عملگرا باشیم و قدمهای کوچک برداریم
حسین عباسی از چگونگی کاهش تنشهای مزمن جامعه ایران میگوید
حسین عباسی میگوید: از سال 2000 به اینسو بسیاری از کشورهای حاشیه خلیجفارس مانند امارات، عمان و قطر پیشرفت بسیار بزرگی در حوزه بوروکراسی کارآمد اداری داشتهاند. این کشورها هنوز فضای سیاسی و اجتماعی بازی ندارند. اما از منظر بوروکراسی اداری کارآمد شدهاند و بخش مهمی از چالشها و مشکلات روزمره حل شده است.
از حسین عباسی پرسیدهایم کدام سیاستها باید تغییر کند تا تنشهای موجود به حداقل برسد؟ استاد دانشگاه مریلند در پاسخ به این سوال مثال کشورهای حاشیه خلیجفارس را میزند. امارات، قطر و عمان؛ کشورهایی که از سال 2000 به جای اصلاحات ساختاری و عمیقی که حاکمیت با آن زاویه دارد، بوروکراسی اداری را کارآمد کردند و گامهایی اولیه و هرچند کوچک برای بهبود اوضاع برداشتهاند. عباسی میگوید کشورهای حاشیه خلیجفارس هنوز فضای سیاسی و اجتماعی بازی ندارند، اما از منظر بوروکراسی اداری کارآمد شدهاند و بخش مهمی از چالشها و مشکلات روزمره حل شده است. به گفته این اقتصاددان ادبیات حکمرانی خوب بر اصلاحات سیاسی تاکید دارد. مانند باز شدن فضای سیاسی، آزادی بیان، آزادیهای فردی و... مواردی که اصلاح آن هم حساسیتزاست و هم زمانبر. اصلاحاتی که بسیاری از بازیگران و ذینفعان شرایط موجود را به کنار میزند و همین سبب مقاومت میشود. اما در مقابل به جای برداشتن سنگهای بزرگ، میتوان از تغییرات کوچکتری آغاز کرد مانند حذف مجوزهای زائد. او میگوید مجوز یک ساختمان چه ربطی به آزادی بیان و آزادیهای فردی دارد؟ چه رسانه مستقل باشد و چه نباشد، چه آزادی بیان باشد و چه نباشد، مجوز ساختمان و یک کسبوکار میتواند یک روز طول بکشد یا میتواند سه ماه طول بکشد! اما کارآمد شدن بوروکراسی و برداشتن گامهای کوچک میتواند فرآیندهای روزمره را تسهیل و رضایت اجتماعی ایجاد کند. مخلص کلام این استاد دانشگاه این است که قرار نیست دنبال دشمن خارجی و اصلاحات بزرگ باشیم. قدمهای کوچک میتواند در حل تنشهای بزرگ موثر باشد. مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
اقتصاد ما امروز درگیر چالشهای متعددی است. همگان معتقدند برای حل چالشها باید اصلاحات ساختاری و اساسی را مدنظر قرار داد. اصلاحاتی که هم زمانبر است و هم دشوار. از طرف دیگر اگر مروری بر ادبیات حکمرانی داشته باشیم به نظر میرسد در بسیاری از شاخصهای حکمرانی نتوانستهایم موفق عمل کنیم. اخیراً بسیاری ریشه مشکلات را ضعف حکمرانی میدانند. از نگاه شما ضعفهای حکمرانی تاکنون چه بوده که ما نتوانستهایم تنشهای موجود در کشور را کاهش دهیم؟
ادبیات حکمرانی خوب بر اصولی بنا شده و شاخصهای مشخص و معینی دارد. اگر مروری بر شاخصها داشته باشیم متوجه میشویم ما در چهار دهه گذشته و حتی پیش از آن، نه در سطح تئوری و نه در عمل اصول حکمرانی خوب را در کشور رعایت نکردهایم. حاکمیت خوب بر اساس بازخورد مردم به حاکمیت بنا شده و باید گفت این بازخورد در کشور ما ضعیف است. همین سبب میشود تصمیمات با تاخیر گرفته شود و با نیاز جامعه هماهنگ نباشد و سیاستها اثر خود را از دست بدهد. در نتیجه در موارد بسیار نهتنها خواستهها حل نمیشود، بلکه به یک چالش اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بدل شود. آن زمان است که تازه ما در کارگروههای مختلف تلاش میکنیم بستههای خروج از بحران تعریف کنیم. نمونه اخیر آن سیاستهای ارزی اشتباه است. از دیگر اصول، پاسخگویی به مردم است. مردم باید در جریان همه امور باشند. در این مورد هم میتوان به لیست دریافتکنندگان ارز اشاره کرد. در دهههای مختلف رانتهای بسیاری از این محل توزیع شده و فساد بسیار زیادی شکل گرفته و مردم امکان پرسشگری را نداشتهاند. من معتقدم ما بر اساس اصول حکمرانی عمل نکردهایم.
اگر قرار باشد بر اساس این اصول حرکت کنیم، از کجا باید آغاز کرد؟
این کار یک پروژه مهندسی نیست که دقیق بتوان گفت از کدام بخش جامعه باید اصلاح حکمرانی را آغاز کرد. مجموعهای از مشکلات وجود دارد که به تدریج باید اصلاح شود. برخی از متغیرها خیلی روشن است و برخی خیلی واضح نیست و به تدریج روشن خواهد شد. مثلاً یکی از مشکلات مهم ما رفتار دولت است. در بررسی رفتار دولت، دهها نقطه بهبود وجود دارد اما یک نقطه بسیار مهم برای آغاز اصلاحات، رفتار مالی دولت است که مشکلات بسیار زیادی ایجاد کرده است. دولت نه در حوزه درآمدها، نه مخارج و نه مسوولیتهای خود نتوانسته به خوبی عمل کند. بدون اغراق شیوه سیاستگذاری ارزی دولت در همه سالهای گذشته، نمونه کاملی از مدیریت نادرست و رفتار غیرمسوولانه بوده است. میتوان گفت سیاستگذاری دولت در بازار ارز، همه ویژگیهای حکمرانی بد را دارد. تصمیمگیرندگان سیاستهای ارزی، نه صلاحیت تصمیمگیری را دارند، نه به توصیهها توجه کردند، نه تجارب پیشین را مدنظر قرار دادند. شما همین شیوه نادرست را در دیگر امور حکمرانی و سیاستگذاری هم ببینید. مسوولان ما به شاخصهای حکمرانی خوب هیچ توجهی ندارند.
شاخصهای حکمرانی خوب از شفافیت و پاسخگویی به مردم گرفته تا کنترل فساد و حاکمیت قانون و... مدام در شعارها عنوان میشود. اما چرا در عمل اجرا نمیشود؟
این به یک اصل پذیرفتهشده اقتصاد سیاسی بازمیگردد؛ انگیزههای خصوصی تصمیمگیرندگان با منافع عمومی در یک راستا نیست. هیچگاه هم نبوده است. افرادی قدرت تصمیمگیری در مورد اموال عمومی را دارند. این قدرت، این امکان را به افراد میدهد که در نهان تغییرات اندکی در قوانین و مقررات ایجاد کنند و از قِبل این تغییرات سود ببرند. این پاسخ کلی است که چرا این شعارها در عمل اجرا نمیشود. این مساله مختص ایران هم نیست. راهکار این است که عناصر و شاخصهای حکمرانی خوب را در کشور تقویت کنیم مانند پرسشگری مردم از مسوولان و الزام آنان به پاسخگو بودن و تقویت نظارت بر عملکرد و سیاستها. یکی از مشکلات کنونی ما این است که سازمانهایی که نقش نظارتی دارند خوب و فعالانه کار نمیکنند. چون اگر عملکرد خوبی داشتند، وضعیت اینگونه نبود. ما باید برای حل تنشها و حکمرانی خوب تلاش کنیم، اما راهحل میانه و یکشبهای وجود ندارد.
اما بالاخره باید راهکاری ارائه داد تا بتوان مشکلات را حل کرد.
به بسیاری از قوا و نهادها به دلایل متعدد نمیتوان انتقاد کرد و خردهای گرفت. برای همین تاکید دارم که راهحل میانهای وجود ندارد. اما چند اصل کلی در مورد راهحلها وجود دارد و اگر این موارد را در نظر نگیریم، عملکرد ما چندان موفقیتآمیز نخواهد بود. زمانی که از اصلاحات ساختاری صحبت میکنیم باید بدانیم اصلاحات در سطح گسترده، هزینهبر است و ذینفعان بسیاری، منافع گسترده خود را از دست خواهند داد. کاسبان تحریم اصطلاح درستی بود که آقای روحانی به کار برد. بازیگران بسیاری وجود دارند که درجه نفع آنها از اصلاحات متفاوت است. بسیاری از سازمانهای دولتی و حاکمیتی در مجموعه بازیگران بزرگ قرار دارند و با آغاز اصلاحات، این افراد بازنده میدان خواهند بود در نتیجه خود آنها، از موانع بزرگ اصلاحات هستند. اگر بررسی کنید خواهید دید یکی از بزرگترین موانع اصلاحات، خود مجموعه دولت است. وزارتخانهها همیشه در مسیر تغییرات سنگاندازی کردهاند. چون سالها منافع شخصیشان از منابع عمومی تامین شده. این مشکلات، در کنار تاثیر عوامل خارجی مانند تحریمها بسیاری از معادلات را بر هم میزند و کار را دشوار میکند.
یعنی با اتکا به اصول حکمرانی خوب نمیتوان راهکارهایی برای حل مشکلات و تنشها ارائه داد؟
برای بسیاری از بخشها و نهادها نمیتوان نسخه پیچید. اما چون دیوار دولت از همه کوتاهتر است، میتوان ابتدا اصلاحات را از دولت آغاز کرد و راهحلها و راهکارهایی ارائه داد. من فکر میکنم اگر دولت بدون فرافکنی اصلاحاتی را آغاز کند و خود در روشنایی قرار بگیرد، دیگر بخشها و نهادهای تاریک ناگزیر به شفافسازی میشوند. من میدانم که عوامل متعددی -چه در خارج از کشور و چه خارج از قوه مجریه- در تصمیمگیریها و ایجاد شرایط موجود و تنشها نقش دارند. اما از یک طرف دولت توان مقابله با آنها را ندارد و از طرف دیگر بخش عمده سیاستهای اجرایی از دل قوه مجریه خارج میشود. برای همین اصلاحاتی در بدنه قوه مجریه -هرچند مختصر- میتواند موثر باشد. دولت میتواند خود درست عمل کند و بعداً انگشت اتهام را به سمت دیگران بگیرد. شاید بد نباشد دولت ماجرا را از بودجه آغاز کند و شفافیت در بودجه. همه نهادها و سازمانهایی که از دولت به هر طریقی بودجه میگیرند باید شفاف شوند. طبق اصل پرسشگری، همه اطلاعات مربوطه باید در اختیار همه مردم و رسانهها قرار بگیرد. گام بعدی حذف مجوزهای زائد است. تمام مجوزهایی که دولت به عدهای میدهد و از عده دیگری دریغ میکند، منبع فساد است. بسیاری از این مجوزها ضروری است. شما در هیچ جای دنیا نمیتوانید بدون مجوز اداره بهداشت رستوران بزنید. اما در هیچ جای دنیا تاسیس بقالی و اسم آن نیاز به مجوز ندارد. به دولت چه ربطی دارد که اسم شرکت شما قرار است گل سرخ باشد یا گل سفید! در کنار اینها روابط مالی دولت با مردم و سازمانها باید اصلاح شود. دولت از یک عده طلب دارد که نمیتواند طلبش را وصول کند و به عدهای بدهکار است و بدهیاش را نمیپردازد! این نشانه عدم کارکرد مالی دولت و نشانهای بر حکمرانی بد دولت است. عدم دخالت در بازار مورد دیگری است که دولت باید اجرا کند. چه ربطی به دولت دارد که پتروشیمیها میخواهند ارزشان را با چه قیمتی به واردکنندگان بدهند. دولت در کجای این معامله قرار دارد؟ در موارد بسیاری دولت باید یاد بگیرد که در امور بازار و اقتصاد دخالت نکند.
اینها بایدها و نبایدهایی است که ما به دولت دیکته میکنیم. اما شما هم گفتید که بازیگران عرصه تصمیمگیری در ایران متعددند. نهادها و بازیگرانی که در تصمیمگیریها بسیار موثرند اما در عین حال به جایی پاسخگو نیستند. این نهادها اصول حکمرانی را بر هم زدهاند. با این نهادها چه باید کرد؟
این نهادها با تصمیم عالیترین سطوح به اقتصاد و دیگر عرصههای تصمیمگیری وارد شدهاند، خروجشان هم با تصمیمگیری عالیترین سطوح باید انجام شود. دستور به ورود و خروج آنان از اقتصاد، تصمیمی نیست که یک بوروکرات دولتی یا کارشناس اقتصادی بتواند به آن ورود کند. من پیش از این هم تاکید کردم تنها راهی که وجود دارد این است که دولت و به طور مشخص قوه مجریه اصول شفافیت و پرسشگری را رعایت کند و نشان دهد چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. دولت میتواند خود به نهادی پاسخگو و شفاف بدل شود. آنوقت مطالبهگری از دیگر نهادها هم باب میشود. ببینید راهحل عاجلی برای حل مشکلات کشور وجود ندارد. شربت و دارویی نیست که بخوریم و فردای آن همه چیز اصلاح شود. ما بر اصول حکمرانی خوب تاکید میکنیم. اما اصول حکمرانی خوب واقعاً چیست؟ این اصول مجموعهای از توصیههاست برای بهبود شرایط کشورها. اما هیچ تضمینی وجود ندارد که با رعایت آنها بهبود قطعی حاصل شود. بهبود شرایط حکومتداری فراتر از یک توصیه است. تصمیم برای بهبود حکمرانی باید در سطوح عالی گرفته شود. شما الان ونزوئلا را ببینید. کشوری که مشکلات آن بیشباهت به ایران نیست. یعنی ونزوئلا همه مشکلات ایران را دارد اما این مشکلات تشدید شدهاند. راهحلها برای حل مشکلات این کشور باید در سطوح عالی ارائه میشد که نشد. در نتیجه وضع این کشور به اینجا رسید. وقتی فلاکت گریبانگیر کشوری میشود به راحتی نمیتوان از آن خلاص شد. خوشبختانه مشکلات ایران هنوز به آن سطح نرسیده و تقویت بازخوردها میتواند شرایط را بهتر کند.
یعنی شما میگویید اصول حکمرانی خوب نمیتواند به کاهش تنشها منجر شود و آغازگر اصلاحات باشد؟
بگذارید واضح توضیح بدهم. ادبیات حکمرانی خوب اصولاً به سمت مسائل سیاسی میرود. بخشی از شاخصهای حکمرانی خوب به باز بودن فضای سیاسی، آزادی رسانهها، آزادی بیان، پرسشگری مردم از حاکمیت، آزادیهای فردی و... بازمیگردد. اینها ریشهها و بنیادهای حکمرانی خوب است. قطعاً اگر شما در درازمدت این مسائل را حل نکنید به مشکل میخورید. اما مساله این است که این اصلاحات زمانبر است. مقاومتها در برابر آن بالاست و بسیاری از حکومتها در مقابل آن مقاومت میکنند. پس احتمالاً اجرای آنها با کندی پیش میرود.
اما در مقابل این اصول بنیادین، اصلاحات دیگری وجود دارد که به کیفیت کارهای اجرایی مربوط میشود. مانند بوروکراسی کارآمد اداری، حذف مجوزهای زائد، رعایت حق مالکیت، درجات تنظیم بازار و... این موارد ریشهای نیستند. اما پرکاربردند. بیایید اصلاح این دو را مقایسه کنید. انجام این اصلاحات نه زمانبر است و نه حساسیتبرانگیز. اما سبب میشود که امور جاری و روزمره تسهیل شود.
از سال 2000 به اینسو بسیاری از کشورهای حاشیه خلیجفارس در عمل حاضر نبودند فضای سیاسی را باز کنند و آزادی رسانهای بدهند. اما در مقابل بوروکراسی اداری را کارآمد کردند. بوروکراسی اداری در کشوری مانند امارات، عمان و قطر پیشرفت بسیار بزرگی داشته است. این کشورها هنوز فضای سیاسی و اجتماعی بازی ندارند. اما از منظر بوروکراسی اداری کارآمد شدهاند و بخش مهمی از چالشها و مشکلات روزمره حل شده است.
تاکید من این است که ما ضمن اینکه باید به ریشهها بپردازیم و اصلاحات ساختاری را مدنظر قرار دهیم، میتوانیم کار را از اصلاحات کوچک و ساده شروع کنیم و کمکم جلو برویم. بازیگران متعدد فضای کافی به ما نمیدهند اما میتوان تغییرات را از تسهیل اموری که در ید اختیار دولت است، آغاز کرد. مانند مجوزها. چرا دریافت مجوز ساخت یک ساختمان باید سه ماه طول بکشد؟ چه دلیلی وجود دارد که یک فرد شش ماه در صف کسب مجوز راهاندازی یک کسبوکار بماند؟ یک حرکت کوچک حذف مجوزها بخش مهمی از بوروکراسی ناکارآمد را حل میکند و همین پیشرفت بزرگی است و رضایت اجتماعی ایجاد میکند. در کنار این موارد حتماً باید به ریشهها هم توجه کرد. بهبودهای کوچک، حتی اگر ریشهای نباشد در بهبود عملکرد و رسیدن به عوامل پایهای موثر است. دولت میتواند از خودش شروع کند و کارهای روزمره را سامان دهد.
همیشه زمانی که به سراغ حل تنشها میرویم، اصلاح ساختارها نگرانکننده است یا در اصلاحات اقتصادی همیشه مساله جراحی اقتصادی و اصلاحات عمیق مطرح میشود و نگرانی از تبعات آن تصمیمگیران را منصرف میکند. اما شما میگویید نیازی نیست ابتدا از ساختارها و جراحی سخت آغاز کنیم و اگر امور سطحی و روزمره را هم حل کنیم به پاسخ میرسیم و بعد میتوان اصلاحات ساختاری را آغاز کرد؟
حتماً همینطور است. من نمیگویم از ریشهها غافل شویم چون اگر به ریشهها توجه نکنیم در بلندمدت دچار مشکل خواهیم شد، اما داستان این است که اقتصاد ما رشد سهدرصدی دارد. اگر ریشهها و ساختارها را بتوان اصلاح کرد بسیار عالی است و رشد اقتصاد بهبود مییابد. اما زمانبر خواهد بود. در عین حال پرداختن به ریشهها نباید ما را از پرداختن به امور روزمره غافل کند. من میگویم مجوز یک ساختمان چه ربطی به آزادی بیان و آزادیهای فردی دارد؟ چه رسانه مستقل باشد و چه نباشد، چه آزادی بیان باشد و چه نباشد، مجوز ساختمان و یک کسبوکار میتواند یک روز طول بکشد یا میتواند سه ماه طول بکشد! این اصلاحات ساختاری چه ربطی به امور جاری و روزمره دارد؟
گاهی عدم توجه به امور جاری و روزمره اقتصاد، سبب میشود حس کنیم همه چیز از دست رفته و کودتا شده. اما نشده. عملکردها بد است اما میتوان آنها را اصلاح کرد. نمیتوان همهچیز را متوقف کرد چون ساختار ایراد دارد. اگر بتوانیم ساختار را اصلاح کنیم، خیلی خوب است اما غافل نشویم که گاهی یک بهبود کوچک میتواند مسائل را تسهیل کند. قطر و عمان همین کار را کردهاند. شما در این کشورها نمیتوانید کوچکترین انتقادی به حاکمیت داشته باشید. اما بوروکراسی کارآمد است.
من میگویم دنبال دشمن خارجی و اصلاحات بزرگ نگردیم. قدمهای کوچک میتواند در حل تنشهای بزرگ موثر باشد. شما لیستی از کالاهایی را که دولت روی آنها قیمتگذاری میکند بررسی کنید. یا مجوزهایی که دولت میدهد. چرا دولت باید برای قیمت مایع ظرفشویی تصمیم بگیرد؟ این روند را تمام کنیم. دولت همه مجوزها و کارگروههای قیمتگذاری را برای همیشه متوقف کند. اینها کارهایی است که هم کشورهای عربی انجام دادهاند و هم کشورهای آسیای میانه دارند انجام میدهند. این اصلاحات کوچک قابل انجام است و بدون آنها هم کاری پیش نمیرود. اگر از این تغییرات کوچک آغاز کنیم، بخش مهمی از مشکلات کنونی حل و فصل میشود و در کنار آن در درازمدت هم میتوان به اصلاحات ساختاری پرداخت.