کنش و واکنش غیرعقلانی
علیاصغر سعیدی از دلایل اجتماعی هجوم مردم به پمپ بنزینها میگوید
«هجوم مردم به پمپ بنزینها با انتشار خبر افزایش قیمت بنزین، یک کنش هدفمند و عقلانی نبوده است. نظریه رفتارهای جمعی، لزوماً از دسته نظریههای عقلانی نیستند که بتوانیم در جاهای دیگری مشاهده کنیم. رفتارهای جمعی بیشتر تحت تاثیر رفتارهای القایی اتفاق میافتد و این رفتارها میتواند پیشبینینشده باشد، و همچنین کنشهای افراد در این شرایط میتواند نظم را به هم بریزد.»
«هجوم مردم به پمپ بنزینها با انتشار خبر افزایش قیمت بنزین، یک کنش هدفمند و عقلانی نبوده است. نظریه رفتارهای جمعی، لزوماً از دسته نظریههای عقلانی نیستند که بتوانیم در جاهای دیگری مشاهده کنیم. رفتارهای جمعی بیشتر تحت تاثیر رفتارهای القایی اتفاق میافتد و این رفتارها میتواند پیشبینینشده باشد، و همچنین کنشهای افراد در این شرایط میتواند نظم را به هم بریزد.» این جملات را علیاصغر سعیدی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران در واکاوی رفتار تودهوار بخش قابل توجهی از مردم جامعه با انتشار خبر افزایش بنزین میگوید. این جامعهشناس معتقد است که «سیاستهای عقلانی دولت میتواند باعث واکنشهای عقلانی مردم شود. سیاستهایی که دولت در پیش گرفته است هالهای از عدم قطعیت را برای مردم به وجود آورده است. این سیاستها طوری رقم خورده است که مردم هیچ تلقی از اجرای سیاستهای عقلانی ندارند، لذا در مقابل این سیاستها یک کنش غیرعقلانی نشان میدهند».
♦♦♦
خبر افزایش قیمت و سهمیهبندی بنزین باعث هجوم بسیاری از مردم و خودروداران به پمپ بنزینها و ایجاد مشکلات بعدی مانند ترافیک شد. این رفتار دستهجمعی مردم را که در تمام مناطق اعم از فرودست و فرادست و همه نوع خودرو از ارزانترین تا گرانترین در این صف حضور داشتند چگونه تحلیل میکنید؟
در ابتدا باید بدانیم که این رفتارها در چه دستهای قرار میگیرد. این نوع رفتارها بیشتر در نظریههای رفتار جمعی دستهبندی میشوند. اهمیت بسیار زیادی دارد که توجه داشته باشیم افراد در کنشهای جمعی رفتارهایی متفاوت از کنشهای فردی از خود نشان میدهند. این رفتارها مثل رفتارهایی که فرد در سازمان انجام میدهد یا در خانهاش انجام میدهد، لزوماً عقلانی نیست. یعنی خیلی از اوقات این کنشها هدفمند نیستند. این کنشها را باید خارج از سایر کنشهای فردی ببینیم. معمولاً بیشتر این رفتارهای جمعی خاصیت تحریکپذیری دارند، این رفتارها همراه با هیجان است و تلقین میتواند آن را تحت تاثیر قرار دهد. بهطور مثال، آتشسوزی ممکن است باعث شود جمعی یک کنش غیرعقلانی انجام دهند. یکدفعه ممکن است که ببینیم این کنش غیرعقلانی دچار همهگیری میشود.
توجه داشته باشیم که مساله به وجود آمده تابع تحلیل رفتارهای جمعی است. یعنی عاملی تحریکپذیر بوده است، مانند خبری که در این مورد منتشر شد و باعث بروز یک رفتار همهگیر در قشرهای مختلف مردم شده است. شما ممکن است تعجب کنید کسی که ماشین پراید دارد، رفتارش خیلی شبیه فردی است که ماشین گرانقیمت دارد. برای شما سوال میشود که چطور این اتفاق برای این افراد افتاده است. شما ممکن است بگویید که این افراد نباید یک انگیزه مشابه داشته باشند، اما چرا رفتارهای آنها اینچنین با یکدیگر مشابه است. اینجا درست نیست که بگوییم چرا افراد مختلف رفتارهای مختلف نداشتهاند، بلکه اگر بخواهیم بهطور صحیح به مساله دقت کنیم باید موضوع را از دید تحلیل رفتارهای جمعی ببینیم.
اگر بخواهیم بررسی کنیم که چرا این اتفاق افتاده است، باید تمرکزمان را بر حوزه رفتارهای جمعی بگذاریم. مثلاً اگر در سازمانی به افراد آن سازمان بگوییم فردا به شما گوشت با قیمت دولتی میدهیم، میبینیم در این حالت، افراد این سازمان خیلی منظم گوشتها را در موعد مقرر دریافت میکنند. اما اگر همین مساله در سطح جامعه اتفاق بیفتد و به مردم بگوییم از فردا به شما بنزین با سهمیه و قیمت دولتی میدهیم، میبینیم افراد زیادی در صفها میایستند. چرا در آن سازمان اتفاق متفاوتی با جامعه رخ میدهد؟ باید توجه داشته باشیم که جواب این سوال به دلیل تفاوت جنس رفتار افراد درون سازمان از رفتار جمعی است. در یک سازمان رفتار افراد، تابع رفتار سازمان است که این رفتار ارتباطی با رفتار جمعی ندارد. در سازمان کنشها هدفمند و عقلانی است به دلیل آنکه سالیان زیادی در آن سازمان بودهایم. این سازمان از ما انتظار رفتار عقلانی دارد، اما میبینیم که کنشها در جامعه متفاوت رقم میخورد به دلیل اینکه تحت تاثیر رفتار جمع هستیم.
دلیل رفتار غیرعادی مردم در شرایط فعلی اقتصادایران چیست؟ حساسیت و ترس مردم از موضوع افزایش قیمت بنزین ریشه در چه عواملی دارد؟
لزوماً قرار نیست هر بار که دولت تصمیم به افزایش قیمت بنزین میگیرد، مردم واکنش غیرعادی از خود بروز دهند. باید بررسی کرد در این شرایط چه اتفاقی افتاده که باعث شده تعداد زیادی از مردم این رفتار را از خود نشان دهند. توجه داشته باشیم که این مساله نیاز به تحقیقهای بیشتری دارد، اما با توجه به تجارب گذشته و نمونههایی که در کشورهای دیگر اتفاق افتاده و نظریاتی که وجود دارد، میتوانیم بگوییم چیزی که مردم را تحریک کرده، هراس و ترس بوده است. این هراس و ترس هم نتوانسته کنترل شود. بهرغم اینکه دولت پیام داده است که این طرح اجرا نمیشود باز هم مردم به سادگی از صف بیرون نرفتند. اینجا اتفاقی که افتاده است، به نظر میرسد این است که مردم اعتماد کمتری به اطلاعاتی که از طرف دولت میآید پیدا کردهاند. برای آنکه بهتر متوجه مساله شویم، بیایید هراس جمعیتی را که در سینما هستند و ناگهان اعلام میکنند که سینما آتش گرفته است با یکدیگر بررسی کنیم. از مردم انتظار دارید خیلی آرام آرام سینما را ترک کنند یا اینکه با سر و صدای فراوان و رفتاری هیجانی سینما را ترک کنند و در این بین افرادی زیر دست و پا آسیب ببینند؟
در این مواقع افراد هرچقدر اعتمادشان به شخصی که این خبر را میدهد بیشتر باشد، رفتار متفاوتتری نشان میدهند تا زمانی که خبر را از فردی بشنوند که به او اعتمادی ندارند. اگر همین آتشسوزی در یک خانه اتفاق بیفتد این کنش اتفاق نمیافتد. در این حالت افراد آن خانه به یکدیگر اعتماد دارند، در نتیجه در این مواقع مردم به یکدیگر کمک میکنند. این مثال خیلی شبیه قضیه اخیر است. شما اگر به حوادث قبل دقت کنید، مثل اعلام سیاستهای ارزی 4200 تومان، این سیاست ادامه پیدا نکرد. مردم با خودشان میتوانند فرض کنند که شاید سیاست اجرای سهمیهبندی بنزین برای هر فرد 60 لیتر دیگر ادامه پیدا نکند. چون مردم اعتمادشان به دولت کم شده است. به نظر میرسد به مرحله بحران اعتماد رسیدهایم. این مساله به تدریج در گذشته به وجود آمده است. اگر دولت سیاستهایش را ادامه بدهد و این سیاستها عقلانی باشد، باید از مردم انتظار واکنش عقلانی داشته باشیم. ولی زمانی که دولت به سیاست خودش عمل نمیکند و سیاستهایش ابهام دارد، واکنشهای اینچنینی را از مردم میبینیم.
در شرایط فعلی اقتصاد ایران که زمزمه کمبود احتمالی برخی کالاها و روند افزایشی قیمتها باعث شده عطش مردم برای خرید بیشتر و انبار کردن کالا افزایش یابد به نظر میرسد این رفتار با توجه به نگرانی و دغدغه کمبود و مساله افزایش قیمت، امری غیرمنطقی نیست اما آیا در مورد بنزین که کالایی در دسترس و غیرقابل انبار کردن و نگهداری است هم صدق میکند؟
ببینید خیلی اهمیت دارد که بدانیم این رفتار مردم یک کنش هدفمند و عقلانی نبوده است. نظریه رفتارهای جمعی، لزوماً از دسته نظریههای عقلانی نیستند که بتوانیم در جاهای دیگری مشاهده کنیم. رفتارهای جمعی بیشتر تحت تاثیر رفتارهای القایی اتفاق میافتد و این رفتارها میتواند پیشبینی نشده باشد و همچنین کنشهای افراد در این شرایط میتواند نظم را به هم بریزد.
اینجا سوالی که پیش میآید این است که چه چیزی این رفتار عقلانی را باید به وجود بیاورد؟ سیاستهای عقلانی دولت میتواند باعث واکنشهای عقلانی مردم شود. ببینید سیاستهایی که دولت در پیش گرفته است هالهای از عدم قطعیت را برای مردم به وجود آورده است. این سیاستها طوری رقم خورده است که مردم هیچ تلقی از اجرای سیاستهای عقلانی ندارند، از اینرو در مقابل این سیاستها یک کنش غیرعقلانی نشان میدهند. مثلاً بهتر بود دولت گزارشی نسبت به این سیاست سهمیهبندی در ابتدا انجام میداد. چند ماه پیش که با من مصاحبه کردید، گفتید چرا وزیر نفت گفته است افزایش قیمت ممکن نیست؟ همان موقع گفتم دولت اگر میخواهد افزایش قیمت بدهد باید یک گزارش به مردم بدهد که بنزین 1000تومانی که استفاده میشود چه ضرری به کشور میرساند. دولت باید گزارش بدهد که اگر بنزین سهمیهبندی شود یا قیمتش افزایش یابد این پول صرف کجا میشود. این گزارش دادنها رفتارهای مردم را به سمت رفتارهای عقلانی سوق میدهد. در این گزارش باید اشاره شود که سهمیهبندی بنزین چطور بر بقیه قیمتها تاثیر میگذارد و همچنین تاثیر تورمی این سیاست چگونه خواهد بود. این مسائل اکنون اصلاً روشن نیست، هیچ چارهای نیست و مردم در این عدم قطعیت باید کنشی داشته باشند. البته بعضیها این کنش، یعنی رفتن به سمت پمپ بنزینها را یک کنش عقلانی میدانند. چون حداقل فرد با خودش گفته است، من الان یک ساعت در صف ایستادهام، و این 60لیتری که بنزین میزنم معادل سهمیه یک ماه من است. این مساله منطقش درست است. دولت میتوانست بگوید که در ابتدای کار، 60 لیتر اضافه بنزین میدهیم. اگر دولت این مساله را اعلام میکرد ممکن بود برخی افراد از صف بیرون میآمدند چون میدانستند یک باک اضافی دارند.
در شبکههای اجتماعی افراد تاثیرگذار دست به واکنشهای نسبتاً صریحی به این اتفاق زدند. برخی گفتند: «یک باک جلو افتادی» یا به این شکل به صورت شدیدی به این حرکت مردم در صف پمپ بنزین، اعتراض شد. آیا در شرایط بحرانی افرادی که به دنبال منفعت خود هستند قابل شماتت و سرزنش هستند؟ از زاویه دیگر رفتار فردی که میخواهد در صف بماند به صرف کسب سود اندک، چقدر عقلانی است؟
نوع تحلیل در رفتار جمعی از نوع تحلیل رفتار در فضای مجازی متفاوت است. کنشهای منفردانهای که افراد انجام دادند هیچ ارتباطی با کنشهایی که در جمع انجام میدهند ندارد. مثلاً شما یک راننده هستید و میبینید همه در صف ایستادهاند، شما هم میروید و در انتهای صف میایستید. زمانی افراد همدیگر را در جامعه میبینند و با یکدیگر روبهرو میشوند، اما در فضای مجازی منطق گفتاری حاکم است. و این منطق گفتاری جریان پیدا میکند. در نتیجه این صحیح نیست که بخواهیم در این فضا در ارتباط با یک کنش غیرعقلانی صحبت کنیم. برای همین آنجا واکنش متفاوتی رخ داده است. بهطور مثال، زمانی که فردی میخواهد مطلبی را توئیت کند، زمان فکر کردن برای انجام این کار را دارد. اما در ارتباط با مساله حضور مردم در صفهای پمپ بنزین، مردم تحت تاثیر کنشهای غیرعقلانی قرار گرفتهاند. ممکن است افرادی که در داخل صف رفتهاند، در شبکههای اجتماعی همین رفتار را سرزنش کنند و رفتار متفاوتی را از خودشان نشان دهند. در نتیجه باید بدانیم ماهیت این دو فضا متفاوت است. در فضای شبکههای اجتماعی انتظار رفتار عقلانی به دلیل فضای حاکم در آن بیشتر از فضای خیابان و جامعه است.
بروز این رفتار دستهجمعی مردم باعث شد تا دولت فعلاً از افزایش قیمت بنزین عقبنشینی کند. بهرغم ضروری بودن انجام اصلاحات اساسی در اقتصاد ایران به ویژه در شرایط فعلی که دولت با کسری شدید بودجه و درآمدهای ارزی مواجه است و باید از پرداخت یارانه حاملهای انرژی دست بردارد، این عقبنشینی دولت چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؟
هرچقدر سیاستها عقلانی و شفاف باشد، اجرای آنها با واکنشهای هدفمندتر و عقلانیتر روبهرو میشود. خوب است که یادآوری کنم دولت زمانی از مردم خواست آنهایی که توان دارند از گرفتن یارانه صرف نظر کنند. سیاستی که مردم را متقاعد کنند خودشان داوطلبانه از گرفتن یارانه خودداری کنند. آمارها نشان داد که به خاطر همین حرفی که دولت زده بود، این سیاست نتیجه عکس داد. یعنی دولت از مردم انتظار واکنش غیرعقلانی داشت. در صورتی که نباید انتظار داشت مردم کنترل منبعی را که در دست دارند، که همان دریافت یارانه است به آسانی به کس دیگری بدهند. در صورتی که دولت اگر سیاستش عقلانیتر بود، یعنی این را میپذیرفت که مردم به سادگی حاضر نمیشوند کنترل این منبع را به دست دولت بسپارند، بلکه منتظرند که ببینند در مقابل آن چه چیزی دریافت میکنند، میتوانست سیاست موفقتری را در آن مورد اجرا کند. به عنوان مثال گروهی که قصد ازدواج دارند به آنها کمک شود، کمکهایی که لزوماً قرار نیست مثل یارانه در پایان ماه انجام شود. از اینرو زمانی که دولت فاقد این تدوین سیاستهاست، اعتماد مردم را از دست میدهد. مساله اعتماد، کلید این موضوع است. در همین مساله نرخ ارز، دولت بارها به مردم اعلام کرد خودشان را درگیر بازار ارز نکنند، ولی مردم گوش نکردند. اگر هم مردم، الان کمتر از گذشته وارد بازار ارز بشوند، به دلیل این است که خودشان تجربه ضرر در این بازار را داشتهاند، نه اینکه توصیه دولت را گوش کرده باشند. یعنی چیزی که باعث شد مردم از بازار ارز و سکه خارج شوند، نه سیاستهای تشویقکننده دولت بود، نه سیاستهای منعکننده دولت. این خودش یک ضعفی است که دولت ما دچارش شده است. این مساله، کار دولت را در مراحل دیگر خیلی سخت خواهد کرد. دولت در ابتدا باید محیط امنی را فراهم کند که در آن محیط امن، هر سیاستی انجام شود و کنشهای مردم اعم از تاجرها، صنعتگرها و مردم عادی کنشهای عقلانی باشد.
آیا مقاومت مردم در برابر اصلاحاتی چون اصلاح قیمت حاملهای انرژی ناشی از کمبود سرمایه اجتماعی و بیاعتمادی به سیاستهای دولت است؟ در این شرایط دولت باید چه تدبیری را اتخاذ کند. آیا شرط لازم انجام اصلاحات همراهی مردم با دولت است یا اینکه باید اصلاحات را به قیمت از دست دادن سرمایه اجتماعی در کوتاهمدت بپذیرد تا بتواند از این شرایط بحرانی عبور کند؟
از دولت هیچ انتظاری غیر از اثبات سیاستها و قولهایی که داده شده، وجود ندارد. در بازار معاملات پولی که قبلاً ثبات بیشتری داشت و الان تغییر کرده است، که علت آن سردرگمی سیاستهای پولی است. ما هنوز نمیدانیم که تکلیفمان با بانکها چیست. مثلاً به یک بانک مجوز میدهیم و طبق آن مجوز با آن بانک برخورد نمیشود. به عنوان مثال ببینید رفتار دولت با بانکهای خصوصی و بانکهای دولتی متفاوت است. ممکن است مردم این مساله را خیلی راحت متوجه نشوند، ولی خیلی از افراد متخصص متوجه میشوند که دولت در برخی از سیاستهای تخصصیاش به یک نوع سیاستی که دکتر کاتوزیان به آن کوتاهمدتی گفته است، رسیده است. دولت دائماً سیاستهایش را عوض میکند. این مساله به یک بحران اعتماد منجر شده است. ممکن است دولت سیاستهایش را تغییر بدهد و آنها را شفاف ارائه کند ولی باید بدانیم که این مساله تا اندازه زیادی به زمان احتیاج دارد تا خاطرههای قبلی از ذهن مردم کمرنگ شود. در هر صورت سیاستهای دولت دکتر روحانی همانطور که بارها گفتهام، عصاره سیاستهای چهار دهه انقلاب است، چون تکنوکراتهای متبحر و باتجربه همه در این دولت جمع شدهاند. وقتی مردم میبینند که این تعداد آدم قدیمی و باتجربه، خروجیشان این سیاستهای غیرعقلانی میشود، به شدت در واکنشهایشان تاثیر میگذارد. در نهایت میخواهم این را عرض کنم که دولت احتمالاً نمیتواند به سادگی اعتماد مردم را به خودش بازپس بگیرد.