کشتزار فساد
چرا در یک اقتصاد ناسالم شانس زیادی برای سالم ماندن آدمها وجود ندارد؟
هادی چاوشی: مولانا جلالالدین محمد بلخی در دفتر سوم مثنوی معنوی حکایت مرد مارگیری را روایت میکند که اژدهای یخزدهای را مرده میپندارد و آن را برای نمایش به شهر میبرد، اما اژدها که در سرمای کوهستان تنها به خواب رفته بوده، وقتی در برابر آفتاب گرم شهر قرار میگیرد، از خواب برمیخیزد و در نخستین هجوم مرد مارگیر را فرومیبلعد. مولانا این اژدها را به «نفس انسان» تعبیر میکند و میگوید: «نفست اژدرهاست، او کی مرده است؟ / از غم و بیآلتی افسرده است.» این نگاه در فرهنگ ایرانی جایگاه پررنگی دارد. نگاهی که معتقد است هیولایی در درون هر یک از ما پنهان است و اگر مراقب آن نباشیم، طغیان خواهد کرد. اما آفتابی که بر این هیولا میتابد و آن را بیدار میکند، چیست؟ در سریال «هیولا» -تازهترین ساخته مهران مدیری- آقای شرافت که عمری سالم و اخلاقی زیسته است، از سر فقر و نداری در دام فساد مالی میافتد.
در پژوهشهای دانشگاهی، سه دسته عوامل اقتصادی، سیاسی-قانونی و فرهنگی-اجتماعی به عنوان زمینههای بروز فساد مالی شناسایی شده است. عوامل اقتصادی از جمله شامل اندازه دولت، نرخ دستمزد، رشد اقتصادی، توزیع درآمد و فقر، رقابت، آزادی اقتصادی، تورم و مقررات دولتی میشود. در این میان نقش دولت بسیار تعیینکننده است تا جایی که گری بکر، برنده نوبل اقتصاد در سال 1992 میلادی در بیانی حدی میگوید در صورت حذف دولت، فساد مالی نیز از بین میرود. «فساد مالی در جایی که محدودیت و مداخله دولت سبب ایجاد یک سود نامعقول میشود، افزایش مییابد. همچنین محدودیت آزادی اقتصادی در زمینه امور مالیاتی و گمرکی و نرخهای بیش از حد، قدرت بیش از حد دولت و انحصارات دولتی در فعالیتهای مرتبط با صدور مجوزها و امتیازهای لازم برای فعالیتهای مختلف، فقدان شفافیت عمومی در عملکرد دولت، اختیارات خودسرانه گسترده و قدرت انحصاری مقامات دولتی سبب افزایش فساد مالی میشود.»1
مرور این ویژگیها به سرعت ما را یاد شرایط امروز اقتصاد ایران میاندازد. همچنان که به اعتقاد محسن جلالپور، رئیس پیشین اتاق بازرگانی ایران، «یکی از دلایل اصلی یا شاید اصلیترین دلیل ترویج فساد و بیاخلاقی در جامعه امروز ما درجه بالای تمرکز و دخالت زیاد دولت در اقتصاد است. در نتیجه این دخالتها و سیاستگذاری ناکارآمد، بنگاههای ما امروز به شدت آلوده شدهاند و در نتیجه اخلاق از بازارهای ما رخت بربسته است. ساختار فعلی مدام در حال تولید رانت است و تلاش برای شفافیت آن نتیجهبخش نیست، چون اقتصاد دولتی اصلاحناپذیر است. این فساد باعث شده بنگاههای سالم نیز به بیماری دچار شوند. در نتیجه فعالیت سالم غیرممکن شده است.»2 اما این مساله محدود به بنگاهها نیست و افراد را هم -حتی افرادی شهره به یک عمر شرافت را هم- آلوده میکند. داستان این پرونده، داستان اقتصادی است که اژدهای نفس آدمها را بیدار میکند و انسانهای شریف را نیز به مسیرهای غیراخلاقی میاندازد.