مثل یک دارکوب
چرا پرداختن به ابرچالش آب و محیطزیست مهم است؟
همین یک دهه پیش و همزمان با حملات ریزگردها از مناطق جنوب و جنوب غرب ایران و همینطور پاتک آلودگی ناشی از احتراق ناقص سوخت خودروها در کلانشهرها، هنوز رسانههای رسمی و غیررسمی، رادیو و تلویزیون و مطبوعات مکتوب و خبرگزاریها، اهمیتی به محیط زیست نمیدادند.
همین یک دهه پیش و همزمان با حملات ریزگردها از مناطق جنوب و جنوب غرب ایران و همینطور پاتک آلودگی ناشی از احتراق ناقص سوخت خودروها در کلانشهرها، هنوز رسانههای رسمی و غیررسمی، رادیو و تلویزیون و مطبوعات مکتوب و خبرگزاریها، اهمیتی به محیط زیست نمیدادند. درست در همین زمان، سیاهه سرخ، گونههای در معرض خطر تنوع زیستی ایران نیز رونمایی شد. خبرها آرامآرام از دالانهای تاریک کارشناسان دولتی که پیشتر از زبان متخصصان غیردولتی شنیده میشود، درز کرد و از فرسایش هولناک خاک ایران و گسترش بیابانزایی در کشور روایت کرد. یکباره خبر تلخ و سهمگین بیآبی و کاهش بیسابقه سفرههای زیرزمینی و همینطور کاهش تدریجی ریزشهای جوی، مثل آواری بر سر رسانهها ریخت. تیتر نخست همه روزنامهها و خبرگزاریها به بیآبی اختصاص یافت. رئیسجمهوری و معاونان او و همه متخصصان از بلایی طبیعی سخن گفتند که محصول چندین دهه بیتوجهی و سیاستگذاری و مصرف غلط بوده است. بیآبی البته متعلق به سالهای اخیر نیست. پیشینهای تاریخی دارد و حتی به قولی در اولین ویدئوهای سیاه و سفید آرشیوها، کارشناسان از بحران آب سخن میگویند و البته شوربختانه هنوز هم از بحران آب سخن میگویند!
محیط زیست البته دیگر پدیده لوکس و فانتزی بچه بیدردهای مرفه نبود بلکه داغ مرگ سرزمینی بود که قشرهای مسوولیتپذیر و حساس اجتماع را متاثر کرده بود. تازه اینجا و در میانه بحران سرزمینی، رسانهها متوجه شدند که ایران، این کهن زادبوم اساطیری دارد از پا درمیآید و دیگر برای این ویرانی، نه شکل حکومت مهم است نه نژاد، نه رنگ و نه هیچ تعلقات واگرایانه دیگری! رسانهها آرامآرام به سمت همگرایی با طبیعت پیش آمدند و انتشار و تولید خبرهایی از وضعیت محیط زیست را از سر گرفتند. روزی نیست که خبری از کشتار حیات وحش یا کمآبی و تخریب جنگل و طبیعت کشور روایت نشود. دولت البته با بروز تنش آب و محیط زیست، تازه به حرف کارشناسان محیط زیست رسید که تنشهای آبی و محیط زیستی میتواند به تنشهای اجتماعی و سیاسی دامن بزند، اقتصاد را درهم بکوبد و ساخت نظام سیاسی را تهدید کند. البته هنوز در این میانه عدهای مثل رئیسجمهور آمریکا به تنشهای محیط زیستی و اثرات ویرانگر آن بر حیات تمدنی ایمان ندارند و در پس این چالشها توهمات دیگری را جستوجو میکنند!
♦♦♦
اگر نگاهی به کارکرد رسانه در بهبود شرایط بحرانی پدیدهها بیندازیم، متوجه میشویم رسانه به دلیل ماهیت و ذات خود، میتواند با کنکاش و زنهارهای گاه و بیگاهش و با تکرار مکررات و هشدارهای تخصصی و گاه صرفاً اطلاعرسانی، از بروز فجایع بزرگتر جلوگیری کند. رسانهها میتوانند درست مثل پرنده دارکوبی عمل کنند که قرار است تنه درخت بلوطی را سوراخ و زندگی جدیدی را آغاز کند و برای همیشه آنجا سکنی گزیند. عمل سخت و طاقتفرسای آگاهیرسانی در وانفسای محدودیت و سانسور، اغلب منجر به سکوت و بیعملی شده است اما اگر وضعیت اقتصاد و فساد ناشی از سوءمدیریت اقتصادی در کشور را نگاه کنیم، متوجه نقش و اهمیت رسانه و روزنامهنگاران در این زمینه خواهیم شد. حالا که محیط زیست بیش از پیش اهمیت یافته است، قطعاً نه به خاطر ذات سبز و زندگی سالمی است که در صورت حفظ محیط زیست نصیب شهروندان میشود، بلکه به سبب کارکرد ویرانگرانه تخریب محیط زیست و اثر آن بر فرآیند توسعه و زیست انسانی است که تازه دولتها و دستگاهها متوجه شدهاند نیاز است به آن پرداختی جدی صورت گیرد. به همین منظور نقش رسانهها در برجستهسازی محیط زیست و مخاطرات ویرانگری منابع طبیعی و کمبودهای آب مهم است. بیتردید آگاهیبخشی و بیرون کشیدن کثافت فساد با نیشتر تیغ آگاهی و نیش زنبور خبر، میتواند اجتماع را در برابر بروز فساد و مشکلات دیگر آگاه کند و مثل پوششی ضخیم در برابر صدمات و جراحات وارده عمل کند. آنطور که در متون کلاسیک و تعاریف کلیشهای از رسانه و مدیریت آگاهیرسانی آمده است، جامعه با خبررسانی و آگاهیبخشی ایمنتر میشود.
♦♦♦
آب در ایران از دیرباز مساله حیاتی تلقی شده است. اقلیم سازگار با کمآبی، سبک زندگی مناسبی را طلب میکرده است. اتفاقی که در سنت مهندسی کهن ایرانی به خوبی مشهود است. سازگاری حالا رسالت جدیدی است که رسانهها برای ایجاد شرایط نرمال بعد از ورشکستگی آبی باید بر آن اصرار کنند. سازگاری بیشک به ایجاد تناسب در نیاز و مصرف مربوط است. آیا غیر از این است که رسانهها در شکلگیری نیازها و راهحل مرتفع کردن آن دخیل هستند و مسوولیت دارند؟
البته آب یگانه چالش محیط زیست و همینطور تنها چالش ایران نیز محسوب نمیشود. آب در بسیاری از کشورهای دنیا مساله مهمی است. کارشناسان حالا جنگ آینده جهان را جنگ آب میدانند. خاورمیانه فقیر از نظر آبی حالا مثل بسیاری از چالشهای فرهنگی و سیاسی تاریخ خود، با افزایش جمعیت و شکلگیری شهرها و توسعه، چالش تازهای به نام بیآبی و خشکسالی و تنشهای اقلیمی را تجربه میکند. ایران از خاورمیانه جدا نیست. البته در بعد مدیریت استراتژیک در عرصههای داخلی، جداسازی آب از بدنه طبیعت و تاکید جداگانه بر آن، راهحل نیست. بنابراین ضرورت دارد طبیعت را به عنوان زنجیرهای از عوامل طبیعی در کنار هم ببینیم. آب جدای از اکوسیستم نیست و اکوسیستم ترکیبی از همه حیات است. مساله آب و دیگر چالشهای محیط زیست، حالا به عنوان اولویت اول کشور مورد بررسی صاحبنظران و سیاستگذاران است. حالا رئیسجمهوری در هر نشست سیاسی یا غیرسیاسی بر ابرچالش آب تاکید میکند و به نظر میرسد دستگاه دولت را به برنامهریزی برای سازگاری یا احیای روندهای آسیبدیده در حوزه آب فرامیخواند. نقش رسانهها و روزنامهنگاران در چنین شرایطی قطعاً نقشی اساسی است. روزنامهنگاران در شرایط فعلی با تحقیق و پژوهشهای کارآمد حالا میتوانند دولت و بخش خصوصی را در اعمال سیاستهای صحیح یاری دهند. رسانهها هنوز مرجع تمامی شبکههای اجتماعی هستند، آگاهیبخشی در مردم برای اصلاح روند مصرف در بخشهای مختلف از شرب گرفته تا کشاورزی و صنعتی حالا رسالت اصلی خبرنگاران و روزنامهنگاران است. اما آنچه در شرایط فعلی با آن مواجه هستیم، خلأ نیروهای متخصص و باتجربه روزنامهنگار در عرصههای مختلف از جمله محیط زیست است. البته این خلأ قابل تعمیم به بدنه دولت نیز هست. برای نمونه یکی از اعضای ردهبالای دولت و از نزدیکان درجه یک رئیسجمهوری هنوز تفاوت میان پلنگ و یوزپلنگ را نمیداند. اغلب مدیران غیرتخصصی که از قضا در سیاستگذاریهای کلان مشارکت دارند به دلیل این فقر دانشی و بیتوجهی تاریخی و چنددههای نسبت به محیط زیست، نمیتوانند در بهبود شرایط محیط زیست کشور را یاری دهند. ضرورت دارد رسانهها هرچه سریعتر به تجهیز خود به کارشناسان و خبرنگاران خبره محیط زیست بپردازند چراکه دیگر محیط زیست چشمانداز در دوردست یا طبیعت زیبا و سبز شمال نیست، محیط زیست درست از پشت اتاق خواب ما آغاز میشود و همین هوایی است که آلوده تنفس میکنیم، پرندهای است که نمیبینیم، آبی است که دیگر نیست و...
در این شرایط ضروری است رسانهها صفحات تخصصی محیط زیست را جدی بگیرند. تیترهای یک رسانهها را به تنشهای محیط زیستی اختصاص دهند و از ابزارهای کارشناسی برای کار تحقیقی و گزارشهای تخصصی استفاده کنند. چراکه ایران ما در دهههای پیش رو بیش از پیش از لطمات وارده بر پیکر منابع طبیعی و محیط زیست رنجور خود، آسیب خواهد دید و بالطبع مردم و بدنه اقتصادی و سیاسی و سلامت اجتماعی و امنیت غذایی نیز در ایران بهشدت متاثر خواهد شد. همه اینها تصویری است از آینده نهچندان روشن که در انتظار ماست و این رسالت روزنامهنگاران عرصههای محیط زیست و منابع طبیعی ایران است که در این دوره گذار خطرناک بتوانند با دانشی تخصصی و متعهدانه به بهبود شرایط محیط زیست کشور و در نهایت به حال بهتر مردم و سرزمین ایران کمک کنند.