یه دیواره
معروفترین دیوارهای تاریخ را چگونه برداشتند؟
تعداد زیادی ماشین پشت یک دیوار بتنی خیلی بزرگ ایستادهاند. راهشان بسته است و مسافران پشت دیوار مانده خسته و عصبی شدهاند.
پرویز گیلانی: تعداد زیادی ماشین پشت یک دیوار بتنی خیلی بزرگ ایستادهاند. راهشان بسته است و مسافران پشت دیوار مانده خسته و عصبی شدهاند. آن طرف دیوار آزادراهی طولانی و بسیار عریض وجود دارد که میشود در آن با تمام سرعت رانندگی کرد. این آزادراه گنجایش هزاران ماشین را دارد اما افسوس که با دیوار بلند بتنی مسدود شده و همه ماشینها پشت آن متوقف ماندهاند. تنها تفاوت آدمهای پشت دیوار مانده، نوع اتومبیل آنهاست. یکی بنز قدیمی سوار است و یکی پیکان مدل 52. فرقی هم نمیکند که آدمها چه ماشینی سوارند. بنز آخرین مدل و پیکان مدل 45 هیچ تفاوتی ندارند. تنها تفاوت این است که ماشینهای جدیدتر امکانات بهتری دارند و انتظار کشیدن در درون آنها راحتتر از مدلهای قدیمی است.
وضعیت اقتصادی، دیپلماسی و اجتماعی و سیاسی امروز ما شبیه همین دیوار بزرگ و همان بزرگراه عریض و طولانی است. آن دیوار بتنی، سازوکار حاکم بر حکمرانی ماست. سالهاست این دیوار بالاتر و بالاتر میرود. هرکس را آوردهاند که این دیوار را بردارد یا کوتاهترش کند، بر ارتفاعش افزوده است. آدمهای زیادی آمدهاند و رفتهاند اما هیچ کس موفق نشده دیوار را بردارد. انگار دیوار برداشتنی نیست.
چون دیوار بزرگ بتنی با ساروجی خاص ساخته شده است. ساروجی ساختهشده از دو تنش مزمن و پایدار:
1- تنش در روابط داخلی بر سر سبک زندگی
2- تنش در روابط خارجی
هر دیواری برداشتنی است. منوط به اینکه بخواهند. دیوار استون در کرواسی را برنمیدارند چون هرسال میلیونها گردشگر جذب میکند.
دیوارهای تروآ در ترکیه را به حال خود گذاشتهاند. دیوار بزرگ چین هم سالانه میلیونها گردشگر را جذب میکند اما دیوار برلین را برداشتهاند. سیاسیترین دیوار همین دیوار برلین بود که خواستند و برداشتند. این دیوار نکبت شرق را از غرب جدا کرده بود.
عجیب است؛ دیوار بتنی ما را اما هیچ کس برنمیدارد.
از چین گفتم و از طولانیترین دیواری که اطرافش کشیدهاند اما همین چین، روزگاری دیواری بلندتر و قطورتر هم داشت که برداشته شد. آن دیوار را که برداشتند، چشمهای جهان به چین خیره شد و چین جهان را دید. سیاستمداران ما چقدر از چین میگویند و چقدر آرزوی چینی شدن ایران را مطرح میکنند. هر سال کلی هیات و گروه به چین میفرستیم و کلی کتاب و مقاله درباره اقتصاد چینی مینویسیم.
در نوشتهها و گفتههای انبوهی که درباره دلایل پیشرفت چین تولید میشود از اقتدارگرایی، مبارزه با فساد، توسعه صادرات، دستمزدهای پایین، بازار بزرگ، بازدهی فزاینده نسبت به مقیاس، بازار سوسیالیستی یا سوسیالیسم بازار و دهها عامل دیگر نام برده میشود اما از یک عامل که ظاهراً مهمترین عامل پیشرفت چین است و به نوعی استراتژی کلان و محوری چینیهاست اصلاً سخنی به میان نمیآید.
آن عامل چیزی نیست جز برداشتن دیواری به نام دوری از تنش در روابط خارجی. دوست مطلعی برای من نقل میکرد که این استراتژی ورد زبان سیاستگذاران چینی در غالب جلسات و مذاکرات است. چینیها فقط به یک چیز میاندیشند؛ فقط به منافع ملی.
برگردیم به دیوار بلند بتنی خودمان. واقعیت این است که تا تنشهای زیانبار داخلی و خارجی کنترل نشود منابع مالی و انسانی در اقتصاد ایران به حرکت در نخواهد آمد و همه بحثهایی که میکنیم بینتیجه خواهد بود. بحثهایی که روی کاغذ مینویسیم و در شبکههای اجتماعی میچرخانیم اما بهرهای از آن نمیبریم.
آنچه دیوار بتنی ما را سرپا نگه داشته درآمدهای نفتی است. این ماده سیاه بدبو برای ما جز بیچارگی چیزی نداشته. همینکه نفت هست و میشود در بازارهای جهانی فروخت، نیازی به مالیات نیست تا نیازی به مردم باشد.
سیاستمداران ما با مردم در زمینه سبک زندگی و روابط خارجی اختلافنظر جدی دارند. اما بهجای حل این دو اختلافنظر در چند دهه اخیر سعی کردهاند به مردم رشوه بدهند. اجازه دادهاند ذخایر آبهای زیرزمین را خالی کنیم.
اجازه دادهاند بانک مرکزی هرچقدر دلش خواست پول چاپ کند. اجازه دادهاند آب و انرژی با نازلترین قیمت در اختیارمان قرار گیرد. اجازه دادهاند محیط زیستمان در یک اقتصاد کوچک 450 میلیارددلاری به اندازه یک اقتصاد بالای چند هزار میلیارددلاری آلودگی ایجاد کند.
اجازه دادهاند کالاهایی با نازلترین کیفیت اما با بالاترین قیمت در بازار داخل به فروش برسد تا عدهای شغل داشته باشند.
اجازه دادهاند ارزش ریال در برابر پولهای خارجی به صورتی مصنوعی بالا نگه داشته شود تا واردات به صورت ارزان در اختیار مردم قرار گیرد.
این مجوزها به همراه دهها اجازه دیگر رشوهای است که داده شده است و... ما اما حواسمان نیست که سیاستمداران ما پول خرید محبوبیت خود را از جیب فرزندانمان برمیدارند. ما رفاه امروزمان را مدیون مظلومیت نسل آینده هستیم. ما داریم حق آنها را میخوریم.
دیری نمیپاید که میفهمیم چیزی در بساطمان نمانده. آب را از عمق زمین بالا کشیدهایم. جنگلها را بیابان کردهایم. چشمهها را خشکاندهایم و دریاها را آلودهایم. هوایی هم در بساط نداریم.
جامعه و اقتصاد ما امروز بیشتر از همیشه نیاز به اکسیژن دارد که بتواند نفس بکشد، فکر کند، تصمیم بگیرد، حرکت کند و بالنده و سرزنده باشد.
این اکسیژن شاید همان «انگیزه عوامل اقتصادی» است که متاسفانه این روزها به شدت کمیاب شده است. از سوی دیگر انواع مواد سمی، فضای کسبوکار را بههمریخته و آن را به شدت آلوده کرده است. ما اکسیژن زیادی برای استشمام نداریم و همان اکسیژن بسیار کمی هم که وجود دارد، دارد بیشتر و بیشتر آلوده میشود. قطعاً اگر میخواهیم در کار جامعه و اقتصاد و سیاست خود گشایشی ایجاد کنیم، باید دیوار را برداریم.
در این کشور دانشمند و عالم و آکادمیسین و نظریهپرداز دلسوز کم نداریم. ما توانستهایم در تولید دانش موفق عمل کنیم. پس اگر پای «دانستن» در میان باشد، قطعاً میدانیم. سیاستمدار خیرخواه هم کم نداریم. ما بحرانهای زیادی را پشت سر گذاشتهایم، فراز و فرودها دیدهایم و به خوبی میتوانیم برای سرنوشت خودمان تصمیمهای خوب بگیریم. پس اگر پای «توانستن» در میان باشد ما به خوبی میتوانیم.
میماند «خواستن». باید بخواهیم این دیوار بتنی را برداریم. همه آنها که علاقه دارند گشایشی در کشور ایجاد شود باید بر موضع خواستن متمرکز شوند و از سیاستمداران بخواهند بهجای تغییر افراد و...، دیوار بتنی بزرگ و دیوارهای اطرافش را بردارند. تخریب این دیوار هم تخصص خاصی نمیخواهد فقط باید اراده تخریب آن وجود داشته باشد، همین.
خیلیها نگران پشت دیوارند. نگران فردای ایران بدون دیوارند. این فردا اما متعلق به آنها نیز هست. تورگوت اوزال در ترکیه دیواری به مراتب بلندتر از دیوار ما مقابل خود داشت. دنگ شیائوپینگ نیز در چین دیواری تاریخی مقابل خود و کشورش میدید. از این دیوارها در خیلی از کشورهای دنیا وجود داشت اما آنها دیوارها را برداشتند. قرار نیست فردای برداشتن دیوار همه چیز یادمان برود. در حقیقت ما چیز زیادی نمیخواهیم. مشتی نفس و مقداری جاده. میخواهیم بزنیم به آزادراه و بالنده و سربلند حرکت کنیم.