تخریب پلهای پیشرو
چرا کیفیت آموزش در ایران رو به کاهش است؟
آموزش و پرورش عمومی در هر کشوری وظیفه انتقال میراث فرهنگی، پرورش استعدادهای دانشآموزان و آمادهسازی آنها برای شرکت فعال در جامعه را بر عهده دارد و از اینرو آثار آموزش و پرورش را در همه عرصههای بنیادین زندگی عملی از جمله اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میتوان دید. دانشآموزان برای دستیابی به هدفهای آموزشی خود باید دورههای تحصیلی را طی کنند، اما ممکن است در این مسیر با موانعی روبهرو شوند که موجب کند شدن حرکتشان یا مردودی و ترک تحصیل آنها شود. متاسفانه عدم موفقیت نظام آموزشی در انجام رسالت و رسیدن به اهداف پیشبینیشده در اغلب موارد خود را به صورت افت یا شکست تحصیلی دانشآموزان نشان میدهد و منظور از افت تحصیلی کاهش عملکرد تحصیلی دانشآموز از سطحی رضایتبخش به سطحی نامطلوب است که خود را به شکل ترک تحصیل، تکرار پایه و در نتیجه ضعف در کیفیت یادگیری دانشآموزان نشان میدهد. این اتفاق که در عوامل متعددی ریشه دارد پیامدهای منفی فردی، اجتماعی و اقتصادی را نیز دارد.
در این میان گزارشهای زیادی که از سوی نهادهای داخلی و بینالمللی منتشر شده نشان میدهد که کیفیت آموزش در ایران در زمره ضعیفترینها در جهان است. این گزاره را بانک جهانی نیز در گزارش دو سال پیش خود تایید کرده بود و اخیراً نیز نتایج آزمون بینالمللی پرلز (مطالعه بینالمللی پیشرفت سواد خواندن) بر آن تاکید کرده است. شواهد نیز نشان میدهد که بخش آموزش در اکثر نقاط کشور بسیار ضعیف عمل میکند. در بخشهای زیادی از کشور بسیاری از کودکان دانشآموز حتی پس از گذراندن چند سال در مدرسه چیزی نمیآموزند. برخی گزارشهای خوشبینانه نشان میدهند که کمتر از نیمی از کودکان خانوادههای کمدرآمد پس از پایان مقطع ابتدایی قادر به خواندن یک متن کوتاه هستند.
چرا مهارت خواندن مهم است؟ مهارت در خواندن یکی از مهمترین نیازهای یادگیری دانشآموزان در زندگی امروز است. توانایی درک مطلب، تفسیر و استنتاج از متون درسی و غیردرسی، دانشآموزان را با افکار و اطلاعات جدیدی آشنا میکند تا راه بهتر اندیشیدن و بهتر زیستن را بیاموزند. به عبارت دیگر، سواد خواندن به معنای علمی و جامع آن، وسیلهای است که میتوان از طریق آن به ذخایر بیانتهای تجربه بشری دست یافت. آنگونه که از مبانی و چارچوب نظری سواد خواندن برمیآید، خواندن معطوف به درک مطلب نوشتهشده و شناخت ارزشها، معانی و مفاهیم کلمهها، عبارتها، جملهها و دریافت دانستنیها و معنی و مقصود پیامی است که نویسنده با نشانهها و رمزهای کلامی نگاشته است.
البته مشکل آموزش در ایران تنها به چالش تحصیل بیحاصل ختم نمیشود، کودکان زیادی نیز از تحصیل بازمیمانند. گزارش اخیر مرکز پژوهشهای مجلس، مبنی بر بازماندگی از تحصیل حدود 911 هزار دانشآموز 6 تا 17ساله و نیز ترک تحصیل 279 هزار دانشآموز در سال تحصیلی 1401-1400 گویای این مطلب است. این آمار نشان میدهد که وقتی وضعیت اقتصادی خانوار رو به وخامت بگذارد، بهداشت و آموزش از مهمترین کالاهای سرمایهای هستند که از سبد خانوار حذف میشوند، کالاهایی که حذف آنها آسیبی به مراتب بلندمدت و به درازای چند نسل خواهد داشت.
در این میان یکی از قویترین ریشههای افت تحصیلی دانشآموزان به کاهش سرانه بودجه و معلم طی دهه گذشته برمیگردد. پشت پرده این موضوع هم تا حد زیادی در اولویت نبودن مساله آموزش برای سیاستگذار به نسبت اهمیت ذاتی آن، رشد اقتصادی ناچیز کشور و افت درآمدهای نفتی دولت تحت تاثیر تحریمهاست. در این میان شرایط نابسامان اقتصادی از طریق افت توان خانوارها در سرمایهگذاری روی تحصیلات فرزندان هم روی نتایج تحصیلی اثر منفی گذاشته است.
بهطور کلی اقتصاد، اجتماع، فرهنگ، سیاست، بهداشت و... طی دهههای اخیر یا رها شده یا با آزمون و خطا اداره میشوند. در چنین شرایطی نمیتوان انتظار داشت آموزش و پرورش بسامان باشد. این بدن اگر سراپا بیمار باشد آموزش دست چپی است که سالهاست درد میکند و خبر از سکتهای قریبالوقوع میدهد. امروز آموزش و پرورش به عنوان بخشی از یک کل بحرانزده خود با بحرانهای جدی مواجه است، بحرانهایی که در سطح کلان، سیاستگذار بعضاً حتی آنها را نپذیرفته و انکار میکند اما به وضوح و به گواه آمارهای متعدد این بحران وجود دارد و روزبهروز جدیتر میشود. در این میان آنچه بحران آموزش را در جایگاه بسیار بااهمیتتری نسبت به تمام بحرانهای موجود در کشور قرار میدهد به خطر افتادن آینده است. آموزش قرار است نسل آینده را بسازد، نسلی که میتواند اقتصاد و فرهنگ را نجات دهد، سیاست را سروسامان ببخشد و کشور را از نو بسازد. به گفته نلسون ماندلا «آموزش، قدرتمندترین سلاحی است که با آن میتوانیم دنیا را تغییر دهیم». بنابراین آموزش و پرورش بحرانزده به معنای دور شدن تمام احتمالات مثبت از نسلهای بعدی است، افت تحصیلی که امروز دانشآموزان ایرانی به آن گرفتار هستند بوی بهبود ز اوضاع اقتصاد، اجتماع، فرهنگ، سیاست، محیط زیست، ورزش و... را از شامه دور میکند و امیدها برای نسل آینده را به پوچی بدل میکند. در این گزارش که با راهنمایی دکتر رضا امیدی، جامعهشناس و استاد دانشگاه نوشته شده تلاش میشود با تاکید بر نتایج یافتههای آزمون بینالمللی پرلز که اخیراً منتشر شده به صورت ویژه به مصداقهای افت تحصیلی، ریشههای اقتصادی آن و آثار اجتماعیاش بپردازیم.
معیارهای سنجش وضعیت تحصیلی
دو معیاری که در حال حاضر برای سنجش پیشرفت تحصیلی در دسترس و نسبتاً استاندارد است، یعنی مسائل بومی کشورها در آنها در نظر گرفته میشود و کشورها نیز در آن مشارکت فعال دارند مجموعه آزمونهای تیمز (نوعی آزمون سنجش پیشرفت تحصیلی که شامل سوالات علوم و ریاضیات پایه در دو مقطع چهارم و هشتم است) و پرلز است. البته آزمونهای پیزا (آزمونی جهانی که برای ارزیابی موفقیت تحصیلی دانشآموزان 15ساله در سراسر جهان اجرا میشود) نیز از سطح استاندارد بالایی برخوردار است اما ایران در آن عضو نیست و بیشتر در محدوده کشورهای عضو OECD (سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه) برگزار میشود. در سطح داخلی نیز آزمونهای نهایی بهوسیله آموزش و پرورش و معمولاً با هدف تغییر مقطع تحصیلی برگزار میشود اما دادههای این آزمونها به ندرت و به سختی قابل دسترسی است. ممکن است گاهی میانگین معدلها منتشر شود اما معمولاً همین اتفاق هم نمیافتد. حدود دو سال پیش نیز وزارت آموزش و پرورش خود اقدام به برگزاری آزمون پرلز در ایران و در نمونهای بزرگتر و حدود 32 هزارنفری کرد که نتایج آن هنوز منتشر نشده و دردسترس نیست اما اعلام شده که نتایج با یافتههای پرلز همسو است و تفاوت زیادی ندارد. یکی دیگر از مصداقهای سنجش وضعیت تحصیلی شواهد میدانی است. خوشبختانه نهادهای مدنی و انجمنهای مردمنهاد متعددی در زمینه آموزش کودکان مخصوصاً در مناطق محروم فعال هستند و البته یافتههای قابل توجهی از وضعیت افت کیفی تحصیلات دانشآموزان عنوان میکنند. اما ماجرا به مدرسه ختم نمیشود، افت تحصیلی دانشآموزان حتی به بهترین دانشگاههای کشور نیز راه باز کرده است، بهطوری که در صحبت با استادان دانشگاههای سطح یک کشور نیز میتوان به این مهم دست یافت که ورودیهای جدید دانشگاه نسبت به گذشته افت دارند؛ که یکی از دلایل آن اتکای صرف به کنکور و تست و کاهش مهارتهای خواندن و نوشتن است.
یافتههای پرلز
در آزمون پرلز ۲۰۲۱ که یافتههای آن طی روزهای اخیر منتشر شده، ۵۷ کشور و هشت ایالت (پنج ایالت از کانادا، دو امارت از امارات متحده عربی و همچنین آفریقای جنوبی) شرکت داشتهاند؛ جمعاً ۴۰۰ هزار دانشآموز، ۲۰ هزار معلم، ۳۸۰ هزار والد و ۱۳ هزار مدرسه در این آزمون مورد بررسی قرار گرفتند. آزمون پرلز مربوط به سنجش کیفیت روخوانی و درک مطلب دانشآموزان پایه چهارم ابتدایی است. سوالات آزمون در سه سطح آسان، متوسط و دشوار طراحی میشود. آزمون این دوره همزمان با شیوع کرونا بوده است و از ایران حدود ۲۱۸ مدرسه با پنج هزار و 962 دانشآموز بهعنوان نمونه در این آزمون حضور داشتهاند. ۶۷ درصد والدین گفتهاند در ایام کرونا فرزندانشان در خانه بودهاند و کیفیت یادگیریشان به میزان زیاد (۲۲ درصد) یا تا حدی (۴۵ درصد) تحت تاثیر قرار گرفته است. این تاثیرپذیری برای دانشآموزان ایرانی ۷۴ درصد اظهار شده است؛ ۳۴ درصد به میزان زیاد و ۴۰ درصد تا حدی. در میان ۵۷ کشور شرکتکننده، دانشآموزان ایرانی با نمره ۴۱۳ در رتبه ۵۳ قرار گرفتهاند و تنها اردن، مصر، مراکش، و آفریقای جنوبی بعد از ایران قرار دارند. جالبتر اینکه کشورهای منطقه نظیر عربستان، عمان، قطر و بحرین که در دور قبل آزمون در وضعیت نزدیک به ایران یا پایینتر قرار داشتند، در این دوره پیشرفت قابل توجهی کردهاند. علاوه بر این در تمام کشورهای شرکتکننده نمره دختران بالاتر از پسران است. در ایران نیز نمره دختران ۴۲۲ و نمره پسران ۴۰۵ است اما در مقایسه با دوره قبل آزمون، دختران ایرانی حدود ۳۰ نمره و پسران حدود دو نمره افت کردهاند. تنها ۵۹ درصد دانشآموزان ایرانی نمره ۴۰۰ به بالا گرفتهاند (۲۹ درصد بالای ۴۷۵، هفت درصد بالای ۵۵۰، و یک درصد بالای ۶۲۵). این در حالی است که نمره ۴۰۰ حداقل معیار است یعنی کشورها باید تلاش کنند ۱۰۰ درصد دانشآموزان خود را به بالای این آستانه برسانند. در این دوره آزمون حدود ۹۴ درصد دانشآموزان شرکتکننده از کشورهای حاضر در آزمون از این آستانه عبور کردهاند، درحالیکه شکاف ایران از این آستانه بیش از دوره قبل شده است. در دوره قبل ۳۵ درصد دانشآموزان ایران نمره کمتر از ۴۰۰ گرفته بودند، که در این دوره این نسبت به ۴۱ درصد رسیده است و نمره زیر ۴۰۰ یعنی ضعف جدی و ناتوانی در خواندن و درک مطلب. این در حالی است که در کل آزمون این دوره تنها حدود شش درصد از کل دانشآموزان نمره کمتر از ۴۰۰ گرفتهاند.
بخش دیگری از آزمون پرلز به وضعیت اجتماعی-اقتصادی خانوار دانشآموزان به لحاظ تحصیلات والدین، تعداد کتاب و کتاب کودک در خانه و وضعیت شغلی والدین مربوط است و بر این اساس خانوارها در سه سطح بالا، متوسط و پایین دستهبندی شدهاند. از میان دانشآموزان ایرانی شرکتکننده در این آزمون هفت درصد در دسته بالا، ۳۸ درصد متوسط و ۵۵ درصد در دسته پایین قرار گرفتهاند. در نمونه دانشآموزان ایران آنهایی که به لحاظ اجتماعی-اقتصادی در دسته بالا قرار دارند ۱۱۲ نمره با دسته پایین اختلاف دارند؛ نمره ۴۹۳ به ۳۸۱ اما این شکاف در کل آزمون بین دانشآموزان دسته بالا و پایین حدود ۸۶ نمره است و این موضوع شکاف بیش از حد کیفیت تحصیل را بین دانشآموزانی با سطوح مختلف خانوادگی در ایران نشان میدهد. بر اساس این آزمون بیشترین شکاف به لحاظ پایگاه اجتماعی-اقتصادی مربوط به آفریقای جنوبی است. بعد از آن کشورهای برزیل، بلغارستان، مجارستان، امارات و بحرین شکافی بیش از ایران دارند. در این بخش به صورت جداگانه تاثیر متغیرهایی نظیر علاقه والدین به مطالعه، میزان آمادگی آموزشی کودک در بدو ورود به دبستان مثل آشنایی با حروف الفبا و میزان کار آموزشی در خانه پیش از ورود به دبستان بر پیشرفت کیفیت آموزشی نیز بررسی شده است.
وضعیت مدرسه از دیگر شاخصهایی است که تاثیر جدی بر میزان پیشرفت یادگیری دانشآموزان دارد. مدارس در این زمینه در سه سطح برخوردار، متوسط، و محروم دستهبندی میشوند. از نمونه ایران حدود ۵۰ درصد در دسته محروم قرار گرفتهاند. اختلاف نمره دانشآموزان مدارس با وضعیت برخوردار و محروم حدود ۷۶ نمره است. میانگین اختلاف نمره در کل آزمون بین مدارس برخوردار و محروم ۴۲ نمره است و این یعنی مجدداً شکاف کیفیت تحصیلی دانشآموزان مدارس برخوردار و محروم بسیار بیشتر از میانگین است. تاثیر فضای مدرسه بهلحاظ غیبت، اختلال در آموزش، فحاشی، دعوا، قلدری، دزدی، تقلب، وندالیسم، و... نیز بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان بررسی شده است. نکته جالب این است که حدود ۹۵ درصد دانشآموزان ایرانی اظهار کردهاند که بهمیزان زیاد یا متوسط به خواندن علاقه دارند و از این نظر در رتبه پنجم قرار دارند. همچنین حدود ۸۱ درصد دانشآموزان ایرانی بهمیزان زیاد یا متوسط روخوانی را برای خود راحت دانستهاند (۵۰ درصد زیاد و ۳۱ درصد تا حدی).
با توجه به اینکه این مقاله بیشتر بر آثار اجتماعی و اقتصادی افت تحصیلی تاکید دارد در ادامه با بررسی چهار دوره آزمون پرلز نگاهی به تاثیر ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی خانواده بر سواد خواندن خواهیم داشت. یکی از محورهای مهم آزمونهای پرلز، محیط خانه بهلحاظ پشتیبانی از مطالعه است. این محور چهار مولفه دارد که ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی خانواده یکی از این مولفههاست و شاخصهای آن عبارتاند از:
1- تحصیلات والدین،
2- شغل والدین،
3- تعداد کتابهای موجود در خانه،
4- تعداد کتابهای کودک موجود در خانه.
براساس این چهار شاخص، خانوادهها در سه سطح بالا، متوسط و پایین دستهبندی میشوند. سطح بالا معرف وضعیتی است که در خانه بیش از ۱۰۰ کتاب و بیش از ۲۵ کتاب کودک موجود باشد، دستکم یکی از والدین تحصیلات دانشگاهی داشته باشد و دستکم یکی از والدین دارای شغل حرفهای باشد. در وضعیت ضعیف کمتر از ۲۵ کتاب در خانه وجود دارد، تحصیلات والدین حداکثر در سطح متوسطه است و هیچیک از والدین دارای شغل حرفهای، دفتری یا خویشفرمایی نیستند. سطحبندی وضعیت اجتماعی، اقتصادی خانوادهها با پرسش از والدین دانشآموزان انجام میشود. در آزمون پرلز ۲۰۲۱، نسبت دانشآموزانی که در خانوادههای با وضعیت متوسط اجتماعی، اقتصادی هستند هم در ایران و هم در سایر کشورها با افت شدیدی مواجه شده است. در بیشتر کشورهای اروپایی با کاهش خانوادههای با وضعیت متوسط، نسبت خانوادههای با وضعیت بالا افزایش بسیار زیادی داشته است؛ هرچند بر نسبت خانوارهای با وضعیت ضعیف هم اضافه شده است. در ایران افت خانوادههای با وضعیت متوسط در مقایسه با آزمون ۲۰۱۶ بسیار زیاد بوده، و حدود ۵۵ درصد خانوادهها بهلحاظ ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی حمایت از مطالعه در محیط خانه در وضعیت ضعیف قرار گرفتهاند. در آزمون سال ۲۰۲۱ در مقایسه با دوره قبل شکاف نمره دانشآموزان بالا با ضعیف کاهش یافته است، اما این کاهش بیشتر بهدلیل افت نمره دانشآموزان خانوادههای با وضعیت اجتماعی، اقتصادی بالا رخ داده است. به نظر میرسد بهویژه در کشورهایی که شیوع کرونا به تعطیلی کامل مدارس منجر شده، دانشآموزان خانوادههای با سطح بالا افت بیشتری را تجربه کردهاند. در میانگین آزمون، نمره دانشآموزان با وضعیت ضعیف هم رشد نسبتاً خوبی داشته (حدود ۲۵ نمره)، اما این رشد برای دانشآموزان ایرانی در این سطح اجتماعی، اقتصادی خانواده بسیار پایینتر از میانگین (حدود هشت نمره) بوده و احتمالاً دلایل دیگری دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.
ریشههای افت تحصیلی
در بررسی یافتههای آزمون پرلز در میانگین کشورها و به صورت جدیتر در ایران میبینیم که حتی دانشآموزانی که به لحاظ ویژگیهای اقتصاد و اجتماعی از وضعیت خوبی برخوردار هستند، یعنی در محیط خانه حمایت میشوند، سطح تحصیلات والدینشان بالاست، والدین به خواندن کتاب علاقهمندند، کتابهای زیادی برای خواندن در دسترس است و شغل والدین خوب است نیز افت تحصیلی داشتند. این یعنی ما شاهد افت تحصیلی حتی در دهکهای بالای جامعه هستیم. چرا؟ البته از این گزاره میتوان تحلیلهای متفاوتی داشت اما اهمیت بیشتر محیط تحصیل نسبت به وضعیت اجتماعی و اقتصادی یکی از برداشتهای ممکن است. همانطور که در دوران تعطیلی مدارس به دلیل کرونا نیز پژوهشهای متعددی تایید میکند که سطح تحصیلی دانشآموزانی که به تبلت، اینترنت و معلم خصوصی دسترسی داشتهاند افت کرده است. یافتههای اخیر پرلز نیز بر این یافته صحه میگذارد. مطالعات متعدد دیگری نیز در این باره وجود دارد، برای مثال اخیراً پایاننامهای در باب اهمیت فضای آموزش بهوسیله یکی از دانشجویان دانشگاه تهران انجام شد، آن مقاله نیز بر این موضوع تاکید میکند که محیط مدرسه از اهمیت بالایی برخوردار است و مدرسه انرژی به مراتب بیشتری برای یادگیری به دانشآموز میدهد.
البته عموم کشورها در طبقات اجتماعی و اقتصادی بالاتر نیز با افت تحصیلی مواجه بودهاند اما افت تحصیلی دانشآموزان ایرانی که خانواده آنها از وضعیت اجتماعی و اقتصادی خوبی برخوردار بودهاند نسبت به میانگین جهانی شدیدتر است. تفاوتی که در این زمینه وجود دارد این است که وضعیت تحصیلی دانشآموزان طبقات پایینتر در سایر کشورها با رشد همراه بوده اما این رشد در ایران بسیار محدود است. البته این فرض در اینجا پررنگ است که بخشی از دانشآموزانی که امروز به عنوان طبقات پایین مورد سنجش قرار گرفتهاند در واقع ساکنان پیشین طبقات متوسط بودهاند که به دلیل تشدید تورم و مشکلات اقتصادی در این طبقه قرار گرفتند و باعث شدند میانگین وضعیت تحصیلی دانشآموزان طبقات پایینی جامعه در ایران نیز بهبود اندکی را ثبت کند و این موضوع طبیعی به نظر میرسد (مفهوم طبقات پایین و متوسط از دید اجتماعی در اینجا دقیق به کار برده نشده و صرفاً قراردادی است).
البته ایران در دوره قبلی آزمون پرلز در سال 2016 نیز نسبت به دوره قبل آن در سال 2011 روند نزولی داشت و جزو چهار کشوری بودیم که افت زیادی داشتیم. واقعیت این است که بخشی از دلایل این افت شدید که در هر دوره تجربه میشود مربوط به متغیرهای اقتصادی و اجتماعی است. همانطور که شاهدیم شکاف نمره طبقات بین طبقه بالا و پایین زیاد است. تفاوت مدارس باکیفیت با مدارس معمولی و کمکیفیتتر روزبهروز در حال افزایش است. بر اساس یافتههای آزمون اخیر پرلز کیفیت مدرسه 20 درصد شکاف ایجاد میکند. به این معنی که دانشآموزان مدارس برخوردارتر بهطور متوسط 20 درصد نمره بهتری گرفتند.
در باب اهمیت آموزش پیش از مدرسه
دو شاخص دیگر که در این میان بااهمیت است و دنیا بر آن تاکید ویژهای دارد اما در ایران به لحاظ خصوصی بودن برجسته نیست آموزش قبل از دبستان (مهدکودک و پیشدبستانی) است. متاسفانه در ایران تقریباً مهدکودک و پیشدبستانی دولتی نداریم و شهریه پیشدبستانیها و مهدکودکها نیز سرسامآور است. اگرچه در گزارشهای متعدد به شهریه مدارس غیردولتی پرداخته میشود اما از شهریه مهدکودکها و پیشدبستانیها غفلت شده است. این در حالی است که شهریه مهدکودکها و پیشدبستانیها حتی از مدارس هم بیشتر است. مهدکودکها بر اساس کیفیت از یک تا پنج ستاره دستهبندی شدهاند و بر اساس نرخ مصوب که در اساسنامه اخیر سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک تعیین شده شهریه مهدکودکها بین 25 تا 95 میلیون تومان است. اما نرخهای غیرمصوبی هم وجود دارد. در بررسیهای میدانی به مهدکودکهایی در پایتخت برمیخوریم که سالانه 140 میلیون تومان شهریه میگیرند. یعنی ماهی 12 میلیون تومان شهریه یک کودک مهدکودکی است. با این تفاسیر تعجبی ندارد که آموزش پیش از مدرسه در ایران تا این حد کمرنگ است.
اما چرا آموزشهای پیش از دبستان مهم است. در آزمونهای معتبری مانند تیمز و پرلز کسانی که دوره پیشدبستانی و مهدکودک را گذراندهاند تقریباً به ازای هر یک سال آموزش قبل از مدرسه بین 30 تا 50 نمره بیشتر امتیاز کسب کردند که این امتیاز در پرلز نمره بالایی نیز محسوب میشود. اما در ایران اولاً به سبب اینکه پیشدبستانی اجباری نیست هیچ آمار دقیقی از دانشآموزانی که آموزش پیش از مدرسه را گذراندهاند در اختیار نداریم و در ثانی آموزش پیش از دبستان در ایران نهتنها رایگان نیست بلکه نسبت به مدرسه بسیار گرانتر هم هست. بنابراین خیلی از خانوادهها کودکان خود را به مهدکودک و پیشدبستانی نمیفرستند یا به این آموزشها دسترسی ندارند.
نقش سیاستگذار
در این میان نباید از مهمترین متغیر که در واقع مادر تمام مصائب و مشکلات آموزشی در کشور است غافل شد. متاسفانه بخشهای مختلف سیستم آموزشی ما از محتوای کتب درسی گرفته تا ساعات درس، نظام گزینش و استخدام معلمان و... طی دهههای اخیر دچار مشکلات و کمبودهای جدی است. در بررسی نتایج آزمونهای تیمز که مربوط به دروس ریاضی و علوم است میبینیم که نظام آموزشی ایران در مقایسه با میانگین کشورها و میانگین آزمون ساعات کمی به این دو درس اختصاص میدهد که البته ریشه تمام این اتفاقات اقتصادی است. دولت به دلیل اینکه بودجه کافی اختصاص ندهد یا خود را درگیر آموزش نکند ساعات آموزش در ایران را محدود کرده و باعث شده ساعات آموزشی ما نسبت به میانگین جهانی بسیار کمتر باشد. این در حالی است که ما یکسری درسها در مجموعه دروس مدارس لحاظ کردیم که در برنامه آموزشی کشورهای دیگر نیست. دروسی مانند پرورشی، دینی و... و این موضوع نیز به کاهش ساعات دروسی مانند ریاضی و علوم و حتی ورزش دامن زده است. ورزش یکی از دروس بسیار مهم در مدارس کشورهای دیگر است در حالی که سهم این درس در برنامه آموزشی به تدریج کمرنگ شد و امروز عملاً ورزش در مدارس تعطیل شده است که این موضوع نیز پیامدهای منفی بسیاری داشته و دارد اما از حوصله این مقاله خارج است.
خانوادهها نیز ظرفیتهای متعددی برای حمایت از دانشآموزان در داخل و خارج از خانه دارند. اما در این حوزه نیز ردپای سیاستگذار به چشم میخورد. یکی از شاخصهای مهمی که یونسکو بررسی میکند سطح تحصیلات افراد بالای 25 سال در جوامع است. آموزش افراد بالای 25 سال از این جهت که تربیتکنندگان نسل بعد هستند مورد توجه یونسکو است. بر اساس آخرین سرشماری نفوس و مسکن ایران که در سال 1395 انجام شده است حدود 46 درصد مردان و زنان بالای 25 سال ایرانی مدرک دیپلم داشتند. در این شاخص وضعیت ایران در میان سایر کشورها بسیار نامطلوب است.
یکی دیگر از موضوعاتی که نقش سیاستگذار در آن پررنگ است ضعیف شدن مدارس به صورت نسلی است و این قضیه فقط به مدارس دولتی محدود نمیشود. از یکسری از مدارس برند و مطرح که چشمپوشی کنیم سایر مدارس در ایران با افت کیفی مواجه بودند بهطوری که حتی میانگین معدل دانشآموزان مدارس غیرانتفاعی از مدارس دولتی پایینتر است. بنابراین نباید تصور کرد که همه مدارس خصوصی الزاماً باکیفیت نیستند و افت کیفیتی که اتفاق افتاده در سطح همه مدارس است و میتوان به مصداق و طی شواهدی این موضوع را در سطح مدارس مشاهده کرد و این در حالی است که برخلاف آنچه معمولاً گفته میشود به لحاظ ایدئولوژیک نیز تفاوت قابل توجهی بین مدارس حال حاضر و دهههای پیش وجود ندارد.
موضوع دیگری که در افت تحصیلی دانشآموزان خیلی تاثیرگذار است و در آزمون پرلز سال 2016 نیز خود را خیلی نشان داد تغییرات مداوم کتب درسی و نظام آموزش است. در بررسیها به این موضوع میرسیم که تقریباً در سه دهه اخیر نظام آموزشی هیچ کشوری به اندازه ایران دستخوش تغییر نشده است. هر وزیر جدیدی که بر مسند آموزش و پرورش مینشیند به مثابه مربی فوتبالی که تازه به یک تیم وارد میشود در قدم اول سیستم آموزشی را تغییر میدهد، انگار که وجه تمایز هر وزیر با وزیر قبل باید در تغییر بنیان سیستم آموزشی یک کشور باشد! این در حالی است که به ندرت به کشوری برمیخوریم که سیستم آموزشی و کتب درسی خود را به این شدت و سرعت مداوم تغییر دهد. سایر کشورها اگر تغییری نیز در نظر دارند معمولاً آن را روی دوره پیش از مدرسه اعمال میکنند و البته در این مقطع بودجه زیادی نیز صرف میشود. مثلاً در گزارشی که اخیراً جو بایدن رئیسجمهور آمریکا در کنگره ارائه داد اعلام کرد که علاقه دارد دوره آموزش پیش از مدرسه را تا چهارسالگی پایین بیاورد. این یعنی از سه سال قبل از مدرسه کودکان آموزش میبینند و این یعنی کشورهای دیگر همواره تلاش میکنند که دوره ورود به آموزش را طولانیتر کنند و هدف از این اقدام این است که تفاوتهایی را که در میان خانوادهها به لحاظ شرایط اقتصادی و اجتماعی متفاوت وجود دارد، به تدریج کنترل کنند. چرا که یکی از کارکردهای مدارس این است که تفاوتهای اقتصادی و اجتماعی دانشآموزان را به حداقل برسانند. به همین دلیل هم هست که میبینیم برخی از مدارس در کشورهای دنیا به دانشآموزان میانوعده یا وعدههای غذایی میدهند و برنامههای مکمل در نظر میگیرند تا به این روش بخشی از نابرابریهایی را که به لحاظ تغذیهای وجود دارد جبران کنند.
آموزش سلاح مبارزه با نابرابری
نکته آخر اینکه هنوز هم در تمام دنیا میان صاحبنظرانی که در حوزه عدالت کار میکنند از آموزش به عنوان مهمترین ابزار مقابله با نابرابریهای اجتماعی یاد میشود. فعالان حوزه عدالت هنوز هم میگویند که آموزش یکی از ابزارهایی است که میتواند به خروج از فقر و بهبود وضعیت خانوادهها کمک کند. شواهد بسیار زیادی نیز وجود دارد که آموزش را به عنوان ابزاری برای مبارزه با نابرابریهای اجتماعی و فقر تایید میکند چرا که وقتی آموزش در کشوری ضعیف شود پیامدهای منفی خود را بر جامعه میگذارد، در چنین جوامعی همچنان شکاف طبقاتی رو به افزایش است و فرصتهای بهتر باز هم فقط در اختیار طبقات بالاتر قرار دارد. حال اگر آموزش افت پیدا کند و از ارزش آن در سیاستگذاریها کاسته شود نمیتوان انتظار داشت که مشکلات اجتماعی مانند شکاف طبقاتی که امروز در ایران از آن با عنوان گسل طبقاتی یاد میشود کنترل و حل شود. حتی در سیاستهای مقابله با فقر که به سه دسته تقسیم میشود نیز بر سیاستهای عمومی تاکید میشود که محور سیاستها در این بخش نیز آموزش و سلامت است و گفته میشود که آموزش و سلامت با کیفیت مناسب باید برای همگان تامین شود. اما متاسفانه ما در کشور نظام آموزشی دوگانهای به وجود آورده و باعث شدیم کسانی که پول بیشتری دارند به آموزش باکیفیتتری دسترسی داشته باشند. این افراد معمولاً فضای خانوادگی امنتر و حامیتری نیز دارند و در مقابل بخش دیگری از افراد را داریم که پول کافی ندارند بنابراین به مدارس بیکیفیت میروند و این شکاف هر روز عمیقتر میشود. این دوگانگی در ادبیات علوم اجتماعی یکی از مصادیق کاهش همبستگی اجتماعی نیز هست.