رنج انفعال
بررسی سستی و بیاختیاری دولت در گفتوگو با مصطفی هاشمیطبا
مصطفی هاشمیطبا میگوید: در مسائل کلان بیاختیاری به کارآمدی دولت ضربه زده و در مسائل خرد، باید از بیعملی به عنوان عامل ضربهزننده به کارآمدی دولت حسن روحانی یاد کرد. هرچند که این دو با یکدیگر مرتبط هستند اما به نظر من بسیاری از کارهایی که دولت میتوانست به درستی به انجام برساند، به سرانجام مطلوب و مناسب نرسید و یکی از دلایل مهم، نوع نگرش دولت به مسائل بوده و هست.
موضوع میزان اختیارات رئیسجمهوری در پیشبرد سیاستهای دولت، هرچند پیش از این نیز به عنوان یکی از مشکلات کشور مطرح بود اما آنکه حسن روحانی پس از گذشت حدود هفت سال از ریاستجمهوریاش صراحتاً گفت که «باید به اندازه توان و اختیارات رئیسجمهوری از دولت مطالبه داشت»، با واکنشهایی همراه شد. سیدمصطفی هاشمیطبا معاون رئیس دولت اصلاحات در این گفتوگو میگوید حرف حسن روحانی با وجود واکنشهایی که برانگیخت اما پربیراه نیست. او بر این باور است که این سخن که دولت دارای همه اختیارات نیست حرف درست و حقی است. از سوی دیگر نوع استفاده از اختیارات موجود دولت مورد پسند سلیقه همه افراد و گروهها نیست اما با اذعان به این موضوع نمیتوان انفعال دولت در اجرای برخی سیاستها را نادیده گرفت، زیرا دولت بدون شک از کمکاری، بیعملی و سستی نیز رنج میبرد.
♦♦♦
دو دیدگاه درباره مقوله ناکارآمدی دولت وجود دارد؛ دولتیها بر این باورند که اختیارات لازم را در اختیار ندارند و از سوی دیگر، مخالفان بر این باورند که دولت دچار بیعملی است. چرا اغلب روسای جمهوری ایران اواسط دوره دوم ریاستجمهوری دم از بیاختیاری دولت میزنند؟
در ابتدای این بحث باید نکتهای را روشن کنم. اینکه دولت دارای همه اختیارات نیست حرف درست و حقی است. بهطور مثال، دولت بودجهای را تدوین میکند و به مجلس شورای اسلامی ارائه میکند اما مجلس این بودجه را گاه با تغییرات گسترده به تصویب میرساند و به دولت ابلاغ میکند. بنابراین دولت را مکلف به اجرای بودجهای میکند که ممکن است در برخی موارد اجرای برخی از این مصوبهها از اختیار دولت خارج باشد و نتواند آن را اجرا کند زیرا آن مصوبه بر مبنای نگاه مجلس در بودجه آمده و توانایی دولت در اجرا در نظر گرفته نشده است. این یک مثال بود و بسیاری موارد دیگر وجود دارد که به دلیل آنکه رئیسجمهوری شخص اول مملکت نیست و دولت نیز دولت به اصطلاح قاهری به عنوان اینکه بر همه اوضاع نظارت داشته باشد نیست، طبیعتاً در بسیاری از مسائل اجرایی، دیگرانی هم نسبت به مسائلی که دولت میخواهد آنها را اجرا کند، دستکم اظهار نظرهایی میکنند که در روند اجرا محدودیتهایی به وجود میآورد. بنابراین اینکه دولت دارای اختیار مطلق و کامل نیست، حرف درستی است اما در بسیاری موارد است که دولت از اختیاراتش حتی استفاده نمیکند. البته این موضوع هم احتمالاً دلایلی دارد. ممکن است دولت اختیاراتی داشته باشد اما عدهای بگویند دولت باید از این اختیارات به نحوی غیر از آنچه مدنظر خود دولت است، استفاده کند. برای مثال دولت در زمینه واگذاری طرحهای نیمهتمام به بخش خصوصی اختیاراتی دارد. استفاده دولت از این اختیار به نحوی صورتگرفته که منتقدان میگویند دولت دستبسته عمل میکند. بنابراین نوع بهرهگیری دولت از اختیارات خود نیز موضوعی است که باید به آن توجه شود و قابل تامل و بررسی است. در واقع اگر بخواهیم به صورت جامع به این موضوع بپردازیم، باید بگوییم که دولت از یکسو دارای همه اختیارات نیست و هم آنکه نوع استفاده از اختیارات دولت مورد پسند سلیقه همه افراد و گروهها نیست. به نظر من در این موضوع هم دولت در برخی موارد دارای اختیار نیست اما در برخی موارد دیگر دولت دچار کمکاری و بیعملی است.
شما به نوعی هم بیاختیاری دولت را در برخی موارد تایید میکنید و هم در برخی موارد دیگر معتقد به بیعملی دولت هستید. سوال این است که افراد برای به دست گرفتن دولت و رسیدن به جایگاه ریاستجمهوری و حتی پس از به دست گرفتن دولت، موارد و وعدههایی را مطرح میکنند اما با گذشت زمان، وقتی خود را ناتوان از اجرایی کردن وعدهها دیدند، از بیاختیاری سخن میگویند. آیا در زمان طرح این وعدهها از میزان اختیارات خود بیاطلاع بودهاند که در عمل از بیاختیاری سخن میگویند؟
متاسفانه برخی حرفها و اقدامات حتی پس از برگزاری انتخابات جنبه تبلیغاتی دارند و زمان عمل که فرا میرسد، ناتوانی و عاجز بودن در اجرا خودش را به وضوح نشان میدهد زیرا وعدهها منطقی و قابل اجرا نبوده است. افرادی که در این عرصه وارد وعده و وعید میشوند، به آینده دقت ندارند. برای مثال آقای رئیسجمهور در انتخابات ریاستجمهوری و حتی بعد از آن، گفتند که ما کاری میکنیم که همه تحریمهایی که علیه ایران وضع شده لغو شود. این نوع وعده دادن، یا ناشی از خودبزرگبینی است یا دادن وعدهای است که با وجود علم به آنکه عملی و اجرایی نیست اما برای جلب نظر افکار عمومی و رای مردم، بدون توجه به توان اجرایی شدن، مطرح میشود. دادن این وعدهها خلاف آیه قرآن است که میگوید: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ». این سوال درستی است که بپرسیم چرا وعدههایی که قدرت اجرای آن را ندارید مطرح میکنید؟ از این دست وعدهها بسیار داریم. نمونه دیگر آن وعدهای است که یکی از نامزدهای انتخاباتی مطرح کرد مبنی بر اینکه «یارانه را پنج برابر میکنیم»! حالآنکه اولین سوال این است که منبع تامین مالی این وعده کجاست؟ ناگفته پیداست که امکان اجرایی شدن این نوع وعدهها وجود ندارد و دولتها در اجرای سیاستهایی از این دست وقتی با واقعیتها روبهرو میشوند و میبینند که ناتوان و عاجز از عملیاتی کردن آن هستند، از نداشتن اختیارات لازم صحبت میکنند.
البته به این موضوع میشود از منظری دیگر هم نگریست؛ آنکه برخی موارد است که مردم توقع دارند که دولت سیاستهایی را اجرا کند که واقعاً اختیار اجرای آن را ندارد. برای مثال درباره سیاست خارجی کشور یا تحرکات منطقه، دولت تنها مرجع تصمیمگیر نیست بنابراین بسیاری موارد مرتبط با تصمیمات در این زمینه در اختیار دولت نیست اما همه تنها دولت را در این زمینه موظف به پاسخگویی میدانند.
با همه آنچه از نداشتن برخی اختیارات دولت حرف زدیم، نمیتوانیم اجرای سیاستهای غلط از سوی دولتها را نادیده بگیریم؛ سیاستهایی که غلط بود و اجرای آن مشکلات عدیدهای ایجاد کرد اما دولت بهجای پذیرفتن اشتباه خود به دنبال تراشیدن بهانههایی است که مشکلات پیشآمده را توجیه کند. در همین نقاط است که متوجه میشویم دولت از اختیارات خود حسن استفاده نکرده است.
آیا ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران واقعاً به گونهای شکل گرفته است که دولت دستکم در برخی حوزهها بیاختیار باشد؟
به نظر من نمیتوان گفت ساختار سیاسی ایران بهطور کلی ایراد دارد و سبب نداشتن اختیار دولت در برخی حوزهها میشود. اما میشود گفت که برخی ساختارهای سیاسی دولت را در برخی موارد در تنگنا قرار میدهد.
مثلاً مجلس هم در حوزه تصویب قوانین و هم در حوزه نظارت بر اجرای قانون و هم در ساختن جو مخالف دولت نقش بسیار زیادی دارد. شما ببینید وقتی مجلس درباره موضوعی با دولت به مخالفت میپردازد و این مخالفت در ابعاد گسترده پخش میشود، طبیعتاً ممکن است که دولت در این نقطه ناکارآمد جلوه کند. جای دیگری که خارج از اختیارات دولت، ممکن است خیلی از مسائل مطرح شود و تهییج عمومی به دنبال داشته باشد، تریبونهای نمازجمعه است؛ زیرا ممکن است مطالبی علیه سیاستها یا اقدامات دولت طرح شود یا آنکه توقعاتی برای مردم ایجاد کند مثل بیان برخی مطالب که دولت باید معیشت مردم را سامان دهد و همین اظهارات توقعاتی را در مردم ایجاد میکرد و دولت را سوق میدهد به سمت اتخاذ سیاستهایی که توانایی اجرای آن را ندارد و در نیمه راه از ادامه مسیر بازمیماند. در واقع هیچ دولتی توان آن را ندارد که بتواند دستوری معیشت مردم را بهبود دهد. دولت در اختیار هر فردی باشد، گروهها یا نهادهایی برخلاف سیاستهای او جامعه را تهییج میکنند، در نتیجه در اجرای سیاستهای خود تزلزل پیدا میکند.
اما آنچه بنده درباره این دولت و برخی دولتهای قبل به آن باور دارم آن است که علاوه بر ساختارهایی که سبب میشود دولتها در تنگنا قرار گیرند، خود دولتها نیز منهای این موضوع نتوانستهاند از اختیاراتشان به نحو مطلوبی استفاده کنند. در مورد دولت فعلی به نظر من با همه مشکلاتی که وجود دارد دولت میتواند بهتر از الان عمل کند.
ما شاهد آن هستیم که روسای جمهور در ادوار مختلف، گاه از عدم همراهی سایر بخشهای نظام با دولت خود یاد میکنند و این عدم همراهی را یکی از موانع در حوزه اختیارات دولت میخوانند. این عدم همراهی آیا واقعاً مانعی بر سر اقدامات دولت است؟
به نظر من یکی از وظایف رئیس دولت آن است که خودش بتواند این هماهنگی را ایجاد کند. رئیسجمهور میتواند مسائل مردم را در رسانهها تشریح کند و با مردم حرف بزند؛ اقدامی که امروز انجام نمیشود. اگر هم در برخی موارد این صحبت با مردم صورت میگیرد، بیشتر به نطق خطابه شبیه است تا اینکه مسائل کشور را برای مردم باز کنند و مردم را نسبت به موضوعاتی که در کشور وجود دارد روشن کنند. اگرچه دولتها و رئیسجمهور انتظار هماهنگی از سایر بخشهای نظام را دارند اما باید توجه کنیم که این ایجاد هماهنگی جز با اقدام خود رئیسجمهور ممکن نیست. برای مثال، مدتهاست که جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل نمیشود و این در حالی است که تشکیل جلساتی از این نوع خود میتواند به هماهنگی بخشهای مختلف با دولت منجر شود. یا عدم حضور رئیسجمهور در اغلب جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام ازجمله اقداماتی است که به شکلگیری عدم هماهنگی میانجامد. همینهاست که به کار دولت لطمه میزند. در واقع روسای جمهور علاوه بر آنکه به اقدامات بیرونی به عنوان عامل کاهش اختیارات خود مینگرند، باید به اقدامات خود نیز توجه کنند که در بسیاری از موارد همین اقدامات است که در نهایت به تبعاتی همچون نبود هماهنگی و کاهش اختیارات منجر میشود. بنابراین تلاش دولت و شخص رئیسجمهور در خارج شدن از موضع منفعلانه میتواند به بهبود شرایط برای اجرایی کردن سیاستها کمک کند.
در دوره حسن روحانی آیا بیعملی بیشتر به کارآمدی دولت ضربه زده یا بیاختیاری دولت؟
در مسائل کلان بیاختیاری به کارآمدی دولت ضربه زده و در مسائل خرد، باید از بیعملی به عنوان عامل ضربهزننده به کارآمدی دولت حسن روحانی یاد کرد. هرچند که این دو با یکدیگر مرتبط هستند اما به نظر من بسیاری از کارهایی که دولت میتوانست به درستی به انجام برساند، به سرانجام مطلوب و مناسب نرسید و یکی از دلایل مهم، نوع نگرش دولت به مسائل بوده و هست. برای مثال در حوزه اقتصادی سیاستهای اتخاذشده اصلاً مطابق با شرایط جنگ اقتصادی نیست. این هم یکی دیگر از نقاطی است که به دلیل نوع عمل دولت، خود باعث ایجاد مشکلاتی است که به کارآمدی دولت ضربه میزند. بنابراین به نظر من دولت در بیعملی هم بیتقصیر نیست.
آیا میتوان مدعی شد که دولت در حوزه اقتصادی فاقد اختیارات لازم است؟
ببینید! به این نکته توجه داشته باشید که ممکن است در برخی مواقع و شرایط با وجود همه تلاشهایی که صورت میگیرد، اما کار درست پیش نرود. برخی مسائل به شدت بر عملکرد دولت اثر میگذارد حتی اگر دولت بسیار قوی باشد. نمونه آن در حوزه اقتصادی و سیاسی، موضوع تحریمها علیه ایران است که موجب میشود فروش نفت ایران با مشکلات جدی روبهرو شود. حالا دولت چه میتواند بکند؟ آیا ابزارهای قوی در اختیار دارد؟ به این ترتیب اینگونه مسائل به عنوان یک مساله کلان در اختیار دولت نیست. وقتی کشورهای اروپایی به دلیل ترس از ایالاتمتحده خرید نفت خود از جمهوری اسلامی ایران را به صفر رساندهاند، درآمدهای دولت ایران کاهش مییابد. یکی از اشکالات مهم آن است که با وجود آنکه درآمدهای دولت به تبع این سیاست کاهش یافته اما دولت همچنان به خرج کردن و پرخرجی ادامه میدهد. این در حالی است که باید خیلی جدی با موضوع مواجه شده و آن را مدیریت کند. یعنی در موضوع کاهش منابع مالی ناشی از تحریم نفتی، از یکسو دولت بیاختیار است و از سوی دیگر در مواجهه با این مشکل در داخل اقدامات نامناسب انجام میدهد. دولت این موضوع را درک نمیکند که شرایط کشور و وضعیت اقتصادی نهتنها وضعیت مطلوب نیست که وضعیتی عادی هم نیست و نباید با این خوشبینی به ادامه سیاستهای پیشین خود بپردازد. برای خروج از انفعال و بیعملی لازم است دولت تغییر در سیاستهای خود را کلید بزند.
این موضوع را در یک نمونه دیگر هم میتوان دید. در بحث هدفمندی یارانهها و پرداخت یارانه نقدی، دولت میبایست بر مبنای قانون، دهکهای پردرآمد را از دریافت یارانه نقدی حذف میکرد اما حاضر به اجرای قانون در این حوزه نشد. این نشانه بیعملی و سستی دولت است.
عمده دلایل ناکارآمدی دولت در حوزه اقتصادی چیست؟
شاید اگر بخواهم دلایل ناکارآمدی دولتها در حوزه اقتصاد را برشمارم، از مجال این گفتوگو خارج باشد اما آنچه امروز دولت را از نظر اقتصادی ناکارآمد کرده، همانطور که گفتم؛ کاهش شدید درآمدهای دولت ناشی از تحریمهای نفتی از یکسو و همچنین نحوه برخورد دولت با این مشکل و اتخاذ سیاستهای خوشبینانه از سوی دیگر است. دولت باید از هزینهها صرف نظر کند، جلوی ایجاد رانت را بگیرد، نظارتها را افزایش دهد و از اختلاسها جلوگیری کند. همچنین برای اینکه برخی سیاستهایش در حوزه افزایش درآمد، به مردم آسیب نزند باید با مردم گفتوگو کند و مردم را از آنچه کشور با آن روبهرو است مطلع سازد. نمیشود در شرایط جنگ اقتصادی باشیم اما سیاستهایی را اتخاذ کنیم که مناسب شرایط عادی است. این یکی از ضعفهای دولت آقای روحانی است.