فقدان فرصتی برای رهایی
کدام سیاستها حیات بنگاههای اقتصادی را تهدید میکنند؟
از بزرگترین عوامل بازدارندهای که مانع نیل بنگاههای اقتصادی به اهداف موضوعه است، سلب قابلیت برنامهریزی از آنهاست. بنگاه برای دسترسی به اهداف خود که تولید و فروش و کسب سود و رسیدن به سهم قابل قبولی از بازار است ناچار از برنامهریزی در زمینه تدارک، تولید و توزیع محصول است تا بتواند در فضای رقابتی خود را در وضعیت هماوردی با سایر رقبای داخلی و خارجی قرار دهد.
از بزرگترین عوامل بازدارندهای که مانع نیل بنگاههای اقتصادی به اهداف موضوعه است، سلب قابلیت برنامهریزی از آنهاست. بنگاه برای دسترسی به اهداف خود که تولید و فروش و کسب سود و رسیدن به سهم قابل قبولی از بازار است ناچار از برنامهریزی در زمینه تدارک، تولید و توزیع محصول است تا بتواند در فضای رقابتی خود را در وضعیت هماوردی با سایر رقبای داخلی و خارجی قرار دهد. همه این حوزهها نیازمند زمان برای تدوین برنامههای دقیق و بررسی زمینههای پیادهسازی آنها هستند و هنگامی که این قابلیت از بنگاه سلب شود درواقع رسیدن به اهداف بنگاه نیز دور از دسترسی قرار خواهند گرفت.
اینکه چه عواملی موجب میشوند بنگاه نتواند در حد مطلوب برنامهریزی کند میتواند ریشههای محیطی متعددی داشته باشد که در محیط داخلی بنگاه مساله مربوط به ضعف تخصص و توانمندی مدیران در تدوین و پیادهسازی برنامههای رشد و در محیط نزدیک مساله مربوط به کیفیت سیاستگذاریهای نهادهای دولتی و قانونگذاری اثرگذار و در محیط دور مساله مربوط به روابط بینالمللی و سیاستهای دول خارجی است. در این مقال به موضوع میزان تخصص و توانمندی مدیران در برنامهریزیهای رشد بنگاه نمیپردازیم و مختصراً به مسائل محیط داخلی و محیط بینالمللی خواهیم پرداخت.
بیثباتی و سردرگمی و تزاحم
در محیط داخلی بزرگترین مشکلی که بنگاههای ما با آن مواجه هستند و قابلیت برنامهریزی در تخصیص منابع و تولید را از ایشان سلب میکند و از این رهگذر زیانهای فراوانی را بر بنگاه و سرمایههای ملی تحمیل میکند، بیثباتی و تکرار و نقض پیاپی سیاستها و دستورالعملهای نهادهای سیاستگذار همچون وزارت صنعت، معدن و تجارت و گمرکات و بانک مرکزی است که هر ماه و هر هفته بنگاه با تعدادی از آنها روبهرو میشود و فرآیند تولیدش را با کندی مواجه میکند. با توجه به آنکه بنگاهها نوعاً چه بهطور مستقیم و چه بهطور غیرمستقیم نیازمند تدارک از مسیر کالاهای وارداتی یا متاثر از فعالیتهای صادراتی برای توسعه بازارهای فروش هستند و واردات و صادرات کالا مرتباً دستخوش سیاستهای متنوع و کوتاهمدت سیاستگذاران و همچنین اثرپذیر از نرخهای گوناگون و متنوع ارزی هستند، این امر آنچنان بیثباتی و سردرگمی و تزاحمی در حوزه فعالیتهای بنگاه ایجاد کرده که گاه مدیران بنگاه از پرداختن به بخشی از فعالیتهای اصلی خود که تاسیس و سرمایهگذاریهای بنگاه بر آن اساس مبتنی بوده است منصرف میشوند. همه میدانیم که مدیران بنگاه رسالت تدقیق و توجه به سودآورترین زمینههای سرمایهگذاری و بهترین شیوههای تولید را بر عهده دارند و نیل به این مسوولیت هنگامی ممکن است که بنگاه بتواند با صرف وقت و مداقه و به دور از دغدغه و عجله و با آرامش به شیوههای گوناگون سرمایهگذاری و تولید بیندیشد و در جهت حفظ منافع سهامدارانش، با مطالعات تطبیقی، فعالیتهایی را برگزیند که ارزشافزوده بیشتری را در بلندمدت نصیب بنگاه کند.
از دست رفتن فرصتها
زمانی که به علت تغییرات مستمر در رویهها و دستورالعملهایی که بنگاه از آنها متاثر است، مدیران ترغیب میشوند برای احتراز از مشکلاتی که روزانه رو به افزایش است عجولانه و فارغ از بررسیها و تحلیلهای کارشناسانه تصمیم بگیرند و مرتباً کوتاهمدت بیندیشند، لاجرم منافع بنگاه فدای کمدقتیها میشود و خیر و صلاح سهامداران در معرض مخاطره قرار میگیرد.
اهمیت ثبات در قوانین و دستورالعملها و رویهها زمانی برای ما بیشتر روشن میشود که ملاحظه میکنیم رقبای خارجی در کشورهای همسایه چگونه وقتشان عمدتاً صرف خلاقیت و نوآوری برای محصولات جدیدتر و برنامهریزی عالمانه برای فتح بازارهای بزرگتر و دورتر میشود و همچون مدیران ما دغدغه دست و پنجه نرم کردن با دستورالعملهای خلقالساعه را ندارند و آنچه در اختیار دارند از جمله وقت گرانبهایشان را صرف به دست آوردن فرصتهای رقابتپذیری و ورود به بازارهای جدیدتر میکنند درحالیکه بنگاههای ما در تلاش برای تنازع بقا و مقابله با رویههای متنوع و مختلفی هستند که هر هفته به شکل جدیدی رخ مینمایند. نکته حائز اهمیت اینجاست که از دست رفتن فرصت اندیشیدن به تدارک و تولید و فروش که وظیفه اصلی مدیران بنگاه است به دلیل آنکه اغلب زمان مدیران صرف حل و فصل مسائل ناخواسته و غیرضرور و فرسایشی میشود، در کوتاهمدت فروش و سودآوری را به شدت کاهش میدهد و در بلندمدت نیز باعث میشود که عملکرد بنگاه در روند نزولی و نامطلوبی قرار گیرد.
ضربههای بزرگتر از تحریم
بهرغم آنکه در بدایت امر اینچنین به نظر نمیرسد، اما تهدیدهای سیاستگذاریهای خارجی از جمله تحریم تدارک و تامین مواد اولیه تولید و ابزار پرداخت و برقراری مراودات خارجی مجموعاً ضربههای کوچکتری به بنگاهها وارد کرده است تا بیثباتی قوانین و مقررات داخلی. علت آن است که روند تحریمها و آثار مخرب آنها از ثبات نسبی برخوردار بوده است و فرصت مقابله و چگونگی برخورد با آنها و یافتن راهحلی که از آنها به دور زدن تحریمها یاد میشود برای مدیران بنگاه میسرتر بوده است. نمونه بارز این مساله را در دوران دفاع مقدس تجربه کردیم که طی آن سالها چه به لحاظ تامین مواد اولیه، چه از نظر دسترسی به تکنولوژی مورد نیاز و چه به لحاظ روشهای پرداخت تعهدات مالی مانند امروز دچار اینچنین سختی و مشکلات نبودیم. یکی از اصلیترین علل این موضوع این است که در دوران دفاع مقدس، روشن بودن حدود و ثغور مساله تحریم و سیاستهای خصمانه دول متعارض و همچنین تقریباً ثابت بودن ابعاد آنها به مدیران بنگاه کمک میکرده که با تحلیل و بررسی مشکلات به شیوههای گوناگون حل مساله و میانبرهای لازم بیندیشند و طی مدت هشت سال هیچگاه با مسائل و مشکلات پیچیدهای از نوع مسائلی که ما امروز با آن روبهرو هستیم مواجه نبودند.
چرا عازم به رفع مشکلات نیستیم؟
در شرایط حاضر آنچه تحلیل و بررسیاش ما را با تناقضها و چندگونگیهای متعددی مواجه میکند آن است که دسترسی به راهحل بعضی از مشکلاتی که با آنها مواجه هستیم چندان سخت و دشوار نیست. موضوع ظاهراً آن است که یا عازم به رفع مشکلات نیستیم یا به این مساله که خوب است برای پیدا کردن راهحل مناسب به مشورت و گرفتن نظریه تخصصی و کارشناسی روی آوریم باور نداریم. شاید هم علت آن است که این مسائل و مشکلات دستساز خودمان و حاصل ضعف سیاستگذاریهایمان بوده و پرداختن به آنها و رفعشان موجب کسر شأنمان میشود.
زمانی برای اصلاح اشتباهات
با توجه به اینکه ما کمتر نشان دادهایم که دسترسی به راهحل را از روی انتخاب و با رویکرد کمهزینهتر انجام دهیم و نوعاً بر این راهیم که فقط وقتی مجبور میشویم، بهرغم تحمل هزینههای هنگفت آن آمادهایم به حل و فصل مشکلات روی آوریم؛ اینک زمانی است که واقعاً ناچار از درک ابعاد مشکل و دسترسی به راهحلی برای آنها هستیم. فشارهای ناصواب و به دور از عقل اخیر دولتمردان آمریکا، در عین ظالمانه بودن و غیرمنطقی بودنشان، فرصتی است که به بازبینی آنچه کردهایم بپردازیم و به دور از تعصب به اصلاح اشتباهاتمان همت گماریم. نیاز به ثبات رویهها و دستورالعملها را در کنار صحیح بودن و کارشناسی بودنشان عمیقاً احساس کنیم و بفهمیم که در شرایط حاضر جای بیشتری برای از نفس انداختن بنگاه و تحمیل ضرر و زیان بر شرکتها در اثر سوء تدبیرهای سیاستگذاری باقی نمانده است. تعلل در فهم مسائل سادهای همچون اهمیت سادهسازی قواعد و مقررات ممکن است فرصتی برای رهایی باقی نگذاشته باشد.