اتوپیای اقتصاد
چرا مساله ورود روحانیون به اقتصاد مطرح شده است؟
دغدغه حضور روحانیون در اقتصاد این بار از زبان سخنگوی شورای نگهبان عنوان شد. عباسعلی کدخدایی خواستار ورود حوزه علمیه به اقتصاد شده و گفته «زمانی یک آقایی گفت حوزه علمیه قم چه تخصصی در بحث اقتصاد دارد که بخواهد در آن ورود کند. خب این یعنی چه؟ یعنی حوزه نمیتواند در بحث اقتصاد ورود کند؟ قرنها فقهای ما در موضوع روابط اقتصادی کتابها نوشتهاند و شاگردها تربیت کردهاند. اینها باید در زندگی و حرکت مردم و مسوولان موثر باشد. حوزه باید در اقتصاد دخالت کند. چرا باید نظریهپردازیهای غربی را بپذیریم؟ این نقطه انحراف است که نظام اسلامی که ابزار هدایت است، رها شود.»
مرضیه محمودی: دغدغه حضور روحانیون در اقتصاد این بار از زبان سخنگوی شورای نگهبان عنوان شد. عباسعلی کدخدایی خواستار ورود حوزه علمیه به اقتصاد شده و گفته «زمانی یک آقایی گفت حوزه علمیه قم چه تخصصی در بحث اقتصاد دارد که بخواهد در آن ورود کند. خب این یعنی چه؟ یعنی حوزه نمیتواند در بحث اقتصاد ورود کند؟ قرنها فقهای ما در موضوع روابط اقتصادی کتابها نوشتهاند و شاگردها تربیت کردهاند. اینها باید در زندگی و حرکت مردم و مسوولان موثر باشد. حوزه باید در اقتصاد دخالت کند. چرا باید نظریهپردازیهای غربی را بپذیریم؟ این نقطه انحراف است که نظام اسلامی که ابزار هدایت است، رها شود.»
پیش از سخنگوی شورای نگهبان، آیتالله مظفریمیانجی، نماینده آیات شبیریزنجانی و علویگرگانی هم گفته بود «اتاقهای بازرگانی به شدت از اقتصاد اسلامی فاصله گرفتهاند». در نتیجه خواستار «حضور نمایندگان ولی فقیه در اتاقهای بازرگانی» شده بود. مساله وجود شورای فقهی در ساختار جدید بانک مرکزی هم نمونه دیگری از تاکید برخی از چهرهها بر اسلامی کردن علم اقتصاد است. تاکید بر اسلامی کردن علم اقتصاد اما مساله جدیدی نیست. همزمان با انقلاب، طرح اقتصاد اسلامی هم ارائه شد چراکه انقلاب اسلامی نه تمایلی به اجرای اقتصاد سرمایهداری داشت و نه اجرای نظام سوسیالیستی. آنها خواستار اقتصاد اسلامی بودند. اما مرحوم بهشتی همان زمان هم صراحتاً به سوسیالیستی بودن اقتصاد ایران اذعان کرده و گفته بود: «چون انقلاب ما متکی بر جوانان بود و جوانان آن دوره نوعاً چپ میاندیشیدند، چارهای جز در پیش گرفتن این رویه نبود.» در سالهای پس از پایان جنگ، برخلاف سالهای اولیه انقلاب، واقعیات جامعه به جنگ شعارهای سوسیالیستی و اقتصاد دولتی آمد و دیری نپایید که زمامداران ایران متوجه شدند با الگوهای اقتصاد کوپنی و ستیز با رویکردهای جهانی اقتصاد، نمیتوان چرخ مملکت را چرخاند. این بود که سکان اقتصاد و مالیه کشور به راست چرخید و اقتصاد بازار روی کار آمد. مرحوم هاشمیرفسنجانی در پایان دهه 60 در خطبه معروف خود این گردش را رسماً اعلام کرد؛ خطبهای که در آن تجمیع ثروت را نهتنها با اسلام مخالف ندانست بلکه ادعا کرد اسلام آن را تشویق کرده است. پیش و پس از این چرخش اقتصادی، دو گروه اما همواره منتقد سیاستهای اقتصاد بازار بودند. یکی روشنفکران چپگرا از جمله جلال آلاحمد -که در کتاب غربزدگی خود نظام سرمایهداری را نقد میکرد- بدون طرح هیچ پیشنهاد جایگزینی و بدون نظر داشت به منطق اقتصاد و سرمایه، صرفاً در شعارهای خود به نظام سرمایهداری دشنام میدادند.
منتقدان دیگر طرفداران اسلامی کردن اقتصاد بودند، آنها که خارج از گود، نه اقتصاد بازار را قبول داشتند و نه نظام سوسیالیستی اقتصادی را. اگرچه این طیف همواره نیمنگاهی به نظام سوسیالیستی داشتند اما در همه این سالها خواستار عبور از این دو نظام اقتصادی و جایگزین کردن راه سوم در اقتصاد بودند. در چهار دهه گذشته آنها هیچگاه از نسخه اقتصادی خود رونمایی نکردهاند. تنها هر جا این دو نظام اقتصادی خطا داشتهاند، مساله راه سوم را پیش کشیدهاند؛ راه سومی که حاصل آن ایجاد اتوپیای اقتصادی است. در پرونده پیش رو میخواهیم به این سوال جواب دهیم که این اقتصاد چیست و چرا همواره اقتصاد ما غیراسلامی خوانده شده؟