نوبت درمان
آیا دوره راهحل اقتصادی به پایان رسیده است؟
آیسان تنها: راهحل مشکلات اقتصاد ایران از مسیر سیاست میگذرد. این نکتهای است که اقتصاددانان چندین سال است مطرح میکنند. به باور آنها پیشنیاز بهبود اقتصاد ایران اراده سیاسی است. هشداری که به نظر نمیرسد ساختار سیاسی آن را چندان جدی گرفته باشد. آنگونه که برآیند اظهارات و اقدامات مجموعه نظام تصمیمگیری نشان میدهد ساختار سیاسی نه نیازی به اصلاحات اقتصادی در خود میبیند و نه گوش به کارشناسان امر میسپرد. خاصه در حوزه اقتصاد به نظر میرسد که کمتر به خود مجال میدهد از توصیههای اقتصاددانان بهره ببرد. در بسیاری از کشورها در موسم بحران اقتصادی این اقتصاددانان هستند که مسوولیت خطیر درمان را برعهده میگیرند و برای حل مشکلات کشور برای سیاستمداران راهحل ارائه میدهند اما در کشور ما نظام حکمرانی خود را از مشورت اقتصاددانان بینیاز میبیند و مساله مهمتر این است که مشخص نیست برای حل بحرانهای متعدد و پیچیدهای که کشور با آن دستبهگریبان است با کدام پشتوانه اندیشهای و کدام ابزار سیاسی مشخص برای مسائل راهحل میجوید. این روزها سوال اساسی که باید از نظام حکمرانی پرسید این است که اساساً آیا اقتصاد برای ایشان در اولویت است؟ در حالی که به گواه آمار معیشت دهکهای پایین و میانی روزبهروز با دشواریهای بیشتری آغشته است، آیا اهمیت اقتصاد را دریافتهاند؟ بارها در اخبار خواندهایم که ساختار سیاسی مدام برای مسائل کوچک و بزرگ سیاسی و مذهبی و اجتماعی در عالیترین سطوح جلسه برگزار میکند. با این حال کمتر دیده شده که موضوعی مانند کاهش تورم یا افزایش رشد اقتصادی موضوع یک نشست میان سران کشور باشد. در سالهای گذشته که متغیرهای اقتصاد کلان شرایط نامساعدی را از سر میگذراند و هشدارهای مربوط به گسترش فقر مطرح میشد، مشاهده نشد که این مساله آنطور که شایسته است نزد مقامات ردهبالای کشور حساسیتبرانگیز باشد. پیشتر تورم یک ماه 2 /12 درصد و تورم دهک اول 5 /19 درصد و دهک دوم 5 /17 درصد بوده است. یا رشد اقتصادی یک سال منفی 9 درصد بوده است. با این حال دیده نشده که جلسهای اضطراری برای حل این بحرانها برگزار شود. منظور از اراده سیاسی همین است. سوال این است که مسوولان کشور ما که مدام از جلسهای به جلسه دیگر میروند، مدام مطرح میکنند که شبانهروز و در تعطیلات و اکثر اوقات کار میکنند و درصدد حل مشکلاتاند چرا به اقتصاد توجه لازم مبذول نمیدارند؟ اکنون در ماه گذشته شاهد اعتراضات گستردهای بودیم. وقتی فشار به گروههای مختلف جامعه زیاد میشود و افراد جامعه نسبت به وضعیت خود به شیوههای مختلف اعتراض میکنند، ساختار سیاسی این پیام را دریافت میکند که باید در سیاستها تجدید نظر کند اما در کشور ما اعتراضها هرگز به تغییرات معناداری در شیوه سیاستگذاری و اداره کشور منجر نمیشود. اگر تصور کنیم سیاستمداران بپذیرند که اصلاحات اقتصادی انجام دهند، آن وقت سوال این است که از کجا باید شروع کنند؟