مکافات خرافات
چرا باورهای غلط و رفتارهای خرافی مانع توسعه میشود؟
برخلاف باور عموم، به تحصیلات و طبقه اجتماعی ربط چندانی ندارد. محیط زندگی -روستا یا شهر، دور یا نزدیک- بر پذیرش یا ناباوری نسبت به آن تاثیر نمیگذارد. نشانه سنتگرایی و تعارض با مدرنیسم هم نیست. خطرش همه را تهدید میکند. حتی آنها که انکارش میکنند، اگر در خلوت کمی بیندیشند، میپذیرند که به یکی یا دو نشانگان از این بیماری مبتلا هستند.
برخلاف باور عموم، به تحصیلات و طبقه اجتماعی ربط چندانی ندارد. محیط زندگی -روستا یا شهر، دور یا نزدیک- بر پذیرش یا ناباوری نسبت به آن تاثیر نمیگذارد. نشانه سنتگرایی و تعارض با مدرنیسم هم نیست. خطرش همه را تهدید میکند. حتی آنها که انکارش میکنند، اگر در خلوت کمی بیندیشند، میپذیرند که به یکی یا دو نشانگان از این بیماری مبتلا هستند. بیماریِ کمابیش فراگیری که گرچه ریشه در ناآگاهی گذشتگان و فرصتطلبی شیادان دارد اما هنوز هم به پر و پای عقلانیت افراد میپیچد و مانع از رشد و توسعه فردی و اجتماعی آنان میشود. در روزگار سلطه علم و تکنولوژی انتظارش را نداریم اما هرازگاهی از گوشه و کناری سر برمیآورد و تازه درمییابیم که نهتنها ریشهکن نشده بلکه بختکوار، بر خرد و تعقل بخشهایی از جامعه سایه افکنده است. این همه، توصیف پدیدهای است که این روزها به مدد بازنشر ویدئویی از یک متخصص طب سنتی در شبکههای اجتماعی دوباره بر سر زبانها افتاده و اهل خرد را نگران کرده است: خرافات!
این بار گرچه شکل و شمایلش با دیگر باورهای خرافاتی فرق دارد و ظاهر یک پیام علمی در حوزه سلامتی به خود گرفته و از زبان یک پزشک شنیده میشود اما ماهیتش با خرافاتی مثل طالعبینی و سحر و جادو و اعتقاد به جن و پریان تفاوت چندانی ندارد. حالا مسواکزدن کار بیهودهای است که صهیونیستها آن را باب کردهاند و تازه انسان را چه به این کار، وقتی حیوانات مسواک نمیزنند!
ادعایی که صدای اعتراض وزیر بهداشت را هم درآورد البته آنقدر توخالی بود که در فضای مجازی بیشتر دستمایه طنز و شوخی شد اما، از این دست اظهارنظرهای غیرکارشناسانه و خرافاتی به ویژه در حوزه طب و پزشکی کم نیست. باورهایی که شوربختانه به کمک گستردگی شبکههای اجتماعی یکشبه دهها بلکه صدها هزار بیننده و خواننده پیدا میکند و اگر مورد پذیرش قرار گیرد نهتنها راه را بر تعقل افراد میبندد که مانع رشد و توسعه جامعه در کل میشود.
حوزه سلامت گرچه تنها جایی نیست که از خرافات صدمه میبیند اما بیتردید یکی از مهمترین عرصههاست. مردم هنوز هم روی زخمهای ناشی از سوختگی، خمیردندان میمالند و روی بریدگیها پودر قهوه میریزند! آنچه این روزها به نام طب سنتی یا بعضاً اسلامی رواج پیدا کرده منشأ نگرانیهای دیگری برای جامعه پزشکی شده است. در حالی که پزشکان میگویند طب سنتی را نمیتوان بدون بررسیهای بالینی برای بیماران تجویز کرد اما ناآگاهی و استیصال مردم از درمانهای رایج آنها را به دامان کسانی سوق داده است که بعضاً به نام درمان سنتی به کلاهبرداری و شیادی مشغولاند. سال گذشته سخنگوی وزارت بهداشت نسبت به تقلب در داروهای سنتی به مردم هشدار داد و امسال هم معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی شیراز از دخالت افراد فاقد صلاحیت در طب سنتی سخن گفت و از مردم خواست با اعتماد به افراد شیاد و کلاهبردار، سلامتی خود را به خطر نیندازند.
خرافات اما بسیار فراتر از سلامتی گام برمیدارد. مردم به بهانه به در کردن نحسی روز سیزدهم فروردین به طبیعت میگریزند و آنچه نباید بر سر محیط زیست میآورند. این روز و آن ساعت را برای تصمیمات اقتصادی و انجام معامله، بدیمن میدانند و زمانهای ارزشمند عمرشان را به بهانه تاثیر گردش ماه و ستارگان، تلف میکنند. تقدیرگرایی سبب میشود اتفاقات نامطلوب زندگیشان را به گردن تقدیر و سرنوشت و طالع نحس بیندازند و مسوولیت تصمیمات اشتباه خود را از سر رفع کنند. هنوز هم بازار دعانویسی و فال قهوه و سر کتاب باز کردن داغ است و مردم به امید گرهگشایی از کار و باز کردن بخت و رسیدن به ثروت، جیب شیادان را پر میکنند و دست خالی به خانههایشان بازمیگردند!
شاید تصور کنیم تنها بخش کوچکی از جامعه تعقل و تدبیر را رها کرده و دودستی به خرافات چسبیده است اما باید به خاطر داشته باشیم خرافات و باورهای نادرست مانند پیچک هرزی است که به سرعت ریشه میدواند، رشد میکند و شاخ و برگش میتواند راه را بر توسعه فردی و اجتماعی سد کند. اینکه خرافات از کجا میآیند و چگونه راه بر توسعه میبندند اما، شاید خواندنی باشد.
غرقه در توهم
خرافات را باور به پدیدههای غیرعقلانی یا ماوراءالطبیعهای میدانند که با واقعیتهای موجود و نظریههای مستدل علمی و فلسفی در تعارض است. خرافه همچنین میتواند قضاوت ارزشی در مورد مذاهب یا اقلیتهای قومی یا مذهبی باشد که احتمالاً نسبت به جوامع پیشرفتهتر یا تکنولوژیک ماهیت متفاوت و به ظاهر عقبافتادهتری دارند. جوامع پیشرفته اغلب آداب و رسوم یا عرف جوامع سنتی را به عنوان بخشی از زندگی روزمره مردم که با زیستبوم آنها عجین شده است نمیپذیرند. اعتقاد به ارواح و سحر و جادو، یا شفا گرفتن با آداب و مناسک غیرمعمول، تقدیرگرایی و... همه از انواع خرافات به شمار میروند.
البته خرافاتی از این دست حتی در فرهنگهای پیشرفته هم یافت میشوند اما بروز و ظهور آنها در جوامع سنتیتر و کمتر توسعهیافته، بیشتر است و اغلب مایه شرمساری دولتهایی هستند که سعی در ریشهکنی این باورها دارند. گاهی نفوذ خرافات تا حدی است که به سطوح بالای مدیریت جامعه و حتی حکمرانان میرسد. در برخی کشورهای توسعهیافته حتی افراد تحصیلکرده و نخبگان جامعه برای تصمیمگیری با ستارهشناسان و طالعبینان مشورت میکنند! شاید بتوان گفت رواج ستونهای طالعبینی در بسیاری از روزنامهها و مجلات سراسر دنیا نشانهای است که خبر از نفوذ و گستردگی باورهای خرافی در میان مردم میدهد. برخی میگویند در بخشهایی از جهان، خرافات به یک صنعت تبدیل شده است.
نوع دیگری از خرافه را میتوان در ارتباط با رهبران سیاسی جهان مشاهده کرد! رهبرانی که در ادبیات خود از «تقدیر» و «سرنوشت» سخن میگویند و با استفاده از کاریزما و شخصیت رمزآلود خود میکوشند بر افکار عمومی تاثیر بگذارند دور از خرافات و خرافهپرستی نیستند. خرافه سیاسی پدیدهای جهانی است و با ظهور رژیمهای دیکتاتوری تسهیل یافته و گسترده شده است. در برخی نقاط جهان مانند منطقه کارائیب، آفریقا و آسیای جنوب شرقی این شکل از خرافات سیاسی با خرافههای مذهبی در هم آمیخته اما در کشورهای غربی بروز کمتری دارد؛ ضمن آنکه سیاستگذاران تلاش میکنند برای ممانعت از آن، تدابیر قانونی بیندیشند.
فرقی نمیکند که مردم تصور میکنند چقدر مترقی یا منطقی میاندیشند؛ خرافات پدیدهای است که در سراسر جهان و در هر قشری وجود دارد و بر حیات اقتصادی و اجتماعی جامعه تاثیر -غالباً تعیینکنندهای- میگذارد.
اقتصاد؛ گرفتار خوشیُمنی و بدیُمنی اعداد
مطالعات به سادگی نشان میدهد که مردم در کشورهای غربی اغلب در روزهای جمعهای که با سیزدهمین روز ماه مصادف باشد تصمیمات مالی خود را بااحتیاط بیشتری میگیرند! همینطور، بسیاری از برجهای تجاری و مسکونی در ایالات متحده و برخی دیگر از کشورها طبقه سیزدهم ندارد. آنهایی هم که دارند باید برای جذب خریدار یا مستاجر، شرایط و تسهیلات ویژهای قائل شوند. در همین کشورها، طالعبینی همچنان ستون ثابت مجلات و روزنامههاست و خوانندگان را راهنمایی میکند که چه زمانهایی برای تصمیمگیری یا معامله شگون دارد یا بدیمن است.
حتی در کشورهایی که از نظر آموزش در صدر رتبهبندیهای جهانی قرار میگیرند رفتارها یا تفکرات خرافی از این دست را میتوان مشاهده کرد. این نشان میدهد رفتارهای عقلانی که از طریق آموزش شکل میگیرد تحت تاثیر خرافات ممکن است کنار گذاشته شود. مثلاً در سنگاپور، که رتبهبندی جهانی آموزش رتبه ممتازی کسب کرده است، عدد 4 و 8 در میان اکثریت چینیتبار جامعه مفهوم خاصی دارد. در فرهنگ چینیها عدد 8 که شبیه نماد ثروت است عدد شانس محسوب میشود، در حالی که عدد 4 به نماد مرگ نزدیک است و بدشانسی میآورد. المپیک پکن مثال مشهوری از خرافهپرستی چینیهاست که مسوولان، زمان افتتاح آن را ساعت 8 و 8 دقیقه بعدازظهر هشتم، هشتمین ماه سال 2008 قرار دادند!
گرچه باورهایی از این دست به ظاهر بیضرر میآیند اما وقتی بر تصمیمات مصرفکنندگان اثر میگذارند، «هزینه»ساز میشوند. اگر این هزینهها را جمع بزنید درخواهید یافت که میتوانند چه تاثیر نامطلوبی بر توسعه ملی و رفاه یک کشور بگذارند. اما چرا با وجود پیشرفت علم، خرافات حتی در کشورهای توسعهیافته و در میان افراد تحصیلکرده باقی مانده است؟
روانشناسان و انسانشناسان میگویند افراد، رفتارهای خرافی در پیش میگیرند تا دنیای اطرافشان را درک کنند و خود را با رویدادهای بد یا عدم قطعیت تطبیق دهند. سایر پژوهشها میگویند وقتی یک باور نادرست پیامدهای نامطلوب کمی داشته باشد، تداوم پیدا میکند. به عبارت دیگر اگر احتمال پیامدهای بد تبعیت از خرافات یا شانس پیامدهای مطلوب تبعیت از آن زیاد باشد افراد هرگز باور نمیکنند که این تفکر یا رفتار اشتباه است یا واقعیت ندارد و بنابراین به آن اعتقاد محکمتری پیدا میکنند.
با در نظر گرفتن تاثیر بالقوه خرافات بر توسعه انسانی و اقتصادی، درک و ارزیابی تاثیر آن بر زندگی اقتصادی جامعه به ویژه برای هدایت و توسعه سیاستها اهمیت زیادی دارد. این مطالعات مخصوصاً میتواند به اندازهگیریِ کارایی سرمایهگذاری در آموزش کمک کند. چنین سرمایهگذاریای ضمن توسعه دانش و مهارت افراد میتواند احتمال گرایش به خرافات را کاهش دهد.
با توجه به نقش حیاتی بازارهای دارایی در توسعه اقتصادی، تاثیر خرافات بر این داراییها حائز اهمیت است. به عنوان مثال اگر باورهای خرافی بر سیگنالهای قیمتی تاثیر بگذارد میتواند سبب اختلال در تخصیص منابع شود و معضلات بسیاری برای رفاه و رشد اقتصادی به همراه بیاورد. در مورد سنگاپور به خوبی میتوان این تاثیر را مشاهده کرد. معضل خانههای «خوشیمن» و «بدیمن» نه فقط در این کشور که در بسیاری از اقتصادهای پیشرفته دنیا معاملات بازار مسکن را دچار اختلال کرده است. نگاهی به دادههای 50 هزار معامله در بازار املاک طی سالهای 1991 تا 2009 در این کشور نشان میدهد تقریباً هیچکدام از خریداران چینیتبار واحدهای طبقات چهارم را خریداری نکردهاند! همین قاعده در مورد واحدهایی که متراژ آنها به عدد 8 ختم میشد، مشاهده شده است. این مطالعه همچنین نشان میدهد خریداران در شرایط اقتصادی دشوار، رفتارهای خرافی بیشتری از خود نشان میدهند. یافته اخیر از این نظریه حمایت میکند که افراد در مواجهه با عدم قطعیت (Uncertainty) بیشتر از خرافات تبعیت میکنند.
یافته دیگر این بررسی نیز جالب توجه است. بررسی دادههای مربوط به بیمه نشان میدهد تقریباً تمام چینیهایی که در خانههای خوشیمن طبقه هشتم زندگی میکنند، به احتمال کمتری تحت پوشش بیمه قرار گرفتهاند. بدین ترتیب پیامدهای واقعی خرافات افزایش پیدا میکند چراکه مالکان این خانهها با بیمه نشدن در برابر آتشسوزی یا سرقت، خود را در معرض خطر بیشتری قرار دادهاند.
اکنون سیاستگذاران در برابر این پرسش قرار گرفتهاند که چگونه میتوانند خرافات را به عنوان مانع، از پیش پای توسعه بردارند، یا چگونه به طور موثر چنین باورها یا رفتارهایی را از طریق آموزش یا تغییر مقررات اصلاح کنند؟
آفت سلامتی
در اغلب جوامع خرافات بسیاری در ارتباط با سلامتی وجود دارد که در باورهای سنتی و فرهنگی جامعه تنیده شده است. کسی از منشأ دقیق این خرافات مطلع نیست. تنها میدانیم که انسانها برای کنترل رویدادهای ناگوار به خرافه روی آوردهاند. ساختار ذهن انسان به گونهای است که تلاش میکند جهان را درک کند؛ بدون آنکه نحوه این ادراک اهمیتی داشته باشد. این بدان معناست که ممکن است ذهن چیزهایی را باور کند که واقعیت ندارد یا از نظر علمی ثابت نشده است.
در حوزه سلامت و بهداشت هم جهان پر از خرافات است. کودکان این خرافهها را از والدین و دوستان خود میآموزند و به فرزندان خود منتقل میکنند. خرافه دهان به دهان و نسل به نسل منتشر و منتقل میشود و با استفاده از ناآگاهی و جهل مردم، زمینه مناسبی برای گسترش پیدا میکند.
اینکه تصور کنیم اگر کف دستمان میخارد حتماً پولدار میشویم، البته به سلامتی جسم و روانمان آسیب نمیزند اما این باور غلط که سرطان، ویروسی است که دشمنان مواد غذایی ما را به آن آلوده کردهاند بیتردید راههای حرفهای و علمی برای پیشگیری و درمان این بیماری را بر جامعه پزشکی میبندد! پزشکان ایرانی هرازگاهی ناگزیر میشوند در برابر شیوههای خرافاتی درمان بیماریها موضع بگیرند. چندی پیش رئیس انجمن آسم و آلرژی ایران در حاشیه همایش آسم یادآور کرد: «خرافاتی که درباره بیماری آسم وجود دارد و برخی درمانهایی که برای این بیماری با عنوان طب سنتی عرضه میشود، کاملاً نادرست است. مسائلی مانند دود کردن فضولات برخی حیوانات برای درمان آسم مبنای علمی ندارد. بنابراین چنین خرافاتی به اسم طب سنتی اصلاً درست نیست. در عین حال عقایدی که درباره دود اسپند و استریل شدن محیط توسط آن وجود دارد نیز خرافات است و هیچ مبنای علمی ندارد.»
سایر کشورها هم از خرافههای سلامتی در امان نیستند. بر کسی پوشیده نیست که رشد، فرآیندی طبیعی است که برای هر کودکی رخ میدهد. در بخشهایی از نیجریه اما، مردم میپندارند رد شدن از روی کودکی که دراز کشیده است مانع از رشد او میشود مگر آنکه شما دوباره از روی او رد شوید! یا در برزیل اگر کودکی خواب ببیند که از ارتفاع سقوط کرده، بدین معناست که به خوبی رشد خواهد کرد!
شبها، ترافیک خرافات بیشتر میشود. در نیجریه میگویند اگر زیر نور ماه بخوابید سرما میخورید یا آنفلوآنزا میگیرید. در مکزیک گفته میشود اگر زنان باردار در شبهایی که ماه کامل است از خانه خارج شوند برایشان اتفاق بدی رخ میدهد و غذا خوردن در تاریکی هم باعث جذب روحهایی میشود که ممکن است سبب مرگ فرد یا اعضای خانواده او شوند. در غنا مردم فکر میکنند اگر در محیط عمومی به نوزادشان شیر بدهند جادوگران و ساحران بچه را به بیماریهای سختی دچار میکنند. جالب آنکه فروشندگان گیاهان درمانی، از این خرافه نان بسیار میخورند!
خرافات حوزه سلامت البته همیشه به باورهای ماورایی محدود نمیشود. باور اینکه، هر کس سرما میخورد باید آنتیبیوتیک مصرف کند هم میتواند خرافه محسوب شود. برخی نیز تصور میکنند با خوردن داروهای مکمل میتوانند سلامتی خود را تضمین کنند. و اینگونه است که داروخانهها و دراگاستورها به بازار پرفروش انواع و اقسام مکملهایی تبدیل شدهاند که مصرف بسیاری از آنها نهتنها ضروری نیست که عوارض جانبی متعدد دارد.
خرد در برابر خرافه
نوآوریها و ابداعات انسانی ابزار اساسی پیشرفت جامعه برای دستیابی به رفاه و شادکامی هستند. اما از آغاز ظهور و گسترش این ابزارها، موانع زیادی بر سر راهشان قرار گرفته که بخش عمده آن ناشی از کژاندیشی و خرافهپرستی و باورهای نادرست فردی و اجتماعی است. بیتوجهی به یافتههای علمی و منطقی و چسبیدن به باورهای خرافی و بیاساس در زندگی روزمره در همه جای جهان و در تمامی حوزهها شایع است. شاید برخی از این باورها یا رفتارهای خرافی مانند آب ریختن پشت سر مسافر، جامعه را متوجه ضرر چندانی نکند اما از کنار برخی رفتارهای خرافهآمیز به آسانی نباید گذشت. حال میخواهد افراد را به مسواک نزدن تشویق کند یا با ترویج تقدیرگرایی جامعه را به سمت انفعال و بیکنشی و رخوت براند. نکته مهم آن است که خرافات همواره در حوزه باورهای شخصی افراد باقی نمیماند. این باورها میتواند نهادینه شود و عملکرد افراد و کل جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. میتواند به نیرویی علیه تمامی نوآوریها و اقدامات سازنده بدل شود و حتی اصالت تلاشهای انسانی برای پیشرفت را زیر سوال ببرد.
بزرگترین آسیب و پیامد خرافه، بازداشتن جامعه از کشف واقعیتها و قوانین طبیعی و اجتماعی و پیشگیری از تحول است. خرافهها، پویایی جامعه را کند و حتی گاهی ناممکن میکنند. خرافه، نقطه مقابل اندیشیدن است و برای گروهی که مروج آن هستند بازارهای پررونقی ایجاد میکند. چهبسا افرادی که به دلیل اعتماد به وعدههای خرافهپردازان، مورد سوءاستفادههای مالی، سیاسی، عاطفی و حتی جنسی قرار گرفتهاند. به کمک خرافات، ثروتهای هنگفت تولید میشود و بازارهایی ناسالم شکل میگیرد و گاه، از قدرت تودههای معتقد به خرافات، برای فشارهای سیاسی به گروههایی دیگر استفاده میشود.
و تمام آنچه ذکر شد میتواند مانع توسعه جامعه باشد. گرچه در فرآیند توسعه و اندازهگیری آن بیشتر شاخصهای اقتصادی مد نظر قرار میگیرد اما به نظر میرسد شاخص «عقلانیت جامعه» را هم باید به این مجموعه افزود. توسعه تنها زمانی محقق میشود که تکتک افراد جامعه با تفکر، رفتار و زندگی عقلانی، اقتصاد، سیاست، سلامت و در نهایت رفاه خود را به مخاطره نیندازند.