زندگی دوگانه
آیا چالش دولت و ملت بر سر سبک زندگی قابل حل است؟
بیش از سه ماه از فیلترینگ تلگرام میگذرد، اما میلیونها نفر از مردم ایران همچنان به ضرب فیلترشکن یا نسخههای غیررسمی این پیامرسان -همچون تلگرام طلایی و هاتگرام- از آن استفاده میکنند و دبیر شورای عالی فضای مجازی همچنان از شدت برخورد با فیلترشکنها ناراضی است: «در زمینه ممانعت از فعالیت فیلترشکنها در کشور نقصهایی دیده میشود.»1
هادی چاوشی: بیش از سه ماه از فیلترینگ تلگرام میگذرد، اما میلیونها نفر از مردم ایران همچنان به ضرب فیلترشکن یا نسخههای غیررسمی این پیامرسان -همچون تلگرام طلایی و هاتگرام- از آن استفاده میکنند و دبیر شورای عالی فضای مجازی همچنان از شدت برخورد با فیلترشکنها ناراضی است: «در زمینه ممانعت از فعالیت فیلترشکنها در کشور نقصهایی دیده میشود.»1
علاوه بر هزینههای عمومی فیلترینگ -که به گفته وزیر ارتباطات باعث افزایش پنجدرصدی هزینه تمامشده اینترنت در ایران میشود2- در سه ماه گذشته 20 میلیارد تومان وام کمبهره به چهار پیامرسان داخلی داده شده و دو پیامرسان دیگر هم در صف دریافت وامهای پنج میلیاردتومانی هستند تا توجه کاربران ایرانی را از تلگرام به «هرچه جز تلگرام» برگردانند. با این حال رئیس هیاتمدیره شرکت ارتباطات زیرساخت میگوید: «مشکل پیامرسانهای داخلی فنی نیست، بلکه مشکل اعتماد و اقبال عمومی کاربران است.»3 مشت نمونه خروار. تجربه شکست تلاشهای اینچنینی برای تغییر نظر و رفتار مردم را میتوان در موضوعات مختلف دید؛ از ویدئو و ماهواره گرفته، تا نوع پوشش مردان و زنان در جامعه. در مورد اخیر، اوایل مردادماه مرکز پژوهشهای مجلس گزارشی منتشر کرد که نشان میداد تنها یکسوم زنان ایرانی «حجاب اسلامی» را رعایت میکنند و دوسوم آنها، در گروهی قرار میگیرند که در تریبونهای رسمی «بدحجاب» نامیده میشود. ضمن اینکه در مورد «مداخله دولت در موضوع حجاب» با محوریت گشت ارشاد، تنها 35 تا 45 درصد از افراد، موافق مداخله و ورود دولت به این شکل در این موضوع هستند.4
در نظامهای مردمسالار، فرض بر این است که دولت منتخب مردم خواستههای آنان را پیگیری و نمایندگی میکند؛ اما گاهی دولتها تلاش میکنند مردم -یا بخش بزرگی از آنها- را به انجام کارهایی وادار کنند که دوست ندارند. اینجاست که تنش بروز میکند.
در تاریخ معاصر ایران، سابقه تلاش دولت برای تغییر «سبک زندگی» مردم دستکم تا دوران رضاشاه قابل ردیابی است. ماجرای کشف حجاب، اجباری شدن کلاه پهلوی و تصویب قانون لباس متحدالشکل از معروفترین مثالهای این تلاش است. بنابراین سالهای طولانی است که بخش مهمی از انرژی و منابع کشور صرف وادار کردن مردم به تبعیت از یک سبک زندگی میشود. شاید زمانی این سیاست در کوتاهمدت جواب داده باشد، اما با توجه به ضربههایی که به قوام جامعه وارد کرده و منجر به اتلاف منابع بسیار شده، به نظر میرسد کشور دیگر استطاعت چنین تنشهایی را ندارد. امروز که کشور درگیر مشکلات اقتصادی و اجتماعی بزرگ است، اصلاحات فوری گریزناپذیر شده و لازم است از منابع مالی و انسانی حداکثر استفاده صورت گیرد، آیا میتوان از بنبست تنشهای روزافزون بر سر «سبک زندگی» خارج شد؟