پایان امید
چگونه بیتدبیری دولت، امید ملت را از بین برد؟
هشت سال عمر دولتهای یازدهم و دوازدهم به ریاست حسن روحانی به پایان رسید، دولتی که با شعار «تدبیر و امید» روی کار آمد، در حالی رفت که نهتنها در مواقع حساس تدبیر از خود نشان نداد، که فتیله امید را هم در همه حوزههای سیاسی، اقتصادی، سیاست خارجی، اجتماعی و ... تا حد ممکن پایین کشید. گرچه قوه مجریه تنها عامل وضع موجود نیست و نهادهای متکثر و قدرتمند دیگری که در گوشه گوشه نظام حکمرانی حضور دارند و فعال هستند، در مشارکت اندک سیاسی، ناامیدی اجتماعی، رکود تورمی و بیثباتی اقتصادی و کاهش اعتماد عمومی مسوول هستند اما رئیسجمهور به عنوان منتخب ملت باید بسیار بیش از این، برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع میجنگید و هزینه میداد.
دولت روحانی که در آغاز کار بسیار از ویرانهای که تحویل گرفته و از شرایط بد تحریم و رکود و تورم گفته بود، خود در شرایطی از قدرت کنار میرود که هم تحریمها بسیار شدیدتر و سختتر شده، هم رکود عمیقتر شده و هم تورم بالاتر رفته است. تنها تفاوت او با دولت قبل در این است که جیب پرپولی نداشت تا بخشی از ناکارآمدیها را با آن بپوشاند. حسن روحانی که میتوانست از سرمایه اجتماعی عظیم و نیروهای کاردان و خبرهای که در دولت یا در کنار دولت حضور داشتند بیشترین بهره را ببرد، بسیار زود تن به مسیر همیشه سپری شده دولتها در هزینهکرد منابع پایانپذیر و بیثبات برای ایجاد رفاه موقتی و رضایت کوتاهمدت مردم کرد. به جرات میتوان گفت که هیچ دولتی به اندازه دولت یازدهم و دوازدهم برخوردار از کارشناسانی باتجربه و عالم نبود، اما در همه مقاطع حساس از اتخاذ سیاست ارز 4200 تومانی گرفته تا اصلاح قیمت بنزین در آبان ماه 98 به آنها پشت کرد و تصمیمی گرفت که جز خسارات زیانبار جبرانناپذیر، نتیجهای به بار نیاورد و این چنین امید بزرگ سال 92 را به نومیدی سنگین 1400 تبدیل کرد.