فصل تغییر رسیده است
چه سیاستهایی باعث تشدید پدیده بیابانزایی میشوند؟
روند شتابناک بیابانزایی در کشور به واسطه تغییر اقلیم و خشکسالیهای اخیر شدت بیشتری به خود گرفته است. بر این اساس، هرگونه سیاست کلان در سطح ملی، منطقهای و محلی که باعث افزایش وابستگی معیشتی مردم به سرزمین شود و مزیتهای نسبی را نادیده بگیرد منجر به تشدید پدیده بیابانزایی خواهد شد.
روند شتابناک بیابانزایی در کشور به واسطه تغییر اقلیم و خشکسالیهای اخیر شدت بیشتری به خود گرفته است. بر این اساس، هرگونه سیاست کلان در سطح ملی، منطقهای و محلی که باعث افزایش وابستگی معیشتی مردم به سرزمین شود و مزیتهای نسبی را نادیده بگیرد منجر به تشدید پدیده بیابانزایی خواهد شد. آنچه مسلم است مفهوم سرزمین در اینجا گستردهتر از سطح رویی آن بوده و دربرگیرنده منابع آب، خاک، گیاهان، جانوران و قسمتی از اتمسفر است و رویکردهایی که منجر به بهرهبرداری بیشتر از منابع مذکور شود روند رو به رشد پدیدههای مختلف بیابانزایی مانند فرسایش خاک، افت کمی و کیفی منابع آب، تخریب پوشش گیاهی، شوریزایی و کاهش توان باروری خاکها، گسترش چتر ریزگردها و... را به همراه دارد.
90 درصد خاک ایران در حال بیابانزایی
پدیدههای بیابانزایی در سطحی نزدیک به 90 درصد از سطح کشور فعال هستند و اکوسیستمهای این مناطق دارای توان و ظرفیت اکولوژیک محدودتری نسبت به سایر بومسازگانها و بسیار حساس و شکننده هستند. در صورت استفاده بیش از حد از آنها، روند تخریب شدیدتر خواهد شد. همانطور که در بیشتر گزارشها آمده است میزان نرخ فرسایش خاک در ایران حداقل حدود دو میلیارد تن در هکتار است که تنها نیمی از آن از سطح دیمزارهای کشور صورت میگیرد.
با توجه به سطح دیمزارهای کشور که رقمی بیش از شش میلیون هکتار است هرساله حدود یک سانتیمتر خاک که 700 سال زمان نیاز است تا تشکیل شود تنها برای تولید کمتر از 1200 کیلوگرم گندم در هکتار از دست میرود. اگر تنها ارزش کانیهای فلزی و میکرومغذیهایی را که در این فرآیند از دست میروند در نظر بگیریم سالانه حدود 4500 دلار در هر هکتار از دست میرود.
در بقیه مناطق کشور نیز وضعیت به همین منوال است. به طور مثال در دشت سیستان در دوره وزش بادهای 120روزه به طور متوسط حدود دو سانتیمتر خاک طی فرآیند فرسایش بادی از دست میرود که حدود یکدهم کل فرسایش خاک در کل کشور است. این در حالی است که مزیت نسبی سرزمین سیستان باد، آفتاب و توسعه توریسم طبیعی یا اکوتوریسم است. به واسطه وزش این بادهای پرانرژی در سرتاسر لبه شرقی کشور، امکان تولید 600 تا 800 وات انرژی الکتریکی از هر مترمربع سرزمین وجود دارد.
این رقم بالاترین مقدار انرژی است که میتوان با نصب توربینهای بادی تولید کرد. حال چنانچه به ارقام اعتبارات اختصاصیافته به این پهنه از کشور نگاهی داشته باشیم بیشترین سرمایهگذاری در طرحهای توسعهای بخش کشاورزی تمرکز یافته است. در واقع به جای توسعه مزارع توربینهای بادی و خورشیدی، تمرکز سرمایهگذاری بر توسعه مزارع کشاورزی آببر در حال انجام است. در صورت تولید انرژی الکتریکی و امکان فروش آن به کشورهای همجوار مانند افغانستان، با آب مازاد میتوان هامونها را احیا کرد، تا 174 روز همراه با پدیده گرد و غبار در زابل را کاهش داد و همچنین توسعه گردشگری اکولوژیکی را در منطقه فراهم کرد.
اثر سیاستهای نامعقول
علاوه بر سیاستگذاری نابخردانه، تداوم انتشار گازهای گلخانهای در سطح جهانی موجب تسریع روند تغییر اقلیم و ایجاد تغییرات بسیار گسترده و تغییر مرزهای اکوسیستمها در سرزمینهای خشک و بیابانی کشور شده است. ادامه فعالیتهای انسانی نامعقول شدت این تغییرات را دوچندان کرده است و تعادل موجود در مناطق بیابانی را برهم زده است. مهمترین تغییرات به صورت خشک شدن تالاب و زوال پوشش گیاهی طبیعی روی داده است به طوری که حداقل 80 درصد از تالابهای کشور بنابر اعلام سازمان حفاظت محیط زیست کشور خشک شدهاند. همچنین بیشتر سطح مراتع خشک جای خود را به اراضی بایر و بدون پوشش دادهاند که هماکنون تبدیل به کانونهای فعال ریزگرد شدهاند. تنها به واسطه این تغییرات در استان خوزستان، 360 هزار هکتار کانونهای جدید ریزگرد در چند سال اخیر پدیدار شده است که در گذشته وجود نداشته یا حداقل فعال نبودهاند. به همین دلیل مهمترین فعالیتهای مهار بیابانزایی در این استان محدود به تثبیت ماسههای روان با قدمتی نزدیک به نیم قرن بوده است که از این نظر یکی از پیشگامان در سطح کشور است ولی هماکنون کیلومترها اراضی خشک و بدون پوشش گیاهی در جنوب تا جنوب شرقی اهواز که در گذشته مراتع خشک و دیمکاری بودهاند کاملاً بایر هستند و هماکنون بیشترین تلاش برای مهار ریزگردها در سطح کشور در سطح این کانونها در جریان است.
به واسطه پیدایش این کانونهای جدید ریزگرد، بروز این پدیده از نظر تکرار و استمرار در سالهای اخیر روند افزایشی در جنوب غربی داشته است که کاهش کیفیت زندگی، تهدید سلامت مردم، کاهش کیفیت هوا، کاهش ایمنی راههای مواصلاتی و... را در پی داشته است. تنها در یک دوره رخداد ریزگرد ناشی از فعال شدن کانونهای داخلی حدود پنج هزار میلیارد تومان خسارت به تولیدات کشاورزی استان خوزستان وارد شده است.
گذشته از خشکسالیهای فصلی، بیشترین سهم تشدید این پدیده به سیاستگذاریهای کلان کشور در بخش آب، کشاورزی و اجرای پروژههای توسعهای بدون در نظر گرفتن ملاحظات زیستمحیطی نظیر احداث راه، خطوط انتقال انرژی و پالایشگاه در سطح کانونهای ریزگرد بازمیگردد. بسیاری از پروژههای طولی با بر هم زدن ساختار طبیعی هیدرولوژیکی در سطح دشت، باعث خشک شدن بخشهایی از هورهای داخلی خوزستان شدهاند که دارای خاک بسیار حساس به تولید ریزگرد هستند.
سدسازیهای بیرویه نیز موجب تغییرات بسیار عمیقی در دشت خوزستان شدهاند. از نظر ساختار زمینشناختی، دشت خوزستان یک سرزمین آبرفتی است که در اثر حمل مواد ریزدانه توسط رودهای کارون، کرخه، جراحی و زهره طی هزاران سال تشکیل شده است. به واسطه آب زیرزمینی بالا در بیشتر سطح دشت، پدیده شوریزایی همواره در فصول گرم سال موجب شور شدن لایه سطحی خاک میشود. به دنبال وقوع سیلهای بزرگ ضمن شستوشوی خاک سطحی، رسوب شیرین جدید روی لایه قبلی قرار میگرفت و پایداری خاک را به حالت اول بازمیگرداند. هماکنون به واسطه سدسازی یا بندهای آبخیزداری، وقوع سیل محدود شده و امکان رسوبگذاری جدید قطع شده است ولی روند شوریزایی همچنان ادامه دارد.
این موضوع باعث پراکندگی ذرات خاک سطحی شده که با وزش باد مقادیر معتنابهی ریزگرد در هوا انتشار یافته که توانایی افزایش غلظت آن را تا 66 برابر حد مجاز در هوای اهواز دارد. این در حالی است که نتایج آخرین پژوهشها نشان داده است شواهدی از افزایش انرژی بادهای فرساینده در بیشتر سطوح کشور نهتنها مشاهده نشده است بلکه روند کاهشی در برخی مناطق حساس به تولید ریزگرد کاملاً مشهود است. با وجود این امکان تشدید پدیده ریزگردها بهواسطه افزایش انرژی بادهای فرساینده در آینده دور از انتظار نیست.
مثالهای فوق نشان میدهد که با توجه به شدت گرفتن اینگونه بحرانهای زیستمحیطی در نقاط مختلف کشور به واسطه پدیدههای اقلیمی و عوامل انسانی، زمان تغییر سیاستگذاریهای کلان همگام با توان سرزمین فرا رسیده است. ادامه سیاستهای فعلی، ضمن وارد کردن خسارتهای غیرقابل جبران، پیامدهای اجتماعی ناگواری برای کشور به همراه دارد.