چالشهای پیشرونده
آیا دولت میتواند حل مسائل اقتصاد ایران را به تعویق بیندازد؟
مثل قطعههای یک دومینو، روی هم سایه انداختهاند و در سستی و بیثباتی یکدیگر نقش دارند. دومینوی ابرچالشهای اقتصاد ایران که در طول سالیان گذشته در نظام بانکی، در صندوقهای بازنشستگی، در بازار کار، در ترازنامه دخل و خرج دولت و در محیطزیست ایران پدید آمدهاند، ریشه دوانده و رشد کردهاند.
ندا گنجی: مثل قطعههای یک دومینو، روی هم سایه انداختهاند و در سستی و بیثباتی یکدیگر نقش دارند. دومینوی ابرچالشهای اقتصاد ایران که در طول سالیان گذشته در نظام بانکی، در صندوقهای بازنشستگی، در بازار کار، در ترازنامه دخل و خرج دولت و در محیطزیست ایران پدید آمدهاند، ریشه دوانده و رشد کردهاند. این چالشها، روی هم اثر گذاشته و از یکدیگر تاثیر پذیرفتهاند. نظام بانکی بحرانزده از ارتزاق تولید درمانده شده و در این صورت، انتظار رشد اقتصادی بالا و مستمر، انتظاری بیهوده است. حال اگر رشد اقتصادی مورد انتظار محقق نشود، ابرچالش بیکاری چگونه مهار خواهد شد؟ اگر ابرچالش بیکاری حل نشود، وضعیت فعلی تولید و فعالیتهای اقتصادی به چه ترتیبی قادر خواهند بود، منابع مورد نیاز نظام بازنشستگی را تامین کنند؟ چسبندگی این ابرچالشها به یکدیگر به همین موارد محدود نمیشود؛ چه، آنجا که موضوع بحرانهای زیستمحیطی نظیر فرسایش خاک یا تولید چشمههای تولید گرد و غبار به میان میآید، راهکاری جز حل ابرچالش کمآبی و سوءمصرف منابع آب وجود ندارد. عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در این باره میگوید: «برای رسیدن به حداقل استاندارد 40 درصد بهرهبرداری از منابع آب تجدیدپذیر، باید مصرف آب را به میزان 60 میلیارد مترمکعب در سال کاهش دهیم؛ یعنی مصرف آب را به یکسوم میزان فعلی برسانیم که دستیابی به این هدف طی مدت کوتاه 15 سال باقیمانده بدون هدفمند کردن تحقیقات و بهرهمندی از دستاوردهای پژوهش و فناوری امکانپذیر نیست.»
مساله این است که شش ابرچالش اقتصاد ایران که شامل بیکاری، بحران صندوقهای بازنشستگی، کسری بودجه دولت، نارساییهای نظام بانکی، کمبود آب و بحران محیطزیست است در حالت انجماد به سر نمیبرد که سیاستگذار فرصت کافی برای حل و فصل آن داشته باشد. به تعبیر مسعود نیلی - دستیار ویژه رئیسجمهوری در امور اقتصادی- این ابرچالشها به مثابه موجودی زنده مدام در حال رشد و نمو هستند. حال به فرض آنکه شرایط موجود این چالشها و بحرانها برای مدتی حفظ شود، آیا اساساً سیاستگذاران و نظام بوروکراتیک کشور، توانایی حل این مسائل را خواهند داشت. نیلی در گفتاری به این پرسش، چنین پاسخ داده است: «ظرف سالهای گذشته، نظام مدیریتی و اجرایی به عنوان سرمایهای مهم و حیاتی به سمت ضعیفتر شدن سوق پیدا کرده است. حوادث سیاسی داخلی، فارغ از ماهیت و قضاوتی که در مورد آنها وجود دارد، منجر به ضعیفتر شدن و محدودتر شدن توان مدیریتی کشور شده است. به گونهای که امروز، یافتن افراد واجد صلاحیت برای سطوح بالای مدیریتی به کاری بسیار دشوار تبدیل شده است. نتیجه آن است که توان حل مشکلات در مسیر مقابل ابعاد مشکلات حرکت کرده است.» به بیان سادهتر، گویی هرچه، ابرچالشها بزرگ و بزرگتر شده است، سیاستگذاران، ضعیف و ضعیفتر شدهاند. اما جدای از آثاری که این ابرچالشها بر شاخصهای اقتصادی و بر محیط کسبوکار دارد، پیامدهای دیرپایی این چالشها به فضای جامعه نیز تسری مییابد. با وجود این، در شرایطی که دولتهای گذشته هر یک به سهم خویش و کموبیش در بالوپر دادن به این چالشها نقش داشتهاند، آیا دولت دوازدهم نیز میتواند حل این ابرچالشها را به تعویق بیندازد؟