چرا باید نگران کاهش مشارکت سیاسی بود؟
انتظارات پاسخ نگرفته
نظام جمهوری اسلامی یک نظام «صندوقمحور» است و برگزاری انتخابات متعدد، بحق از افتخارات آن است. شاید برگزاری رفراندوم برای نظام جدید و به فاصله کمی از آن تشکیل مجلس برای تدوین قانون اساسی و بلافاصله پس از آن برگزاری همهپرسی برای تایید نهایی قانون اساسی در هیچ انقلابی جز انقلاب اسلامی ایران سابقه نداشته باشد.
نظام جمهوری اسلامی یک نظام «صندوقمحور» است و برگزاری انتخابات متعدد، بحق از افتخارات آن است. شاید برگزاری رفراندوم برای نظام جدید و به فاصله کمی از آن تشکیل مجلس برای تدوین قانون اساسی و بلافاصله پس از آن برگزاری همهپرسی برای تایید نهایی قانون اساسی در هیچ انقلابی جز انقلاب اسلامی ایران سابقه نداشته باشد.
جمهوری اسلامی ایران از ابتدا خود را یک نظام «مردمسالار» دانسته و چه راهی برای اثبات این صفت، بهتر از حضور مردم در صحنه انتخابات برای برگزیدن رئیسجمهور، نمایندگان مجلس، نمایندگان مجلس خبرگان رهبری و اعضای شوراهای شهر و روستا وجود دارد؟
این فرآیند در 41 سال گذشته بدون وقفه عملیاتی شده و با انتخابات اخیر یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، سی و هشتمین رکورد حضور مردم پای صندوق رای به ثبت رسیده است. البته همه دورههای انتخابات با مشارکت یکسان صورت نگرفته و به اقتضای موقعیتها فراز و نشیب داشته، اما آنچه بیاستثنا رخ داده، مشارکت حداقل نیمی از شهروندان در انتخابات بوده است (به جز انتخابات اسفند 96 که به آن اشاره میشود).
همواره رهبران سیاسی و مذهبی کشور برای جذب و جلب مردم به سمت صندوق انتخابات، مشارکت گسترده را به معنای مشروعیت نظام و حضور هرچه گستردهتر را به مفهوم مقبولیت بیشتر و نومید کردن دشمنان خارجی و داخلی از رسیدن به مطامعشان گرفتهاند. این تعبیر میتواند درست باشد یعنی افزایش مشارکت شهروندان قطعاً پایههای امنیتی و حفاظتی جمهوری اسلامی را تاکنون مستحکمتر کرده است. مردمسالاری در جمهوری اسلامی همواره این تفاوت را با دموکراسیهای شرق و غرب داشته که «صندوق رای» علاوه بر اینکه به برگزیدن افراد برای کرسیهای اجرایی و تقنینی منجر میشود، با نوعی تقدس مذهبی و احترام ملی همراه است.
به همین دلیل است که در آستانه تمام دورههای انتخابات در چهار دهه گذشته، دعوت مراجع تقلید و بزرگان دین و سیاست، برای شرکت در عرصه انتخابات و پوشش رسانهای گسترده برای این منظور، ترجیعبند فراموشناشدنی است. به علاوه تحریم یا شرکت نکردن در انتخابات و حتی دعوت نکردن به آن به مثابه پدیدهای ناپسند مورد مذمت قرار گرفته است.
ماهها پیش از برگزاری انتخابات اسفند 98 نظرسنجیها نشان از حضور کمرنگتر مردم در انتخابات داشت. حتی نظرسنجیهایی که اوایل سال و مدتها قبل از وقایع آبان و نیز سقوط هواپیمای اوکراینی انجام شده بود چندان خوشبینانه به نظر نمیرسید. با این حال ناظران سیاسی معتقد بودند در دورههای گذشته انتخابات نیز چنین روندی به چشم میخورده اما با نزدیک شدن به زمان انتخابات، فضا تغییر پیدا میکرده است. رخدادهای آبان و سقوط هواپیمای اوکراینی و اطلاعرسانی ناقص درباره آن جوی از بیاعتمادی را در جامعه ایجاد کرد که مقدمات بیخیالی اقشاری از مردم را فراهم آورد. به دنبال این اتفاقات، رد صلاحیت گسترده نامزدهای اصلاحطلب و برخی نمایندگان مجلس، فضا را ملتهبتر کرد. نه اینکه اگر نامزدهای اصلاحطلبان تایید میشدند مشارکت بیشتر میشد بلکه از آن جهت که سیستم سیاسی کشور به سمت تکقطبی و یکصدایی پیش میرود، فضای امنیت روانی را از مردم گرفت.
این گزاره که «رای دادن و ندادن تاثیری بر زندگی ما نمیگذارد» خیلی زود جا باز کرد و به عامل تردید برای شرکت در انتخابات تبدیل شد. برخی ناکارآمدیهای دستگاه اجرایی کشور، افزایش بیرویه قیمتها، غائله بنزین، افسارگسیختگی بازار کالاهای ضروری و نظایر آن که بخش بزرگی از آن در سایه تحریمها و بهخصوص تحریم نفتی رخ نمایانده بود، امید جامعه را زمینگیر کرد.
بخشی از سیاسیون و بهخصوص آنها که رخت ضدیت با دولت پوشیده بودند همه تقصیرها را بر سر دولت آوار کردند اما افکار عمومی داوری دیگری درباره این اتفاقات را در باور خود جای داده بود. از این منظر، دولت تنها بخشی از این ناکارآمدی را تشکیل میداد و همه حقیقت در محکوم کردن قوه مجریه خلاصه نمیشد.
از سوی دیگر همزمان با اینکه ضددولتیها از نمد حمله به دولت برای خود کلاه میبافتند ضدانقلاب و اپوزیسیون کلاه دیگری برای خودش میبافت و با مستمسک قرار دادن حملات به ناتوانیهای قوه مجریه، مجموعه نظام را ناکارآمد معرفی میکرد.
همه این عوامل دستبهدست هم میداد تا یک اتفاق ناخواسته را رقم بزند و آن، کاهش مشارکت در انتخابات است. همزمان با چنین احساسی بزرگان کشور پای کار آمدند تا فضای موجود را بازسازی کنند. از جمله پارامترهایی که بر آن تاکید شد نقش مشارکت بیشتر در نومید شدن دشمنان کشور و ضدانقلاب بود.
اما به نظر میرسد انتظارات پاسخ نگرفته شهروندان و یقینی شدن گزاره «رای دادن و ندادن تاثیری بر زندگیمان نمیگذارد» در کنار نابسامانیهای اقتصادی کار خودش را کرد.
حتی نتیجه انتخابات در شهرهایی که معمولاً اختلافات عشیرهای و قومی و منطقهای به حضور پررنگتر مردم دامن میزد، منهای برخی استثنائات، با سایر نقاط کشور مشابهت داشت.
در هر حال مشارکت 42درصدی در کل کشور و حضور بیست وچنددرصدی در پایتخت و برخی مراکز استانها، رقمی حتی پایینتر از آنچه را رقم زد که در نظرسنجیهای میدانی به دست آمده بود. و اینک این پرسش را باید پاسخ گفت که آیا باید نگران کاهش نرخ مشارکت بود؟ و اگر پاسخ مثبت است برای بالا بردن آن چه راهکاری وجود دارد.
به گمانم اصل کاهش نرخ مشارکت به خودی خود نگرانکننده نیست. سالهای متمادی است که در کشورهای مدعی توسعه سیاسی، مشارکتهایی بسیار پایین در انتخابات وجود دارد و هرگز از آن به عنوان مقوله نگرانکنندهای که امنیت ملی را به خطر انداخته یا منافع عمومی را زیر سوال برده باشد نام برده نمیشود. حتی در مواقعی که شاهد حضور پررنگ در انتخابات بودهاند از آن به مقوم امنیت ملی یاد نکردهاند. در آن کشورها چنین فرآیندهایی در جوشش دیگ احزاب سیاسی تعریف شده و آشی که در آن پخته شده به کام این حزب سیاسی یا رقیبش لذیذ آمده و اثر دیگری بر آن مترتب نبوده است.
شاید وقت آن رسیده باشد که ما نیز در کشورمان مشارکت در انتخابات را از حد امنیت ملی و منافع کلان جامعه به حد منافع سیاسی جناحها تنزل دهیم و از این ناحیه، حاشیه امن مطمئنتری برای کشور درست کنیم.
من برآنم که غایبان انتخابات اخیر نه ضدیت با نظام جمهوری اسلامی داشتند و نه با ایران مشکلی داشتند. حداکثر این است که از دولت، شورای نگهبان، مجلس دهم، مجمع تشخیص و... بهشدت گلایهمندند. طبیعتاً مردم انتظار دارند شعار بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران یعنی جمله معروف «میزان رای ملت است» تحقق عینی داشته باشد و هنگامی که آنها رئیسجمهور یا نماینده یا عضو شورای شهر انتخاب میکنند، فضا برای دولت و مجلس و شوراهای شهر و روستا آنقدر تنگ نشود که ناکارآمدیهای قوه مقننه و مجریه، از رای دادن پشیمانشان کند. صدالبته که مردم با اشراف به مجموعه قانون اساسی و قوانین عادی پای صندوق میروند و حدود اختیارات منتخبان خود را میدانند اما دیگر نمیتوانند علاوه بر شورای نگهبان، یک مجموعه ده پانزده نفری در داخل مجمع تشخیص مصلحت را که میتواند علاوه بر دولت و مجلس، حتی شورای نگهبان را به نهادی غیرموثر تبدیل کند تحمل کنند.
کوتاه سخن اینکه حتی اگر باور داشته باشیم که میتوان مانند دموکراسیهای دیگر، میزان مشارکت را به مفهوم پایین آمدن اقتدار ملی و بهتبع آن نقشآفرینی در عرصه بینالملل نگرفت، به لحاظ نقشآفرینی در معادلات داخلی ناگزیر باید نگران کاهش مشارکت باشیم.
متاسفانه هنوز در بخشهایی از جامعه سیاسی، نمایشی بودن رای مردم در باور عدهای نهادینه شده و آنها معتقدند نظام جمهوری اسلامی مشروعیت خود را از رای مردم نمیگیرد. هرچند این ایده با نظرات رهبر معظم انقلاب مغایر است اما بهطور زیرپوستی در فضای سیاسی کشور قدرتنمایی میکند. همین باور است که مثلاً شورای نگهبان را دارای قدرت مطلق تصویر میکند. این نگاه برای آینده جمهوری اسلامی مضر است و مانند خوره پایههای جمهوریت نظام را میپوساند. اگر نگرانی مهمی از ناحیه کاهش مشارکت سیاسی وجود داشته باشد، قطعاً از این ناحیه است.