فروپاشی ساختمان زمین
عباس کشاورز از عمر کشاورزی و کاهش آب در ایران میگوید
«آب و کشاورزی ایران طی 10 سال آینده یک دوران ریاضت توام با تدبیر لازم دارد. چراکه اگر تدبیر اندیشیده نشود نمیتوانیم از این بحران عبور کنیم.» این عبارت خلاصه اظهارات عباس کشاورز، عضو اتاق بازرگانی ایران، است که معتقد است سیاستگذار با وجود همه مشکلات در مدیریت منابع آب فهمی از شرایط ندارد و تا زمانی که نگرشها به آب عوض نشود علاوه بر کشاورزی باید منتظر فروپاشی سرزمینی باشیم. چراکه خطر بیخ گوش سرزمین تاریخی ایران است.
♦♦♦
بنا به اظهارات مقامات هواشناسی و کارشناسان تغییر اقلیم به نظر میرسد ایران با چالش بسیار جدی در آب مواجه است که ممکن است کشاورزی کشور را حتی مختل کند. آیا باید کشاورزی را تعطیلشده تلقی کرد؟
نه، من چنین اعتقادی ندارم. در مورد پیشبینی هواشناسی نیاز به توضیح است. تا امروز دقت پیشبینیهای هواشناسی از فصل بیشتر نبوده است. حتی در فصل هم به طور قطعی و صددرصد پیشبینیها محقق نمیشود. گاهی 50 تا 60 درصد تفاوت دارد. بنابراین اینکه گفته میشود آینده کشاورزی از بین میرود مبنای علمی ندارد. از نظر اینکه ایران وارد خشکسالی شده است باید به شاخصهایی که وجود دارد رجوع شود و بر مبنای آن شاخصها سنجید. دنیا نیز هنوز چنین امکانی ندارد که چنین پیشبینیهایی داشته باشد. اینکه آینده کشاورزی چگونه میتواند باشد بحثی جدی است. ما دچار بحران آب هستیم. بعضی میگویند ورشکستگی آبی داریم. من معتقدم ما دچار بحران هستیم. بحران یعنی اینکه اگر تدبیر کنیم میتوانیم شرایط را مدیریت کنیم. بنابراین فراوانی آب در گذشته، دیگر وجود ندارد. چون هم جمعیت کشور افزایش یافته است و هم پدیده تغییر اقلیم دارد اثرش را بر میزان و حجم و الگوی ریزشها و تغییر درجه حرارت و دما اعمال میکند. پتانسیل آبی کشور دیگر مثل گذشته نیست. 140 میلیارد مترمکعب از آب زیرزمینی کشور پیشخور شده است. ما کشور را با تهدید بزرگ پایداری سرزمین مواجه کردهایم.
میتوان اینطور استنباط کرد که با شرایطی که بارندگیها و تغییرات اقلیمی در ایران و بسیاری از کشورهای خاورمیانه و دنیا ایجاد خواهد کرد، باید فقرای آینده ایران را در بین کشاورزان جستوجو کنیم؟
نکاتی که عرض شد اثرات آن از بحث کشاورزی، تولید و کشاورز خارج است. شاید بیست سال پیش که ما در مورد مصرف آب زیرزمینی هشدار میدادیم و تاکید داشتیم که باید به اندازه ظرفیت دینامیک آن برداشت کرد (یعنی هر چه از طریق آبخوانها به زمین شارژ میشود، برداشت کنیم) کسی توجهی نکرد. یک نوع مسابقه در کشور شکل گرفته بود که هنوز هم ادامه دارد. مجلس کشور قانونی گذراند و چاه غیرمجاز به اندازه چاه مجاز رسید. وقتی سطح آبهای زیرزمینی پایین بیاید اولین عارضهاش این است که کشاورز یا بهرهبردار شروع به «تهزنی» یا جابهجایی چاه میکند. بنابراین هزینه زیادی دوباره به کشاورز تحمیل میشود. فرض کنید کشاورز تا دیروز از یک منطقه در 80متری آب برداشت میکرده حالا باید بالای صد متر چاه بکند. هزینه برداشت بالا میرود. بعد هرچه آب پایینتر برود کیفیت آب پایینتر میرود. بنابراین هرچه آب با کیفیت بد را برداشت و مصرف کنید محصول باکیفیت نمیتوانید تولید کنید. این به اقتصاد کشاورز لطمه وارد میکند. بنابراین نوع محصول نیز آرامآرام عوض میشود. کیفیت ابتدا شوری است و اگر آب خوب بوده و حالا شور شده دیگر نمیتوانید محصول قبل را بکارید و محصول جدید سازگار با شوری میکارید. قطعاً گیاهان جدید عملکرد متفاوتی دارند و کیفیت بالاتری ندارند. عارضه دیگر این است که درآمد کشاورز پایین میآید.
برداشت آب علاوه بر اینکه کشاورز را با کاهش درآمد مواجه میکند و به اصطلاح کشاورز را فقیر میکند خاک و سرزمین را نیز دچار فقر کیفیت میکند. نتیجه این وضعیت آیا فروپاشی سرزمین به معنی از بین رفتن منابع آب و خاک نیست؟
اگر در میانمدت و بلندمدت مراقب کیفیت خاک نباشیم و برداشت آب شور ادامه داشته باشد کیفیت خاک نیز از بین میرود. خاک ابتدا شور میشود و بعد ممکن است قلیایی شود. در نهایت ممکن است خاک را از دست بدهیم. این عوامل باعث میشود کشاورزان ابتدا هزینه بالایی داشته باشند و سپس درآمدشان کم شود و بعد دیگر به جایی میرسند که باید کشاورزی را رها کنند. در کنار اینها نیز مشکل خاک و آب و کلاً سرزمین است.
تبعات اجتماعی مساله کاهش کیفیت و کمیت آب هم مهم است. چه عوارض دیگری از ابعاد اجتماعی ممکن است برای کشور و مردم بهوجود بیاید؟
با سقوط کیفیت آب و خاک بحث مهاجرت مردم از سرزمین مطرح میشود. از سویی حاشیهنشینی در اطراف شهرها افزایش مییابد. کشور ما کشور خشکی است و با پدیده تغییر اقلیم درگیر است. اگر این حجم برداشت متوقف و مدیریت نشود، واقعاً معلوم نیست تبعات آب برای جامعه چه خواهد بود. ما در بحث آب زیرزمینی با مخزنی مثل استخر مواجه نیستیم. یک اشباع آب و خاک و ساختمان زمینشناسی داریم که وقتی آب آن کشیده میشود، فضاها خالی میشود و ساختمان دچار فروپاشی میشود و به اصطلاح خاک پایین میآید. پدیده فرونشست زمین اینجا آغاز میشود. اکنون دیگر خیلی از مناطق کشور دچار این عارضه است. قبلتر و قدیمیترها میگفتند چاهها رشد میکنند. ما در دهه 70 یک مجله چاپ کردیم که روی جلد آن بالا آمدن لوله آب درون چاه بود. خیلیها سوال میکردند چرا لوله بیرون آمده است؟ ما میگفتیم زمین پایین رفته، لوله بیرون نیامده است. آن زمان حقیقتاً هنوز درک درست و آشنایی کافی وجود نداشت. پدیده دوم یعنی فرونشست واقعاً خطرناک است و دیگر نباید نگران کشاورزی باشیم. بلکه آن تهدید سرزمین است و باید نگران کل سرزمین باشیم که فرونرود. فرونشست بسیار خطرناک است. همه مناطقی که از آب زیرزمینی به مقدار زیاد استفاده کردهاند در معرض پدید فرونشست، با شدت و ضعف و با فاصله زمانی مختلف قرار دارند. این پدیده دیگر ربطی به کشاورزی و منطقه و دشت و شهر ندارد. کل سرزمین را در مخاطره انداخته است. شکافی از اصفهان تا کاشان ایجاد شده که دیگر نباید ساده از آن گذشت. اصفهان یک شهر فرهنگی و تاریخی است. شهری با جمعیت زیاد و یک کسبوکار و اقتصاد قوی و پررونق؛ ممکن است خدای نکرده با استمرار این بیتدبیریها دچار این عارضه شود و اتفاقاتی بیفتد که دوست ندارم عنوان کنم. در این زمینه البته سازمان زمینشناسی آسیبشناسی کرده و گزارشهایی هم به مقامات کشور داده است.
چرا عقلانیتی وجود ندارد که مخاطرات وضعیت آبی ایران را از ابعاد مختلف اقلیمی، مصرف، کشت و... واقعنگاری کند و نسبت به آن سیاستگذاری درستی انجام دهد تا وارد ورطه خطرناکی که اشاره کردید نشویم؟
ما باید بخشی از آب موجود را برای تعادلبخشی صرفهجویی کنیم. حالا این آب موجود میتواند با تصفیه پسابها و انتقال آن به آبهای زیرزمینی باشد، میتواند برداشت کم باشد یا حتی میتواند مدیریت صحیح سیلاب و پخش آن در دشتهای بحرانی باشد. پخش سیلاب این گونه است که به جای اینکه آب سیلابی به پشت سدها هدایت شود به سمت دشتها هدایت شود تا در خاک نفوذ کند. در واقع باید آبخیزداری به صورت جدی در کشور صورت بگیرد. باید مجموعه تدابیری اندیشید تا با عقلانیت مدیریت سرزمین بر پایه آب و کشاورزی ره به سمتوسویی امیدبخش ببریم.
بحث حقآبه طبیعت و مباحث مرتبط با مدیریت محیطزیست نیز مطرح است. مدیریت آب در ایران به نظر میرسد نهتنها کشاورزی را نتوانسته به درستی مدیریت کند و آب کافی برای کشاورزی وجود ندارد که محیطزیست را نیز به معرض انهدام برده است.
در توصیههای بینالمللی طبیعت حقآبه دارد. یونسکو دو بیانیه داده که طبیعت و محیط زیست حقآبه دارد و حتی در جاهایی با توجه به حوضه آبریز و شرایط آن، اندازه این حق تعیین شده است. توصیهها اینگونه است که مثلاً اگر از یک حد مشخصی از برداشت آب عبور کردید آماده باشید که اتفاقات ناگواری در پیش است. اگر در یک حوزه حداکثر A میلیارد مترمکعب آب وجود دارد، 50 درصد آن حق بشر و 50 درصد دیگر آن حق طبیعت است. ما حق طبیعت را خوردهایم. طبیعت دارد ما را تهدید میکند. نمونهاش هورالعظیم که امروز گردوخاکش در کنار عراق و عربستان و کشورهای شمال آفریقا و جاهای دیگر دارد سراسر کشور را دربر میگیرد و تهدید میکند. ما رودخانههای خود را خشک کردهایم. دشتها را خشک کردهایم. ما باید برای خشم طبیعت آماده باشیم. نشان بارز خشم طبیعت در دشت «قرهقوم» است. 20 تا 30 سال است ما داریم اعلام میکنیم که انسان باید با طبیعت مدارا کند و ما توان جنگ با طبیعت را نداریم. قدرت طبیعت خیلی بنیانکن است. ما این ساختار را به هم زدهایم. دریاچه ارومیه نمونه دیگری است. اگر مدیریت درستی بر منابع آب حوضه آبریز ارومیه انجام نشود و دریاچه خشک شود، باید شش میلیون نفر از هموطنان ما کوچ اجباری و مهاجرت داشته باشند. تالابهای داخلی همه مشکل دارند. تالاب گاوخونی، طشتک، بختگان و... طبیعت شوخی ندارد. ما در تاریخ ایران سیزده رودخانه دائمی داشتهایم. امروز حتی کارون، بزرگترین رودخانه تاریخ ایران خشک شده است. ما با این سرزمین چه کردهایم؟ اینها آثار بیتدبیری و یکجانبهگرایی است. اگر کشاورزی بخواهد این حجم از بحران آشکار آب را نادیده بگیرد اولین قربانی خودش است. فکر نکنید مرگ مال همسایه است. کشاورزی در ایران متاسفانه انعطاف از خود نشان نداده است ولی باید به واقعیت اعتراف کند. هنوز کسی قبول ندارد که آب برای کشاورزی نهتنها به اندازه گذشته نیست بلکه کشاورزی باید بخشی از مصرف آب خود را کم کند.
در بسیاری جاهای دیگر شاهد بروز این پدیده بودهایم. آنها چه مواجههای با چنین مشکلاتی در آب و کشاورزی داشتهاند؟
بله، مشکلات کمبود آب و بحران آن فقط مربوط به ما نیست. خیلی جاها تدبیر کردهاند و انجام دادهاند و کشاورزی آنها نهتنها لطمه ندیده بلکه توسعه هم پیدا کرده است. منتها این اتفاق نیازمند یک رویکرد جدید است. یعنی ما باید تصورات گذشته را چه از نظر محصول، چه از نظر تولید، و چه از نظر تجارت فراموش کنیم. یک نسخه جدید تحولگرا همراه با تکنولوژی، سرمایه و حضور فن در این راستا، الزام آینده پایداری کشاورزی است. حتماً باید رویکرد پایداری را در دستور کار کشاورزی قرار دهیم. حتماً باید با ظرفیتهای واقعی آب سازگاری باشد. نه اینکه بر منابع فشار بیاوریم. باید قبول کنیم دیگر منابع آب گذشته را نداریم. باید رک و پوستکنده گفت حتی در شمال ایران که تصور میشود آب وجود دارد، آنجا هم دیگر منابع آب مثل گذشته نیست. کشاورزی باید با کمال آمادگی و در راستای یک ماموریت ملی خودش را سازگار و برای پایداری سرزمین تلاش کند. یعنی هم باید حق سرزمین و محیط زیست را محفوظ داشته و هم کمک به تعادلبخشی برای جلوگیری از مخاطرات آینده بکند بخشی از مصارف آب را یا کم کند یا تقاضای آب را کاهش دهد. منتها با تغییرات اساسی این کار ممکن است که البته نسخههای آن اکنون موجود است و چیز ناشناختهای نیست و دنیا در این زمینه عمل کرده است. برنامه کشت در کشور باید عوض شود. محصولات باید جابهجا شوند. تکنولوژی باید بهروز شود. سیستمهای زراعی باید اصلاح شوند. در ایران ما باید به تولیدهای کنترلشده توجه ویژهای داشته باشیم. مثلاً سبزی و صیفی و باغ و جالیز و... همه باید در محیطهای کنترلشده کشت و مدیریت شود. کشاورزی حفاظتی باید فراگیر شود. برنج باید فقط به گیلان و مازندران محدود شود. باید تدابیر گستردهای اندیشیده شود. یونجه با تکنولوژی موجود در معرض تهدید است و باید از تکنولوژی کمآببر استفاده شود. یا اینکه باید چندین محصول کممصرف اما باکیفیتتر از یونجه را جایگزین کشت آن کنیم. باید آموزش کشاورزان در دستور کار دولت باشد. کشاورزان باید یاد بگیرند که چه محصولی و با چه کمیت و کیفیتی در کجا و با چه میزان آب مصرفی بکارند.
به نظر نمیرسد ارادهای در سیاستگذاران ما وجود داشته باشد که بتوانند تشخیص دهند کشاورزی و آب ایران در چه وضعیتی است.
بله، مشکل اصلی و مهم همین است. مدیران آب کشور، و مدیران سیاسی کشور که سرمنشأ آن چهرههای سیاسی است، باوری به این بحران ندارند. در کنار اینها گروهی با ارائه طرحهای ضدمحیطزیستی سیاستمداران را به تصمیمهای غلط تشویق میکنند. به عنوان مثال انتقال آب بینحوضهای در دنیا منسوخ و سرزنش شده است. چراکه تعادل اکولوژیک را به هم میزند. آنقدر برای انتقال آب بینحوضهای سختگیری در نظام علمی دنیا تعریف شده که اگر آن شاخصها را بخواهند رعایت کنند تصمیم به انصراف راهکار بهتری است. اما در ایران شاهد هستیم که هر بار طرح انتقال آب از حوضهای به حوضه دیگر مطرح میشود. این روشها دیگر در دنیا وجود ندارد و سالهاست که دیگر کشورهای دنیا از آنها استفاده نمیکنند. متاسفانه این روش دارد به بحران آب هم دامن میزند. تا یک مشکلی در یک منطقه از کشور پیش میآید این طرحها روی میز میآید و هنوز مدیریت آب کشور با روشهای سازهای فکر میکند باید آب کشور را مدیریت کند.