هزینه بیتدبیری
چرا تصور میشود کشاورزی به پایان راه رسیده است؟
جهان کنونی با چالشهای پیچیدهای همچون بحرانهای زیستمحیطی، ناامنی غذایی، ناامنی معیشتی، گرسنگی و فقر مواجه است. شمار چالشها و نااطمینانیهای موجود و محتمل آینده در همه نقاط جهان در حال افزایش است.
جهان کنونی با چالشهای پیچیدهای همچون بحرانهای زیستمحیطی، ناامنی غذایی، ناامنی معیشتی، گرسنگی و فقر مواجه است. شمار چالشها و نااطمینانیهای موجود و محتمل آینده در همه نقاط جهان در حال افزایش است. همه مردم جهان در برابر این چالشها آسیبپذیرند از جنبه دسترسی به غذا، غذای سالم و کافی، درآمد و شغل، آب و هوا و محیط سالم برای زیست. در همین راستا فائو (سازمان خواربار جهانی) گزارشی منتشر کرده و هشدار داده است در سال ۲۰۵۰ از یکسو جمعیت جهان به بیش از ۹ میلیارد نفر میرسد و از سوی دیگر تغییر اقلیم باعث کاهش بارندگی و کاهش تولید مواد غذایی میشود. هشدارهای سازمانهای بینالمللی حاکی از آن است که جهان به سمت کمبود مواد غذایی میرود مگر اینکه تغییری در رویکردهای سیاستهای اقتصادی و اجتماعی و مدیریت بخش کشاورزی و روستایی به وجود آید، به طوری که به سمت توسعه پایدار بخش کشاورزی و روستایی گام برداشته شود. توجه به مقولاتی همچون بهرهوری، مدیریت بهینه آب و خاک، فناوری، تامین زیرساختهای اقتصادی و فناوری ارتباطات، حفاظت و صیانت از منابع طبیعی و توانمندسازی بیش از هر زمان دیگر مورد توجه قرار گرفته است. حال این سوال پیش میآید که با توجه به این هشدارهای جهانی و هشدارهای مداوم کارشناسان داخلی در خصوص بحرانهایی که امنیت غذایی را به خطر میاندازد همانند بحران آب و خاک، بحران خشکسالی، بحران مهاجرت، بحران بیکاری، ما چه کردهایم؟ چه رویکرد سیاستی تازهای داشتهایم؟ شیوه مدیریت ما چه تغییری کرده و آیا بهینه شده است؟
بررسی اظهارنظر مدیران و سیاستگذاران در این خصوص نشان از آن دارد که هنوز تغییری حاصل نشده و فقط دنبال مقصر بوده تا به نوعی ناکارآمدی سیاستهای اتخاذشده و مدیریت را به دوش بخش کشاورزی و کشاورزان بیندازند. در حالی که اگر نگاه علمی و بر اساس عقلانیت صورت بگیرد خیلی از موضوعات بخش کشاورزی و کشاورزان ایران را میتوان با مراجعه به نظرات و راهکارهای متخصصان واقعی امر برطرف کرد. سیاستگذاران سرنخ را گم کردهاند و مدام با شتابزدگی همه موضوعات را زیر سوال میبرند و برای آن راهکار موقت ارائه میدهند و گاهی با بیان گفتوگوهایی بخشی از کشاورزان را از خود دلخور میکنند و امید آنان را برای تغییر و پیشرفت ناامید میکنند. سوالی که همواره پرسیده شده اما پاسخی برای آن داده نشده را دوباره تکرار کنیم: چه بخشی از مشکلات بخش کشاورزی و کشاورزان به سیاستهای اتخاذشده و مدیریت اقتصاد کلان و بخش کشاورزی برمیگردد؟ چه بخشی سهم کشاورزان است؟ اینکه مرتب بگوییم کشاورزان بهرهوری پایین دارند، آب زیاد مصرف میکنند و... هزینههای بیتدبیری و مدیریت ناکارآمد را توجیه میکند؟ کشاورزی که با حداقلها زندگی میکند و وضعیت درآمدی مناسبی ندارد. آمار سرشماری کشاورزی سال 93 نشان میدهد که در حدود 75 درصد بهرهبرداران بخش کشاورزی فقط 5 /19 درصد مساحت کل زمینهای کشاورزی و باغ و قلمستان را از آن خود کردهاند که کمتر از پنج هکتار زمین دارند. یعنی زمین کمتری به بهرهبرداران بیشتری توزیع شده که نتیجه آن کوچک بودن اراضی و در نتیجه تولید کمتر و درآمد کمتر را به دنبال دارد. از طرف دیگر همین کوچکی اراضی که 75 درصد بهرهبرداران بخش کشاورزی با آن مواجه هستند قدرت درآمدی برای تغییر و تحول فناوری و تجهیزات نوین و روشهای جدید را کاهش داده و در نتیجه افزایش عملکرد اتفاق نمیافتد و هر روز این بهرهبرداران به دلیل تورم قدرت خرید پایینتری داشته و فقیرتر میشوند. نشان وقوع این پیامد هزینه و درآمد خانوار است. آمار هزینه و درآمد خانوار روستایی مرکز آمار در سال 1395 نشان میدهد که میانگین هزینه سالانه یک خانوار روستایی برابر با 157 میلیون ریال و درآمد سالانه برابر با 177 میلیون ریال است که حدود 89 درصد درآمد خانوار صرف هزینههای آن شده است و امکان پسانداز و سرمایهگذاری به حداقل میرسد. از دیدگاه اقتصادی رسیدن به مرز کارایی فنی، تخصیصی و اقتصادی برای مزارع کوچکمقیاس بسیار سخت و گاهی غیرممکن است و این موضوع از دو جنبه پیامدهایی برای جامعه به همراه دارد.
1- در شرایط موجود جهانی که جمعیت در حال رشد، شهرنشینی در حال افزایش، تغییر کاربری اراضی برای سکونت جمعیت و صنایع و خدمات ارائه شده به جمعیت در حال گسترش، تغییرات اقلیم و انتشار گازهای گلخانهای، بحران آب و خاک و بسیاری از عوامل دیگر زنگ خطر و هشدار را برای تامین غذای سالم برای نسل فعلی و نسلهای آتی به صدا درآورده است. برای پیشگیری از خطرات پیشرو، توجه فوری و عقلایی به وضعیت کشاورزی و کاهش و حل چالشهای فعلی و پیشروی آن ضرورت مییابد. نمیتوان انتظار امنیت غذایی را برای مردم جامعه داشت اما در مقابل آن، برای توسعه پایدار کشاورزی و رفع مشکلات آن برنامهای نداشت و سرمایهگذاری نکرد.
2- از طرف دیگر عدم توجه به مزارع کوچکمقیاس و ارتقای بهرهوری و سبد درآمدی کشاورز، این بخش از جمعیت کشور را در بدترین شرایط اقتصادی با کمترین درآمد و بسیار آسیبپذیر قرار داده و رفاه اقتصادی آنان به حداقل میرسد. این گروه به دلیل درآمد پایین امکان پسانداز و سرمایهگذاری نداشته و حتی امکان دریافت وام را هم ندارند و هر روز تولید، درآمد و زندگیشان در معرض خطر بیشتر قرار میگیرد. بر اساس مطالعه فائو با عنوان خصوصیات اقتصادی کشاورزان خردهپا که در سال ۲۰۱۵ منتشر شده، آمده است که در بسیاری از کشورها بیش از ۴۰ درصد کشاورزان خردهپا فقیر هستند. به عبارتی کشاورزان کوچک یا خردهپا هم تولیدکننده اصلی مواد غذایی برای جمعیت جهان بوده و هم در فقر زندگی کرده و دسترسی آنان به نهادهها و تکنولوژی و اعتبارات برای افزایش بهرهوری تولید کم است. همه این نتایج این نکته را گوشزد میکند که لازم است به مزارع کوچک توجه شود. مزارع کوچکمقیاس دارای ویژگیها و خصوصیات مختلفی است که مهمترین آنها عبارتند از: تولید کم به دلیل کوچکبودن مقیاس و در نتیجه پایینبودن درآمد کشاورز، توجه کمتر به تولید بازارمحور، آسیبپذیری بیشتر در مقابل مخاطرات و در زنجیره عرضه، غیررسمی محاسبه کردن نیروی کاری که به عنوان عضو خانوار روستایی مشغول به کار است (به دلیل نبود حمایتهای اجتماعی مثل بیمه و بازنشستگی و تامین اجتماعی) و در نهایت اینکه کار این افراد مقیاس اقتصادی ندارد.
مصائب مزارع کوچکمقیاس
با توجه به مشکلات مزارع کوچکمقیاس، حال چه استراتژی تغییر و تحول برای مزارع کوچکمقیاس، مزارع متوسط و بزرگمقیاس در ایران طراحی و اجرا شده است؟ چگونه این مشکلات مدیریت و کنترل شده است؟ چگونه بدون استراتژی و راهبرد انتظار داریم بهرهوری افرایش، راندمان آب افزایش و مدیریت آب و خاک در مزرعه بهبود یابد؟ در این میان آیا کشاورز و بخش کشاورزی مقصر است؟ از طرف دیگر اگر بخش کشاورزی تعطیل شود تکلیف کشاورزان و مشاغل غیرمستقیم وابسته به بخش کشاورزی چه میشود؟ مشاغل جایگزین برای آنان چیست؟ قرار است آنان به جمعیت بیکار اضافه شوند؟ یعنی دولت بر ضد توسعه پایدار حرکت کند؟ به نظر نگارنده راهکارهای اصلی همانند افزایش بهرهوری و عملکرد در واحد سطح، استفاده از فناوریهای جدید در عرصه تولید، اجرای مدیریت بهینه که نقش اساسی در حل بسیاری از مشکلات مرتبط با بخش کشاورزی دارد نادیده گرفته میشود، چرا چون هم نیاز به سرمایهگذاریهای اساسی دارد و هم نیاز به تفکر و تعقل و اندیشه و ترسیم راه. از اینرو همیشه سادهترین راهکار که به ذهن هر بشری میرسد این است که نکاریم، تولید نکنیم، وارد کنیم. این نکته یادمان باشد طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس تا سال 1368 اغلب قیمت گندم وارداتی ایران کمتر از قیمت جهانی این محصول بوده است و با تشدید تحریمها علیه ایران و افزایش هزینههای واردات به مرور قیمت وارداتی گندم افزایش یافت؛ به طوری که در سال 1393 هر تن گندم وارداتی 80 دلار بیشتر از قیمت جهانی بود. حتی اگر ارز برای واردات داشته باشیم، هر تنش سیاسی هزینه واردات را افزایش میدهد. از اینرو لازم است هزینههای بیتدبیری و مدیریت ناکارآمد بخش کشاورزی و اقتصاد کلان را کم کرد و به سمت تغییر در رویکردها و سرمایهگذاریهای اصولی به منظور کاهش مشکلات و بحرانهای موجود گام برداشت و در این میان نهتنها تولید بلکه رفاه تولیدکننده بخش کشاورزی را نیز در نظر گرفت.