1397 را 5 /3 نفر فرض کنیم با توجه به محاسبههای انجامشده مورد استناد نیلی در سال 1397 هر خانواده ایرانی بهطور متوسط 175 هزار تومان کاهش را تجربه کرده است. در این صورت انتظار میرود با در نظر گرفتن رشد منفی 5 /4درصدی سال 1397 در تولید ناخالص داخلی و با لحاظ سایر شرایط میزان کاهش درآمد هر خانواده ایرانی به اندازه میزان انقباض اقتصاد بازهم کاهش را تجربه کند و درآمد ماهانه هر خانواده ایرانی دستکم 260 هزار تومان کاهش یابد. این کاهش درآمد خانوارها تنها از ناحیه کاهش تولید ناخالص داخلی خواهد بود و به تورم در سطح بالای پیشبینیشده ارتباط ندارد. با توجه به رشد نرخ تبدیل دلار به ریال ایران و با توجه به تبعیت نرخ و قیمت کالاها از رشد قیمت دلار به نظر میرسد که نرخ تورم امسال به بالاترین نرخ تورم پس از سال 1374 برسد و این یعنی از دست رفتن قدرت خرید شهروندان. با عنایت به اینکه توزیع درآمد در ایران از بدترین نوع توزیع درآمد در جهان است به نظر میرسد خانوادههای تهیدست ایرانی بازهم زیر فشار بیشتری قرار میگیرند. این فشار حداکثری با توجه به نرخ منفی سرمایهگذاری دولتی و خصوصی و از سوی دیگر تعطیلی کارخانهها بر بازار کار هم فشار آورده و بر ابعاد و پیچیدگیهای بازار کار اضافه میکند و شهروندان زیر ضرب بیشتری قرار میگیرند. آیا فشار بر خانوادهها و بنگاهها در همین سطح باقی میماند یا اینکه ممکن است بازهم شرایط بدتر شود؟
رئیس و مشاور سابق در دو مسیر
پرسش بالا را چگونه میتوان بررسی کرد؟ آقای رئیسجمهور حسن روحانی در ادامه امیدسازیهای خود برای شهروندان میگوید: «ما تلاش کردیم که یک حرکت خوب اقتصادی را بهرغم تحریمها داشته باشیم. برخلاف پارسال که رشد اقتصادی منفی داشتیم امسال در بازه دوماهه سال مشخص است که رشد اقتصادی داریم. علائم میگوید که رشد اقتصادی ما تا پایان سال مثبت خواهد بود. دوماهه اول سال این را میگوید. بهرغم مشکلات برای پروژههای عمرانی بودجههای لازم را در همین سهماهه اول پرداخت کردیم. وزارت راه و شهرسازی قولی به مردم داده مبنی بر تحویل چهارصد هزار واحد مسکونی به مردم در طول دو سال آینده که امیدوارکننده است و این یعنی حرکت خوب در زندگی مردم.» اما مسعود نیلی مشاور ارشد اقتصادی رئیسجمهور که در سال 1397 از این منصب کنارهگیری کرد برآورد کرده است که اقتصاد ایران امسال هم رشد منفی خواهد داشت که البته این برآورد با تایید نهادهای کارشناسی و نهادهای معتبر بینالمللی همراه است. بر اساس آنچه رسانهها از زبان مشاور ارشد سابق رئیسجمهور در امور اقتصادی درج کردهاند احتمال اینکه اقتصاد ایران امسال با رشد منفی نزدیک به 10 درصد مواجه شود وجود دارد. این اعداد به شدت معنادار سخنان آقای روحانی را منطبق بر واقعیتهای عینی تشخیص نمیدهند و وقتی از جانب مشاور ارشد اقتصادی پیشین مطرح میشوند نشان از شکاف پرناشدنی دیدگاهها درباره یک پدیده است که به نظر میرسد به تراژدی نزدیک میشود. واقعیت این است که شهروندان ایرانی، اقتصاددانان و فعالان اقتصادی ضمن قبول نسبی امیدسازی از سوی رئیسجمهور اما به لحاظ نزدیک بودن به واقعیتها شوربختانه سخنان رئیس دولت را قبول نمیکنند. رئیسجمهور محترم برای ارائه آمار و اطلاعات میتواند علاوه بر ذهنیت خویش و استفاده از آمارهای اعضای دولت فعلی به برآوردهای کارشناسانه بیشتر توجه کند. آمارهای ارائهشده از وضعیت تولیدات صنعتی نیز صحبتهای رئیسجمهور را تایید نمیکند. شاید اگر رئیس محترم دولت میتوانست با مردم و به ویژه نهادهای کارگری و کارفرمایی که لکنت زبان ندارند گفتوگوی رودررو کند واقعیتها را بیشتر لمس میکرد و از تکرار آرزوهای سخت در ارائه آمار و تحلیل وضعیت اجتناب میکرد.