خفگی
چه عواملی به ناامیدی بیشتر در جامعه دامن میزند؟
21 خردادماه بود که بسیاری از خبرگزاریها تصاویری منتشر کردند از مردمی که نیمهشب در صف خرید فولکس گلف 400 میلیونتومانی ایستاده بودند.
مرضیه محمودی: 21 خردادماه بود که بسیاری از خبرگزاریها تصاویری منتشر کردند از مردمی که نیمهشب در صف خرید فولکس گلف 400 میلیونتومانی ایستاده بودند. مردمی که قطع به یقین دغدغه اقتصادی نداشتند، بلکه نگران آینده و از دست رفتن داراییشان بودند. چراکه به گفته محمدرضا جلاییپور «80 درصد مردم معتقدند معلوم نیست آینده بهتر از امروز باشد». اگرچه امروز هم شرایط خوب نیست و نرخ ارز به مرز 15 هزار تومان رسیده و سکه چند بار تا نزدیکی پنج میلیون تومان رفته و فروشگاهها چند باری از شیر خشک و پوشک و لوازم مصرفی خالی شده، اما آنچه جامعه را نگران میکند، آینده است و مسیری که رو به آن در حال حرکتند. همان چیزی که محمد فاضلی، جامعهشناس بر آن تاکید میکند. او میگوید «آنچه امروز جامعه ایران را اذیت میکند، جایی نیست که ایستاده، بلکه مسیری است که پیش رو دارد. مردم نگران نیستند که کجا ایستادهاند. نگرانند که قرار است به کجا بروند. اما سیاستمداران به خطا تاکید میکنند ما در نقطه خوبی ایستادهایم. اما سوال جامعه این است که با ناکارآمدی مسوولان، جامعه قرار است به چه سمتی برود؟»
دولت با مجموعهای از سیاستگذاریهای نادرست قافیه را باخته و در بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی بارها نشان داده نمیتواند مشکل را حل کند و مردم را ناامید کرده. مردم اما نیازمند پاسخی صریح و ساده به این سوالاند که آینده چه میشود؟ نقطه توقف افزایش نرخ ارز کجاست و آیا شایعه کمبود کالا جدی است؟ مسوولان و سیاستمداران و صاحبنظران جناح موافق و مخالف در چه کارند؟ آنها در مسابقه «چه کسی اوضاع را از همه سیاهتر نشان میدهد»، «چه کسی بیش از بقیه وعده موهوم میدهد» و «چه کسی با برخوردهای سلیقهای و ایجاد مناقشههای سیاسی جامعه را ناامیدتر میکند» از هم سبقت میگیرند. یکی وعده بازگشت دلار به زیر 4000 هزار تومان را میدهد و دیگری از کودتای اقتصادی در دولت خبر میدهد. یکی دستور دستگیری بازیگر تئاتر را میدهد و دیگری برای مچگیری وزیر فیلم محرمانه در مجلس نمایش میدهد. اقداماتی که امید جامعه را نشانه میگیرد. آن هم درست زمانی که مردم بیش از همیشه تحت فشار اقتصادند و آینده نامطمئنی که پیش رو دارند.
مجموعه «باید»های سیاستگذاری اجتماعی و سیاسی که به مقامات توصیه شده، هرگز به کارشان نیامده است. شاید این بار لازم است روی «نباید»ها متمرکز شد و به تصمیمگیران و تصمیمسازان و آنها که تریبونهای رسمی را در اختیار دارند، مجموعهای از نبایدها را گوشزد کرد. کارهایی که نباید انجام داد تا جامعه بیش از این ناامید نشود. اگرچه اوضاع اقتصاد بد است اما تجربه اروپای 2008 و تجربه کشورهای درگیر جنگ و بحرانهای اقتصادی نشان داده، همیشه راه امید جامعه از رفاه اقتصادی نمیگذرد. با فرض آنکه دولت بخواهد و بتواند همه مشکلات را حل کند، باید بدانیم چوب جادویی در کار نیست که فردا همه چیز را به شرایط سابق بازگرداند. اصلاحات اقتصادی زمانبر است و پرهزینه. بهتر است حاکمیت با تزریق امید به جامعه آغاز کند. لازم نیست نسخههای سخت و دشوار پیچید. در روزهای دشوار اقتصاد، دامن نزدن به شایعات، حذف تنشهای سیاسی و درگیریهای جناحی، عدم برخورد سلیقهای و به رسمیت شناختن آزادیهای فردی و اجتماعی بیشتر، مردم را امیدوارتر میکند.